تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
8 اردیبهشت ماه 1398 ـ 27 آوريل 2020 |
|
آیا آمریکا در حال افول است؟ و اگر هست چرا؟
مجید محمدی
چپها و اسلامگرایان که امروز به متحد همدیگر برای نابودی نظام سرمایهداری و نماد آن ایالات متحده (با انگیزههای متفاوت) تبدیل شدهاند- شریعت بلشویسم- مدام از افول غرب و افول ایالات متحده سخن میگویند.
ایلهان عمر اسلامگرا و برنی سندرز چپگرا در تبلیغات انتخاباتی؛ منچستر آمریکا؛ ۱۳ دسامبر ۲۰۱۹
در این موضوع علی خامنهای و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با برخی نویسندگان نیویورک تایمز و واشنگتن پست و کارشناسان اندیشکدههای چپ مثل شورای آتلانتیک همسخن هستند. اما شواهد و عللی که بیان میکنند درواقع همانهاست که چپ همیشه از آنها بدون هیچ شاهد یا دلیل قانع کنندهای دفاع میکرده است. اگر افولی در کار باشد (که هنوز در حد حدس و گمان است) چپ مسبب اصلی این افول است و دارد همهی تلاشهای خود را برای تحقق آن انجام میدهد. چپ همه آنچه را که مایه قدرت و پیشرفت ایالات متحده بوده به عوامل مخرب تبدیل کرده و این افول ادعایی را به مبانی تقویت کنندهی تمدن غربی نسبت میدهد. ویروس سوسیالیسم که امروز با هویتگرایی و پاکیزگی سیاسی و نسبیتگرایی فرهنگی و اخلاقی تقویت شده از آسیبهای جدی تمدن غربی بوده و هست.
میهندوستی
چپ همیشه مدافع جهانی شدن بوده است («کارگران جهان متحد شوید» را به یاد بیاورید) و حالا که حدود شصت هزار کارخانه و کارگاه در آمریکا تعطیل و به دیگر کشورها منتقل شدهاند این را به معنای افول ایالات متحده میگیرد. اگر کسی مانند ترامپ هم بخواهد این صنایع را برگرداند به ملیگرایی و خودخواهی آمریکایی متهم میشود. نمیشود هم مدافع چیزی بود و هم از نبودش استفاده کرد. در فرهنگ غالب چپ، ملیگرایی به عنوان فاشیسم معرفی میشود: «سفید ملیگرا» برای چپ آمریکایی یعنی نازی. چپها برای تخریب ایالات متحده حاضرند همهی منابع کشور برای شهروندان دیگر کشورها هزینه شود و به همین علت همهی فقرای عالم را به ایالات متحده دعوت میکنند با حقوق و امتیازاتی مساوی با شهروندان آمریکایی. سیاست مرزهای باز با افزایش جرائم و افزایش فقر متوجه به افول ایالات متحده است.
آزادی بیان
چپ بر این باور است که وقتی شرکتها شخص شناخته شده و قدرت صَرف پول برای بیان باورهای خود را یافتند آزادی بیان تخریب شده است اما فراموش میکند که مهمترین عامل مخرب آزادی بیان، سانسور و پاکیزگی سیاسی خود آنهاست که نویسندگان و روزنامهنگاران و دانشگاهیان و کارشناسان را از بیان آرای خود منع میکند. آزادی بیان شرکتها و صرف هزینه برای آنها آزادی دیگران را محدود نمیکند اما فرهنگ حذف و تصفیهی چپ چنین میکند. این چپ است که جلسات مخالفان خود را در دانشگاهها بر هم میزند و روزنامهنگاران و نویسندگان را صرفا به دلیل بیان نظرات خود اخراج میکند و نه صرف هزینه توسط شرکتها برای بیان نظراتشان (نویسندهی این مطلب برای بیان نظراتش از ادامهی همکاری با رادیو فردا و صدای آمریکا در دوران مدیریت چپها منع شد و نه توسط شرکتهای آمریکایی).
شایستهگرایی
چپ شایستهگرایی را به نخبهگرایی چپها تبدیل کرده است، چپهایی که با تصفیه و شانتاژ و گزینش ایدئولوژیک خود را به قشر انحصاری شایسته تبدیل کرده است. تحصیلات دانشگاهی مجانی به هزینهی مردم عادی برای شکلگیری و تقویت طبقه حاکمی است که مردم عادی را احمق معرفی کرده و تمایلات سیاسی آنها را نفی میکند. این طبقه تنوعگرایی اعمال شده از بالا (با مهندسی جمعیتی و گزینش و تصفیه) را بجای شایستهگرایی مینشاند. نتیجهی مستقیم این سیاست افول حرفهایگرایی و تخصص است که به فنآوری و مدیریت علمیآسیب میرساند.
استثناگرایی
چپ با ویژگیهایی که دوست ندارد (قدرت نظامی، سرمایهداری) ایالات متحده را استثنا میداند و در هر موضوع و مشکلی نخست ایالات متحده را سرزنش میکند اما مستثنا بودن ایالات متحده در قدرت فنی و اجتماعی و تولید فرهنگ و ابداعات و اختراعات آن است. چپ میخواهد با تنوعگرایی و هویتگرایی (تصفیه و گزینش در دانشگاهها و ملی کردن صنایع) استثنایی بودن این کشور را در توسعه و پژوهش و تولید فرهنگی و فنی از آن بگیرد.
آیین دادرسی و حکومت قانون
چپ با دفاع از عدالت ویژه برای اقلیتها در پی نابود کردن آیین دادرسی و اعمال قانون بطور مساوی برای همهی شهروندان است. وقتی چپ از اصلاح قضایی و کیفری در ایالات متحده دفاع میکند منظورش عفو اعضای محکوم شدهی جمعیتهای اقلیت است چون بر این باور است که دستگاه قضایی در «جامعهی نژادپرست آمریکا» نژادپرست بوده و احکامش هم نژادپرست بوده است. وقتی یک دستگاه قضایی با رعایت آیین دادرسی بدون توجه به سن و جنسیت و قومیت و مذهب افراد آنها را محاکمه میکند نژادپرست باشد معلوم نیست کدام دستگاه قضایی عادل خواهد بود. چپ عدم تبعیض در قوانین را برای جامعهی عادل کافی نمیداند بلکه میخواهد با «تبعیض مثبت» و تربیت شهروندان در اردوگاههای ایدئولوژیک همه را از نژادپرستی به تعبیر خود نجات دهد.
مشکل امروز چپ آن است که از نگرش طبقاتی گذشته به قبیلهگرایی عبور کرده و از شکافهای برساخته و غیرواقعی یا بیاهمیت مثل رنگ پوست یاگرایش جنسی برای ایجاد تفرق میان آدمیان بهره میگیرد تا یک گروه را علیه گروه دیگر بسیج کند. چپ انسان و انسانیت را به نژاد و جنسیت و جنس تقلیل داده است؛ موضوعاتی که در یک جامعهی سالم میتوانند موجب پیوند بیشتر اجتماعی و بهرهوری بیشتر از منابع شود. این نوع نگاه به انسانیت نهادهای یک جامعهی آزاد را تضعیف میکند. چپ با ایدههای قبیلهگرا (که همه بر اساس معیارهای خود آن نژادپرستانه است) در کار افول جامعهای است که عوامل مقومهی تمدن غربی را هدف قرار میدهد.
دولت کوچک
فدرالیسم در آمریکا همانا ایدهی توزیع قدرت در جامعه و کوچکسازی دولت مرکزی است. این ایده در برابر دولت مهد کودکیِ از گهواره تا گور قرار میگیرد. جامعهی آمریکا قدرت فنی و اداری و نهادی خود را مدیون همین ایدهی دولت کوچک مرکزی است. اما چپ همیشه مدافع ایدهی دوم بوده است تا قدرت و منابع در طبقهی حاکم بطور ابدی متمرکز شود. دولت کوچک فدرال بوده که موجب معجزهی سیاسی (دمکراسی) و اقتصادی (تولید ثروت) و فرهنگی (موسیقی و فیلم و رسانهها) در ایالات متحده شده است. چپ با محدودیتها و مصادرههای همیشگی و حذف سیاسی (با برچسبهایش) میخواهد این عوامل را از ایالات متحده بگیرد و در عین حال از افول ایالات متحده سحن میگوید.
دو نوع مواجهه با بحث از افول قدرت ایالات متحده وجود دارد. اگر چپ خواهان این افول است طبعا باید به خُرد کردن و تضعیف عوامل بالا ادامه دهد. اما اگر نگران افول است باید امتیازات ایالات متحده را جدی بگیرد و در جهت تقویت آنها بکوشد. سیاستهای چپ همه در جهت تخریب تمدن غربی بوده است چون شیفتهی اقتدارگرایی و تمرکز قدرت و نیز تخریب فردگرایی و آزادی دیگران بوده است.
پنج شنبه 4 اردیبهشت 1399 برابر با 23 آپریل 2020
https://kayhan.london/fa/?p=193704