تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
22 اردیبهشت ماه 1398 ـ 11 ماه مه 2020 |
|
نگاهی به کتاب «وب سرخ»
برگرفته از سايت اينترنتی «گاردين»
پيشگفتار مترجم
با توجه به شباهت های ایدئولوژیک و تمامیت خواهانه میان دو کشور ایران و روسیه، ضروری می دانم توجه شما را به نقدی که در روزنامهء اینترنتی گاردین بر کتاب «وب سرخ» منتشر شده جلب نمایم؛ کتابی که به تشریح تاریخچهء استراق سمع مکالمات مردم در دورهء قبل از اینترنت و نظارت گسترده ای که در زمان حاضر بر فعالیت های اینترنتی شهروندان روسی اعمال می شود می پردازد.
در همين جا شایان ذکر است که در کشورهایی مانند آمریکا و انگلستان نیز نظارت و استراق سمع به انجام می رسد. ولی این نوع کنترل هرگز با هدف سوء استفاده از اطلاعات خصوصی افراد و به منظور اعمال فشار سیاسی و تضعیف قدرت منتقدین حکومت روی نمی دهد.
باری، بر همگان روشن است که اینترنت می تواند نقشی اساسی در به راه اندازی تجمع های اعتراضی و جنبش های مردمی ایفا کند. همین امر باعث شده است که حکومت های تمامیتخواه در تلاش برای کنترل و محدود سازی آن، پای روی حقوق اساسی مردم گذاشته و به یکی از ناقضان حقوق کاربران اینترنتی تبدیل شوند.
در مطالعه ای که در سال 2014 انجام گرفته، مواردی مانند دسترسی به اینترنت، محدودیت های محتوایی مطالب، و نقض حقوق کاربران توسط دولت های مختلف ارزیابی شده است که نشان می دهد شدیدترین محدودیتها و موانع اینترنتی در ایران برقرار است.
حکومت اسلامی مسلط بر ایران، با راه اندازی ارتش سایبری، اقدام به دستگیری وبلاگ نویسان و فعالان اینترنتی نموده و بارها و بارها با فیلترینگ یوتیوب، فیس بوک، توییتر، تلگرام و شبکه های اجتماعی دیگر و پایین آوردن سرعت و سطح دسترسی مردم به اینترنت، ساده ترین حقوق شهروندی آنها را زیر پا نهاده و باعث زیان های سنگین اجتماعی و اقتصادی شده است.
در مرداد ماه 1385، «آیین نامه ساماندهی فعالیت پایگاه های اطلاع رسانی اینترنتی ایران» به تایید نهایی رسید که بر اساس آن کلیهء پایگاه های اطلاعرسانی اینترنتی باید در «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» به ثبت برسند.
مطابق این آیین نامه، انتشار و نگهداری هر نوع داده - اعم از متن، صدا، تصویر، کاریکاتور، فیلم و غیره - که حاوی مضامینی باشد همچون اهانت به اسلام و مقدسات آن و اهانت به رهبری، آموزش و ارائهء هر نوع روش مقابله با مسدود سازی پایگاه های اطلاع رسانی غیرمجاز (فیلترینگ)، هرگونه اقدام علیه قانون اساسی و القاء بدبینی و ناامیدی در مردم نسبت به مشروعیت و کارآمدی نظام و موضوعاتی از این قبیل، ممنوع اعلام شده است.
همچنین، با آغاز اعتراضات آبان ماه 98، به منظور مهار اعتراضات و قطع ارتباط مردم معترض با نیروهای اپوزیسیون خارج کشور و همچنین کنترل اخبار و آمار کشتار مردم معترض، شورای امنیت کشور دسترسی به اینترنت بین المللی را در ایران قطع کرد و ترتیبی داد که تنها وبسایت های ایرانی که سِرور های آنها در داخل کشور بودند قابل دسترسی باشند و تمامی شبکه های اجتماعی و ارتباطات اینترنتی مردم را به طور کامل قطع و مختل نمود.
فراکسیون فن آوری و نوآوری مجلس ایران خسارت قطع اینترنت به کسب و کارهای حوزهء فن آوری را طی یک هفته اعتراضهای سراسری آبانماه حدود 17 هزار و 500 میلیارد تومان برآورد کرده است.
البته آنچه که تا کنون شرح دادم تنها بخشی از اقدامات نقض کنندهء حقوق کاربران اینترنتی بود که تا کنون توسط دیکتاتوری اسلامی در ایران روی داده است. حال بپردازيم به مقاله نشريه گاردين در معرفی کتاب «وب سرخ» که خود در سال 2015 منتشر شده است.
بيژن آتشين جان
مروری بر کتاب «وب سرخ»
از زمان ورود ادوارد اسنودن به فرودگاه شرمتیو (Sheremetyevo) و آغاز زندگی تبعيدی اش در مسکو، کمتر از سه سال می گذرد. قبلاً، افشاگری هایی که او پیرامون برنامه های نظارت جمعی تا کنون ناشناختهء امریکا و انگلستان انجام داده بود آغازگر مبحثی کلی و پاره ای اصلاحات جزئی گشته بود. نتيجهء یکی از این اصلاحات آن بود که پرزیدنت اوباما قول داد كه از جاسوسی دربارهء آنگلا مرکل و دیگر رهبران کشورهای دوست جلوگیری کند. اما در روسیه ای که ادوارد اسنودون تا مدت نامعلومی در آن گیر افتاده است، چه رخ داده است؟ این پرسش برای آندره سولداتوف و ایرینا بوروگان، دو روزنامه نگار شجاع فعال در مسکو که از نخستین روزهای کار خود توسعهء اینترنت روسیه را دنبال کرده اند، پاسخی ناامید کننده دارد.
طبق آنچه در کتاب آنها آمده است، اوضاع در تابستان 2013 اسنودن به روسیه آمد مناسب نبود چراکه کرملین در بحبوحهء حمله ای گسترده در راستای لغو آزادی های اینترنتی قرار داشت.
سرویس های امنیتی روسیه همواره این توانایی را داشته اند که، با استفاده از سیستم پیشرفته ای به نام Sorm، تمامی ترافیک اینترنتی این کشور را کنترل کنند. این سیستم ابتدا توسط KGB و بمنظور استراق سمع تلفنی تهیه شده بود.
اختیارات قانونی FSB (سیستم امنیت و اطلاعات روسیه) گسترده تر از اختیارات آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) و سازمان مشابه آن (GCHQ) در انگلستان است. تمامی ارائه دهندگان خدمات اینترنتی (ISP) در روسیه موظف به نصب جعبه های سیاه «سورم» هستند. اما در مورد اینکه ماموران اطلاعاتی روسیه به چه اطلاعاتی دسترسی خواهند داشت، سرنخی وجود ندارند.
این دو روزنامه نگار نوشته اند که ولادیمر پوتین را نگران كرده آن است که سرورهای فیسبوک و توییتر در ایالات متحده قرار دارند. پوتین نسبت به اینترنت نگرشی منفی داشته و شخصا از آن استفاده نمی کند و حتی در سال 2014 به اینترنت لقب «پروژهء سازمان سیا CIA» را داده است.
در واقع، یکی از چالش های پیش روی مقامات روسی این بوده که شرکت های بزرگ اینترنتی را مجبور به انتقال سرورها به روسیه نمایند تا دولت قادر به کنترل کامل آنها باشد.
این دو روزنامه نگار متخصص، يعنی سولداتوف و بوروگان، که بهترین متخصصین در زمینهء سرویس های امنیتی روسیه و بنیانگذاران وبسایت Agentura.ru هستند، در دورانی که روزنامه نگاری تحقیقاتی در روسیه متوقف شده بود، با شهامت به کار خود ادامه دادند. کتاب «وب سرخ» (The Red Web) شاهکاری ژورنالیستی پیرامون کشمکش و مبارزه میان دو جبههء مخالف است، که در یک سوی آن کرملین؛ با آرزوی همیشگی کنترل اطلاعات، و در سوی دیگرش شهروندان سرکش استفاده کننده از سیستم های دیجیتالی قرار گرفته اند.
طبق اظهارات سولداتوف و بوروگان، اینکه اسنودون در تلاش برای رفتن به آمریکای لاتین، بصورت غیر منتظره ای از روسیه سر درآورده بود، هدیه ای برای کرملین محسوب می شد. اسنودون امید داشت تا با افشاگری هایش، بحث و مناظره ای را در داخل کشور روسیه، پیرامون نظارت بر اینترنت داخلی و محدودیت های این کار به راه بیاندازد. این بحث در اکثر کشورهای غربی در گرفت. هرچند که انگلستان تنها کشور غربی بود که در آن افشاگری پیرامون نظارت گستردهء دولت بر اطلاعات مردم با واکنش اندکی مواجه شد. حال آنکه مقامات روسی، مشتاقانه از اسنودون و افشاگری های او بعنوان بهانه ای برای پیشبرد اقدامات سرکوبگرانهء تازه در کشور استفاده کردند.
سازمان نظارت بر ارتباطات روسیه، با کمک قوانین تصویب شدهء مبهم، و به بهانهء جلوگیری از افراطی گری، بسیاری از وبسایت ها را فیلتر نمود و از آن پس بلاگرهایی که بیش از 3000 فالور داشتند، به اجبار مجبور شدند ثبت نام دولتی کنند. استفاده از پرتال های خبری مستقل و از جمله یک پرتال خبری متعلق به گری کاسپاروف، قهرمان سابق شطرنج جهان، و از منتقدین ولادیمر پوتین نیز ممنوع اعلام شد و تمامی این اقدامات تحت عنوان «حاکمیت دیجیتال روسیه» صورت گرفت.
همزمان با این اقدامات، دستگاه استراق سمع و جاسوسی SORM نیز تکميل شد.
همچنين قانون دیگری وضع شد که مطابق آن شرکت های تلفن و ارائه دهندگان خدمات اینترنتی مجبور شدند تا اطلاعات مربوط به مکالمات و ترافیک داده ها را برای مدت 12 ساعت ذخیره کنند تا دولت بتواند در صورت ضرورت، آنها را بررسی نماید.
همچنین سرویس امنیتی روسیه به یک ابزار جدید قدرتمند نیز دست یافت که بازرسی عمیق بسته ها (DPI) نام داشت و با استفاده از آن می شد ایمیل افراد را خواند و وبسایت هایی را که متعلق به اپوزیسیون سیاسی بود پیدا کرد.
مسکو به کمپانی های غیر روسی نیز فشار می آورد. مثلاً، بلافاصله پس از آنکه پوتین شبه جزیره «کریمه» را تصاحب نمود، از توییتر خواسته شد که حساب کاربری حزب راستگرای افراطی اکراین را ببندد و توییتر نیز این درخواست را به اجرا گذاشت.
در اين جريان پاسخ غول های فن آوری غربی به حملهء کرملین علیه آزادی بیان، به طرزی باور نکردنی بزدلانه بود. نمایندگان گوگل، توییتر و فیسبوک سراسیمه به مسکو شتافتند تا با نمایندگان حکومت ملاقات کنند.
پیرامون شیوه های نظارت اینترنتی روسیه، اسنودن تنها یک مرتبه، در هنگام پخش برنامهء زندهء تلویزیونی و به صورت تلفنی پرسشی را از پوتین مطرح کرد و پس از آن دیگر هرگز نه پرسشی از پوتین کرده و نه دربارهء امور روسیه اظهار نظری نموده است. او با خبرنگاران امریکا و دیگر کشورها مصاحبه می کند، اما با خبرنگاران روسی یا خبرنگاران خارجی مستقر در مسکو مصاحبه نمی کند. مثلاً سولداتوف و بوروگان هم تلاش کرده اند تا با اسنودن ملاقات کنند اما موفق نشده اند.
البته، در دفاع از اسنودن، باید افزود که عدم تمایل او به انتقاد از كرملین قابل درک است. چرا که با وضعیتی که او دارد، در واقع، حق انتخاب دیگری برايش وجود ندارد. مدتی پیش مذاکرات روس ها با دولت آمریکا در مورد او خاتمه یافته و از اين پس دیگر اگر به خانه بازگردد، با اتهام جاسوسی روبرو خواهد شد. اسنودن یکی از مهمترین افشاگران قرن حاضر است و نه یک جاسوس روسی.
البته سولداتوف و بوروگان معتقدند كه او نتوانسته به خوبی از عهده چالش هایی که در این مسیر در پیش روی او قرار گرفته برآید و، هرچند که پیاپی بر اهمیت مفاد حقوق بشر تاکید می کند اما، به كشوري پناه آورده است که سابقه ای مفتضح در مورد حقوق بشر دارد. آنها از «استاس کوزلوسکی»، مدیر ویکی پدیای روسیه، چنین نقل می کنند که اسنودون به همين لحاظ حتی در ابتدا چندین ماه حضورش در روسیه را پنهان می کرد. از نظر آنها، اسنودن می توانست در سطح جهانی كارهای مفیدی انجام دهد، اما حضور او در روسیه، خود به مثابه یک فاجعه بود.
از زمان حملهء نظامی پوتین به شرق اوکراین، حمله به رسانه های مستقل روسیه نیز بالا گرفته است. كرملین برای مبارزه با وب سایت های اپوزیسیون داخلی از روش های مختلفی مثل «حمله برای منع سرویس دهی» (DoS attack) و نيز ارتش "ترول" ها استفاده می کند. این ارتش، شامل افرادی ست كه در دفتری نشسته و، در ازای دریافت حقوق ماهانه، به طرفداری از پوتین کامنت هایی را به شبکه های اجتماعی و روزنامه های اینترنتی روسی و غربی، از جمله گاردین، ارسال می كنند. مطابق گزارش های موجود، این ترول ها ماهانه 900 دلار دستمزد دریافت می کنند.
در ماه های اخیر دو غول اینترنتی روسی با نام های Yandex، که یک موتور جستجوگر است، و VKontakte، که یک شبکهء اجتماعی ست، تحت فشار قرار گرفته اند بطوری که «پاول دوروف»، بنیانگذار شبکهء اجتماعی مزبور، ناگزیر به ترک کشور شده است. همچنين یک «الیگارش» (ثروتمند مقتدر) روسی دیگر، با نام «الكساندر ماموت»، سردبیر وب سایت Lenta.ru را به دلیل مصاحبه با یک رهبر ملی گرای اوکراینی، اخراج كرده است. این الیگارش، صاحب فروشگاه های کتابفروشی Waterstones هم هست و پسرش در یکی از مدارس شبانه روزی در انگلستان تحصیل میکند.
البته دولت روسیه همیشه هم در اين موارد پیروز نبوده است. مثلاً هنگامی که «Roskomnadzor» وبلاگ متعلق به یکی از اعضای «کمپین ضد فساد» را مسدود کرد، یکی از متخصصین رایانه به نام «روسلان لویف» توانست شیوه ای فنی را برای دور زدن سانسور پیدا کند و به این ترتیب وبلاگ مذکور به کار خود ادامه داد. یا، مثلاً، وقتی پوتین مصرانه وانمود می کرد که این سربازان روسی نیستند که در اوکراین می جنگند، پیش از آنکه کذب این ادعا توسط روزنامه نگاران افشا شود، بوسیلهء سربازان روسی که عکس هایی از خود را به شبکهء اجتماعی VKontakte ارسال می کردند، برملا گردید.
کتاب «وب سرخ» چگونگی ساخته شدن ابزارهای دیجیتال مدرن برای سرکوب را بررسی می کند. این ابزارها که توسط سازمان FSB به کار گرفته می شوند به طور مستقیم از فن آوری های خلاقانه ای استفاده می کنند که در دوران فعالیت سازمان KGB ابداع و تکمیل شده بودند. به عنوان مثال، سازمان KGB آزمایشگاه های مخفی آکوستیک را، با هدف ایجاد یک سیستم تلفنی امن، تاسیس کرده بود. این سازمان همچنین پیشگام فن آوری هایی بود که به جاسوسان اش این توانایی را می داد تا هویت یک فرد را از طریق تلفن تشخیص دهند. این توان علمی مخفی «فونوسکوپی» نام گرفته است.
تلاش های KGB برای محدود نگه داشتن و کنترل اطلاعات و ارتباطات بسیار گسترده بود. در سال 1952 یک فیزیکدان جوان، به نام «ولادیمیر فریدکین»، اولین دستگاه فتوکپی اتحاد جماهیر شوروی را ساخت اما، پنج سال بعد، از آنجا که سازمان KGB پی برد که از آن دستگاه می توان برای کپی کردن مجلات ممنوعه استفاده کرد، او را ناگزیر نمود تا دستگاه اختراعی خود را از بین ببرد.
کتاب «وب سرخ» یک داستان کارآگاهی نیز هست که در آن نويسندگانش عاملان پیشین KGB را ردیابی کرده و آنها را ترغیب به مصاحبه می کنند. آنها با یک زن شاغل در سازمان KGB ملاقات می کنند که وظیفه اش نشستن برای ساعت های متوالی در مقابل دستگاه ضبط صدا در یکی از استودیوهای ضبط مخفی KGB بوده است؛ کاری که خسته کننده و زمان بر بود چرا که خطوط تلفن شوروی غالباً ضعیف بودند و همچنين ساعت ها طول می کشید تا کنترل کنندگان آنچه را که شنیده بودند، رونویسی کنند.
این دو روزنامه نگار با یکی از مهندسین سابق KGB نيز که، پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، یک شرکت خصوصی با حوزهء «شناسایی گفتار» (Speech Recognition) تأسیس کرده بود، دیدار داشته اند؛ شرکتی که تکنولوژی خود را به سازمان FSB و رژیم های استبدادی در سراسر جهان ارایه می کند. این تکنولوژی برای شناسایی و دستگیری مخالفان مورد استفاده قرار می گیرد. وقتی از این مهندس پرسیده شد که آیا عذاب وجدان ندارد، او با خونسردی پاسخ داد: «ما فقط کار تخصصی خودمان را انجام می دهیم.» در واقع تعداد معدودی از کسانی که در فعالیت های جاسوسی عليه هموطنان خود شرکت می کنند، نسبت به عملکرد خویش ابراز پشیمانی می کنند.
2 سپتامبر 2015