تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

 4 مهر ماه 1399 ـ  25 ماه سپتامبر 2020

سخنی پيرامون تذکر مجتبی واحدی به احمد زید آبادی

شهرام فريدونی

آقای واحدی عزیز! اکثریت مطلق سخنان شما در این ویدئو بسیار بسیار مستتدل بود، اما متاسفانه بنظر می رسد که سرکار هنوز هم نمی خواهید دست از تعارف و خودی و ناخودی کردن بردارید و یکبار برای همیشه صدور مزخرفات را، از جانب هر که باشد، بعنوان مزخرف ببینید.

راقم با توجه با اینکه همیشه سرکار را با علاقه دنبال کرده، ادعا می کند که تاریخ فعالیت های شما  ثابت کرده که سرکار، دستکم در خصوص مهدی کروبی، هم خودتان اشتباهی مهلک مرتکب شدید و هم متاسفانه دیگران را به اشتباه انداختید؛ گناه و خطای بزرگی که هنوز هم بر گردن شما سنگینی میکند و هنوز هم از بابت آن عذر تقصیر نخواسته اید.

در خصوص زید آبادی و امثال او نیز بنظر میرسد که چنین است و شما به او، بخاطر زندان رفتن این فرد متوهم (به لحاظ سیاسی و اجتماعی) و بیگانه با واقعیات کشور و ملت، آن هم بخاطر پیشینه ای که شما از ایشان دارید، کردیدت می دهید.

دوست عزیز، اگر کسی نداند شما که باید بدانید که دفاع از جان انسان، حتی در آیین اهریمنی بسیاری از این « نماز» خوان های خونخوار هم بعنوان امر واجب ذکر شده است - البته اگر نخواهیم وارد داستان «قتلو» و آیاتی از این دست بشویم.

سرکار اگر منطقی به قضایا نگاه کنید، که متاسفانه بنظر می رسد که در مورد امثال این آقا نمی کنید، زید آبادی و امثال او  را باعث و مشوق جنایت و خشونت و جنایتکار می دانید. چرا؟ دلیل اش ساده است!

امثال این آقا، یا دانسته، یا از روی بلاهت ( نمی نویسم خوش قلبی) پوزه بند این جانور هار را بر می دارند، او را جری تر می کنند، به او میدان و اطمینان خاطر می دهند، و او را بدتر از گذشته  به جان ملت بیگناه می اندازند. در بهترین حالت، این دست سخنان سبک مغزانه و بدور از واقعیت این حضرت را می توان با رفتار انسان مضر، و البته خوش نیتی نظیر مهدی بازرگان و دیگر « خاله خرس» های 57 مقایسه کرد که بواسطهء توهمات ابلهانهء خود، آستین بالا زدند، برای خمینی رسما آجر بالا انداختند، جادهء جنایت اش را هموار کردند، و خفت و حقارت عملگی او و رژیم جنایتکارش را بر عهده گرفتند.

لب کلام اینکه اگر چه سر کار در بسیاری از زمینه ها، از زمان بیرون آمدن تان از زندان رژیم بغایت پیشرفت کرده اید، اما متاسفانه بنظر می رسد که  سرکار با سرعت میلیمیتری مشغول بریدن بند ناف خودتان از این جماعت هستید و این شایسته انسان صادق، زیرک، و قابلی نظیر سرکار نیست!

شایسته است و زمان آن رسیده است که سرکار، یکبار هم که شده، از خودتان بپرسید که «چرا؟»

آیا شما بدلایلی، که بر من و امثال من پوشیده است، حس می کنید که  وقت سر کار زیاد است، یا وقت کشور و ملت بدبخت و آخوند زده ایران، که سرکار همچنان از این روش دست بر نمی دارید و دل نمی کنید و بر آن اصرار می ورزید.

و سخن آخر اینکه آزادی شما از بند رژیم، تا قبل از اینکه سرکار شجاعت دیدن حقیقت لخت و عریان، آنگونه که هست و نه آنگونه که سرکار آرزوی آن را دارید، را  نداشته باشید، میسر نخواهد شد و سرکار همچنان در بند رژیم محبوس خواهید بود.

دوستدار شما

شهرام فریدونی

اسلو

بازگشت به خانه