تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
25 فروردين ماه 1398 ـ 13 آوريل 2020 |
|
**************
پرسش: شما در نوشته های خود به مشروطه اهمیت بسیار می دهید در حالی که ما دیدیم در ایران از مشروطه چیزی بدست نیامد. علت چیست؟
پاسخ: پیش از آنکه دربارهء مشروطه سخن بگویم باید یک نکته را روشن کنم و آن اینکه شما می گویید چون مشروطه در ایران نتیجهء مهمی نداده نباید به آن اهمیت داد. شما می خواهید از “نتیجه”ی یک چیزی به نیکی یا بدی آن پی ببرید.
این کار در جایی درست و شایسته است که گوهر یا ماهیت آن شناخته نشده باشد. چیزی که ما گوهر و ماهیت آن را می شناسیم و می دانیم که نیک است، اگر نتیجهء بدی از او دیدیم باید جستجو کنیم که آن نتیجه بد از آن چیز نیکو چه علت داشته است.
«مشروطه» و یا «سررشته داری توده مردم» [دمکراسی] چیزی نیست که کسی دربارهء آن گمان بدی داشته باشد. همه آن را به نیکی و نیکویی می دانند.
ماهیت و گوهر مشروطه آن است که مردمی که در یک کشور زندگی می کنند آن را خانه خود بدانند و به آبادی آن دلبسته باشند و در راه نگهداری آن کوشش جانفشانی و کنند.
از طرف دیگر، در نظام مشروطه یک پادشاه بجای اینکه خودکامه و خودرأی باشد و به سر مردم بزند، رشتهء کارها را به مردم بسپارد تا نمایندگان مردم قانون بگزارند و خودش به کارهای کشور دیده بانی نماید.
مشروطه این است. این کجایش بد است؟ شما چه ایرادی به آن دارید؟
ضمن اینکه مشروطه چیزی است که در جاهای دیگر نتیجهء خوب داده و موفق بوده است. مشروطه، پیش از آنکه به ایران برسد، در کشورهای دیگر روان بوده و نتیجه اش دانسته شده که نیک است. زیرا کشورهای اروپا و امریکا در سایهء همین مشروطه پیشرفت کرده اند.
در اینجا نمی توان از نتیجهء یک چیز، به بدی آن پی برد بلکه باید گفت: سبب آنکه مشروطه در ایران به نتیجهء نیکی نرسید این است که در این کشور آلودگی هایی هست که باید آنها را جستجو و چاره جویی کرد.
اما آلودگی ها در ایران چیست؟ آلودگی های ایران وجود بدآموزی ها و کیش های پراکنده گوناگون است. مشروطه را همین ها بی نتیجه گذاردند.
ببینید در یک کشور آلودگی بالاتر از این چه باشد که یک ملای بیسوادی بالای منبر رود و بگوید: «مردم میهن پرستی همان بت پرستی است»! و یکی نباشد که به دهان آن ملای پلید بزند.
من از شما می پرسم میهن پرستی چیست؟ میهن پرستی همان است که مردم یک کشوری آن کشور را خانه خود بدانند و به آبادی آن دلبستگی نشان بدهند. میهن پرستی آن است که بیست میلیون نفر با یکدیگر همدست شوند و در سود و زیان همباز باشند و در پیشامدها از یکدیگر پشتیبانی کنند. این معنی میهن پرستی است. میهن پرستی وظیفهء هر کس است. نمی توان اختیار خانه و کاشانهء خود را بدست بیگانگان و کسانی که اشتیاقی به میهن ندارند سپرد.
این است که می گوییم میهن پرستی بر هر کسی که به آبادی و آزادی کشورش علاقه مند است واجب است. میهن پرستی معنایش همین است. پس آن ملای پلید که بالای منبر می رود و علیه میهن پرستی سخن می راند نادان است، نفهم است، دلش به مردم نمی سوزد، تنها در اندیشهء پر کردن شکم خود می باشد. در انقلاب مشروطه هم همین ملاهای نادان و شکم پرست بودند که سنگ راه شدند و و جلوی پیشرفت آن را گرفتند.
پرسش: زمان رضا شاه ترقی مختصری دیده شد و امیدی در دل ها پدید آمد اما دیدیم همین که او رفت ترقیات نیز رفت و باز به حال 20 سال پیش بازگشتیم. علت این درد چیست؟ چاره اش چیست؟
پاسخ: همین پرسش گواه نیکی به سخن ما می تواند باشد. اینکه ایران در زیر پا مانده پیداست که کشور ناتوان است و نیرویی برای نگهداری خود ندارد. اکنون باید ببینیم چرا این کشور نیرو ندارد. باید برای روشنی سخن یک مثالی بزنم. فرض کنید اتومبیلی به گودالی افتاده و در راه مانده است و 10 نفر میخواهند آنرا تکان داده بیرون آورند. اکنون اگر همه آن 10 تن بخواهند که آنرا تکان بدهند و همگی به یکباره به اتومبیل چسبیده تکان دهند، و همگی به یک سو و یک جهت فشار دهند، از این خواستن و دست بهم دادن یک نیروی بزرگ پدید می آید که برای تکان دادن و بحرکت درآوردن یک اتومبیل کافی است. اما اگر از آن 10 نفر، چند نفر بخواهند و چند نفر نخواهند، یا در جهت مخالف قرار بگیرند و یا عده ای کنار بنشینند و بی تفاوت باشند، پیداست که نیروی لازم برای به حرکت درآوردن اتومبیل پدید نخواهد آمد و اتومبیل همچنان در آن گودال خواهد ماند. این را بعنوان مثال یاد کردم. دربارهء کشور و تودهء مردم نیز چنین است. در کشوری که [در 1322] بیست میلیون نفر جمعیت دارد، اگر همگی آنها به نگهداری کشور و به آزادی آن علاقه مند باشند و کوشش و جانبازی در راه نگهداری آن بخواهند، و همگی با یکدیگر همدل و هم اندیشه باشند، از اینجا یک نیروی بیست میلیونی پدید می آید و آن کشور نیرومند و سربلند و آزاد زندگی می کند.
پرسش: شما از يکسو بر این باور هستید که آینده ایران خوب است و از سوی دیگر می گویید در دسته های مختلف این توده مردم آلودگی هایی وجود دارد که مانع بهبود کشور میشود. بنظر شما دقیقا چاره کار چیست؟
پاسخ: اینهایی که گفتیم عیب هایی در نژاد و گوهر ایرانیان نیست. این عیب ها نتیجه یک رشته گرفتاری هایی است که می توان آنها را از میان برداشت.
داستان ایران با حال کنونی اش داستان باغی است که زمین پاک و هوای صاف و آب فراوان دارد و در خور آن است که درختان تنومند و باروری بپروراند ولی بیماری های گوناگونی از سال ها پیش در درخت های آنجا پیدا شده و تا ریشهء آنها رخنه کرده و بهمین دلیل است که کمتر درختی در این باغ میوه درست و حسابی می دهد و نهال هایی که میوه می دهند آنها نیز کرم زده و بیمارند.
در ایران نیز از هزار سال پیش گرفتاری هایی پیدا شد و تودهء مردم را آلوده کرد و این آلودگی روز به روز بیشتر گردید. و اکنون حال این تودهء مردم همان است که در پاسخ پرسش قبل گفتیم. ولی ذات ایرانیان نژاد پاک است و بخاطر همین ما نومید نیستیم. چیزی که هست باید به همه این گرفتاری ها چاره کرد وگرنه نتیجه ای در دست نخواهد بود.
من بارها در این باره سخن رانده ام و گفته ام که سرچشمهء گرفتاری ایرانیان، و دیگر شرقیان، آن بد آموزی های زهر آلودی است که از هزار سال پیش پیدا شده و روز به روز رواج بیشتری یافته و در زمان ما نیز یک رشته بدآموزی از اروپا آمده و با آنها درهم گردیده اند.
(پيکر خونين کسروی که به دست عمال ملايان بقتل رسيد)