تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

 2 دی 1398 - 23 دسامبر 2019

یک گور خالی، یک ساندویچ فلافل!

اسماعیل هوشیار

       موضوع استمرار و انتشار فجایع اجتماعی در حکومت اسلامی ناب محمدی جای تعجب ندارد ولی عمق اش روح انسان را مچاله می کند: همخوابگی زنی با سه مرد به خاطر گرسنگی، در یک گور خالی برای یک ساندویچ فلافل...

       اين تیتر هم ظاهری معمولی دارد مثل بقیه تیترها... ولی غم و غصه عالم می ریزد روی سر آدم. این محصول حاکمیت دین اسلام است. چهل سال معنویتی که هر روز به آن می رسیم اصلا جای تحلیل ندارد، تصورش زجرآور است... به خودم و به بقیه و به اين فکر می کنم که جامعهء فعلی ایران از کجا به ویروس مخرب دین آلوده شد که حالا به خاطر زنده ماندن فقط زجر بکشد؟

       این البته که ریشه اش در تفکر و فرهگ اجتماعی خودمان از زمان قدیم و حداقل زمان صفویه دارد. سیاست های غرب وقتی جامعه از تشخیص درست ناتوان و جاهل باشد میوهء تلخی می دهد، مزه اش همان خاک گور خالی، با بوی گند عرق و نفس های تند خالی از حتی لذت جانورانی دوپا؛ که درش ساندویچ فلافل باید پیدا کرد. ولی در نظر من سیاست های مخرب غرب همیشه متهم ردیف اول است، چون اهرمهای اجرایی دستش است.

       حالا، در میانهء این موج های سرگردان، هستند اکثریتی که ذهن شان و فکرشان موضوعات خاله زنکی بی ارزش است و چه دنیای خالی زیبایی دارند، خالی از همه چیز، با سقف های پائین، وسعت زیاد با عمق نیم سانت. من با دیدن وضع موجود در دنیا حتی نیازهای فردی خودم را هم فراموش می کنم و آنها، از بیکاری، همهء وجود انسانی خودشان را فراموش می کنند و می چسبند به موضوعات زیر لحاف به غایت چبی ارزش...

       کی بد است؟ کی خوب است؟ داستان عقابی است که دگردیسی اش تبدیل شدن به کلاغ با سقف پروازی پائین باشد؛ جایی که هنوز تصویری از عقاب بودن شان را در ذهن دارنولی عملاً کلاغ های پشت قبرستان شده اند.

       نمی دانم تحمل کدامش سخت تر است؟ دیدن عقابی که مثل کلاغ راه می رود، و یا ساندویچ فلافل با طعم قبر خالی؟

http://www.tipf.info/sandeviche,falafel,ba,taeme,calavat.htm

بازگشت به خانه