تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

 23 تیر ماه 1399 ـ  13 ماه ژوئیه 2020

در ستایش فروغی

در نودمین سالگرد ریاست او بر «جامعهء ملل»*

محمد کوراوند

پیش گفتار:

     در ابتدای قرن اخیر فیلسوفی سیاستمدار به نام محمدعلی فروغی طرح شکوهمند "بازسازی هویت ملی برای توسعه ایران مدرن" را نظریه پردازی کرد. دولتمرد بزرگ تاریخ معاصر طرحی بلند پروازانه برای معماری ساختار ایران نوین بر بستر تمدن و فرهنگ ایران زمین در سر داشت. او به درستی ناسیونالیسم فرهنگی و میهن دوستی و تربیت صحیح را موتور محرک و انگیزانندهء نسل نو برای همبستگی، توسعه و تجدد ایران می دانست. مقاله مفصل پیش رو به ایده های ارزشمند و خدمات ماندگار و نهادسازی ایرانشمول فروغی می پردازد. این پژوهش با استناد و مطالعه ده ها جلد کتاب و نوشتار (از جمله نوشتار ارزشمند پویا زارعی) و دسترسی به برخی منابع اختصاصی نگاشته شده است که در آینده بصورت کامل منتشر خواهد شد. خواندن آن را به تمامی میهن دوستانی که به مانیفست ملی گرایی، مانیفست توسعه و اصلاحات ماندگار در ایران امروز می اندیشند توصیه می کنم.

     قهرمانان همیشه وجود داشته اند. از عمق تاریخ اساطیری ملت ها تا همین امروز. قهرمانان یا پیروزی های بزرگ برای یک ملت به ارمغان آورده اند یامانع ازسقوط یک ملت شده اند. و فروغی خردمند نیکونهادی بود که در بزنگاه سخت تاریخ معاصر ایران قهرمانانه وارد شد. بعد از شکست های کمرشکن از روسیه و جدایی سر ایران، پیروزی و شکست انقلاب مشروطه و دو قرن حکومت حرمسالار قاجار که ساختار بدوی و پوسیده ای بیش نبود، دو جنگ عظیم جهانی با امواج سهمگین (قحطی، تجزیه، واگرایی و إشغال) به فاصلهء اندک کافی بود تا بنیان و حیات کشور از هم فروپاشد و چون شش تاراج قبلی تاریخ، تمدن ایران ویران شود اما بجای ویرانی ایران وارد عصر نوزایی شد...

     شاهکار فروغی و همفکرانش در آن دوران پر آشوب جنگ، استعمار، بی دولتی و نابخردی چه بود؟ چه اندیشه های بزرگ و چه دستاوردهایی برای ایران داشت؟ چگونه ارسطووار در برابر سکندر، در کنار رضاشاه، نظامی تازه کار و ناآشنا به اصول مدرنیته و بنیان‌های فکری سلطنت آرمانی ایرانی، ضرورت تحول جامعه ایران را گوشزد کرد، بر او تأثیر مستقیم گذاشت و از اقتدار او برای اصلاحات ماندگار و هدفمند در کشوری عقب مانده بهره برد.

     ایدهء بزرگ فروغی، نهادسازی برای بازآفرینی هویت و غرور ملی بر مبنای تمدن عظیم و فرهنگ خردگرای ایران و سپس بکارگیری این هویت ایرانی و حس وطن دوستی در نسل جدید برای ساختار سازی و برنامه ریزی بسوی یک ایران نوین و مدرن بود. او باور داشت که امکان تجدد و نوسازی تدریجی ایران بر مبنای فرهنگ و ادب ایران و به کمک ابزار مدرنیسم وجود دارد و تلاش کرد فرهنگ ملی ایران با عقلانیت مدرن به همزیستی برسند و این روند به دور از افراط گرایی و حذف سنت انجام پذیرد. معتقد بود برای ساختن ایران نوین باید ایرانی عصرجدید پرورش داد. فروغی وطن دوستی را از لوازم توسعه می دانست اما برخلاف ناسیونالیسم افراطی شایع در ابتدای قرن بیستم، در رساله های"اندیشه های دور و دراز" و "چرا باید ایران را دوست بداریم" می گفت: «وطن دوستی با نوع ‌دوستی تعارضی ندارد». با ارج نهادن به نمادهای تاریخی، تمدنی و فرهنگی ایران معتقد بود بجای بنا کردن هویت ملی معاصر بر اساس تعصبات قومی و نژادی باید آن را در میراث‌های فرهنگ و ادبی کشور کاشت. تمدن و پایایی ایران را حاصل جمع فرهنگ و همبستگی همه اقوام درون سرزمینی می دانست.

     فروغی ایده امکان اصلاح توده ها در صورت وجود حکومتگران اصلاحگر را پذیرفته بود. با اصلاح ساختار حکومتی از بالا امکان انقلاب تدریجی و نوسازی در بطن جامعه وجود داشت و تغییر در جامعه‌ی سنتی که به قرن‌ها عقب‌ماندگی خو کرده بود را با بازآفرینی فرهنگ ملی کلید زد.

     فروغی که اندیشمند و عملگرایی بی نظیر بود، در طی چهار دهه برای پیشبرد این هدف کلان تلاش کرد و طرح های بسیاری را رهبری و همراهی نمود. در بسیاری از آنها موفق بود و پروژهء بزرگی را که برای عصر روشنگری ایران در سر داشت تا آخرین لحظات حیات ادامه داد.

     فروغی نه تنها درعرصهء ملی بلکه در جامعهء جهانی نوپای آن روزگار نیز منشاء خدمات ارزنده ای شد, از جمله در دوران ریاست اش بر «جامعهء ملل» (پیشاهنگ «سازمان ملل متحد» کنونی) در نتیجه تلاش و همراهی وی برده فروشی و تجارت تریاك در جهان محکوم شد و برای نخستین بار در کنفرانس خلع سلاح تمام سخنرانی ها و اسناد ثبت و ضبط شد که بعدها پایهء برخی قواعد بین الملل شد.

     فروغی همچنین نقش شایانی در بازشناسی فرهنگ و تمدن ایران به جهانیان ایفا نمود چنانچه ثبت شعر بشر دوستانهء سعدی (بنی آدم...) در ورودی مجمع عمومی ملل متحد یادگار سخنرانی تاریخی او در دهمین مجمع عمومی ملل بود.

     در ادامهء اين نوشتار بخش هایی از نهادسازی و خدمات ارزشمند او از نظر می گذرد.

 

در ادبیات، فرهنگ و روشنگری

     اغراق نیست اگر بگوییم ایرانی که اکنون می شناسیم در ادبیات، زبان شناسی، تاریخ، آثار ملی، حکمت و فلسفه، و حتی یکپارچگی، تا حد زیادی مدیون خدمات فروغی است. برای ایران حاصل تحصیل اش در دارالفنون، تدریس در مدرسهء علوم سیاسی و سفر به اروپا و دیدار با سیاستمداران و فلاسفهء بزرگ روزنامه، دانشگاه، فرهنگستان، وزارتخانه و عدلیه بود. (با نتایج سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ که طنز تاریخ بود مقایسه شود!)

     اولین نتیجهء آشنایی او با عصر تجدد سردبیری روزنامهء «تربیت» بعنوان اولین روزنامه غیر دولتی و آزاد در فضای بستهء مظفری تا مشروطه بود؛ نشريه ای که به همت پدر فرهیخته و ادیب او منتشر می شد. سطح و کیفیت مطالب «تربیت» نقش بسزایی در ترویج روشنگری و مشروطه خواهی در آن روزگار داشت و بعدها توسط مشروطه خواهان بزرگی چون میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل بسیار مورد تمجید قرار گرفت. در همان سال ها ریاست مدرسهء علوم سیاسی مشیرالدوله را بر عهده گرفت که روشنفکران زیادی درآن تربیت شدند. او به ترجمه و تالیف کتاب ها به زبان فارسی و اضافه کردن درس تاریخ ایران و فلسفه در آن مدرسه پرداخت.

     بدون شک مهمترین پروژهء فرهنگی این عصر تاسیس فرهنگستان بود. فروغی، بواسطه مراودات گستردهء فرهنگی و درک میزان نشر و توسعهء علوم در غرب، به خطر هجوم واژگان و نبود معادل جهت معنایابی متون پی برد و خطر زوال زبان فارسی را در "پیام من به فرهنگستان" گوشزد کرد. با دعوت از افرادی نظیر دهخدا، ملک‌الشعرای بهار، سعید نفیسی، بدیع‌الزمان فروزانفر، علامه قزوینی، و نيز ریاست بر فرهنگستان، دورهء نوزایی زبان فارسی آغاز شد. طی چند سال حدود ۲ هزار واژه در فرهنگستان ساخته شد و آیین سخنوری و نگارش جدید تدوین شد.

     همچنین، اولین کتب درسی دورهء ابتدایی در ایران تالیف شد و پیامی از فروغی در ابتدای کتب تاریخ نقش بست. در تأسیس دانشگاه تهران، فروغی، به همراه داور و علی اصغر حکمت بیشترین نقش را داشتند.

     فروغی در سال‌های پس از 1314 - زمانی که از سمت‌هایش عزل و خانه‌نشین شد - دست درکار عظیم دیگری برد.

     حاصل 8 سال پایان عمر فروغی در ادبیات و فرهنگ، تصحیح و انتشار کلیات سعدی، شاهنامهء فردوسی، پنج گنج نظامی، دیوان حافظ، رباعیات خیام، سماع طبیعی ابن سینا و آیین سخنوری بود.      وزارت فرهنگ آن زمان اصرار زیادی بر پرداخت حق الزحمهء این خدمت بزرگ داشت اما اين پيشنهاد از سوی فروغی رد شد. به تاکید فروغی، برای نخستین بار همهء این کتاب ها در سه نوع چاپ مجلل و نمادین، چاپ عادی و چاپ ساده و روان شده برای استفاده عموم مورد طبع قرار گرفت و بفاصلهء کمی کتب پنج مظهر ادبیات ایران به خانهء‌ بیشتر ایرانیان راه یافت.

     همکاری با فرهنگ شناس برجسته، محمد معین، در انتشار فرهنگ معین و جمع آوری امثال و حکم ایران از دیگر فعالیت های فرهنگی او بود.

     تاسیس و ارتقای انجمن آثار ملی، با دعوت از بزرگان اهل فن، برای حفظ و ترمیم آثار و بناهای ملی به درخواست فروغی انجام گرفت. بازسازی آرامگاه سعدی، حافظ، خیام، عطار و بسیاری آثار باستانی دیگر، برگزاری هزارهء فردوسی و ساخت آرامگاه او، هزارهء ابن سینا، اساسنامهء تشکیل موزه ایران باستان و کتابخانهء ملی ایران تنها بخشی ازخدمات او در پاسداشت آثار ملی و پروژهء بازآفرینی هویت فرهنگی ایران بود.

 

در تاریخ، فلسفه و حکمت

     تسلط فروغی بر سه زبان فرانسه، انگلیسی و آلمانی در این عرصه کمک شایانی به او کرد. بطور فهرست وار بخشی ازخدمات ارزنده فروغی در تاریخ و فلسفه چنین است

     - تالیف تاریخ مختصر ایران و جمع آوری کتب تاریخ ایران از کتابخانه های معتبر خارجی

     - تاریخ ملل قدیمه مشرق (ترجمه)

     - تالیف تاریخ مختصر دولت قدیم روم

     - تالیف کتاب ارزشمند سیر حکمت در اروپا (۳جلد)که سال ها تنها مرجع دانشجویان فلسفه و تاریخ بود.

     - تالیف حکمت سقراط و افلاطون

 

در قانونگزاری، حقوق مدنی و اقتصاد

فروغی از مدتها قبل از دولتمردی دغدغهء وضع أسف بار محاکمات حقوقی و عدلیه را داشت. در زمانی که ایجاد سیستم قضایی با وجود قانون شرع و مخالفت علما محال می نمود، در شورای تدوین اولین قانون مدنی ایران و قانون تشکیل عدلیه حضور یافت.در اولین دورهء نمایندگی مجلس به وضع قوانین عدلیه در مجلس شورای ملی همت گمارد. در دوران وزارت عدلیه و ریاست اش بر دیوان عالی دو قانون مهم «طرح تشکیلات عدلیه» و «قانون اصول محاکمات حقوقی» برای نخستین بار اجرا گردید. در همین دوران تلاش جدی برای تاسیس اولین دانشکدهء حقوق ایران و پی ریزی سیستم قضایی مدرن را آغاز کرد.

     از جمله تالیفات او در حقوق و اقتصاد می توان به حقوق اساسی یا آداب مشروطیت دول و ترجمه کتاب اصول علم ثروت ملل، یعنی اکونومی پلتیک، که تنها کتاب اقتصاد فارسی تا آن زمان بود اشاره کرد. در این کتاب برای بسیاری از واژگان پایه‌ ی علم اقتصاد برابر فارسی ساخت و برای نخستین بار در ایران علم اقتصاد را به‌صورت روش مند و علمی مطرح کرد.

 

در سیاست و دولتمردی

     فروغی در سنین جوانی و بدلیل عملکرد روشنگرانه در روزنامهء تربیت، تالیف چند کتاب، ریاست مدرسهء علوم سیاسی و انتساب به پدری فرهیخته همچون ذکاء الملک اول، با رأی بالا در مجالس دوم و سوم به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد. در 35 سالگی به ریاست مجلس ملی برگزیده شد و طی 30 سال بعد بعنوان رییس و نایب رییس مجلس و وزیر و نخست وزیر نقش مهمی در روند تجدد در ایران بازی کرد.

     ذکاوت و میهن دوستی فروغی (و چند دولتمرد دیگر) در هر دو جنگ جهانی ایران را از تبعات عظیمی که می توانست کشور را تا مرز فروپاشی ببرد رهانید. پس از جنگ جهانی اول تا کودتای 3 اسفند، سلسلهء قاجار تنها نظاره گر کشمکش در شمال و جنوب و مرکز ایران بین روس، انگلیس و خوانین بود. پس از رأی بالای مجلس پنجم به انقراض سلسلهء قاجار و طرح تشکیل مجلس موسسان، بسیاری از فروغی خواستند تا با توجه به اعتبار و حسن سابقه خود در تشکیل موسسان همراهی نماید. در آن شرایط پرآشوب (صدسال قبل) نیاز به رهبری متمرکز با دو ویژگی ارتش نیرومند (برای حفاظت از یکپارچگی ارضی) و نماد فره ایزدی باستانی (جهت بازآفرینی همبستگی ملی) ضروری می نمود.

     در سخنرانی تاجگذاری رضاشاه علاوه بر اقتداربخشی به او (برای نیل به دو ویژگی ذکر شده) با زیرکی روش درست سلطنت مشروطه و نقش مردم در دوران جدید در تحقق مقاصد عالی را یاد آوری کرد. او در آن برهه از تاریخ انتقال آرام قدرت از سلسله ای فروپاشیده به رهبری جدید و مقتدر را منطقی ترین راه جهت حفظ همزمان ایران، طی روند تجدد و توازن قوا بین دو استعمار درنده شمال و جنوب می دانست.

     فروغی قبل تر در 1919 تلاش گسترده ای جهت عضویت ایران در کنفرانس صلح بعد از جنگ جهانی اول انجام داد که با توجه به ضعف تصمیم گیری در تهران مثمر ثمر نبود. او بارها در نامه هایش به نخست وزیر در تهران،  آشفتگی هائی که بر سر عثمانی و حجاز می رفت را متذکر شد و خطر انعقاد قرارداد یک طرفه با انگلستان که در حال خوردن همسایگان بود را گوشزد کرده بود. در نهضت ضد قرارداد وثوق - کاکس در مجلس، فروغی، مشیرالدوله، مستوفی الممالک، مدرس و چندی دیگر به مخالفت با قرارداد 1919 برخاسته و آن را لغو کردند.

     در دورهء اول نخست وزیری او، طرح هایی همچون اصلاح قانون انتخابات (استفاده از سجل، اصلاح تقسیمات حوزه های انتخابی، شرط سواد حداقلی) طرح قانون نظام وظیفه، قانون إلغای القاب و قانون ثبت اجرایی شد. برگزاری انتخابات مجلس ششم - که اولین و بهترین انتخابات دورهء پهلوی اول بود و به انتخاب چهره هایی همچون مدرس، مصدق، مستوفی، پیرنیا و بهار انجامید - حاصل همین دوره بود. در دورانی که سفیر ایران در ترکیه بود دوستی و تاثیر زیادی بر آتاتورک داشت به نحوی که بارها او به تمجید از فرهنگ و تمدن غنی ایران و هویت ملی طبیعی ایرانیان پرداخته بود.

     فروغی در سال 1308 نمایندگی هیات ایران در «جامعهء ملل» در ژنو را عهده دار بود که در نتیجه سخنرانی ها، مراودات و بازنمایی تمدن ایران به نمایندگان دیگر ملل، به مقام شامخ ریاست جامعه ملل برگزیده شد و در آن سال اهتمام جدی بر تصویب قوانین ضد برده داری و تجارت مواد مخدر بعمل آورد.

     فروغی در دور دوم نخست وزیری، در اعتراض به برخی رفتارهای مستبدانه رضاشاه، من جمله اعدام مخالفین (و یاران سابق) و وقایع کشف حجاب مغضوب گردید و مجبور به استعفا شد. از این سال تا حدود پایان عمر بیشتر خانه نشین بود و، به قول خودش، بهترین حاصل عمر خود را به ثمر رساند.

     اما بدون شک بزرگترین خدمت فروغی بعنوان یک دولتمرد در شهریور 20 و اشغال ایران توسط متفقین انجام شد. احتمال تجزیهءایران، حملهء گسترده متفقین به شهرها، احتمال قحطی و یا تحمیل قراردادهای ننگین به سیاق دوران قاجار کابوس هایی بودند که هر یک امکان وقوع داشتند. رضاشاه برای نجات ایران دست به دامان فروغی شد. او توسط مجلس با اکثریت آرا به نخست وزیری برگزیده شد. در حالی که تحت تاثیر تبلیغات و موفقیت های ارتش نازی بخشی از جامعه و حتی روشنفکران ایرانی خواهان حمایت از هیتلر و مقابله با متفقین در جنگ جهانی بودند، او حاضر به بازی در این قمار خطرناک نشد و تاریخ نشان داد که چگونه این تصمیم ایران را از ویرانی نجات داد. او در این ایام زیر شدیدترین شانتاژ و تهمت های دروغ توسط دستگاهای تبلیغاتی نازی ها و برخی دشمنان داخلی قرار داشت.

     او بلافاصله با تشکیل دولت در چند اقدام اساسی هرگونه عملیات علیه متفقین که در نتیجه منجر به کشتار مردم، تخریب شهرها یا سلب آسایش عمومی شود و هرگونه برخورد و تماس بین قوای متخاصم و مردم را ممنوع کرد. سپس با بیانیه ها و سخنرانی ها جهت جلوگیری از هجوم مردم برای ذخیرهء آذوقه، و یا فرار از شهرها، قحطی و هرج ومرج را کنترل نمود. در نخستین رایزنی با قوای متفقین درخواست خروج سریع آنها پس از جنگ از ایران و حفظ استقلال ایران را طرح کرد.

     فروغی ضمن مخالفت با طرحهایی همچون بازگشت تاج و تخت به قاجار یا ریاست جمهوری خودش، و با لحاظ شرایط مد نظر متفقین و منافع ملی، متن استعفای رضاشاه را تهیه و سلطنت را به محمدرضا شاه محول کرد. سخنرانی تاریخی او از رادیو شامل رهنمودهای تاریخی به شاه و ملت بود: «شاه جدید معتقد است باید اصول مشروطیت و قانون اساسی کاملاً رعایت شود. همهء تعدیات گذشته به مردم و افراد جبران شود... معنای حکومت ملی این است که اختیار امور کشور با ملت باشد».

     فروغی در اندک فرصتی که در آغاز حکومت شاه جوان داشت، با وجود شرایط سخت جنگ جهانی و شورش ها در برخی نقاط، سعی بسیاری در ایجاد دموکراسی کرد.

     فروغی مغضوبین رضاشاه را به دولت بازگرداند، زندانیان سیاسی را آزاد کرد، سانسور مطبوعات را برداشت و در باز کردن فضای باز سیاسی کوشید. فضایی که تا ده سال بعد نسبتاً تداوم داشت.

     همچنین در دوران اشغال و جنگ جهانی هیچ نیروی ایرانی به قوای متخاصم نپیوست و هیچ معاهدهء نظامی الزام آوری که بعداً تبعاتی را در پی داشته باشد امضا نشد.

     فروغی که همواره قانونگرایی را اساس پیشرفت کشورهای متمدن بر می شمرد، بعنوان نخست وزیر زیر بار انحلال مجلس سیزدهم نرفت چونکه آن را نقض صریح قانون اساسی مشروطه می دانست. همچنین در اسفند 1320 در حالیکه امکان اعمال قدرت وجود داشت پس از رأی اعتماد ضعیف مجلس با کمال قانونمندی و متانت استعفای کابینه را اعلام و کناره گیری کرد.

     در پیمان اتحاد سه گانه، گرچه ناچاراً متفقین امتیازاتی همچون استفاده از راه آهن و... را بدست آوردند اما در اوج جنگ جهانی پذیرفتند که تمامیت ارضی و استقلال ایران را به رسمیت بشناسند و 6 ماه پس از پایان جنگ خاک ایران را ترک کنند.

     چهرهء بی نظیر عصر روشنگری ایران در آذر 1321 چشم از جهان فروبست. امروز گرچه سهم او از خاک ایران نه آرامگاهی عظیم و مجلل بلکه یک سنگ قبر شکسته در قبرستان ابن بابویه است اما اندیشهء این فیلسوف ایرانشهر، خدمات ماندگارش و نهادهای فرهنگ سازش در سراسر قرن اخیر به زندگی ایرانیان روشنی بخشید و هویت ایرانی معاصر را باز آفرینی کرد.

     او باور عمیق داشت که امکان تجدد و نوسازی تدریجی ایران بر مبنای فرهنگ و تمدن ایران و به کمک عقلانیت مدرن وجود دارد. هزار افسوس که حقیران همیشه حاضر تاریخ ما به سبک مرسوم ناسپاسی از بزرگان، یا بر حسب خوشامد دستگاه قدرت، از برای تخفیف، فروغی را استاد اعظم فراموشخانه نامیدند. در پاسخ تنها همین بس که در دوران اوج عقب ماندگی و تصلب، هر انجمنی که برای بیداری ایرانیان، رواج افکار ترقی جویانه و آزادی خواهانه، یادآوری دوران پرشکوه گذشته و رهایی از استبداد مخفیانه فعالیت می کرد به چوب چنین حماقتی رانده می شد؛ همانگونه که مظفرالدین شاه دستور داد حتی اسم فراموشخانه نیز از دهان کسی بیرون نیاید.

     فروغی چراغدار راه روشنگری و توسعأ ایران نوین و استاد اعظم درس میهن دوستی و نوع دوستی بود. در کلام او: «...هر چند برای ملت ایرانی به اقتضای طبیعت روزگار متأسفانه دوره‌ های تنزل و انحطاط نیز پیش آمده که در آن دوره‌ ها از ابراز استعداد محروم گردیده است... اما ظلمت آن ایام همه وقت عارضی و قهری و موقتی بوده و با این همه هیچ‌گاه تندباد حوادث که بر ایران و مردم آن هجوم آورده چراغ معرفت را در آن مملکت و آتش ذوق و شور را در دل ایرانیان به کلی خاموش ننموده...»

10 آوريل 2020

*. در مورد جامعه ملل رجوع کنيد به اين لينک

 

بازگشت به خانه