تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
پاکستانیزه شدن ایران
علی آردی
طی چند سال گذشته، به ویژه پس از حوادث جنبش سبز و افزایش بحران داخلی و خارجی ایران، بسیاری از اندیشمندان و تحلیلگران مانند دکتر مهرداد عمادی، مشاور اقتصادی و ایرانی اتحادیهء اروپا، نيز فرزانه روستایی و غیره، از احتمال «پاکستانیزه شدن» کشورشان سخن گفته و هفته نامهء «تجارت فردا» نیز در اوت 2019 یک شمارهء کامل خود را به بررسی این تئوری اختصاص داد.
این مجلهء ایرانی در سرمقالهء خود نوشت: به اعتقاد نویسندگان این نشریه، در حالی که کاهش قابل توجه سطح اعتماد عمومی و سرمایهء اجتماعی مانعی بزرگ پیش روی اصلاحات ساختاری در اقتصاد ایران به شمار میرود، اقتصاددانان میگویند تداوم وضع موجود، منجر به پاکستانیزه شدن اقتصاد ایران میشود.
هنگام مطالعه در مورد پاکستان، چنان شباهتهایی با ایران دیده میشوند که اگر در متون سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی جای دو کشور را تغییر دهیم، در واقع خیلی فرق نخواهد کرد، به ویژه اینکه عنوان حکومتهای حاکم بر آنها نیز «جمهوری اسلامی» است.
اسامی جدید با قدمتی تاریخی
اگر چه از قدمت كشور نوین پاكستان تا سال 2020، بیش از 70 سال نگذشته است، اما ناحیهء سرزمینی آن و گروههای قبیلهای ساكن در این سرزمین دارای چندین قرن قدمت هستند. از این رو، پاكستان یک سرزمین باستانی با هویتی جدید است. قدمت نام ایران نیز کمتر از 100 سال است، ولی ناحیهء سرزمینی آن و گروههای قبیلهای ساكن در این سرزمین دارای چندین قرن قدمت هستند. (این نام چند سال پس از کودتای سال 1921 علیه «شاه قانونی مشروطه» انتخاب شد).
وضعیت درآمد و اشتغال در دو کشور
متوسط درآمد سرانهء هر پاکستانی، کمتر از 460 دلار در سال برآورد شده است. تعداد زیادی از پاكستانیها (حدود 35 درصد) زیر خط فقر زندگی میكنند. بر اساس گزارش مرکز آمار ایران، هر ایرانی شهری روزانه بطور متوسط 3.2 دلار درآمد دارد و هر فرد روستایی نیز 1.7 دلار. این نشان میدهد متوسط درآمد روزانه روستائیان ایران پایینتر از خط فقر شدید اعلام شده توسط بانک جهانی است.
در پاکستان حدود 48 درصد از کارگران در بخش خدماتی، 27 درصد در بخش صنعتی و 25 درصد در بخش کشاورزی مشغول هستند. در ایران حدود 47 درصد از کارگران در بخش خدمات، 1.30 درصد در بخش صنعت و 9.22 درصد در بخش کشاورزی مشغول هستند. یکی از اصلیترین نگرانیهای پاکستان، پایین بودن سطح سواد مردم است. یکی دیگر از مسائل اجتماعی مهم پاکستان كودكانند که باید برای كمک به درآمد خانواده كار کنند و در برخی موارد، آنها تنها نانآور خانواده به شمار میروند.
وضعیت جمعیتی و مهاجرت و منابع زیستی
میزان بیسوادی در ایران حدود 15 درصد کل جمعیت کشور (یعنی بیش از 11.5 میلیون نفر بیسواد) بوده است. مطابق نتایج سالانه طرح آمارگیری نیروی کار نشان میدهد جمعیت 6 تا 19 ساله در سال 1396 برای جامعه خانوارهای معمولی ساکن و گروهی، 16 میلیون و 966 هزار و 712 نفر برآورد شده است.
بزرگترین مشکل پاکستان این است كه به سبب افزایش رشد جمعیت، منابع طبیعی در اغلب موارد، مورد سوء استفاده قرار گرفته و زمینها به بیابان، تالاب و یا خاکهای فرسوده تبدیل میشوند. آب های زیرزمینی بطور فزاینده در معرض آلودگی قرار داشته و آبهای سطحی نیز بهوسیلهء مواد شیمیایی كشاورزی و پسآبهای شهری و صنعتی آلوده میشوند. به دلیل اهمیت كشاورزی در اقتصاد کلان كشور، تولید محصولات این بخش، از قویترین تهدیدها برای تجزیهء زمین به شمار میآید.
در ایران نیز روند تخریب منابع طبیعی و ارزشمند در حالی شدت گرفته که در ارتباط با این موضوع تاکنون برنامهء جدی و سیاست خاصی از سوی دستگاههای متولی اتخاذ نشده است و با چنین روندی به نظر میرسد دیگر منابعی برای نسلهای آینده باقی نماند.
حضور مهاجران افغانی در مناطق قبایلی پاکستان و محرومیت شدید مادی و معنوی این مهاجران بسیار شبیه وضعیت مهاجران افغانی در ایران است. پاکستان علیرغم اینکه در محافل سیاسی بهعنوان شریک آمریکا در نبرد با تروریسم مطرح است، اما مهد تفکر طالبانی/سنی نیز است. همانطور که ایران مهد تفکر طالبانی/ شیعی است.
نهادهای سیاسی، نظامی و امنیتی دو کشور
علاوه بر سه قوه اصلی بهعنوان هرم قدرت در پاکستان، ارتش، احزاب سیاسی و گروهها و تشکلهای مذهبی از کانونهای مهم قدرت در پاکستان هستند. این ترکیب نامتجانس در کنار بنیادگرایی و فرقهگرایی مذهبی از مهمترین عوامل ناپایداری سیاسی دولتها در پاکستان محسوب میشوند.
در ایران، علاوه بر سه قوهء اصلی بهعنوان هرم قدرت، رهبری و نهادهای وابسته به آن، و از همه مهمتر و تعیین کننده تر سپاه پاسداران، مراجع دینی و گروهها و تشکلهای مذهبی از کانون های مهم قدرت در ایران هستند. این ترکیب نامتجانس در کنار بنیادگرایی و فرقه گرایی مذهبی شیعی از مهمترین عوامل ناکارآمدی سیاسی دولتها در ایران محسوب میشوند. پاكستان شاهد كودتاهای نظامی متعددی بوده است. بعد از كودتاهای سالهای 1955 و 1969 و 1977، آخرین كودتای نظامی در ماههای پایانی سال 1999 و اوایل سال 2000 در پاکستان رخ داد.
سازمان آیاسآی عملیات مخفی و اطلاعاتی عمدهای در بیرون از پاکستان را در کارنامهء خود دارد. از جمله آموزش و تامین پول برای مجاهدین افغان در طی جنگهای جهادی آنان با نیروهای ارتش سرخ شوروی در دههء 80، مسلح سازی و آموزش اعضای جنبش طالبان پیش از حمله 11 سپتامبر 2001 به ایالات متحده، و اتهام حمایت نزدیک از جدایی خواهان منطقه مورد مناقشهء کشمیر.
سازمان آیاسآی همچنین متهم به حمایت و ارتباط با شبکهء حقانی است. شبکهء حقانی دارای ارتباط با شبکهء القاعده است و متهم به دست داشتن در شبکهء بینالمللی قاچاق عُمده مواد مخدر است. همانطور که هیچ دولتی در ایران امکان بازبینی و کنترل عملکرد سپاه را ندارد، در پاکستان نیز هیچ قانون یا مرجع قدرت مشخصی برای کنترل و بازبینی عملکرد سازمان اطلاعات نظامی وجود ندارد.
تاثیر نهادهای نظامی و امنیتی بر روند سیاسی در دو کشور
بدینترتیب مشخص میشود که دولتها در پاکستان و همچنین ایران، چارهای جز کنار آمدن با ارتش و آی.اس.آی و یا سپاه پاسداران ندارند وگرنه در پیشبرد اهداف و سیاستهای خود با مانعی بزرگ به نام نظامیان ارتش روبرو خواهند بود. نواز شریف که خاطرات بد دوران مشرف را هرگز فراموش نمیکند از ابتدای آغاز به کار دولت خود، سعی کرد تا ارتش و به دنبال آن آی.اس.آی را به حاشیه براند غافل از اینکه ارتش در تمامی نهادهای رسمی و غیررسمی پاکستان ریشه دوانده و اجازهء آرامش به دولتهای غیرهمسو به خود را نخواهد داد.
آیا این دقیقاً همانند با نقش سپاه پاسداران در مقابل دولت/ دولت های ایران نیست؟ در ایران کودتاهای نظامی به دلیل ایدئولوژیک بودن حکومت و وجود رهبر، در مقایسه به شکل مستقیم شبیه پاکستان روی نداده است، ولی کودتاهای خزنده و غیرمستقیم همواره در مقابل دولتهای انتخابی غیرهمسو صورت گرفته است.
در دوران پساخامنهای این موضوع میتواند تغییر یابد و سپاه برای حکومت مستقیم دست به هر اقدام لازم بزند. امیر دریابان، علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، میگوید که گذر زمان و آزمونهای سپاه در مواجهه با بحرانها نشان داده که این نهاد الهی زیرساخت اصلی قدرت فزایندهء انقلاب و نظام در مواجهه با بحرانهاست. این نهاد همواره اقدامات غیرقانونی خود را تحت عنوان وظیفهء ذاتی سپاه برای پاسداری از انقلاب توجیه کرده است و تعجبآور نخواهد بود اگر روزی، با همین بهانه، اقدام به کنترل تمام قدرت بکند.
در 26 اردیبهشت 1383 وقوع اتفاقی عجیب در تهران بسیاری را حیرت زده کرد. در این روز قرار بود فرودگاه «امام خمینی» پس از سالها انتظار افتتاح شود. این پروژه به گفتهء سید محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت ایران، «آبروی جمهوری اسلامی» محسوب میشد. اما روز افتتاح لندکروزهای سپاه پاسداران باند فرود را اشغال کردند و پس از اینکه نخستین هواپیما با التماس وزیر راه از فرماندهی سپاه فرودگاه بر زمین نشست، دومین هواپیما نه تنها اجازه فرود نیافت، بلکه هواپیماهای جنگی تحت فرمان ستاد کل نیروهای مسلح تهدید کردند که به سوی آن شلیک خواهند کرد. هواپیما به سمت اصفهان رفت و عملاً «آبروی جمهوری اسلامی» لطمه خورد!
حمله به کوی دانشگاه تهران (18 تا 23 تیر 1378) و متعاقب آن نامهٔ 24 فرمانده سپاه پاسداران، از جمله قاسم سلیمانی، خطاب به محمد خاتمی رئیس جمهور وقت ایران بهعنوان تهدید به کودتا ارزیابی شد. در این نامه آمده بود که “کاسهٔ صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمیدانیم». سال 1388 نیز سپاه پاسداران طبق اعترافات بعدی فرماندهان مانند سردار مشفق و سردار جعفری فرمانده سپاه اقدام به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری کردند.
وبسایت مجمع روحانیون مبازر مینویسد که در مجموع مطالب و گفتار طولانی سردار مشفق «با صراحت و بطور مکرر به این واقعیت تلخ اقرار شده است که یک جریان نظامی - امنیتی که خارج از حدود وظایف خود دست به اقدامات غیرقانونی از دو سال قبل از انتخابات و نیز پس از انتخابات دهمین دورهء ریاست جمهوری زده، میداندار اصلی عرصهء انتخابات بوده و با استفاده از تمامی ابزار پیشرفته و امکانات و سرمایه های ملی وارد عمل شده و با شیوه های غیرقانونی، غیرشرعی و غیرانسانی و غیراخلاقی به مهندسی انتخابات پرداخته و با بهکارگیری عوامل و ابزار اطلاعاتی به کنترل و خنثیسازی جریانهای رقیب مشغول بودهاند».
سید محمد خاتمی از رهبران معترضان پس از تأیید انتخابات توسط شورای نگهبان در بیانیهای گفت: «اگر این فضای مسموم تبلیغاتی و امنیتی ادامه پیدا کند با توجه به آنچه انجام گرفت و یک طرفه اعلام شد باید بگوییم کودتای مخملین علیه مردم و جمهوریت نظام صورت گرفته است». در اسفند ماه 1394، در اوج مذاکرات هستهای با آمریکا و کشورهای اروپایی نیز سپاه با انجام رزمایش موشکی و شعار حک شده بر روی این موشکها به زبان عبری، يعنی جملهء معروف بنیانگذار رژيم اسلامی که «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود»، ابتکار عمل را از رئیس جمهور و دولت گرفت.
عوامل سپاه، که پستهای کلیدی زیادی در اختیار دارند، پس از انجام توافق نیز با کارشکنی های زیاد مانع نتیجهگیری و استفاده از مزایای آن شدند. مذاکره و توافق احتمالی با آمریکا امتیازی نیست که سردمداران سپاه به سادگی آن را به رؤسای دولتها که از طریق انتخابات هرچند نیمبند آمدهاند، بدهند. آنها این امتیاز را بهعنوان شاه کلید برای انحراف افکارعمومی و استفاده از مزایای اقتصادی و سیاسی آن در داخل و خارج برای آیندهای که همه چیز را در اختیار خود گرفته باشند، نگه داشتهاند.
برای همین درصدد آنند که قوای دیگر، از جمله قوه های مقننه و مجریه را به دست آورده و همه چیز را در اختیار بگیرند. آنها، از قبل، معاونت حفاظت قوهء قضائیه را دارند و این یعنی نبض این قوه در دست آنهاست. در انتخابات اخیر مجلس نیز، با کمک شورای نگهبان و رد صلاحیتهای گسترده، اکثریت نمایندگان مجلس را سپاهیان و وابستگان شان در دست گرفته اند. مشهورترین این نظامیان محمدباقر قالیباف، فرمانده سابق پلیس و نیروی هوایی سپاه پاسداران است که توانست از حوزه تهران وارد مجلس شده و رياست مجلس را بر عهده بگيرد.
البته این کافی نیست و آنها به انتخابات سال 1400 ریاست جمهوری نیز چشم دوختهاند. از طرف دیگر، موضوع مهم رهبری بعد از رهبر 80 ساله فعلی را نیز مد نظر دارند. با عنایت به موارد فوق، تعیین رهبر آینده بدون موافقت سردمداران سپاه نه تنها دور از ذهن به نظر میرسد، بلکه در صورت لزوم، آنها توانایی دخالت مستقیم در انتخاب رهبر جدید و یا حتی حذف آن را نیز خواهند داشت. این موارد برای آنان که از نزدیک تحولات و شرایط ایران را تعقیب میکنند، اصلاً دور از واقعیت به نظر نمیآید. خصوصا اگر در نظر بگیریم که آنها گلوگاههای اصلی اقتصادی ایران را نیز در دست داشته و در راس نهادهای مالی غیر دولتی نیز حضور دارند.
پرویز فتاح، رئیس بنیاد مستضعفان، اخیراً در مصاحبه ای تلویزیونی اذعان کرد که این بنیاد بعضاً حقوق نیروهای وابسته به سپاه قدس را نیز پرداخت میکند. حضور علی شمخانی بهعنوان رئیس شورای امنیت ملی که قبلاً فرماندهی نیروی دریایی سپاه را نیز برعهده داشته، نشان دهندهء عمق نفوذ و سیطرهء سپاه در امور ایران است.
فعالیت برون مرزی نیروی قدس ایران و سازمان «آی.اس.آی» پاکستان
نیروی قدس، يعنی شاخهء عملیات برون مرزی سپاه پاسداران که در دورهء جنگ عراق و ایران تأسیس شد، بازوی غیردیپلماتیک و حتی دیپلماتیک (دعوت از بشار اسد و آوردن او به دیدار با رهبر ایران بدون اطلاع دولت و دستگاه دیپلماسی مثال بارزی است) رژيم اسلامی برای تأثیر بر تحولات بینالمللی است.
به این ترتیب، همانندی نقش و پتانسیل سپاه پاسداران در ایران (البته بدون نیاز به انجام کودتای مستقیم) با نقش ارتش در پاکستان با انجام کودتاهای مستقیم، معلوم میشود. شرح بیشتر نقش سپاه قدس در منطقه برای خوانندگانی که اطلاعات زیادی از این نیرو ندارند، برای درک موضوع کمک میکند.
پمأموریت اصلی نیروی قدس، سازماندهی، پروراندن، تجهیز و سرمایهگذاری بر جنبشهای انقلابی است.
در ضمن نیروی قدس مسئولیت راهبرد سیاستهای خارجی نظام را برعهده دارد. به گفته فریبرز صارمی، استاد دانشگاه و پژوهشگر روابط بینالملل مقیم آلمان، سپاه قدس نفوذ بسیار زیادی در عراق، لبنان، سوریه و خاورمیانه دارد. قاسم سلیمانی فرمانده سابق آن، در صدد مبارزه با عربستان و ترکیه، و جلوگیری از کاهش قدرت شیعه در عراق بود.
سلیمانی از آغاز حضور آمریکاییها در این کشور برای سرنگونی رژیم صدام حسین در سال 2003 به تأسیس و پشتیبانی گروههای شبه نظامی مسلح در هر دو جامعهء شیعی و سنی پرداخته و آنها را برای انجام عملیات خرابکارانه علیه نیروهای آمریکایی پرورش و تجهیز میکرد. این عملیات غالباً همراه با تلفات وسیعی در بین نیروهای امنیتی عراقی همراه آنها و در بسیاری موارد شهروندان عادی میشد.
این گروهها با پشتیبانی سپاه قدسِ زیر نظر قاسم سلیمانی به شکل سریع و قارچگونه رشد کردند و به چالشی جدی برای استقرار دولتی با ثبات در عراق تبدیل شدند. با پیداش داعش در عراق، آنها گسترش یافته و به حدود 70 گروه رسیدند. سليمانی از طریق نفوذش بر نوری المالکی، نخست وزیر وقت عراق، به سازماندهی و تنظیم این گروهها در قالب سازمان حشدالشعبی پرداخت و به آن چتر قانونی بخشید.
گروه های مختلفی از حشدالشعبی به دستور سپاه قدس در بیرون از مرز عراق نیز فعالیت کرده و در سوریه جنگیدند. هنوز برخی از آنها از جمله «کتائب حزبالله» در سوریه حضور دارند. همچنین حزبالله لبنان سازمانی سیاسی- نظامی اسلامگرای شیعه در لبنان که به کمک سپاه پاسداران، تعلیم نظامی داده شده و تحت حمایت مالی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران قرار دارد.
طالبان از دیر زمان بدینسو از خاک پاکستان به عنوان پایگاه اصلی سربازگیری و مقر فرماندهی استفاده کردهاند. اما مقامهای افغان و غربی میگویند که ایران از طریق سپاه پاسداران به عنوان یک متحد کلیدی طالبان ظهور کرده است. آنها میگویند که ایران از پناهندگان در داخل مرز این کشور درخواست کمک میکند؛ تاکتیکی که این کشور در سربازگیری برای جنگ در حمایت از رژیم اسد در سوریه نیز استفاده کرده است.
سپاه قدس ایران همزاد سازمان «آی.اس.آی. در پاکستان
همزاد نیروی قدس در پاکستان، سازمان اطلاعات داخلی موسوم به “آی.اس.آی” (Inter-Services Intelligence) اصلیترین سرویس اطلاعاتی این کشور است و توسط نیروی زمینی ارتش اداره میشود. سازمان اطلاعات و امنیت پاکستان در حال حاضر نقش بسیار تعیینکننده در معادلات فعلی آسیای میانه دارد. این سازمان، که تصمیمسازان آن از مقامات ارشد ارتش این کشور هستند، تمامی تمرکز خود را بر سیطره بر نقاط هدف خود قرار داده است.
ارتش پاکستان و به تبع آن ISI، مانند سپاه پاسداران با نیروی قدس و سازمان اطلاعات آن، مهمترین نهاد تصمیمساز در عرصه سیاستهای داخلی و خارجی کشورشان هستند. از اینرو، در برخی برههها میان دولت و نظامیان همگرایی وجود داشته و در برخی مواقع نیز واگراییهای منجر به تنش بر این رابطه حکمفرما بوده است. دولتهای نظامی مانند دولت ژنرال “پرویز مشرف” بهترین گزینه برای ارتش هستند. چرا که ارتش نیز با خیالی راحت نسبت به حفظ منافع خود در داخل و خارج از پاکستان با آرامش کامل در سیاستگذاری عمل میکند.
جمع این عوامل، اقتداری را به ارتش داده که قابل قیاس با دیگر ارکان قدرت در این کشور نیست. در واقع تعریف ارزش اجتماعی نهادها و مراکز غیرنظامی پاکستان بر اساس میزان دوری و نزدیکی به ارتش تعریف میشود. عباراتی همچون “ارتشی که کشور دارد”، “ارتش؛ دولتی در دولت”، “حکومت نامریی” و “پدر خواندههای مرموز” نیز گاهی در جراید این کشور و در توصیف جایگاه ارتش پاکستان درج میشود.
بینظیر بوتو، نخستوزیر فقید پاکستان این سازمان را “دولتی در دولت دیگر” و سرخود خواند که سیاستهای خارجی خود را دنبال میکند، اما “شجاع نواز” نظر وی را رد کرده و معتقد است که این سازمان تحت سیطره مرکز قدرت و ارتش پاکستان است و سرخود عمل نمیکند. در می 2009، رابرت گیتس (Robert Gates) -وزیر دفاع وقت- با حضور در برنامه ۶۰ دقیقه شبکه CBS، خبر از ارتباط قوی سازمان اطلاعاتی پاکستان با طالبان جهت نفوذ کامل این کشور در افغانستان پس از ترک آن از سوی آمریکا داد.
در جولای 2010، ویکی لیکس اسنادی از آمریکا را فاش کرد که طی آن ISI حامی اصلی گروههای تروریستی علیه آمریکا و نیروهای بینالمللی در افغانستان شناخته شده بود. همچنین در آوریل 2011، مایکل مولن (Michael Mullen) -رئیس وقت ستاد مشترک ارتش آمریکا- به ارتباط سازمان اطلاعاتی پاکستان با فرقه تندرور “حقانی” اشاره کرد. با انجام عملیات ترور بن لادن در می2011، عملا انگ رسوایی بر پیشانی ISI نشست. همانگونه که ترور قاسم سلیمانی فرمانده وقت سپاه قدس موجب سرافکندگی سازمان اطلاعات سپاه شد.
کتی گانون (Kathy Gannon) -خبرنگار خبرگزاری آسوشیتد پرس- پاکستان را به بهشت تروریستها و بالاخص طالبان افغانستان تشبیه کرده که برای سلطه بر نقاط هدف، حکم تفرجگاه و اندیشکده را دارد. به همان ترتیبی که از نظر کشورهای غربی و آمریکا، ایران به تشکیل و حمایت از گروههای شبهنظامی شیعه، بهعنوان گروههای تروریستی متهم است.
بنا به اعلام موسسه “گیت استون”، “کریس الکساندر” (Chris Alexander) -وزیر امور شهروندی و مهاجریت کانادا- که پیش از این سفیر کانادا در افغانستان و نویسنده کتاب مشهور “مسیر دراز: افغانستان تشنه صلح” بوده است، پاکستان را “حامی دولتی تروریسم” نامیده است. همچنین، “الکسیس پاولیچ” (Alexis Pavlich) -نماینده مطبوعاتی وی- تروریستها و بالاخص القاعده را همچون بازیچههایی در دست ISI خوانده که هر زمان مقامات ارشد این سازمان بخواهند به آنها تشویقی میدهند و در زمان خشم گرفتن بر آنها، سهمشان تنبیه است. افغانستان پیوسته عدم رضایت خود از پاکستان به علت حمایت از حضور تروریسم در این کشور را اعلام کرده است. درست همانگونه که سایر مقامات افغان از حمایت ایران از طالبان شکایت دارند.
فعالیتهای اقتصادی نهادهای نظامی-امنیتی در دو کشور
نگاهی به وضعیت اقتصادی پاکستان و ایران شباهتهایی غیرقابل باور را نشان میدهد که از نظرها دور مانده و لاجرم منجر به اتخاذ روشهای مشابه در حکومتهای هر دو کشور خواهد شد. وضعیت اقتصادی امروز پاکستان به همان اندازه اقتصاد تک محصولی وابسته به نفت ایران که با تحریمهای آمریکا دیگر قادر به صدور نفت مانند سالهای قبل نیست، نگرانکننده است. گزارش دولتی «سروی اقتصادی پاکستان» برای سال جاری که پیش از ارائه بودجه سالانه منتشر میشود، تصویری ناامیدکننده را از اقتصاد داخلی این کشور بیرون داده است.
تقریبا تمام شاخصهای مالی شاهد روند نزولی بودهاند. نرخ رشد اقتصادی پاکستان با کاهش تقریبا 50 درصدی از 6.2 به 3.3 درصد افت کرده است. پیشبینی میشود که این کاهش در سال آینده نیز ادامه یابد و به 2.4 درصد برسد؛ رقمی که پایینترین نرخ رشد در 10 سال گذشته این کشور خواهد بود. روپیه پاکستانی نیز از آغاز سال مالی جاری تا کنون یکپنجم ارزش خود را در برابر دلار از دست داده است و انتظار میرود که تورم در طی 12 ماه آینده به حدود 13 درصد برسد که باز هم در 10 سال گذشته بیسابقه خواهد بود.
در سوی دیگر بدهیهای درحال افزایش پاکستان است که هرساله حدود 30 درصد بودجه را میبلعد. پاکستان همچنان وام میگیرد تا بتواند قرضهای قبلیاش را بپردازد. این کشور اخیرا توافق دیگری را با صندوق بینالمللی پول برای بستهی کمکی ۶ میلیارد دلاری امضا کرده است. مقایسه کنید با درخواست وام 5 میلیارد دلاری ایران از همین صندوق!
دولتهای پاکستان، یکی پس از دیگری، از اعمال قوانین مالیاتی سختگیرانهتر خودداری کرده؛ زیرا اعضای این دولتها همان «نخبگان» بودهاند که سابقه فرار مالیاتی چشمگیر دارند. ناکارآیی دولت در کنار فسادی گسترده که در این کشور حاکم است، این «نخبگان» را قادر ساخته از پرداخت مالیات طفره بروند. در واقع، برای این «نخبگان» رشوهدادن ارزانتر از پرداخت مالیاتشان است.
عین این شرایط در ایران نیز وجود دارد. وزیر امور اقتصادی و دارایی ایران فرار مالیاتی در ایران را براساس «برآوردها» بین 30 تا 40 هزار میلیارد تومان اعلام کرد. بودجهای که ارتش از بودجهی دولت دریافت میکند، علاوه بر درآمدی است که از عملیاتهای بزرگ تجاریاش - که شامل 50 نهاد تجاری با حدود 1.5 میلیارد دلار درآمد سالانه است- بهدست میآورد. ارتش پاکستان بهتازگی، در مواردی با تسهیل دولت خان وارد بخش استخراج معدن و نفت و گاز نیز شده است.
مقایسه بکنید با فعالیتهای اقتصادی قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء، از زیرمجموعههای سپاه پاسداران، که در حال حاضر «بزرگترین پیمانکار پروژههای دولتی ایران» است. بنابراین، ارتش پاکستان با وجود ثروتمندبودن، همچنان باری بر دوش اقتصاد این کشور است و از امتیازات ویژه برخوردار میشود.
اوایل ماه جاری، عمران خان تشکیل کمیته جدیدی را بهنام شورای توسعه ملی برای نظارت بر استراتژی رشد اقتصادی پاکستان اعلام کرد. جدا از تعدادی از وزرای مربوطه کابینه و مقامات کلیدی دولت، رییس ارتش نیز عضو این شورا است. این عضویت نشان میدهد که ارتش پاکستان همچنان در هرگونه تصمیمگیری درباره اقتصاد این کشور دست خواهد داشت.
توجه کنید که در پاراگرافهای بالا اگر به جای پاکستان، کلمه ایران و بهجای ارتش پاکستان هم، سپاه پاسداران بگذاریم، انگار چیزی فرق نمیکند! نرخ رشد اقتصادی پاکستان با کاهش تقریباً 50 درصدی از 6.2 به 3.3 درصد افت کرده است. پیشبینی میشود این کاهش در سال آینده نیز ادامه یابد و به 2.4 درصد برسد؛ رقمی که پایینترین نرخ رشد در 10 سال گذشته این کشور خواهد بود.
مقایسه کنید با آمار مرکز آمار ایران که نرخ رشد اقتصادی ایران در 9 ماهه اول سال 1398 را اعلام کرده است. بر این اساس نرخ رشد اقتصادی ایران در این مدت با احتساب نفت منفی 7.6 درصد و بدون نفت صفر اعلام شده است.
در پاکستان مشکلات ریشهای و زیربنایی زیادی وجود دارد که ترکیبی از مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است و منجر به افزایش رانتخواری، گسترش فقر و توزیع نابرابری میشود. در پاکستان برخی اقشار نخبه و خاص از نفوذ زیادی برخوردارند که در این میان میتوان به زمینداران ثروتمند و ارتش اشاره کرد. ایران نیز در تازهترین گزارش سازمان شفافیت بین المللی در مورد شاخص فساد اداری و اقتصادی در سال 2019 در بین 180 کشور در رده 146 قرار گرفت.
اختلاف طبقاتی موحش، سازمان امنیتی-نظامی غیرپاسخگو، رانتخواری و فساد گسترده، ایجاد و حمایت از گروههای تروریستی از مشخصههای مشترک هر دو حکومت ایران و پاکستان است. سازمان شفافیت بینالملل در گزارش سال 2018 خود ایران را از نظر گسترش فساد مالی در جایگاه 138 در میان 180 کشور قرار داد؛ که بدترین رتبه ایران در سالهای اخیر است.
نتایج بررسی نسبت اقلام هزینههای دهک دهم (ثروتمندترین) به دهک اول (فقیرترین) در ایران نیز بسیار قابل تامل است، بهطوری که در 6 سال اخیر متوسط هزینه تحصیل، هزینه رستوران و هتل، رفتوآمد، تفریح، پوشاک، اثاث منزل، سلامت، مسکن وهزینه خوراکی و آشامیدنی هر خانوار دهک دهم (ثروتمندترین) نسبت به یک خانوار دهک اول (فقیرترین) در سال 1390 به ترتیب 44 برابر، 41 برابر، 43 برابر، 35 برابر، 23 برابر، 26 برابر، 15 برابر و مسکن و خوراکیها هر دو ۸ برابر بوده است. این میزان با افزایش چشمگیر در سال 1396 به ترتیب به 57 برابر، 56 برابر، 52 برابر، 49 برابر، 48 برابر، 40 برابر، 23 برابر، 10 برابر و 8 برابر رسیده است.
بانک جهانی در گزارش اخیر خود اعلام کرده است که ایران بیشترین افت تولید ناخالص داخلی را در جهان دارد. در گزارش بانک جهانی همچنین آمده اگر صادرات نفت ایران کاهش یابد رکود اقتصادی در ایران بیش از پیش تشدید میشود و نرخ تورم بالاتر خواهد رفت. همچنین گفته شده است که کاهش فعالیتهای اقتصادی به کم شدن درآمدهای مالیاتی دولت ایران منجر خواهد شد.
در شرایطی که با تشدید تحریمهای آمریکا که فروش نفت برای ایران سخت شده، دولت ایران در پی جایگزینی منابع دیگر درآمد حتی ریالی است. در ماههای اخیر صحبت درباره افزایش درآمدهای مالیاتی بسیار بوده و جدیدترین تلاش در این زمینه ثبت دستگاه کارتخوان پزشکان در “نظام سامانه فروش” است. با افزایش نجومی قیمت مسکن و اجارهبها در ایران، بحث مالیات بر عایدی مسکن شامل خانههای خالی و خانههای چندم هم بر سر زبانها افتاده است.
چالش مهمی که بانک جهانی در گزارش اخیر خود به آن اشاره کرده “حمایت از خانوارهای آسیبپذیر” است؛ این خود بنا به اعلام این سازمان، فشار مضاعفی بر منابع دولت و ارزش پول ملی ایران وارد میکند. آیا این آمار در مقایسه با آمار مربوط به پاکستان جالب توجه نیست؟
آیت الله روحالله خمینی رهبر انقلاب ایران به اصول سکولار و حکومت عرفی اعتقادی نداشت. او حکومتداری را بر اساس دین میخواست و استوار کرد. ایدئولوژی خمینی بر یک نسخه افراطی و سیاسی از اسلام شیعه متکی بود که غالباً با سنتهای دیرینه، این اعتقادات نیز در تضاد قرار میگرفت. اما برای اغلب هسته ایثارگران این نظام، حکومت دینی ایران به عنوان مهمترین آزمایش تحقق اراده پروردگار بر زمین باقی میماند. همین افراد نیز در دوران رهبری آیتالله علی خامنهای سکان قدرتمندترین ارکان حکومت را در دست گرفتند و با موفقیت با تلاشهای اصلاحی رؤسای جمهوری و مجلسهای مختلف مخالفت کردند.
به همین دلیل جمهوری اسلامی ایران هیچگاه در منطقه به یک دولت مسئول تبدیل نخواهد شد. همانطور که حکومت پاکستان در مناسبات بین المللی دولتی مسئول نیست و همواره مامن تروریستهاست. در ایران جمهوری اسلامی اجازه رقابت سیاسی واقعی به نیروهای مختلف نخواهد داد و اپوزیسیون سازمانیافته در کشور شکل نخواهد گرفت. این حکومت دست از جاهطلبیهای اتمی برنخواهد داشت و هیچگاه منافع آمریکا در منطقه را مشروع نخواهد دانست. انقلابیون هرگز از انقلاب خود دست نمیکشند مگر اینکه موجودیت خود را در خطر ببینند. در اینصورت چه شکلی از حکومت برای ایران متصور است؟
یک دولت و سیاست ایرانی از هزاران سال پیش وجود دارد؛ ایران برخلاف عراق و لیبی اختراع اروپا و تغییر نقشهی جهان پس از دوران استعمار نیست. در مقایسه با بسیاری از کشورهای عربی، ایران دارای یک پیشینیه سیاسی پرجنبوجوش، جامعه مدنی آگاه، مطبوعات پویا، نمایی از روشنفکران خلاق و طبقه متوسط بزرگ و تحصیلکرده است. تاریخ ایران از آغاز قرن بیستم کارزاری بوده از جدال طولانی میان مردمی که در جستجوی آزادی بودند با پادشاهان و روحانیونی که قدرت را ارثیه خود میدانستند.
پس سرنوشت جمهوری اسلامی ایران با توجه به شرایط داخلی و نیز بین المللی چه خواهد شد؟ تجربه تغییر رژیم در عراق که به باتلاقی برای آمریکا تبدیل شده است، مانع از تکرار مداخله نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران از طرف آمریکاست. برخی میگویند که حمایت علنی از تغییر رژیم در ایران توسط آمریکا تمام امیدها برای مذاکره جهت مهار برنامههای اتمی ایران را از بین خواهد برد.
در طول چهل سال گذشته تقریباً تمام رؤسای جمهوری آمریکا به انواع مختلف کوشیده با ایران ارتباط و نوعی همکاری داشته باشند. از رونالد ریگان و رسوایی «ایرانگیت» در ماجرای مکفارلین و ارسال اسلحه برای حزبالله با هدف آزادی گروگانها در ایران تا تلاشهای بیل کلینتون برای یافتن روزنهای جهت کاهش تنشها و جُرج بوش که از یکسو دیکتاتوری آخوندها را به سُخره میگرفت، اما برای حل بحران افغانستان و عراق خواهان مذاکره ایران بود. باراک اوباما نیز با توافق اتمی تنها راه رسیدن رژیم به بمب اتم را هموار کرد.
هرچند دونالد ترامپ در هشتم ماه مه سال 2018 از توافق اتمی خارج شد و تحریمهای بیسابقه را علیه ایران اعمال و دستور کشتن سلیمانی را صادر کرد، اما خصومتهای ظاهری، منطق درونی رویکرد ترامپ در قبال ایران همچنان مشابه دولتهای پیشین آمریکاست؛ فشار بر ایران برای مذاکره. او نیز به دنبال توافق با حکومت ایران و اولین رئیس جمهوری آمریکاست که پیشنهاد ملاقات مستقیم با رهبران جمهوری اسلامی را داد. تعامل اروپا و همکاری گسترده چین و روسیه نیز بر همگان معلوم میسازد که خطری از طرف آنان نیز متوجه حکومت ایران نیست. آیا امکان تغییر شکل حکومت از طریق اعتراضات و خیزشهای داخلی ممکن است؟
تجربهء انقلاب 40 سال پیش با توجه به نتایج آن، باعث شده که مردم به انقلابی دیگر اصلاً فکر هم نکنند. شورهای بدون رهبری و اعتراضات گوناگون هر از چند گاهی مردم مستاصل نیز با ماشین سرکوب بیرحمانه حکومت به شدیدترین شکل ممکن جواب داده شده است. در آبان ماه گذشته افزایش ناگهانی و اعلام نشدۀ بهای بنزین در ایران، چکهای شد که کاسۀ صبر شهروندان را لبریز کرد. آنان که پیش از آن نیز با مشکلات معیشتی شدیدی روبرو بودند، این افزایش «پنهانی» و پیش بینی نشده را تاب نیاوردند و پس از نیمروزی شگفتی و آشفتگی از شامگاه 24 آبان زبان به اعتراض گشودند. ناآرامیها با شتاب سراسر کشور را فراگرفت. همان روز ارتباطات اینترنتی با تلفنهای همراه در شهرهای پُرآشوب به اختلال کشیده شده و از فردای آن روز، شنبه 25 آبان، به دستور شورای امنیت کشور، قطع آن به تمامی کشور تسری یافت. مقامات دولتی اعلام کردند که این تصمیم به دلایل امنیتی اتخاذ شده است و زمان بازگشت آن نیز تا هنگامی که آشوبها ادامه دارد، تداوم خواهد یافت. این چنین سرکوب شهروندان معترض با قطع ارتباطات آنان با رسانههای آزاد آغاز شد.
دنیا عملا در مقابل سرکوب معترضین در ایران دست بسته ماند و اين امر باعث یأس بیشتر مخالفانی شد که به افکار عمومی دنیا و حکومتهای مدعی حقوق بشر اروپایی امیدی داشتند. لذا چنين نتيجه گيری شد که با مانور مذاکره با آمریکا و عوامفریبی میتوان افکار عمومی را جلب نمود و برای مدتی دیگر ادامهء حکومت را تضمین کرد. خصوصا اگر بتوان مانند پاکستان از کمکهای مالی سخاوتمندانه آمریکا نیز برخوردار شد.
این چیزی نیست که سپاه و سردمداران حکومت ایران آن را از نظر دور داشته باشند. با توجه به آنچه رفت و شباهتهای موجود، به نظر میرسد پاکستانی شدن حکومت ایران در آیندهء نسبتاً نزدیک شاید اجتناب ناپذیر خواهد بود.
http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic2/85192/