تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

 22 اردیبهشت ماه 1398 ـ  11 ماه مه 2020

تغزّلی در رمضان

هادی خرسندی

 

یار آمده، یار آمده، هنگام افطار آمده

با پوشش اسلامی و، پنهان ز انظار آمده

 

گفتم «کوئید 19، هر لحظه می آید ز ره

پس تو کرم کرده نیا»؛

                            اما به اصرار آمده!

 

با طبع تند و آتشین، لج کرده با احکام دین

پیش از غروب آفتاب، از ساعت چار آمده

آورده است از بهر من، نوشیدنی و خوردنی

با دست خالی در زده، اما چه پر بار آمده!

صُمّ و صلاتی آمده، حبّ نباتی آمده

از شعر ایرج میرزا، یک دختر این بار آمده!

از مُنکَراتی برحذر، از سختگیری ها پکر

گوئی برای انتقام از گشت انصار آمده

از بند سنّت رسته او، از عقد، بیرون جسته او

بر خطبه خوانده فاتحه، از صیغه بیزار آمده

 

با طنز و شوخی یار من، سر می کند آزار من

گوید چه بنشستی طرف، یار آمده، یار آمده

گوید عطا کن بوس را، رد کن به من ویروس را

یا لطف کن واکسن بزن، اکنون که بیمار آمده

گوید که دستان شسته او، هم دست از جان شسته او

بی ماسک، خنده بر لب و، بگشوده رخسار آمده

گوید که در این حال خوش، برخیز و عاشق را بکش

حالا که از خانه برون، با جان تبدار آمده

گوید که همکاری بکن، ارقام را یاری بکن

پیش آی و کم کن فاصله، مأمور آمار آمده!

 

گوید که وضع اقتصاد، گشته پریشان و کساد

بند قرنطینه نشو، چون موقع کار آمده

گوید که حصر خانگی، نبود بجز دیوانگی

آقا به مسجد آمده، حاجی به بازار آمده

 

من دل ز دلبر کنده ام، دلواپس آینده ام

دلبر در این حال و هوا، از من طلبکار آمده

 

پوشیده زیرِ پیرهن، مشکی ژیپوُن با سوتیَن

غرق سیاهی ها شده، یعنی عزادار آمده!

 

گوید که اسلام عزیز، دندان میلم کرده تیز

گازت چنان گیرم که خود، گوئی سگ هار آمده

گوید بشو درگیر من، فرض است جنگ تن به تن

اسلام باشد در خطر، هنگام پیکار آمده

مرد مسلمانی اگر، برخیز و همچون شیر نر

شمشیر حضرت را بِکش، یک تن ز کفار آمده

یا اینکه با من یار شو، در حلقه ی کفار شو

حالا که بینی کافری، مشتاق دیدار آمده

تو زانی و من زانیه، از کف مده یک ثانیه

اکنون که آزاده زنی، کلی زناکار آمده!

 

گیرد ز من حق سخن، گوید که برکَن پیرهن

بسپار خود را دست من. «هِند جگرخوار*» آمده

گوید که در ماه عزا، بدجور می چسبد غذا

وین میهمان روزه دار، از بهر افطار آمده!

----------------------------------------

* هند، دختر عتبه – زنی آزاده در صدر اسلام که از او در زمره ی زنان بدنام اسلام یاد می کنند!

توضيح سردبير: می خواستم دربارهء اين اثر هادی خرسندی پیشدرآمدی بنويسم که ديدم دوست ديگرم، مهدی فلاحتی، بهتر از آنچه فکر کرده بودم نوشته اش. تکه ای از آن چنين است: این از بهترین شعرهای طنز فارسی ست. چند شعر طنز در کل تاریخ شعر فارسی میشناسید که موضوع و وزن و واژه ها و چندگانه گویی (ایهام) ساختاری چندان محکم داشته باشد که هیچ جایش را نشود دست زد و حذف کرد و تغییر داد و افزونه یی بر آن گذاشت؟ و بی آن که شاعر به ابتذال یا زشتگویی بغلتد، خودمانی ترین و بی پرواترین صحنه ها را تشریح کند! خاصه که آینه یی ست از اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی امروز، و طنز تلخ تاریخی برای آیندگان. ادبیات اینچنینی در این زمان و زمانه، نه از سر کیفور بودن و بی دردی شاعر است، که ستیزه ایست رویاروی و زنده با حکومتی که دم زدن و سرودن از عشق و شور و شیدائی و آمیزش و کامجوئی را ممنوع میکند و حتی عبارت دوشیدن شیر از پستان گاو را برنمی تابد. (اسماعيل نوری علا)

بازگشت به خانه