تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
آمریکاستیزیِ رژیم بازی با زندگی مردم ایران است
سام قندچی
يکبار، در همان روزهای اول انقلاب و در ماجرای گروگانگیری در سفارت آمریکا، آمریکا ستیزیِ رژیمِ اسلامیِ حاکم بر ایران و اکثریت اپوزیسیون آغاز نابودی ایران و ایرانی شد؛ این روزها نیز، در پی تراژدی پرواز 752، رژیم اسلامی این بازی را در ایران و منطقه ی خاورمیانه براه انداخته، و بخشی از اپوزیسیون ایران هم دوباره به این دام افتاده است.
البته در خاورمیانه بازی آمریکاستیزی تنها با ایرانِ بعد از انقلاب 57 شروع نشده و ابتدا اشتباهِ تاریخیِ بخش اصلی جنبش فلسطین آغاز آن بود و به همین دلیل آنها، بعد از این همه سال، هنوز نتوانسته اند به موفقیت برسند؛ در عين حالی که فلسطینی ها کم کم دارند برخورد معقول به موضوع اسراییل را می آموزند ولی سال هاست که رژیمِ اسلامیِ ایران کاسهء داغ تر از آش در خاورمیانه شده است.
توجه کنيد که ما در دنیایی زندگی می کنیم که حتی کوبای فیدل کاسترو، آمریکاستیزی را به کنار گذاشته، اما در ميان ایرانیان - يعنی کشوری که 41 سال «رژیم کوکلاکس کلان های اسلامی» را تجربه کرده، - هنوز شمار زیادی از اپوزیسیون چپ، و نيز ملیون، به این بازی که نام ایران و ایرانی را در چهل سال گذشته در دنیا با گروگانگیر مترادف کرده، ادامه می دهند و طبق معمول دودش به چشم ایران و همه ی ایرانیان در جهان می رود.
در ايران، بازی «غربستیزی» (که بعدها با کتاب جلال آل احمد تحت عنوان «غربزدگی» تئوریزه شد) سال ها پیش از کتاب «غربزدگی»، در دوران شبه دموکراسی 1320 تا 1332، توسط حزب توده، در زمان دعوای قرارداد نفت شمال و جنوب ایران، در تبعیت از سیاست های استالین در برابر بریتانیا، و همچنین از سوی فداییان اسلام که اسلامگرایانی بودند که از سوی جناحی از دولت بریتانیا حمایت می شدند، راه اندازی شد، و به دلیل اشتباه مصدق، خود آن رهبر بزرگ ملی و کل اپوزیسیون دموکراتیک تاوان اش را داد.
اکنون ديگر لازم نیست تاریخ بخوانیم تا به این حقایق پی ببریم؛ کافی است نگاهی به عراق بیاندازیم که امروز درست در وضعیت شبه دموکراسی ایرانِ سال های 1320 تا 1332 قرار دارد و پوزیسیون و اپوزیسیون آن کشور دارند همان اشتباه آمریکاسیتزی را تکرار می کنند؛ آن هم وقتی حاکمیت کوکلاکس کلان هایِ اسلامیِ اهل تسنن را هم در افغانستان، و هم در موصل و رقه دیده اند و همچنین حاکمیت کوکلاکس کلان های شیعه را در ایران در همسایگی خود، و طی 40 سال، پیش چشم خود دارند.
می دانم که عده ای از چپی ها و ملیون ایران فوراً در پاسخ می گویند که اين آمریکا بود که القاعده و داعش را برای ساقط کردن شوروی، و بعد هم در رقابت با روسیه، به راه انداخت؛ اما یادشان می رود که همین آمریکا در 20 سال اخیر بیشترین مبارزه را با القاعده و داعش انجام دو ر اين راه کشته داده است.
متأسفانه، حتی آن جانباختگان آمریکایی که در مبارزه با جنایات کوکلاکس کلان های اسلامی در افغانستان، موصل و رقه جان دادند از سوی اپوزیسیون ایران مورد احترام قرار نگرفته اند؛ در حالی که جانباختن آنان، با کشته شدگان متفقین در دوران جنگ ضد فاشیستی علیه آلمان هیتلری هیچ فرقی نداشته است.
آیا در زمان آلمان تحت تسلط نازیسم کسی می گفت که، پیش از جنگ، آمریکای «هنری فورد» و بریتانیای «چمبرلین،» از قدرت گرفتن آلمان هیتلری حمایت کردند، پس حالا هم که دارند با فاشیسم هیتلری می جنگند، فداکاری ها و ازخودگذشتگی هایشان را نباید ارج نهاد؟!
برای اپوزیسیون چپ و ملیون واقعاً ضروری است که نگرش خود را به دنیا تغییر دهند وگرنه ما نمی توانیم به اين آسانی ها به 41 سال حاکمیت کوکلاکس کلان های اسلامی در ایران پایان دهیم.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران.
ششم بهمن ماه 1398 - January 26, 2020