تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

 29 اردیبهشت ماه 1398 ـ  18 ماه مه 2020

نتايج نظريهء «کمونیسم ملی اسلامی» برای ايران

علی فراستی*

       سوم آبان هر سال (يا 25 اکتبر) مصادف است با آنچه که کمونیست ها بعنوان روز پیروزی انقلاب سوسیالیستی روسیه می خوانند. تحولات اکتبر 1917 روسیه یکی از تاثیر گذارترین حرکت های اجتماعی قرن بیستم و امید نسلی از آرمانگرایان یک دورهء تاریخی بود که به زخمی جدی بر پیکر مبارزان عدالت، آزادی و کرامت انسان بدل شد.

       در این میان؛ سه نسل از روشنفکران ایرانی شیفته و یا متاثر از افکار و تبلیغات احزاب کمونیستی وابسته به شوروی شدند که تاثیر آن تا انقلاب 57 ایران و سال های پس از آن آشکار است. شکل گیری اسلام سیاسی و خیزش آن برای تسخیر قدرت سیاسی، در رقابت با احزاب چپ غیر مذهبی، یکی از تاثیرات تفکرات لنینی در فضای سیاسی و روشنفکری ایران بود. در واقع جنبش چپ ایران را میتوان به دو دسته بندی کلی تقسیم کرد: چپ مذهبی و چپ غیر مذهبی. هر دو نحله چپ در تلاش برای عبور ایران از یک جامعهء عقب مانده و سنتی به سمت تجدد، به افکار و نظریات متفکران اروپای غربی و اروپای شرقی متوسل شدند؛ یکی نسخه برابر اصل را انتخاب کرد و دیگری همان نسخه را در لوای پندارهای مذهبی پیچید تا مقبولیت اجتماعی بیابد که یافت. در این میان؛ مذهبیون سنت گرا با سنگر گرفتن پشت شریعت، بر اساس منافع خود در دوران های مختلف از هر دو نحلهء چپ نردبانی برای کسب قدرت سیاسی ساختند و در دوران هایی، هر دو را قربانی کردند و خود پرچم کاذب چپ گرایی و چپ نمایی را بدست گرفتند.

       بررسی تلاش روشنفکران مذهبی برای تطبیق دستآوردهای فکری و علمی روشنفکران جوامع پیشرفته در حوصلهء این مقاله نیست. آنچه مورد نظر است بررسی تلاش روشفکران مذهبی برای مطابقت آموزه های دینی با نظریات سوسیالیستی و فرو رفتن در دام سیاست های توسعه طلبانهء اتحاد جماهیر شوروی است.

       از زمان آغاز چنبش روشنگری در ایران و تا زمان بقدرت رسیدن بلشویک ها در روسیه در اکتبر 1917، ترقی خواهی در ایران در حمایت از اندیشه های مدرنیستی اروپای غربی به شکل لیبرالیسم، سکولاریسم و سوسیال دموکراسی متجلی می شد و گرایشات متمایل به حکومت تزاری روسیه مرتجع قلمداد می گردید. با تحولات اکتبر 1917 ورق برگشت و از آن پس شعارهای عدالت طلبانه و برابری طلبی کمونیست های روسی میان روشنفکران و تجدد طلبان ایرانی رونق گرفت. در آن دوران هر کس که روس گراتر بود مترقی محسوب می شد و گرایشات لیبرالیستی و حتی سوسیال دموکراتیک از نوع رایج در اروپای غربی مذمون تلقی می گردیدند.

       احتضار امپراطوری تزاری در شکست نظامی این کشور از ژاپن آن در جنگ 1284 شمسی (1905 میلادی) عیان گشت. از آن زمان تا 12 سال بعد که بساط تزاریسم در روسیه برچیده شد و طی فراز و نشیب هائی قدرت بدست بلشویک ها افتاد، التهاب اقتصادی و راه های برون رفت از عقب ماندگی صنعتی و علمی بعنوان مشغله اصلی روشنفکران و جنبش های اجتماعی روسیه بدل شد. در این میان جنگ جهانی اول و فشار اقتصادی و اجتماعی ناشی از آن نیز مزید بر علت شد و در این میان بود که لنین توانست خود را بعنوان منجی و نجان دهندهء جامعهء مصیبت زدهء روسیه عرضه کرده و با کودتائی برق آسا (که بعدا نام "انقلاب سرخ" بر آن نهاد) قدرت سیاسی را بدست بگیرد. در واقع هدف اصلی لنین نجات امیراطوری میرای روسیه و احیاء قدرت و اقتدار آن در قالبی جدید بود.

       سیاست توسعه طلبی روسیه با روی کارآمدن لنین و تنها یک سال پس از تحولات اکتبر 1917 مجددا احیاء شد ولی این بار در زرورق حمایت از زحمتکشان و ملل ستم دیده.

       ک. ترویانوسکی، از تئوریسین های بلشویک و از نزدیکان لنین، در کتاب خود تحت عنوان “شرق و انقلاب” منتشره در سال 1297 شمسی (مصادف با 1918 میلادی؛ یعنی یکسال پس از بقدرت رسیدن لنین) چنین نوشت:

       "اهمیت ایران برای ایجاد یک بین الملل کمونیستی در شرق غیر قابل انکار است. اگر ایران مرزی است که باید از آن عبور کرد و به دژهای انقلاب در شرق، یعنی هندوستان، دامن زد، پس ما باید در گام نخست، انقلاب را در ایران بر پا کنیم . یک تحریک و انگیزش لازم است؛ یک کمک بیرونی نیاز است؛ لذا ما محتاج یک تصمیم گیری قاطع هستیم. این انگیزش، این ابتکار و این قاطعیت می تواند توسط انقلابیون روس و با واسطگی مسلمانان روسیه تحقق یابد."

       این واسطه مسلمان روس فردی بود از اهالی تاتارستان روسیه به نام “میر سعید سلطان قلی اف” که در غرب بنام "سلطان گالیوف" شناخته می شود. وی از نزدیکان لنین، اسلام شناس و مبتکر نظریه ترکیب اسلام و کمونیسم بنام "کمونیسم ملی اسلامی" در روسیه بود. نظریات او برای ایجاد حزب کمونیستی با تابلوی اسلامی برای مسلمانان شوروی و تلاش او برای تشکیل جمهوری های خودمختار برای مسلمانان شوروی، از جانب کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی انحراف از برنامه های بلشویسم تلقی شد و وی از حزب بلشویک اخراج گردید. اما همان نظریه ها برای تهییج مسلمانان کشورهای دیگر، به منظور ابزاری برای صدور انقلاب و برپایی انقلابات مشابه در ممالک مسلمان تا زمان فروپاشی شوروی بکار گرفته شد و شاید بتوان گفت که روسها میوه این نظریه را نهایتا در انقلاب 1357 ایران چیدند.

       لازم به ذکر است که میرسیعد سلطان قلی‌اف پس از تحمل چندین دوره حبس و تبعید در اردوگاههای کار اجباری، نهایتا به دستور استالین در سال 1940 اعدام شد.

       اگرچه در سال های اولیهء بقدرت رسیدن، بلشویک ها شعارها و اعمالی بروز دادند که باعث جلب حمایت معنوی روشنفکران و سیاستمداران کشورهای حاشیهء امپراطوری روسیه شد ولی این کشور مجدداً به سیاست دیرینهء روسیه، یعنی کشور گشایی، ولی این بار با شعار حمایت از زحمتکشان ممالک دیگر رو آورد. در این میان ممالک مسلمان و در رأس آنها ایران نقش عمده ای در سیاست خارجی و کشورگشایانهء لنین و سپس استالین بازی می کردند. برای نفوذ موثر در این ممالک می بایست شعارهای انقلابی و عدالت طلبانه در قالبی نوین و مطابق درک و نیازهای همان ممالک تولید و صادر می شد. در این راستا توجه به تز "کمونیسم ملی اسلامی" اهمیت ویژه ای پیدا می کند.

       اولین آزمایشگاه این نظریه جدید منطقه گیلان و جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان بود که از سه سال قبل از انقلاب اکتبر شورش دهقانی خود علیه استبداد حاکم و حامیان خارجی اش شروع کرده بود. میرزا کوچک خان که در جوانی طلبه بود و با احکام اسلامی آشنائی مکفی داشت جذب شعارهای عدالت طلبانه همسایه شمالی شد و بی توجه به (و شاید بی اطلاع از) رنج و عذابی که دیگر مسلمانان تحت سلطه بلشویک ها متحمل می شدند راه اجرای سیاست نوین روسیه را هموار کرد و خود نیز قربانی همان سیاست شد.

       همزمان، از منظر انگلیس، رقیب دیرینه روسیه در آسیا، خطر گسترش کمونیسم بعنوان بزرگترین تهدید در مناطق عقب مانده آسیا قلمداد شد و برای مقابله با آن، انگلیس به نوسازی دولتهای ضعیف و بی اقتدار در حاشیه اتحاد جماهیر شوروی دست زد و بدین ترتیب بود که از دولتهای مدرن و مقتدر در افغانستان و ایران و ترکیه حمایت نموده و به خروج این ممالک از فقر و عقب ماندگی مساعدت کرد.

       "یکی از ویژگی‌های اصلی نظام برآمده از اکتبر 1917، از همان آغاز، گرایش شدید آن به «جهانی‌کردن» انقلاب کمونیستی از راه گسترش الگویی بود که بلشویک‌ها را در روسیه به یک قدرت سیاسی بلامنازع بدل کرده بود. تشکیل «انترناسیونال سوم» (کمینترن) در سال 1919 و بیست‌ویک شرط مندرج در اساسنامه این سازمان برای قبول عضویت جنبش‌ها و احزاب چپ سراسر جهان در آن، با همین هدف انجام گرفت. ازآن‌پس هر حزب کمونیستی، در هریک از کشور‌های جهان، می‌بایست شکل سازمانی، ایدئولوژی، نوع فعالیت و نیز تاکتیک‌ها و استراتژی خود را برای دستیابی به قدرت، با حزب کمونیست شوروی هماهنگ کند. بدین‌سان «کمینترن» به مهم‌ترین بازوی نظام شوروی برای تأثیرگذاری بر سیر حوادث در جهان بدل شد. شمار انبوهی از نیرو‌های زنده در بخش بسیار بزرگی از جهان، از کارگران و تکنوکرات‌ها گرفته تا برجسته‌ترین چهره‌های روشنفکری و حتی کادر‌های نظامی، طی مدت چند دهه، مجذوب شوروی و شکل حکومت آن شدند."

       جدای از فعالیت سفارتخانه ها و مراکز فرهنگی شوروی در ممالک مختلف که تولیدات تئوریک کمینترن را به زبانهای محلی و منجمله فارسی توزیع میکردند، فعالین جنبش چپ برای آموزش های پیچیده تر به شوروی دعوت می شدند و آموزش های نطری و تشکیلاتی، انتقال گزارشات محرمانه و حتی آموزش نظامی دیده و سپس به کشورهای مادر اعزام می گردیدند تا با تشکیل محافل و احزاب سیاسی کمونیستی، اهداف و برنامه های شوروی را پیگیری کنند. در واقع تقابل جهانی شوروی با رقبای استعماری دیرینه در اروپای غربی و بعدا آمریکا با ترویج اندیشه های کمونیستی در ممالک مستعمره و یا تحت نفوذ رقبا اوج تازه ای گرفت.

       ایران بعنوان کشوری با بیش از 2000 کیلومتر مرز مشترک با شوروی اهمیت ویژه ای در سیاست کشورگشایانه شوروی بازی میکرد و به همین دلیل از همان آغاز حکومت ایران حساسیت ویژه ای نسبت به فعالین کمونیست داشت. در زمان پهلوی اول، پیروی از مرام کمونیستی ممنوع شد در عین حالیکه شوروی اولین شریک تجاری ایران بود. با سقوط رضا شاه و گشایش فضای سیاسی، حزب توده بعنوان اصلی ترین بازوی پیشبرد سیاستهای شوروی در ایران وارد فعالیت علنی شد. متعاقبا دو طرح ترور شاه با الگو برداری از آموزشهای بلشویکی برای تسخیر ضربتی قدرت سیاسی به نتیجه دلخواه نرسید. با ممنوعیت حرب توده، توجه کمینترن به ترویج عقاید چپی بین روشنفکران و روحانیون ضد حکومتی متمرکز شد.

       گرایش گسترده روشنفکران ایرانی به آموزه های کمونیستی منجر به واکنش محافل مذهبی شد تا سراسیمه راهی برای تطابق دیدگاههای اسلامی با عقاید مارکسیستی بیابند. محافلی چون "نهضت خداپرستان سوسیالیست" و گروهها و جریاناتی که در دهه های بعد با همان هدف تاسیس شدند در عین حالیکه سعی در توجیه دیدگاههای دینی با آموزه های کمونیستی میکردند ولی عملا فضا را برای ترویج عقاید رادیکال و ضدغربی مهیا می نمودند.

       اگر حزب توده با سرکوب حکومتی از فعالیت علنی محروم شد ولی این بار روحانیت متاثر از حزب توده و عقاید چپی عهده دار سیاست ضدامریکایی شوروی در ایران شد. جالب اینکه روحانیونی همچون پدر حجت الاسلام موسوی خویینی ها جز رهبران فرقه دموکرات آذربایجان در زنجان بود و پس از انقلاب، فرزند همان روحانی رهبری بزرگترین تنش در مناسبات ایران و غرب را در جریان اشغال سفارت آمریکا در تهران در دست گرفت. در پناه فضای ضد آمریکایی پس از اشغال سفارت آمریکا و تنها یکماه بعد از آن، ارتش سرخ شوروی با اشغال افغانستان، آرزوی دیرینه تزار روسیه را محقق کرد و به مرزهای تاریخی هندوستان (پاکستان فعلی) رسید.

       آموزه های کمونیستی ترویج شده در ایران فضای روشنفکری جامعه را بشدت رادیکالیزه و ضد غربی نمود و در این میان آموزش دیده های دانشگاه پاتریس لومومبای مسکو و شنوندگان 14 رادیوی فارسی زبان که از شوروی و یا کشورهای هم پیمان شوروی بر فضای سیاسی و روشنفکری ایران تاثیر می گذاشتند، نقش تعیین کننده ای در جهت دهی گروههای چریکی (فداییان خلق و مجاهدین خلق) ایفاء نمودند. ردپای ارتباطات مامورین شوروی با گروههای چریکی ایرانی در ترور مستشاران آمریکایی در ایران بخوبی گواه این مدعاست.

       ترکیب دیدگاههای مارکسیستی با باورهای اسلامی توسط مجاهدین خلق ادامه همان مسیر "کمونیسم ملی اسلامی" بود که توسط میر سعید سلطان قلی اف مدون شده و سپس به اهرمی در سیاست خاورمیانه ای شوروی بدل گردید. احزاب بعثی در ممالک عربی، روحانیت سرخ در ایران، ترویج تفکرات علی شریعتی و امثال او همگی بطور خواسته یا نا خواسته در جهت سیاست شد غربی و ضد آمریکایی اتحاد جماهیر شوروی در جهان دو قطبی عمل میکردند.

       با آغاز انقلاب در سال 56 روحانیت به سمت رادیکالیزه شدن پیش رفت و ضمن بهره گیری از شعارهای گروههای چپی، با اشغال سفارت آمریکا پرچم مبارزه ضد آمریکایی و ضد غربی را از دست آنها گرفت. شباهت عجیب برخی تحولات پس از پیروزی انقلاب 57 با شیوه های لنین و بلشویک ها در قبضه قدرت سیاسی در اکتبر 1917 و سالهای پس از آن نشان می دهد که روحانیت حاکم نه تنها از طریق عوامل شناخته شده مسکو بلکه با کمک و هدایت همان کشور؛ گام به گام تبدیل به اصلی ترین هم پیمان روسیه در خاورمیانه گردید.

       وقایع اکتبر 1917 روسیه (چه آنرا کودتا بدانیم یا انقلاب) تاثیرات ماندگار بر مناسبات قدرت در جهان باقی گذارد و 72 سال بعد، انقلاب ایران تاثیرات ماندگار بر مناسبات قدرت در ممالک مسلمان بجا گذاشت که هنوز بعد از 39 سال تنش ها و خونریزی های ناشی از آن بشدت خود باقی است.

برگرفته از فیس بوک نویسنده

* دکتر علی فراستی، نخستین فارغ التحصیل ایرانی رشته ژئوپولتیک از مرکز مطالعات و پژوهش های ژئوپولتیک فرانسه وابسته به دانشگاه پاریس است. او تز دکترای خود را تحت عنوان «ایران و بحران جنوب قفقاز» با نظارت دکتر ایو الکوست، برجسته‌ترین متخصص ژئوپولتیک فرانسه و مؤسس فصلنامهء «هرودوت» به رشته تحریر درآورد. فراستی مولف ده‌ها مقاله و کتاب به زبان های فارسی، انگلیسی و فرانسه، منجمله کتاب «عوامل و اندیشه‌ها در ژئوپولتیک»، است که به زبان فارسی در تهران منتشر شد. وی عضو سابق هیات علمی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی و عضو کنونی هیات علمی دانشگاه ایالتی کالیفرنیاست.

 

بازگشت به خانه