تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
25 فروردين ماه 1398 ـ 13 آوريل 2020 |
|
نوری و کوری: دو چهره که در یک عصر می زیستند
برگرفته از سايت «نگام»
عنوان این نوشته را ”نوری و کوری” می گذارم، شاید زودتر به منظور و مقصود من راه یابید. نوری و کوری، یا آشکارتر بگویم: شیخ فضل الله نوری و ماری کوری، در یک عصر می زیستند.
یکصد و چندی سال پیش. این در ایران، آن در لهستان.
شیخ فضل الله نوری، آن زمان که یقه اش را می درید و عمامه بر سر می کوفت و کف به لب، نعره می کشید که: ایهاالناس مشروطه خواهان می خواهند دختران شما را به مدرسه بفرستند و اسم زن و بچهء شما را روی کاغذ بنویسند،
دختری که بعدها به ماری کوری شهرت یافت، در رشته ی فیزیک لیسانس گرفت و کمی بعد به فرانسه کوچید و در آنجا با فقر و نداری زیست و به دعوت یک پروفسور، در آزمایشگاه وی مشغول به کار شد.
”نوری و کوری” را باید همزمان پی گرفت. صحنه ای از این و صحنه ای از آن.
در صحنه ای به تماشای ضجه ها و عربده ها و منبرها و حدیث ها و آیه ها و حرص و جوش خوردن ها و زن زن زن زن زن زن زن زن زن کردن های شیخ فضل الله نوری بنشینیم،
و در صحنه ای دیگر، به تماشای تحصیل و تحقیق “ماری” در دانشگاه و آزمایشگاه و فیزیک و فرمول و لوله های آزمایشگاهی و مواد و خواص!
نوری را تجسم کنید که زن را با استناد به حدیث و روایت و قرآن و پیامبر و امامان در همان دخمه های ذلت تاریخی اش، به زیر گِل می برد،
و ماری را ببینید که در آزمایشگاه ساده و محقرانه اش، کم کم به کشفی سترگ دست می یابد که بشریت، تا همه ی تاریخ و تا همه ی آینده، مدیونِ اوست.
نوری بخاطر شلتاق ها و عربده های ابلهانه و هیولاوش اش، از پله های دار بالا رفت،
و کوری – دو بار – از پله های آکادمی نوبل برای دریافت دو جایزه ی نوبل.
شیخ فضل الله نوری، بلندگوی تکرار خزعبلاتی بود که زن را اسیر و بدبخت و کلفَت و فلک زده و رختخوابی می خواست، و ماری کوری، از اینجور خزعبلات رهیده بود و فراتر و جلوتر از میلیاردها مرد، پرچمداری شد برای گسترشِ علم و رشد و سلامتِ بشریت. کشفی که ماری کوری بجای نهاد و به بشریت سپرد، آنچنان درخشان و ناب و سرشار از فایده است که همه ی آیندگان شیخ فضل الله نوری بدان محتاج اند، اما ماری کوری هرگز به خزعبلات شیخ فضل الله نوری، نه که محتاج نیست بل از آن گریزان است.
ماری کوری، میوه ی دنیای فهم بود و شیخ فضل الله نوری کال دنیای جهل. دنیای علم و جهان بشریت، بنیان همین عکس های رادیولوژی و خواص گسترده ی رادیو اکتیویته را مدیون ماری کوری ست. کوری در یکی از یافته هایش، کشف کرد که پرتوهای رادیوم میتوانند بافتهای زنده ی اندامها را از بین ببرند. بعدها، پزشکان و پژوهشگران علوم پزشکی دریافتند که با اعتنا به کشف کوری، میتوانند غدهها و بافتهای بدخیم را که در سرطان و همچنین بیماریهای پوستی و غدد ترشحی بروز میکنند، از بین ببرند. شیخ فضل الله اما خود خود خود سرطان بود. که با هیچ پرتوی، ریشه و نسلش بیخ بر نمی شد.
دنیای فهم، میوه هایی چون ماری کوری بسیار برآورده است، در اینجا اما، دنیای جهل، کال های تلخ و زهر آمیز و گزنده و سرطان زا فراوان به بار نشانده است. یجوری که اگر یکی از این سرطان ها فرو می میرد، بیش از او به بار می نشینند. شیخ از پله های دار بالا رفت، اما پشت بندش، …….. از همان پله ها پایین آمد و سخنانِ در گلو مانده ی شیخ را هوار کشید و برهمان طبل کوفت و جامعه ای را که به شوق فهم، به سمت علم و درخشندگی خیز برداشته بود، به قهقراهای شیخ فضل اللهی گسیل فرمود تا ناکامی شیخ، در گور، به کام گراید!
16 فروردین 1399
(منبع)