تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
همدستی خانواده و نظام در قتل های ناموسی
سعید صادقی
چند روز پیش یک زن دیگر به لیست پرتعداد کشتهشدگان قتلهای ناموسی در ایران اضافه شد. رومینا اشرافی، دختر سیزده ساله تالشی، هنگامی که خواب بود به جرم رابطه داشتن با مردی غریبه با ضربات داس پدرش به قتل رسید. در ایران سالانه صدها زن در شهرها و روستاهای مختلف قربانی خشونت بستگان مرد خود میشوند، طوری که طبق آمار رسمی نهادهای مردمی و دولتی نزدیک به یک چهارم از کل قتلهای ثبت شده کشور را قتلهای ناموسی تشکیل میدهند. چه بسیار زنانی که جان عزیزشان را تنها به خاطر حفظ و بقای ارزشهایی چون غیرت، ناموس، آبرو و قداست خانواده از دست دادهاند؛ ارزشهایی که در این چهل سال از صبح تا شب توسط دستگاه ایدئولوژیک عریض و طویل نظام ولایی تبلیغ و ترویج شده است.
جامعهء ناموسی
قتل ناموسی (Honor killing) جنایتی است که با شرافت، افتخار و آبروی مردانه در جامعه نسبت دارد. خود کلمه ناموس از Nomos یونانی به زبان عربی راه یافته و به معنای قانون و شریعت است که بعدها بیشتر به معنای شرف و آبرو به کار رفته است. البته منظور از ناموس فقط قوانین دینی و مذهبی نیست بلکه به مجموعهای از باید و نبایدها که برای حفظ یک اجتماع قبیلهای و گروهی به کار میروند اطلاق میشود. به طور کلی میتوان سه شاخص و ارزش اصلی برای جوامعی که در آنها قتلهای ناموسی رایج است برشمرد: مردانگی، آبرو و نوموس(قانون). قوانین مکتوب یا عرفیای در این جوامع حاکم است که وظیفه خطیر حفظ آبرو و شرافت جمع را بر عهده مردان گذاشته است. زنان تهدیدی بالقوه برای هر سه ضلع این مثلث محسوب میشوند. هم میتوانند اقتدار مردانه را زیر سؤال ببرند، هم آبروی جامعه را به باد بدهند و هم نوموس را به چالش بکشند. رومینا اشرافی دقیقاَ به همین سه دلیل کشته شد.
همانطور که بسیاری از متفکران و محققان نوشتهاند مفاهیمی مانند ناموس و شرافت در جوامعی ارج پیدا میکند که در آنها ارزشهای جمعی از ارزشهای فردی اهمیت بیشتری دارند. چنین جوامعی را جوامع کالکتیو (جمعمحور) مینامند. برای کسانی که در جوامع کالکتیو زندگی میکنند و به ارزشهای جمعی آن پایبندند قتل ناموسی فقط یک اقدام یا خطای شخصی نیست و ،برخلاف آن عقیده رایجی که میگوید چنین جنایتی یک مساله شخصی و «دعوای خانوادگی» است، همیشه قصد و نیتی اجتماعی دارند. به عبارت دیگر وقتی یک مرد به دلایل ناموسی یکی از بستگان زنش را به قتل میرساند همواره از طرف اجتماع و گروه خود دست به این کار زده است. صحبتهای مردانی که زنان، خواهران و یا دخترانشان را به بهانه لکه دار شدن شرافت خود کشتهاند نشان میدهد که آنها در اکثر موارد به هیچ عنوان احساس ندامت و پشیمانی نمیکنند، حتی خود را شبیه یک قهرمان جمعی میدانند و از جامعه انتظار تشکر و تشویق دارند چرا که برای حفظ ناموس همین جامعه دست به قتل نزدیکترین عزیزان خود زدهاند. برای آنها ناموس مسالهای شخصی نیست و نمیتوان آن را به عنوان مثال به رابطه میان یک زن و یک مرد تقلیل داد. ناموس همیشه جمعی است، قانونی برای زندگی جمعی است، نوموس است. احتمالاَ در آن لحظهای که پدر رومینا تصمیم به قتل دخترش گرفته نوعی احساس منحرف دلاوری را تجربه کرده است. یک سرباز غیور ملت داخل یکی از کلیپهای حماسی پرزرق و برق سازمان اوج. یا یک انسان باشرف و ازخودگذشته درون یکی از برنامههای قبل از افطار تلویزیون.
همانگونه که لویی اشتراوس نشان میدهد جوامع کالکتیو بیش از آنکه با اشتراکات موجود در خود جامعه تشکیل شوند بر اساس تفاوتها با جوامع دیگر بنا شدهاند. در این جوامع اعضای گروه به خودی خود ارزش ندارند و به دلیل تفاوت و مقابله با اعضای گروههای دیگر ارزشمند محسوب میشوند. تایید خود فقط و فقط در گروی نفی دیگران است. در چنین شرایطی فقط مفاهیمی همچون آبرو و شرافت جمعی میتواند اهمیت پیدا کند و هرگونه بیتفاوتی نسبت به ارزشهای گروه به مثابه خیانت تلقی شود. از این لحاظ خانواده هستهای را میتوان کوچکترین جامعه کالکتیو به شمار آورد. اعضای خانواده معمولاً سعی دارند مشکلات موجود را درون خود خانواده حل و فصل کنند چرا که بیرون بردن آنها نتیجهای جز از بین بردن آبرو ندارد. بی آبرویی در یک خانواده لزوماً به معنای انجام اعمال و رفتار زشت و قبیح نیست بلکه بیشتر وابسته به علنی انجام دادن آن در صحنه عمومی و در حضور دیگران است. شرافت خانواده وقتی خدشهدار میشود که پای، و یا چشمان، افرادی غیر از اعضای خانواده در میان باشد. طبیعی است که رابطه جنسی زنان خانواده با بیگانگان به عنوان خطرناکترین و غیرقابل بخششترین بیآبرویی قلمداد شود چرا که بنیان نظام خانواده بر اساس وفاداری میل زن و خصلت بازتولیدی زنانه او بنا شده است.
حکومت اسلامی: هم خانواده به نظام شبیه است و هم نظام به خانواده
با توجه به موارد فوق میتوان حکومت اسلامی را حکومتی دانست که سودای ایجاد یک جامعه کالکتیو را دارد، یک جامعه کالکتیو کلاسیک که از امکانات دوران مدرن هم برای بقای خودش استفاده میکند. همانگونه که همه میدانیم در دستگاه ایدئولوژیک نظام ولایی فردگرایی ذرهای ارزش ندارد و تنها بر روی ارزشهای جمعی تاکید و تبلیغ میشود. این ارزشهای جمعی هم بیش از آنکه از توافقات و اشتراکات درونی جامعه برآمده باشد نشئت گرفته از نفی ارزشهای جوامع بیگانه و فرهنگ دشمنان است. چه کسی است که در این سالها هر روز و شب کلماتی مانند دشمن و بیگانه را از دهان سران نظام نشنیده باشد؟ حرفها و رفتار مردم به خودی خود زشت، غلط و یا محکوم نیستند تا جایی که در صحنه علنی و عمومی نشان داده نشوند و تا وقتی که به اصطلاح موجب «وهن» نظام نشوند. ( در این سالها تقریباَ تمام کسانی که از فاجعههای سیاسی یا اجتماعی فیلم گرفتهاند و آن را در شبکههای اجتماعی نمایش دادهاند بازداشت شدهاند). در حکومت اسلامی حتی سران و عظمای اصلی نظام هم میتوانند مخالف سیاستهای اصلی آن باشند به شرطی که آن را علنی نکنند چون با این کار آبرو و شرافت نظام را در نزد بیگانگان به باد خواهند داد. «صحنه» از هر چیزی دیگری مهمتر است. اعضای وفادار و جمعیت میلیونی باید همیشه در صحنه باشند، در پشت صحنه اما هر خلاف و فساد و کاری جایز است مگر ارتباط با بیگانگان. علنی کردن حرفها و کارهای موهون و همچنین نزدیکی با دشمنان بیش از هر جرم دیگری مجازات خواهد شد، به این خاطر که موجب بی ناموسی نظام میشود.
خانوادههای هستهای سلولهای حیاتی نظام ولایی هستند. هم خانواده به نظام شبیه است و هم نظام به خانواده شباهت دارد. هم نظام خانواده داریم و هم خانواده نظام. در واقع ساختار هندسی حکومت اسلامی ساختاری فراکتال است. جز(خانواده) همانند کل(نظام) است و کل همانند جز.
داستان قتل رومینا اشرافی توسط پدرش از این لحاظ به داستانهای نظام ولایی شباهت دارد. یکی از مردهای خانواده رومینا بعد از کشته شدن او اعلام کردند که دلیل قتل او نه خود رابطه او که پخش شدن علنی تصاویرش به همراه مردی دیگر بود.
جرم وقتی در «صحنه» نمایش داده شود مستحق شدیدترین مجازات است به این دلیل که آبروی نظام خانواده را خدشه دار کرده است. و مگر فلسفه حجاب در حکومت اسلامی چیزی غیر از این است؟ پوشیدگی در نزد دیگران و گشودگی نزد خودیها. حتی وقاحت موجود در آگهی و مراسم ترحیم مقتول سیزده ساله نیز به وقاحت اتفاقات سیاسی سالهای اخیر شباهت داشت. کسانی که کشتهاند خودشان را به عنوان سوگواران اصلی و صاحبان عزا جا زدهاند. بیگانگان هیچ حقی بر قربانیان ندارند حتی حق سوگواری. کشته شدن با مسلسل سربازان خودی و داس پدران «شرف» دارد به زندگی کنار بیگانگان و افراد نامحرم. البته بیگانگان لزوماَ کسانی نیستند که به گروههای دیگر تعلق داشته باشند، اعضای خود گروه هم اگر مخالف ارزشهای آن باشند عامل بیگانه محسوب میشوند. این مانیفست نظام خانواده است و همچنین مانیفست خانواده نظام. به همین دلیل است که قوانین قضایی حاکم بر کشور نسبت به قتلهای ناموسی بیشترین رواداری را دارند. قوانینی که تقریباً تمام مسائل و آزادیهای شخصی را جرم میداند در این مورد نظر دیگری دارند: مساله شخصی است، خانوادگی است، دخالت نکنید.
https://www.radiozamaneh.com/507550