تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

 9 اسفند ماه 1398 ـ  28 فوريه 2020

تونس از کِی با سکولاریسم آشنا شد؟

عادل بن عبد الله

ترجمه: علی حسين نژاد

       قبل از 14 ژانویۀ 2011 اکثر نخبگان جامعۀ تونس، (یا نخبگان مدرنیته این کشور، يا تکنوکرات ها) به منزلۀ سرمایۀ انسانی مورد نیاز ساختار حاکمیت اداری کشور بشمار می رفتند و وظيفه شان آن بود که بر کار تولید "سمبل ها" و "ارزش ها" و کنترل "رفتارها"ی جمعی چنان نظارت داشته باشند که اين پديده ها با "رهنمودهای" رهبر (یعنی حبیب بورقیبه و بعد از او هم با "دستورها"ی رهبر بعدی، بن علی) مغایرت نداشته باشند. در عين حال همۀ نخبگان مدرنیتۀ تونس، علیرغم اختلافات ایدئولوژیکی که با هم دارند، به سنت بزرگ «دولت – ملت»، که سنت جاافتادۀ جامعۀ تونس می باشد معتقد و پایبندند.

       اما می توان اين پرسش را نيز طرح کرد که آیا در این کشور اکنون پديدهء "دولت – ملت" واقعاً بر پایۀ قانون اساسی و سنت اجتماعی تونس و درکی که از مفهوم سکولاریسم (جدایی نهاد دين از نهادهای حکومت) وجود دارد تشکیل شده است؟ بخصوص که می دانیم که مفهوم سکولاریسم اکثرا در تونس در مخالفت با به رسمیت شناختن جریان های اسلامی بویژه جنبش مذهبی "النهضه" به کار می رود.

       تجربۀ بورقیبه، به عنوان "رهبر" سیاسی، اساساً یک تجربۀ آتاتورکی بود؛ یعنی همچنانکه آتاتورک برای ساختن ترکیۀ جدید و سکولار بایستی با عثمانی ها و خلافت اسلامی و تاریخ و سمبل ها و مقدسات شان تصفیه حساب می کرد، بورقیبه نیز برای ساختن جمهوری تونس، مبتنی بر لائیسیتۀ فرانسوی، می بایستی با هر آنچه مغایر با طرح سکولاریسم او بود تصفیه حساب می کرد. در اين راستا آنچه تاریخ ثبت کرده این است که بورقیبه، برای تحمیل روند مدرنیته سازی بر جامعۀ تونس و سست کردن تمام پایه های سنتی و کهنۀ آن، متوسل به خشونت شد.

       اتکا بر لائیسیتۀ فرانسوی، در عرصۀ واقعی، به معنی حرکت دولت در جهت سلطه بر "امور مذهبی" بود؛ بمعنی به دست گرفتن کنترل آنها از طریق به انحصار دولت در آوردن امور مذهبی از يکسو و سرکوب همۀ موقعیت های رقیب دولت از سوی ديگر - اعم از موقعیت های سنتی کهنه یا موقعیت های اعتراضی تجسم یافته در جنبش ها و جریان های اسلام سیاسی که بعدا ظهور پیدا کرد.

       لائیسیته در اذهان الیت جامعۀ تونس به معنی «جدا سازیِ» صرف نهاد دین و نهاد حکومت نبود، بلکه به معنی سلطۀ حکومت بر مذهب، یا در آوردن مذهب تحت کنترل و حاکمیت دولت، بود؛ بصورتی که مذهب تنها و تنها در کنترل دولت و حاکمیت کشور و در کادر و چهار چوب سیستم حکومتی منتخب مردم و تابع آن قرار بگیرد، و نه اينکه در خدمت نيروهای خارج از حکومت باشد و یا به امور خارج از ساختار رسمی سیاسی کشور بپردازد. يعنی نهاد مذهب (روحانیت) بصورت یک "دولت موازی" عمل نکند. این از زمان حبیب بورقیبه تا کنون اين وضعيت پانهادينه شدۀ در جامعۀ تونس بوده است.

       می توان گفت که آنچه محتوای روند تجربۀ حکومتی در تونس، و میزان یا سقف بردباری و تحمل دولت در قبال جریان های اسلام سیاسی را مشخص کرده، باقی ماندن اين رابطه در کادر و الگوی «لائیسیتۀ فرانسوی» است که اساساً و در ذات و ساختار خودش مخالف مذهب است؛ درست برخلاف «لائیسیتۀ انگلیسی» که معروف است به بردباری و سازش، یا حتی نوعی اتحاد، با مذهب و استفادۀ مشروع و به رسمیت شناخته شده از مذهب در سیاست. لائیسیتۀ فرانسوی هم از آغاز رابطه خود با مذهب را بر پایۀ تضاد گذاشته است بطوری که در فرانسه حکومت لائیک و دستگاه مذهبی علناً منطق و تفکر همدیگر را نفی می کنند. در قرن های گذشته (از انقلاب فرانسه ببعد) این نوع رابطه حتی به شکل درگیری خونین در آمده بود و همين امر بوجود آورنده مثل یا شعار معروف فرانسوی است که: «آخرین فئودال را با رودۀ آخرین کشیش دار بزنید».(*)

       ولی در تونس نه فئودال وجود داشت و نه کشیش و لذا، برای کوتاه کردن دست آخوندهای مسلمان از فرهنگ و اندیشۀ مردم، کافی بود که دولت تونس نظام آموزشی کشور را یک نظام واحد کند؛ یعنی، ضمن گرفتن اختیار کامل آموزش و پرورش به دست خود، در راستای راندن آخوندها به حاشیه اقدام کرده و آنها را از مراکز تصمیم گیری و آموزش رسمی و تأثیر گذاری بر فکر و فرهنگ جامعه بیرون راند.

       البته بعدها، با پيدایش اسلام سیاسی، «اخوان المسلمین» - یا «نهضتی ها»ی تونس - همان کشیشی شدند که به تهديد نظام اجتماعی سیاسی و پایه ای جامعۀ تونس و دستاوردهای سکولاریسم پرداخته و، از طريق ترویج افسانه های کهنه و سنتی، با ارزش های نوین جامعۀ تونس (برگرفته از جمهوری فرانسه) درافتاد.

       در موضع گیری علیه جریان «النهضه» و سایر جریان های اسلام سیاسی، یکی از مهمترین استدلال های الیت سکولار جامعۀ تونس این بود که: اسلام سیاسی به هر شکل و با هر تشکلی که بیابد (اعم از اخوان المسلمینی ها، نهضتی ها و سلفی ها و...) تهدیدی جدی علیه همان فلسفۀ سیاسی خواهد بود که «دولت – ملت» تونس بر پایۀ آن استوار شده است؛ چرا که اسلام سیاسی مخالف جدایی نهاد دین از نهاد حکومت است و اگر این جریان ها پیروز شوند، مسلما "شیوه و خط مشی جامعۀ تونس" و دستاوردهای آن در زمینۀ آزادی ها و حقوق فردی و اجتماعی، بویژه در رابطه با حقوق زنان، را از بین خواهد برد.

       اما اين نکته را نيز باید تصديق کرد که هنوز این قصد صادق الیت روشنفکری و مدرن جامعۀ تونس به طور کامل تحقق نیافته است. یعنی لائیسیتۀ واقعی به آن صورت که بايد پیاده نشده. اين واقعيتی قطعی است که بورقیبه و بن علی توانسته بودند، بجای پرداختن به جداسازی نهادهای دينی از نهادهای حکومتی، نهادهای دين را بخدمت خود در آوردند و از اين نهادها منحصرا در خدمت به اهداف خویش استفاده کنند. در حقیقت، در زمان حکومت بورقیبه و بن علی، که خود را با القاب مذهبی می خواندند (بورقیبه با لقب مجاهد اعظم و بن علی با لقب حامی ناموس و مذهب) «دولت – ملت تونسی» به یک برنامۀ گروهی یا حزبی تبدیل شد که، با استفاده از کلماتی فریبنده همچون ملی گرایی و مدرنیته و ترقی خواهی و مانند آنها، در حقیقت تبديل به چیزی شبیه "دین دولتی" شد که، علیرغم همۀ ادعاهای مبنی بر مدرنیته و ترقی خواهی، قابل نقد و پرسش و حسابرسی نبود.

       در پایان باید گفت که اعلان جنگ حاکمیت علیه "اسلام سیاسی"- آن هم از دو جنبۀ قانون اساسی و جامعه (قانونی و اجتماعی) - در واقع نه دفاع از لائیسیته یا سکولاریسم محسوب می شد و نه دفاع از جامعه، بلکه بیشتر جنبۀ دفاع از پایه های حاکمیت دیکتاتوری بود، امری که کودتا علیه خود لائیسیته نیز به شمار می رفت تو می کوشيد تا استبداد لازم را برای مدیریت وابستگی و عقب ماندگی و بازتولید آنها ممکن سازد.

       در واقع، با بررسی واقعيت دولت کنونی تونس از زمان تشکیل دولت ملی، می توان ديد که ترس و نگرانی از اسلام سیاسی، مبنی بر اینکه این مکتب سياسی - مذهبی می تواند جدایی واقعی نهاد حکومت از نهاد دین (یا سکولاریسم) را در تونس تهدید کند ترس و نگرانی بیهوده ای بوده است؛ چرا که، در بخش های مختلف جامعه، دولت "امور دینی" را نیز همانند «امور دنیوی» در کنترل و انحصار خود دارد؛ امری که البته از ایدۀ الیت لائیک تونس اندکی فاصله دارد؛ بدين معنی که اکنون به صلاح تونس بعد از انقلاب تشخیص داده می شود که، با توجه به ضرورت همزیستی بین اسلامیست هائی که سیاست را کنار گذاشته اند و لائیک ها (سکولارها)، از اين پس لازم است که لائیسیته از نوع فرانسوی (ضدیت با مذهب) را کنار گذاشته و فلسفۀ سیاسی ویژۀ تونس نوين را چنان آفريد که بدور از دو مرز "تکفیر" (کافر شمردن دیگران) و "ریشه کنی مذهب" قادر به ساختن جمهوری دوم اين کشور باشد.

جمعه، 17 می 2019

 

* « Accrochez le dernier fief avec l'intestin d'un autre prêtre»

 

منبع: سایت تونسی "عربی 21" (عرب قرن 21)

 بازگشت به خانه