تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
چرا امثال اکبر گنجی هراس افکنی می کنند؟
عبدالستار دوشوکی
باید اعتراف کنم هراس افکنی های عامدانه و هدفمند (و شاید هم سفارشی)ی اکبر گنجی در راستای "براندازی ـ هراسی" و تلاش زیرکانهء وی و "همنوعانش" برای حفظ نظام اسلامی مرا بیاد فیلم معروف هندی بنام "دروغ پرداز بزرگ" می اندازد که اتفاقا در همان سالی که در ایران انقلاب شد، یعنی 1979 میلادی، به بازار عرضه شده بود.
اکبر گنجی در ادامهء سلسله خطبه های خدعه گونهء ویدئویی خویش، بهمراه آخرین مقاله خود (به تاریخ چهارشنبه 8 مرداد 99) تحت عنوان "آشی که برای ایران پخته اند"، در راستای هراس افکنی و دروغ پردازی رژیم برای ترساندن مردم از براندازی، مکارانه مدعی می شود: "کلنگی کردن ایران، رکن رکین پروژهء کلنگی کردن خاورمیانه بوده و هست". گنجی و همکاران اش که در برخی از رسانه های فارسی زبان مثل بی.بی.سی فارسی، رادیو فردا، دویچه وله و صدای آمریکا جا خوش کرده اند می گویند براندازی نظام یعنی فروپاشی و تجزیه و نابودی ایران.
روایت است که خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا می رود دیوار کج. حتی زندگی کردن و جوایز میلیونی دریافت کردن در آمریکا نیز برای "کج بینان" همانند گردکان بر گنبد است. گنجی که سابقهء طولانی در سپاه و نیروهای امنیتی اطلاعاتی رژیم اسلامی دارد، در حقیقت خودش از ابتدای کار محصول موهومات و خرافات "انقلاب اسلامی" بود و تا به امروز نیز در حوزهء کشفیات دستگاه ویروس یابی مُستَعان 110 سپاه پاسداران از فاصله صدمتری برای تشخیص ویروس کرونا و همچنین تخصص در همهء علوم از جمله طب تشخیصی سنتی و تربیتی امثال آخوند عباس تبریزیان و روغن بنفشه و "مکمل معدنی معجزهآسا"ی امام صادق برای درمان ویروس کرونا، همچنان در رقابت با همکاران سابق خویش در دروغ پردازی مسابقه می دهد. برای درک بیشتر این مطلب لطفاً این مقاله را بخوانید.
او، در آخرین مقالهء خود، با اشاره به مثلث "ترامپ- نتانیاهو- محمد بن سلمان" می گوید "اینان مانند دولت اوباما عمل نمی کنند، بلکه عملیات شان را ماه هاست که آغاز کرده اند". او سپس عوامفریبانه با نادرستی و ترفند و بدسگالی برای هراساندن ایرانیان از مقوله براندازی می نویسد: "ایران در ماه های سرنوشت سازی به سر می برد. کلنگی کاران عجله دارند تا دستور پخت غذایی شان را در ایران نیز پیاده سازند".
حال سوال بدیهی این است: کدام یک از کشورهای منطقه که در آنها "براندازی" و یا "انقلاب" صورت گرفته و یا حتی به آنها مثل افغانستان و عراق و لیبی و یمن حمله نظامی شده، در عرض 19 سال گذشته تجزیه شده اند؟ لیبی اکنون دو دولت دارد، اما هیچکدام از مداخله گران، چه غربی و چه منطقه ای، حرفی از "تجزیه" نمی زنند و همه با "تجزیه"ی لیبی مخالفند. تا دیروز (چهارشنبه 8 مرداد 99) سه دولت در یمن وجود داشت. دولت حوثی ها، دولت رسمی عبد ربه منصور هادی، و دولت یمن جنوبی. همهء دنیا (بدون استثناء) با مطالبهء جدایی طلبانه شورای انتقالی جنوب یمن مخالف بودند. آنها نیز دیروز در توافقنامه ای با دولت رسمی یمن از ادعای خود دست برداشتند و بزودی بخشی از کابینه خواهند بود. افغانستان که توسط ده ها کشور عملاً اشغال شده بود و بین دو بخش عمدهء پشتون ها و فارسی زبان ها (اقوام تاجیک و هزاره و غیره) تقسیم شده بود، هرگز تجزیه نشد و امروز نیز سخنی از تجزیه در آن نیست. حتی سوریه نیز که سالیان دراز بخش وسیعی از خاک آن در اختیار دولت مرکزی نبود، و حتی به اوج فلاکت رسید اما هرگز تجزیه نشد و اکنون نیز حتی از سوی کردهای سوریه بحث تجزیه مطرح نیست. حتی در کشورهایی که براندازی و تغییر رژیم صورت گرفت نظیر مصر و تونس و غیره هرگز صحبت از تجزیه نبوده و نیست. جدا شدن سودان جنوبی از سودان به دلیل ادامهء استبداد دیکتاتور عمر احمد البشیر صورت گرفت. یعنی استبداد باعث تجزیه شد و نه حملهء خارجی و یا براندازی و انقلاب. اکنون که در سودان انقلاب شده است، اصلاً بحث جدایی و تجزیه مطرح نیست؛ و اکثر سودانی ها می گویند ای کاش این انقلاب ضد دیکتاتوری سال ها پیش صورت می گرفت تا جنوب سودانی ها هم طعم آزادگی و همبستگی ملی را با ما جشن می گرفتند. لذا، بر طبق حقایق و تنها شاهد میدانی موجود، استمرار استبداد بزرگترین دشمن تمامیت ارضی و یکپارچگی یک ملت است و نه تغییر رژیم و براندازی و یا حتی حملهء نظامی. هرجند که نگارنده از قدیم الایام با هر نوع دخالت بیگانه و حملهء نظامی خارجی شدیداً مخالف بوده و هستم، که بحثی کاملا جدا است.
این "جماعتِ" بظاهر دلسوز برای ایران، که در حقیقت ذاتاً و از منظر مذهبی و ایدئولوژیکی و عقیدتی "آمریکا ستیز" بوده و هستند، ادعا می کنند که هدف آمریکا از حمله به عراق تجزیهء آن کشور بود. اما واقعیت کاملاً بر عکس است. حتی اقلیم کردستان که عملاً مستقل بود و مستقیماً نفت می فروخت و نمایندگی سیاسی و ارتباطات و مراوده و معاملات مستقیم با بسیاری از کشورها داشت و برای استقلال رفراندوم برگزار کرد که اکثر مردم کرد به آن رأی دادند؟ بنابراین، چرا آمریکا و غرب از استقلال اقلیم کردستان حمایت نکردند؟ چرا هیچ کشوری از استقلال کردستان حمایت نکرد؟ چرا علیرغم تحولات عظیم و اشغال کشور و نابودی دولت مرکزی و رستاخیز سیاسی، کشور عراق تجزیه نشد؟ اگر عراق با آن وضعیت نابسامان و "فروپاشیده" تجزیه نشد (یا تجزیه اش نکردند) آن هم تحت اشغال نظامی، پس چه دلیلی دارد که مردم ایران ادعای "چوپان های دروغگو" را باور کنند؟ آن هم در حالی که هیچ کس خواهان مداخلهء خارجی یا حملهء نظامی به ایران نبوده و نیست؛ با اين موضع که تغییر رژیم اصلاح ناپذیر اسلامی باید توسط قیام مسالمت آمیز و سراسری خود مردم داخل ایران (همانند دی 96 و آبان 98) صورت بگیرد.
و اما اشاره ای کوتاه لیکن بسیار مهم در مورد ادعای دروغگویان حرفه ای که شبانه روز مدعی هستند آمریکا و انگلیس و عربستان و اسرائیل برای تجزیهء ایران به گروه های قومی و اتنیکی کمک می کنند: این یک دروغ آشکار اما بی شرمانه از طرف طرفداران نظام، برتری طلبان مرکزگرا و تبعیض گرایان تسلط طلب چشم سفید و بی آزرم است. بیش از 99 درصد کمک های مالی کشورهای غربی و عبری و عربی به گروه های فارس تعلق می گیرد. کشورهای عربی در کشتار مردم بلوچ در پاکستان در کنار ارتش پاکستان قرار دارند. همهء رسانه هایی که توسط کشورهای غربی و عبری و عربی تغذیهء مالی می شوند توسط هموطنان فارس اداره می شوند. در بین آنها حتی یک بلوچ هم وجود ندارد. حتی تلویزیون های تکفیری و مذهبی که در کشورهای عربی دو نفر طلبهء مذهبی بلوچ را استخدام کرده اند، فقط و فقط برای فریب و تاثیرگزاری مذهبی هدفمند از نوع تکفیری بر مردم عوام بلوچ می باشد. آنها هرگز کوچک ترین اشاره ای به ظلم و ستم علیه مردم بلوچ در پاکستان نکرده و نمی کنند؛ زیرا غم آنها چیز دیگری است. مدیریت تبعیض آمیز این تلویزیون های تکفیری منحوس نیز در دست "فارس ها"ی سنی مذهب متعصب و دو رو است و نه در دست کرد و بلوچ.
حتی یک روزنامه یا سایت نسبتاً جدید فارسی که بر طبق اطلاعات ویکی پدیا از طرف روزنامه ایندپندنت (روزنامهء به اصطلاح مستقل و چپ بریتانیا) به گروه سعودی پژوهش و بازاریابی داده شده، یعنی حامیان مالی و صاحبان آن سعودی هستند، توسط فارس ها مدیریت و اداره می شود. این روزنامهء تبعیضگرا و "فارس زده" حتی حاضر نیست مقاله ای از گروه های قومی و اتنیکی منتشر کند. این در مورد بسیاری از رسانه های مذهبی تحت حمایت سعودی ها یا بقیهء عرب ها صدق می کند. این یک حقیقت تلخ است که: "پترو دلار"ها را "فارس" ها می خورند؛ و انگ و تهمت و "حرام تان باد" نصیب گروه های اتنیکی می شود. بقول حافظ: " لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق؟ / داوری دارم بسی، یا رب، که را داور کنم؟".
برخلاف پروژهء پُمپاژ پُروپاگاندا و دروغ پردازی ها و هراس افکنی های کاذب امثال اکبر گنجی و شرکای شناخته شدهء ایشان در برخی از رسانه های فارسی زبان، هیچ یک از کشورهای منطقه به دلیل انقلاب، تغییر رژیم، براندازی، حملهء خارجی و اشغال و توطئهء بیگانه تجزیه نشده است که ایشان ادعا می کنند : "آنها عجله دارند نقشه هایشان را در ایران نیز پیاده سازند". به کلمهء "نیز" در جملهء ایشان دقت کنید. هدف القای ذهنی مشتبه در ضمیر ناخودآگاه مخاطب است که گویا بقیهء کشورها تجزیه شده اند و "ایران نیز تجزیه خواهد شد". این انشای هدفمند نه سفسطه است و نه مغلطه. بلکه از منظر روانکاوی فروآگاهانه ولی عامدانه جهت دار است. اتفاقاً این همان ادعایی است که حسن روحانی و جواد ظریف به رسم عوام فریبی مطرح می کنند، که هدف آمریکا و عربستان و اسرائیل رژیم اسلامی نیست بلکه هدف نابودی کامل و تجزیهء ایران است که اگر رژیم فرو بپاشد، ایران نیز به همراه آن "ایرانستان" خواهد شد. دقیقاً همین حرف را شاه قبل از فروپاشی رژیم گذشته می گفت که هدف دشمنان تجزیهء ایران است و نه الزاماً سرنگونی رژیم او. عجبا که در طول تاریخ همهء بظاهر باورمندان تئوری توطئه، از شاه گرفته تا ظریف و روحانی و دایی جان ناپلئون، به امثال "مش قاسم غیاث آبادی ها" استناد کرده اند و بس. حال، به مصداق همان مثل معروف "روباه و شاهدش"، اکبر گنجی نقش "مش قاسم غیاث آبادی" را برای "روباه بنفش" بازی می کند.
بازی با سکهء تجزیه طلبان
و اما هر سکه ای دو رو دارد؛ و هر قیچی بُرندّه ای دو لب. برای "قیچی کردن یا بریدن"، این دو لبهء بظاهر متضاد و مخالف، لازم و ملزوم یکدیگر هستند. بدون آنکه بخواهم اتهامی را متوجه شخص بخصوصی بکنم، در کلیت این مقوله، بر اساس دانش و اطلاعات موثق و با ضرس قاطع، می توان گفت که نهادهای امنیتی - اطلاعاتی رژيم اسلامی در بین برخی از نحله های بظاهر تند و افراطی اما متضاد اپوزیسیون نفوذ کرده اند و محیلانه مهره های خود را در تقابلی ظاهری اما رعب افکنانه آنچنان در مقابل یکدیگر آرایش می دهند تا در اذهان ملت ایران ترس و تشویش از آیندهء "پسا رژيم اسلامی" بوجود بیاید و از نظر روانشناسی اجتماعی بر این بستر ترس و بیم بظاهر پذیرفتنی و احتمالی (اما کاذب) بذر هراس افکنی و خوف از فروپاشی نظام با فروپاشی ایران در عمل موجب تداعی معنی یکسان شود. یک مهرهء بظاهر ضد فارس و "ایران ستیز" افراطی را بعنوان "ابلیس" مطرح می کنند تا از سوی دیگر بتوانند مهرهء "قدیس" خود را، که ظاهراً از فروپاشی و تجزیه ایران هراس دارد و شدیدا نگران است، و بظاهر صادقانه و دلسوزانه می خواهد این هراس را به همنوعان خود منتقل کند، مقابل او قرار دهند. آنگاه مردم، از ترس به اصطلاح "ابلیس ایران ستیز"، به سوی "قدیس وطنپرست" روی می آورند و بقول خودشان این پازل (puzzle) و یا سردرگمی و معمای هراس از فروپاشی در اذهان ایرانیان به نفع "قدیس مهربان و دلواپس" تکمیل خواهد شد.
بعقیدهء نگارنده، روانشناسان جنگ تبلیغاتی و کارشناسان زبده و خبرهء نهادهای اطلاعاتی - امنیتیِ رژيم اسلامی در مورد مؤلفه هراس افکنی از فروپاشی نظام و رعب پراکنی از فروپاشی و تجزیهء کشور (یا بقول اکبر گنجی، کلنگی کردن ایران) بسیار زیرکانه و موفق عمل کرده اند. از یک سو از برخی از تجزیه طلبان بظاهر دو آتشه گرفته و، از سوی دیگر، از داماد تواب شاه گرفته تا بظاهر مارکسیست روشنفکر متوهم و پاسدار سابق که با آزادی کامل در زندان «مانیفست جمهوریخواهی» می نوشت و ده ها جایزه گرفت؛ همهء اینها بر اساس یک سناریوی دقیق در یک ارکستر رهبری شده ای هماهنگ شده اند تا به ملت ایران بگویند: مبادا رژيم اسلامی را سرنگونی بکنید؛ زیرا براندازی استبداد آخوندی مصادف است با فروپاشی و نابودی ایران.
اکبر گنجی در 23 اردیبهشت 1389 هنگام دریافت جایزهء نیم میلیون دلاری بصراحت گفت: "به سود ما نيست امروز رژيم اسلامی سرنگون شود". رژيم اسلامی، که کفگیر اندیشهء مذهبی و احیای امپراتوری هلال شیعی آن به ته دیگ خورده است، تلاش می کند تا، با در خدمت گرفتن تنی چند از "توابین سیاسی" نه چندان خوشنام از یکسو، و تنی چند از عناصر مشکوک ظاهرا دو آتشه اتنیکی ضدفارس و ایران ستیز، از سوی ديگر، برای توجیه دخالت های برونمرزی سپاه و بهدر دادن میلیاردها دلار در ماجراجویی های منطقه ای گفتمان ایرانگرایی" و مکتب ایران سالاری" را جایگزین و مردم را از "براندازی" نظام هراسان و مایوس کند. تلاش اکبر گنجی و امثالهم دقیقاً در همین راستا است.
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن - پنج شنبه ٩ مرداد 1399