تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

 4 فروردين ماه 1398 ـ  23 مارس 2020

روانپریشی آیت الله خامنه ای، جن قرآنی، قدرت سیاسی در جامعهء دینی

جلال ایجادی

با گذشت زمان دیکتاتورها جانی تر و دستخوش روانپریشی میگردند. استالین با سالخوردگی و تشدید بیماری خود به همه افراد بدگمان بود، کینه جو بود، در تنهایی خود دچار کابوس بود و جز دشمن کسی را نمیدید. بنظر بسیاری از متحصصان هیتلر در زندگی و بخصوص در دوران پایانی دستخوش هیستری «مگالومانی شیزوفرنی پارانویاکی» بوده است. برخی برآن بودند که هیتلر در نیمه چپ مغزش دارای حالت غیر عادی بوده که گاه به لرزش دستان او منجر میشده و بعلاوه «بی پولر» یا دوقطبی بوده است. هر دو شخصیت بیرحم بودند و دستخوش روانپریشی بودند. آنچه که در استالین و هیتلر مشترک بود بدگمانی مفرط و غضب و کینه ورزی و توهم ایدئولوژیکی بوده است، یکی رهبر پرولتاریای جهان بود و بسوی کمونیسم حرکت میکرد و دومی مدافع نژاد پاک و برتر بود و بسوی تمدن هزار ساله گام برمیداشت. رشد خشونتگری در دیکتاتورها با پریشانی های روانی متعدد همراه بوده است و میان این خصوصیت ها تاثیر متقابل وجود داشته است. بنظر می آید آیت الله خامنه ای این دو ویژگی را در رفتار روانی خود نشان می دهد.

 

روانپریشی چیست؟

روانپریشی، یا سایکوز، بمعنای گسست از واقعیت است و بیان وضعیت روانی غیرعادی و غیرطبیعی‌ است. روانپریشی دیوانگی نیست بلکه پاتولوژی (آسیب) روانی است. در دانش روانپزشکی روانپریشی برای توضیح حالت «از دست رفتن توانایی تشخیص واقعیت از خیال» بکار می‌رود. افزون بر آن، اشخاص روانپریش به بیماری مالیخولیایی دچار می شوند، دارای آشفتگی روانی در برابر واقعیت هستند و منظور گونه ای بیماری عصبی است که با «اختلال قوای عضلانی و دماغی» همراه است. روانپریشی، یا پسیکوز، دربرگیرنده دسته‌ای از اختلالات روانی است که در بستر آن‌ها بیمار دچار علایمی مانند توهم و هذیان می شود. توهم، یا پریشان پنداری، همچون درک اشتباه و نابجای یکی از حواس پنجگانه است. کسی در تنهایی حرف کسی را «می شنود» یا او را «می بیند»؛ این حالت نشانگر روانپریشی است. پدیده ای که وجود ندارد بصورت یک «درک واقعی» حس می شود. هذیان، عقیدهٔ کاذب «تحکیم»‌ شده است. علیرغم وجود شواهد آشکار در نفی یک پدیده، واکنش هذیانی اصرار در «وجود» آن پدیده می کند.

بنابراین دو ویژگی مهم پسیکوز عبارتند: یکم، هذیان؛ یعنی بیان غیرعمدی و ناآگاهانه درک نادرست از واقعیات محیط و جامعه و.دوم، توهم؛ یعنی دیدن یا شنیدن غیر عمدی چیزی که وجود نداشته و ندارد.

پریشان گوئی و چرت و پرت گوئی و حرف های غیر منطقی و پادرهوا گفتن نتیجه پسیکوز می باشد. متخصصان می گویند هر گاه این علایم در افراد منجر به بروز اختلال در کارکرد روانی شود می‌توان نام اختلال و پریشانی روانی را بر آن گذاشت. زیگموند فروید تئوری پسیکوز را خصوصیت «شخصیت متناقض» درون آدمی تحلیل کرده و آن را نوعی تضاد بین واقعیت و «منیت» درونی آدمی ارزیابی و نیز آن را نوعی «پارانویا» تعبیر می کند. فروید معتقد است که چنین فردی فقط به خود نگاه می کند و بخود توجه دارد و همچون یک رابطه سکسی «اتو-اروتیک» است. چنین فردی از جامعه و دیگران دورافتاده و دارای هیستری بوده و دارای نوسان بین «نورمال» و «پاتولوژی» می باشد.

«واسیلی کپسام بلیس» تحلیل فروید را ادامه داده و پدیده را به نوعی پسیکوز «مانیا»، «مانیاک دپرسیو» یا پسیکوز توام با عقده و وسواس و افسردگی تعمیم می دهد که همراه با اختلالات در رفتار و «خلق و خوی» فرد می باشد. این فرد دستخوش خود شیدایی و خود بزرگ بینی و «خوش بینی» افراطی است. این «خوش بینی» حالت بیمارگونه دارد، دستخوش «شیفتگی به خود» است و این حالت در لحظات بدبینی و درماندگی خود را بروز می دهد. فرد درست در زمانی که در درماندگی بوده و دارای نوعی «سرما خوردگی روانی» است و حرف های هذیانی دیگران را می پذیرد و فاقد درک درست از شرایط است، دارای سرگردانی روحی است و همه چیز را سیاه و سفید می بیند. این فرد که دارای خوش بینی افراطی است چه بسا خود را رهبر بزرگ و بی نظیر، پیامبری مذهبی، منتخب الهی، اندیشمندی برای راهنمایی و نجات بشریت بداند. این فرد از واقعیت دور افتاده و به هذیان خود باور دارد و معتقد است دیگران به دلیل «یکتایی» او قصد توطئه علیه او را دارند. از نظر برخی متخصصان این «مانیا» به دلیل استفادهء برخی داروها یا «تومورهای مغزی» بوجود می آید. این نکته عرصهء نظر دهی علمی متخصصان است ولی آنچه به تحلیل ما مربوط است همانا رفتار روانپریشانهء شخصیتی مانند آیت الله خامنه ای است. روانپریشی یکی از ابعاد شخصیت خامنه ای را نشان می دهد.

 

جن قرآنی در روان خامنه ای

یکی از ویژگی های قرآن ریشهءافسانه ای دینی و اعتقادهای جادوگرانهء آن است. در قرآن سوره ای بنام «الجن» وجود دارد که در آن الله می گوید «جنیان» آیات را «استماع» می کنند و «جن و انس» بخشی از مردم را بدنبال خود می کشانند. قرآن در سورهء «الانعام» می گوید «شیطان های انس و جن» وجود دارند که حرف های فریبنده می زنند؛ و نیز سورهء «الرحمن»  می گوید که جن و انس «نعمت های» الله را انکار می کنند. قرآن به جن و انس اعلام میکند که بنا بر ارادهء الله نمی توانید از «اطراف زمین و آسمان ها بیرون» بروید. قرآن در همین سوره بارها اعلام می کند که به خواست الهی زنان بهشتی وجود دارند و در بهشت نعمت هایی مانند زنان «حورالعین» و «حور» موجود ند و «جن و انس» از همهء این «نعمت ها» محرومند. بنابراین، قرآن بر آن است که جن از جنس شیطان و آتش است و حتا جن میتواند رابطهء جنسی داشته باشد. این اعتقاد قرآنی به جن، در کتاب مقدس اسلام، بیش از صد بار تکرار شده است. جن در قرآن یک پایهء اساسی اعتقادی بشمار می آید و عدم اعتقاد به جن، اعتقاد به الله را لغو می کند.

حال این اعتقاد دینی چگونه قابل ارزیابی است؟ آنچه که قرآن اعلام می کند همان اعتقاد به هذیان و اوهام می باشد. کسانی که معتقد به الله هستند این باور آرکائیک و جادوگرانه را با خود حمل می کنند و، علیرغم عدم وجود جن و انس، آنها را بعنوان نیروی پر زور و واقعی می پذیرند. تمام دستگاه حوزوی و تمام پیروان این دین معتقد به جن هستند.

از نظر جامعه شناختی و آنتروپولوژی و دانش تجربی، نه الله وجود دارد و نه جن و انس و شیطان و حور موجودند. ولی در طول تاریخ، این باورهای خرافی در ذهنیت متوهم و دین زده می نشیند و به یک رفتار نیرومند اعتقادی نزد انسان تبدیل می شود. در جامعه، خرافهء الله و جن به اعتقادی محکم تبدیل می شوند و این اعتقاد به خرافه واقعیت می بخشد و خرافه را به «واقعیت» تبدیل می کند.

خامنه ای هم باعتبار همین مکانیسم دینی - ایدئولوژیکِ روانی عمل نموده و در قبال آمریکا موضع گیری میکند و استراتژی خود را در برابر آمریکا ابراز می دارد. این موضع گیری نتیجهء دو عامل یاد شده است: روانپریشی و قرآن گرایی ایدئولوژیک. آنچه که خامنه ای در گفته های خود مطرح میکند اتفاقی نیست بلکه ریشه در مکانیسم روانی و اعتقاد قرآنی او دارد.

آیت‌الله خامنه‌ای، در پیام سوم فروردین 1399، با اشاره به "دشمنی ها" با حکومت ایران گفت: «هم دشمنان جنّی هم دشمنان انسی وجود دارند و اینها به هم کمک هم می کنند، سیستم‌های اطلاعاتی خیلی از کشورها علیه ما با همدیگر همکاری می‌کنند.». در اینجا از نظر خامنه ای جن و انس، که نیروهای شیطانی هستند، به نیروهای واقعی تبدیل شده و در شرایط جهانی با همکاری یکدیگر علیه ایران اقدام می کنند. منظور خامنه ای از جن سمبل سازی نیست بلکه «جن» برای او واقعی است و متحد آمریکاست و در واقعیت بشکل «ترامپ» نیز ظاهر می شود.

آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر رژيم اسلامی، در نطق خود دولت آمریکا را به «ساخت ویروس کرونا» متهم کرده و می گوید: «گفته شده که یک بخش [ویروس کرونا] برای ایران بالخصوص تولید شده است. با استفاده از آشنایی‌های ژنتیک ایرانی که از وسایل مختلفی به دست آورده‌اند، این بخش را برای ایران درست کرده‌اند». بنابراین نیروهای جنی و آمریکا ژنتیک ایرانی را برای حمله شناسایی کرده و گفتار خامنه ای تاکید بر استراتژی حقیقی آمریکاست و این استراتژی ار نوع «جنی» است.

خامنه ای پیش از این هم، به رئيس ستاد کل نیروهای مسلح ایران دستور داده بود که، با توجه به اینکه ممکن است شیوع کرونا یک «حمله بیولوژیک» باشد، یک رزمایش پدافند بیولوژیک برای مقابله با آن انجام شود. در بینش خامنه ای اجنه سامان ده «حملهء بیولوژیک» هستند. در گذشته نیز این آخوند فناتیک و متعصب حوزوی، بارها، این اعتقاد قرآنی به جن را مطرح نموده است و از جمله خامنه ای در 16 تیر 93 به مسئولان چنین هشدار داده بود: «مراقب باشیم که دستگاه محاسباتى ما به ‌وسیلهء ‌شیطان ‌هاى انس و جن دچار اختلال نشود... یکى از خطاهاى محاسباتى این است که انسان در چهارچوب عوامل محسوس و صرفاً مادّى محدود بماند.»

طبق نظر آقای خامنه ای، استراتژی آمریکا در مقابله با حکومت اسلامی نتیجهء کار «جن و انس» می باشد و آمریکا فقط از طریق سیستم کامپیوتری استفاده نمی کند. آمریکا به توطئه ای دست زده تا، بنا بر تحلیل ایدئولوگ های شیعهء مدافع حکومت، «نژاد مردم ایران»، یا بزبان دیگر «نژاد مومنان شیعه» را، که نزدیک به «ژنتیک مردم ایتالیا» است مورد هدف قرار گیرد. ذهنیت خامنه ای با مفاهیم قرآنی و نیز با نیروهای غیبی و غیرمادی مانند جن مانوس است و این امر برابر یک اعتقاد دینی ایدئولوژیک محکم است. خامنه ای فقط از سر عوامفریبی نیست که از حکومت خود بعنوان حکومت الله و امام معصوم وانمود می کند. او با ساختار ذهنی روانپریشی خود، با خودشیفتگی نارسیسیک خود، و با جابجا کردن واقعیت، هذیان روان خود را بعنوان سیاست برای جامعه اعلام می کند. این ذهنیت فقط دروغپرداز نیست بلکه بطرز عمیق به مضامین قرآنی خود وفادار است. ذهنیت خامنه ای محصول روانپریشی و انبوه خرافات شیعه گری و امام گرایی است. تمامیت بحران حکومتی و جدال با دنیای مدرن و بحران سازی با دیپلوماسی جهان در چند دهه اخیر، نتیجهء همین خصوصیت آخوندیسم است. 

 

اسلام هم بینش و هم استراتژی در جامعه

اعتقادهای حکومتی خامنه ای بیانگر چیست؟ ما ایرانیان از شنیدن حرف های خامنه ای برخود می لرزیم و در عرصهء ملی و جهانی احساس شرمندگی داریم. ولی واقعیت قدرت سیاسی در ایران ما چنین است و در رأس ایران یک «ولی فقیه» قرار دارد که روانپریش است و دارای مرتجع ترین بینش ها در جهان است. بعلاوه، این دین و مذهب شیعه، وسیلهء محکم تاکتیکی و استراتژیک در خدمت بازتولید نظام است. این بازتولید با ایدئولوژی های کهنه و جادوگرانه و مقدس و با سلطه گری قهرآمیز و بالاخره با ازخودبیگانگی انسان ها در جامعه میسر است. حال ویژگی های این قدرت و راز بقای آن در چیست؟

یکم، نظر خامنه ای متکی بر قرآن است و بیانگر توهم و هذیان دینی است. از بد حادثه های تاریخی، خامنه ای سمبل ایدئولوژی اسلامی شیعه، در رأس کشور ما قرار گرفته و این امر بیان یک آبروریزی و یک شکست تاریخی برای ماست. خامنه ای میراث دار تجاوز اسلام به هویت ما و شکست فرهنگ خردمندانه مان در زیر فشار قرآن و شیعه گری است. خمینی و خامنه ای و همهء آخوندیسم، تجلی زشت ترین بعد تاریخی ما هستند، زیرا آنها بیانگر سقوطی همه جانبه اند. 

دوم، رفتار روانی خامنه ای حکایت گر یک روانپریشی «سایکوز» است. تولید هذیان و توهم و پنداربافی در بارهء استراتژی آمریکا، و نشاندن پندار خود بجای حقیقت و نفی واقعیت جهانی «کرونا ویروس» بیانگر نتیجهء این اختلال عمیق روانپریشانه است. او یک دیکتاتور استراتژ و حیله گر و مرعوب کننده و بحران ساز است و همین استراتژی تا به امروز برای حکومت او کاری بوده است. او همهء دجالان و فاسدان را زیر سلطه دارد و هر شخصیت متمایز کننده را حذف می کند و می کشد.

سوم، خامنه ای به «تئوری توطئه» اعتقاد دارد. ساختار ذهنی اغلب رؤسای شیعه توطئه گر می باشد و بعلاوه امروز انزوای شدید جهانی ایران و طرد سیاسی حکومت اسلامی توسط تعداد زیادی از کشورهای جهان و محافل دیپلوماتیک جهان، که نتیجه نقش مخرب ولایت فقیه است، این نظریه را در ذهن حاکمان بشدت تقویت کرده که همه در حال توطئه علیه خامنه ای و قدرت اش و شیعه هستند. ضدیت تاریخی ایدئولوژیکی اسلامگرایان با امریکا و تقویت این تمایل ضد امریکایی توسط «توده ایسم» و «اکثریتی ایسم» و ایدئولوژی شوروی گرا و روس گرا و ناسیونالیسم تنگر نظر، پایهء باور «توطئه غرب» را تشکیل می دهد. بحث بر سر نفی پدیدهء توطئه در جامعهء انسانی و دنیای سیاست نیست. بحث بر سر «تئوری توطئه» است که، همچون یک ایدئولوژی مخرب، اندیشه و دانش را مورد حمله سیستماتیک قرار می دهد.

چهارم، این ویژگی های شخصیتی خامنه ای به او اجازه داده تا باعتبار قدرت مطلقهء فردی، باعتبار حمایت باندهای نظامی و رانتخواران تبهکار شریک در چپاول، باعتبار رانت عظیم نفتی و رانت دینی آستان ها و امامزاده ها، باعتبار تطمیع تمام قدرت حوزوی، و باعتبار باور خرافاتی شیعه در نزد توده، جایگاهی مستحکم در سلسله مراتب قدرت سیاسی بوجود آورد. این موقعیت اجازه می دهد تا تمام ناکارایی های فردی و تخریب های وسیع او تا حدی پنهان بماند و قدرت مانور بزرگی برای او بوجود آید. در تمام خرابکاری های ناشی از تصمیم خامنه ای، همیشه «گناهکاران» دیگران هستند. قدرت سیاسی او روی دوش پست ترین لایه های نوکرمنش نظامی و تکنوکرات و آخوندی، استوار است. افزون بر آن، شگردهای عاشورایی و شهیدنمایی و نمایش تابوت کشی با رنگ «ناسیونالیسم ایرانی ضد خارجی» به رژیم اجازه می دهد تا حجم روانی نارضایتی را بکاهد و لایه هایی را خنثی نماید.

پنجم، جامعه شناسی گروه بندی های اجتماعی در ایران چند نکتهء اساسی را نشان می دهد: حکومت دارای یک پایهء اجتماعی بسیار محدود است ولی لایه های مرفه از وضع موجود تا حدودی دارای رضایت هستند. لایه هایی از طبقهء متوسط جامعه فقیر تر شده اند، آنها اغلب مخالف ولی پراکنده هستند و قدرت اکسیون یگانه را ندارند، زیرا از جهت سیاسی و فرهنگی دارای سردرگمی و پراکندگی هستند. اعتقادات دینی رایج در اجتماع بخش مهمی از جامعهء کارگری و شهری و روستایی را منفعل نموده و فقدان تشکلات سندیکایی و سیاسی وضع را نابسامان ساخته است. ریزش ارزش های اخلاقی و نفوذ فساد در لابلای روابط اجتماعی و نگرانی های روزمره و ضعف آرمانخواهی دمکراتیک، توانایی اکسیون اجتماعی را محدود نموده است. انتقاد و نارضایتی و تمایل به خشم و عصیان علیه نظام دینی در جامعه وجود دارد و گاه به گاه خود را با شدت نشان میدهد. ولی اعتراض به اعتراض پایدار و سکولار تبدیل نمی شود و، در شرایط کنونی، جامعه نمی تواند هزینهء بالایی برای تغییر بپردازد.

 

وظیفهء بزرگ ما

اپیدمی کروناویروس و تلفات فزایندهء آن، مخفی کاری و بی لیاقتی و خرافه پرستی و ورشکستگی دستگاه دینی و سیاسی حاکم را بنمایش می گذارد. رشد این اپیدمی مرگبار نشان داده که خرافه های قرآن و شیعه گری مکانیسم حافظت از سلامتی انسان نبوده و بلکه فقط تسریع کنندهء پیشرفت مرگ هستند. شیعه گری و امامزاده ها و آخوندهای قم منشاء ترویج مرگ شده اند. بخش نادان جامعه طعمه شارلاتان های اسلامی بوده و خواهد بود. آنهایی که در این تجربه مرگبار تکان می خورند اگر، با دانایی و خرد، از گنداب خفقان آور اسلامی واقعن فاصله نگیرند و گسست نکنند دوباره بردهء دین باقی مانده و پایهء مشترک با حکومت را حفظ خواهند کرد.

امروز تردیدهای زیادی در میان مردم نسبت به امامزاده ها و دعای آخوندها بوجود آمده است. ولی مطمئن باشیم که تنها با افشای نقش و کارکرد حوزه های قم و مشهد بعنوان ناقلان مرگ، از افشای شارلاتان های طب اسلامی، و از دعای امام سجاد آخوندها و نواندیشان، به رنسانس نمی رسیم. رنسانس یک روند تاریخی در ذهنیت و رفتار فرهنگی جامعه است. تکان های کوچک جای رنسانس را نمی گیرند؛ بخصوص آنکه دستگاه تبلیغاتی و پروپاگاند در دست حکومت است و آخوندهای ریز و درشت و جیره خواران قلم بدست از یکسو و، از سوی دیگر، روزنامه نگاران دینی و بی مایه و حاملان فرهنگ قرآنی و «پروپاگاند خودبخودی شیعه گری» در جامعه فراوانند.

در شرایط بحران و رسوایی آخوندهای دعاگو، عادات خرافی و اعتقادات فاسد بطور مسلم ضربه می خورند. ولی گسست در کار جامعه نیست. سکولاریزاسیون پیش می رود ولی پایه های خرافی گری و اسارت دینی عمیق است. ما از کار فرهنگی رنسانس و روشنگری هنوز خیلی دوریم. تلاش های ما در انتقاد به مذهب و قرآن و نقد ما به قدسیت گرایی باید ادامه یابد.(1) در میان تودهء مردم، شیعه گرایی سنگین و مرموز است و نخبگان سیاسی و روشنفکری اسلام نواز و ماله کش و ترسو، فراوان اند. علیرغم تخریب و تلفات ناشی از باور دین و افزایش بیماران کرونایی، هستند روزنامه نگارانی که در خارج و داخل نقد مذهب شیعه و نقد آخوندیسم را سانسور می کنند. رسانه های تلویزیونی خارج کشور را مورد توجه قرار دهید: روزنامه نگاران محافظه کار آنها در پی «اشخاص مودب» می باشند که به دین «توهین» نشود و بیشتر بلندگوها را به نواندیشان دینی و افراد «منطقی» یعنی مماشات طلبان با دین می سپارند. اسلام تولید کنندهء از خودبیگانگی است و فرهنگ «دین خو» همهء جامعه را فرا گرفته است و مقاومت می کند. روانپریشی خامنه ای و تعصب گرایی او جدا از یک واقعیت گسترده در جامعه نیست. تلاش برای نفی قاطع نظام حکومتی دینی استبدادی موجود یک چالش بزرگ برای جامعه است و، بموازات آن، کار فرهنگی و فلسفی در راستای یک مدرنیته فکری کار اساسی ماست.

---------------------------------------------------------

* جامعه شناس دانشگاه فرانسه

1- می توانید به کتاب های جلال ایجادی: «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناختی قرآن»(نشر مهری) و نیز «جامعه شناسی آسیب ها و دگرگونی های جامعه ایران»، رجوع کنید.

بازگشت به خانه