تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
پاسخ به یک سوال: «رژیم چه موقع میرود؟»
کورش عرفانی
بسیاری از هموطنان، که خشمگین یا سرخورده هستند، با توجه به شرایط وخیم و فاجعه بار کشور از خود میپرسند «چرا جمهوری اسلامی از بین نمیرود»؟ این سوالی است بجا، اما قدری نادقیق. برای شفاف سازی در این باره، در ورای خبرها و گزارشهای داخلی و خارجی مرتبط با ایران، باید برخی از واقعیتهای ساختاری کشور را یاد آور شویم. ساختار قدرت در یک کشور از راهها و روشهای مختلفی تغییر میکند. اما وقتی در مورد شرایط کنونی ایران صحبت میکنیم باید بحث را دقیق ارائه دهیم که سبب ابهام یا ناامیدی کاذب نشود.
در این نوشتار تلاش کردهایم که به اختصار شرایطی را که بر اساس آن میتوانیم به سوی «از بین رفتن»، «فروپاشی» یا «سرنگونی» جمهوری اسلامی برویم توضیح دادهایم. البته لیست بلند بالایی از مشکلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قدرت حاکم در ایران را میتوان تهیه کرد و در آن صدها مورد را باید گنجانید. اما این نوشتار با ارجاع خواننده، برای این منظور، به مجموعهی اخبار و گزارشهای روزانهای که در رسانهها منتشر میشود به شرح ساختاری موضوع بسنده میکند.
وجه نظری
برای تدقیق بحث، چهار واژه را تعریف میکنیم و توصیه میکنیم که در جای جای متن به کاربرد مشخص هر تعریف دقت فرمایید:
نظام: یا سیستم، به مجموعهی ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (ایدئولوژیک) که قدرت انحصاری یک طبقهی اجتماعی را بر جامعه ممکن میسازد.
رژیم: مجموعهی نهادهایی که یک نظام استبدادی در خدمت میگیرد تا قدرت انحصاری خود را اعمال کند.
حکومت: مجموعهی سه گانهی قوا و نهادهایی است که مدیریت امور مختلف کشور را بر عهده دارد.
دولت: مجموعهی دستگاههای اداری و اجرایی که امور جاری کشور را بر عهده دارند.
در نظر داشته باشیم که در بسیار موارد، به درست یا نادرست، این واژهها به صورت مترادف یا جابجا نیز مورد استفاده قرار میگیرند. هم چنین بنا به این که معادل این واژهها را در چه زبان خارجی جستجو کنیم میتوانیم برخی ابهامها را دریابیم. اما این جا به طور مشخص در استفاده از هر یک از این واژهها تعریف ارائه شده در بالا مد نظر بوده است.
فرضیهی اصلی
ایدهی اصلی این نوشتار چنین است: "به دلیل شرایط خاص کنونی، دولت اسلامی در حال رها کردن مسئولیتهای خود میباشد، این امر با خود ضعف جدی حکومت را به همراه دارد. ضعف حکومت رژیم را شکننده کرده و در نبود اقدام اساسی در یک مقطعی نظام فرو میپاشد".
توضیح هر یک از این موارد نیازمند بحثی طولانی با استناد به مطالب بسیاری است که برای حفظ ایجاز متن از آن میگذریم.
الف: موقعیت دولت
ضعف مالی شدید دولت روحانی سبب شده است که اقتصاد دولتی، به معنی فنی و حسابداری آن، ورشکسته شود. عدم اعلام ورشکستگی به معنای ورشکسته نبودن نیست. دولت روحانی ظرف پنج سال، نقدینگی را چهار برابر افزایش داده است و میزان بدهی دولت به بانکها را بسیار بالا برده است. هم اکنون صندوق های دولت خالیست. درآمد ارزی و داخلی محدود و ناکافی دارد. کسر بودجه شدید است و، برای جبران آن، پول بدون پشتوانه وارد بازار میکند. افزایش نقدینگی موجب تورم شدید، بی ارزش شدن پول ملی، کاهش قدرت خرید و رکود حاد را شده است. به دلیل نبود درآمد، دولت یکی بعد از دیگری مسئولیتهای مهم و حتی اختیارات خود را رها کرده و دیگر آنها را انجام نمیدهد. این روند گسترش مییابد تا نقطهای که مردم در سراسر کشور به وضوح شاهد غیبت کامل دولت در امور جاری کشور خواهند بود. دولت که در سالهای اخیر به طور بادکنکی بزرگ تر، پر هزینه تر و در عین حال ناتوان تر شده است، تمام ثروت، امکانات و ابزارهای خود را برای حفظ کارکرد حداقلی خویش واگذار خواهد کرد اما این یک مسکن کوتاه مدت برای یک بیماری مشابه سرطان در اقتصاد زمین خوردهی ایران است.
ب: موقعیت حکومت
با کوچک شدن دستگاه دولت، این کل حکومت است که امکان مدیریت کشور را از دست میدهد. در نبود حداقل هایی که دولت برای جامعه باید تامین کند مشروعیت حکومت زیر سوال رفته و مردم این نکته را باور خواهند کرد که این مجموعه دیگر قادر به نگه داشتن کشور در شرایط عادی نخواهد بود. امنیت مرزها و جادهها به همراه امنیت اجتماعی زیر سوال خواهد رفت. هماهنگی نهادهای حکومتی به حداقل رسیده و اختلافات بالا خواهد زد. مردم به حکومت پشت کرده و به طور علنی مخالفت، دشمنی و نفرت خود را نسبت به آن نشان داده و در کمین انتقام خواهند بود. دستگاههای حکومتی بی اعتبار و بی کارکرد شده و، با عدم دریافت بودجهی لازم، به سوی تعطیلی یا شبه تعطیلی خواهند رفت. بیکاریهای گستردهی کارکنان نهادهای حکومتی در راه است. نارضایتی به سطوح مختلف ادارات دولتی و نهادهای دو قوهی دیگر کشیده شده و زمانی که به نیروهای نظامی و امنیتی برسد خطر جدی از درون ساختار قدرت متوجه رژیم خواهد شد. فقر معیشتی، اقتصاد موازی و زیرزمینی را فعال کرده و روحیهی قانون شکنی افزایش خواهد یافت. جامعه به سوی تنازع بقا برای مشروعیت میرود و حکومت در این میان نقش مزاحم را پیدا خواهد کرد.
پ: موقعیت رژیم
تکانههای شدیدی که حکومت را متزلزل ساخته است بقای سیاسی و بعد فیزیکی رژیم را به چالش میکشد. عدم امکان تعذیهی شبکههای پرهزینهی رژیم در سراسر منطقه یا در داخل، و خریدن وفاداری نیروهای وابسته، میتواند به قیمت آمادگی آنها برای نافرمانی و یا خیانت به رژیم تمام شود. در این موقعیت مافیاهای درون رژیم فعال می شوند تا دستهای رقبا را از سفرهی کم رونق باقی مانده کوتاه کنند و این با خود تضادهای علنی، تسویه حسابهای سنگین و جنگ مافیاهای محلی، استانی، منطقهای و بعد کشوری را به همراه خواهد داشت. ضرورت حرکتهای کودتاوار در میان برخی از نیروها به فکر اصلی و وسواس آنها تبدیل خواهد شد. نیروی گریز از مرکز میان جریانهای وابسته و مزدوری داخلی و خارجی زیاد شده و ریزش و هرز نیروها و نهادها آغاز میشود. شرایطی که به طور بی سابقهای نظام را به چالش خواهد کشید. جامعه که با خشونت دو چندان سرکوب مواجه است آن را به حساب ترس و وحشت رژیم گذاشته و به دلیل آن که هزینهی این موقعیت بر دوش اوست خود را آمادهی استفاده از فرصت مناسب برای تغییر میکند. بحث تغییر رژیم در این شرایط قبح خود را از دست داده و به یک ضرورت بدیهی تبدیل میشود.
ت: موقعیت نظام
با متزلزل شدن رژیم حاکم، تمامی لایههای وابسته به آن در طبقهی برتر و سایر اقشار اجتماعی جیره خوار دچار هراس و تردید در مورد آیندهی خود میشوند و حرکتهای خودسرانه در لایههای مختلف نظام اوج میگیرد. با از دست رفتن پایگاه اجتماعی نظام که در شکست نمایش 22 بهمن و امثال آن آشکار شد نظام در مییابد که لایههای دفاعی خود در جامعه را از دست داده و به نوعی در سراشیبی قرار گرفته است. این برداشت ضرورت اقدامی را مطرح میکند و این که باید یا تغییری جدی در شرایط به وجود آورد و یا این که واقعیت فروپاشی و اضمحلال در راه را قبول کند. صاحبان قدرت و ثروت باید تصمیمات مهم و حیاتی بگیرند. در صورتی که انجماد ساختاری به نظام اجازهی استحاله و تحول را ندهد به سوی جوّ ناامیدی در بالا و آشوب کلان در درون نظام میرویم. با حاکم شدن احساس محاصره از سوی مردم فرار گسترده لایههای برتر طبقهی بالا تشدید خواهد شد.
نتیجه گیری
بر اساس فرضیهی عنوان شده در این نوشته، روند آب رفتن دولت در ایران سبب ناکارآمدی حکومت شده و رژیم را با موقعیت متزلزل مواجه کرده است. اگر تغییر و اصلاح مهمی در رژیم صورت نگیرد تا حکومت را کارآ بسازد و توان اجرایی دولت را بازسازی کند، به احتمال بسیار قوی، به سوی شکنندگی رژیم و فروپاشی نظام خواهیم رفت. در این میان فراموش نکنیم که علاوه بر سوء مدیریت، بی لیاقتی، فساد و غارتگری، یک محاصرهی همزمان خارجی و داخلی نیز به مرور زمان دولت و حکومت را در ایران هدف قرار داده و به واسطهی آن تزلزل رژیم و احتمال فروپاشی نظام تقویت شده است.
بدون ضرورت پیشگویی یا گمانه زنیهای عجیب و غریب، با اتکا به آمار و شواهد و اخبار میتوان موقعیت حکومت اسلامی را تا حد زیادی پیش بینی کرد. این موقعیت روندی مشخص و مرحله به مرحلهای پیدا کرده است: تضعیف دولت، ناکارآمدی حکومت، تزلزل رژیم و فروپاشی نظام. در این میان هم قدرتهای خارجی میتوانند از طریق تحریم یا جنگ این روند را تشدید کنند و هم مردم و مخالفان میتوانند با تکیه بر آگاهی، اراده گرایی و سازماندهی، آن را با مبارزه و جنبش و انقلاب تسریع کنند.
دقت کنیم! دولت و حکومت جابجا میشوند، تغییر مییابند اما همیشه هستند. سرنوشت یک کشور در گرو ماهیت رژیم و نظام حاکم است. اینک شرایط مشخص است و در آن دو حالت عمده قابل تصور است:
۱) نظام (سیستم انحصار قدرت و ثروت در دست طبقهی برتر) در صدد بر میآید که رژیم اسلامی را قربانی کند. در این صورت سهم قابل توجهی از قدرت و ثروت کنونی را در رژیم آینده برای خود حفظ میکند.
۲) يا نظام به دنبال حفظ رژیم برمی آید و در این صورت، تضعیف دولت و ناکارآمدی حکومت، رژیم را متزلزل و قابل سقوط میکند. به دنبال سرنگونی رژیم، نظام (سیستم انحصار قدرت و ثروت در دست طبقهی برتر) با تغییراتی مهم مواجه میشود و بخش عمدهای از قدرت و ثروت در رژیم آینده از دست طبقهی حاکم بیرون خواهد آمد.
بنابر آن چه آمد میبینیم که وقتی هموطنانی میخواهند بدانند «چه زمانی جمهوری اسلامی سقوط میکند»، این امر را بیشتر از آن که به صورت یک واقعه ببینند به شکل یک روند ببینید.
البته وقتی روند به مرحلهی پختگی خود میرسد یک واقعه آن را متحقق کرده و متبلور میسازد. روند سقوط رژیم اسلامی با احتمال های مختلف در جریان است. از خود بپرسیم آیا آمادهایم یا خیر؟ نقش ما در این میان چیست؟ هر چه اراده گراتر و خلاق تر باشیم این روند زمان کمتری را به خود خواهد گرفت و رهایی و بازسازی میهن زودتر فرا خواهد رسید.