تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
«واسلاو هاول» در کجا اشتباه می کند؟
پرويز رئوفی
پيشگفتار: این مطلب را کمی کمتراز ده سال قبل نوشته بودم، راجع به خانم ها «آنگ سان سوکی»، شیرین عبادی و نسرین ستوده و خصوصاً واسلاو هاول، رئیس جمهور سابق چکسلواکی - زمانی که در قید حیات بود (ایشان یک سال بعد فوت کردند). آن زمان من حساب فیسبوک نداشتم، حال بمناسبتی لازم دیدم در این صفحه منتشرش کنم.
در این دهساله خیلی چیزها عوض شده؛ از جمله اینکه ترجمه های فارسی چند نوشتهء هاول منتشر شد.۰ اخیراً یکی از آنها را خواندم(*)، ترجمهء خوبی نبود. و این است آن نوشته.ا
***
در خبرها آمده بود، تحت فشارهای بین المللی، حبس خانگی خانم «آنگ سان سوکی» برداشته شده. حدود یک ماه قبل نیز رادیو فردا خبر داده بود که آقای واسلاو هاول، رئیس جمهور سابق چکسلواکی و جمهوری چک در سحنرانی آخرین روز فروم 2000 در 12 اکتبر (20 مهر ماه)، با بیان اینکه از خانم شیرین عبادی شنیده است که نسرین ستوده، وکیل شیرین عبادی و فعال حقوق بشر، در اعتراض به شرایط زندان در اعتصاب غذا بسر می برد و حال خوبی ندارد، و از مقامات حکومت اسلامی خواسته است تا او را آزاد کنند.
دقت در این خبرها و چهار شخصیت فوق، بیعدالتی جاری در دنیای سیاست و نزد فعالان سیاسی و رسانه های جمعی را آشکار می کند. آنگ سان سوکی، فعال سیاسی برمه را که سال هاست بهمراه دو خدمتکار در ویلای ساحلی اش در حبس خانگی بوده همگان می شناسند. خانم شیرین عبادی، وکیل و فعال حقوق بشر که جایزهء نوبل صلح را دریافت کرده نیز فردی شناخته شده، حتی در محافل جهانی است. اما خبرهای اندکی از نسرین ستوده به اطلاع مردم عادی جهان می رسد؛ تا جائی که شخصی مثل واسلاو هاول تنها از طریق خانم عبادی است که از زندانی شدن و اعتصاب غذای او مطلع می شود.
به ظلمی که به این طریق به نسرین ستوده می رسد خواهم پرداخت، اما داستان واسلاو هاول و بررسی فعالیت هایش و مسیری که تا رسیدن به ریاست جمهوری طی کرده است روشنگر خواهد بود.
فعالیت های عمده سیاسی هاول، با نوشتن نامهء سرگشاده به گوستاو هوساک، رئیس جمهور پس از دوبچک، آغازشد. در سال 1977 از امضا کنندگان منشور معروف به 77 و یکی از سخنگویان گروه منشور 77 بود. در سال 1985 مقالهء بلند «قدرت ناتوانان» او منتشر شد. منشور 77 در اعتراض به محاکمهء اعضای یک گروه موسیقی پاپ با امضای بیش از 240 نفر از شهروندان چکسلواکی از طیف های مختلف منتشرشد. این منشور تنها به دومیثاق بین المللی - میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، و میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که بر مبنای اعلامیهء جهانی حقوق بشر توسط سازمان ملل متحد تصویب شده و پس از قبول قریب به 180 کشور، ازجمله چکسلواکی و ایران در سال 1976 اجرائی شده بود - پرداخته و با اشاره به پاره ای مواد دو میثاق، پایبندی و اجرای آن توسط حکومت را خواستارشده بود.
با استقبال محافل روشنفکری اروپا از این منشور، متن آ ن بفاصلهء چند روز در لوموند فرانسه، فرانکفورته الگماینهء آلمان، کوریره دلاسرای ایتالیا و تایمز لندن بچاپ رسید. با اینکه منشور فاقد هرگونه برنامه سیاسی بود، دو مشخصهء بارز داشت که موجب شد از طرف بسیاری از روشنفکران بعنوان
کاملترین برنامه و اقدامی شجاعانه مورد تحسین قرارگیرد۰ اول رواداری (تولرانس) موجود درمتن و امضای آن توسط طیف وسیعی از شهروندان،از کشیش گرفته تا کمونیست های اصلاح طلب و ضدکمونیست ها، آزادیخواهان لیبرال، نویسند، شاعر، موسیقیدان، هنرپیشه و کارگردان؛ و دوم اینکه منشور از کشوری کمونیستی می آمد.
مقالهء «قدرت ناتوانانِ» واسلاو هاول مقاله ای است در 22 قسمت که در سال 1985، همزمان با روی کارآمدن میخاییل گورباچف، منتشر شد. واسلاو هاولی که «قدرت ناتوانان» را می نویسد متفکری نظریه پرداز نیست، هنوز به انسجام فکری لازم نرسیده، بعضی نظراتش آشکارا نادرست اند و او گاهاً دچارتناقض می شود.
«واسلاو هاول» در مقالهء «قدرت ناتوانان» می نویسد: «اگر یک ویژگی دیکتاتوری های کلاسیک فقدان ریشهء تاریخی آنهاست (که اغلب بنظر می رسد نتیجهء تصادفی روند اجتماعی اتفاقی یا تمایل حمعی انسان ها باشد)، چنین چیزی را بسادگی نمی توان دربارهء نظام ما گفت».
این گفتهء واسلاو هاول نادرست است. دیکتاتوری های کلاسیک (امثال تزاریسم روسیه، پادشاهی های پروس و اتریش، شاهنشاهی ایران، فراعنهء مصر و امپراتوری مقدس روم) همگی ریشه های محکم تاریخی داشتند و، بر خلاف نوشتهء هاول، این سیستم حاکم بر کشور او بود که ریشهء تاریخی اش از زمان مارکس و انگلس، یا حداکثر از اواخرقرن نوزدهم فراتر نمی رفت.
هاول جابجا نظرات متضاد ابراز می کند. در جائی می نویسد: «بجائی می رسد که دیگر ایدئولوژی در خدمت قدرت نیست. اینجا است که قدرت در خدمت ایدئولوژی قرار می گیرد»؛ و در جائی دیگر خلاف آن را می نویسد که: «ایدئولوژی بمثابه تفسیر واقعیت ها توسط ساختار قدرت نهایتاً در خدمت منافع قدرت است».
دید هاول هنوز متأثر از ایده های غرب ستیزی متداول در سیستم کمونیستی است. او در عین حالی که با دیکتاتوری تمامیت خواه حاکم بر کشورش مخالفت دارد، دموکراسی پارلمانی را رد می کند و آن را «دموکراسی بورژوائی» می نامد و جامعهء پسا دموکراسی اتوپیائی موسوم به Existential Revolution را پیشنهاد می کند که نه بر اصول و قواعد مدون، بلکه بر خودمدیریتی امور، اعتماد، مناسبات انسانی، عشق، احساس مسئولیت و کار جمعی استوار است.
این فکر مشابه نظریهء اتوپیائیِ General Emancipation«رودلف بارو» (ناراضی تبعیدی آلمان شرقی) است که متکی بر صداقت و شرافت و عشق و بشر دوستی و احترام به محیط زیست بود.
هاول جامعهء کشورش را Post Totalitarian Society می نامد و می گوید این به آن معنی نیست که دیگر Totalitarianism وجود ندارد، بلکه مرحله ای بالاتر رفته، ودیگر قادر نیست تنها بر قدرت خود متکی باشد.
آن طورکه هاول می گوید، در «زندگی در دروغ» شهروندان نیز به کمک اش می آیند و، برای خلاصی از این مصیبت، بایستی بر «زندگی در حقیقت» (Living within the Truth ) تأکید کرد. او، بعنوان نمونه، میوه فروشی را مثال می زند که تابلوی «کارگران جهان متحد شوید» را، بدون اینکه اعتقادی به آن داشته باشد، در ویترین مغازه اش، میان میوه ها، گذاشته است. نه خود میوه فروش و نه خریداران توجهی به نوشتهء تابلو ندارند، ندیده اش می گیرند. هاول این را «اتوماسیون» می نامد؛ به این معنی که شهروندان بطور اتوماتیک به حکومت یاری می رسانند.
تعبیر هاول نادرست است. اگر میوه فروش و خریداران اعتقادی به نوشته تابلو ندارند و ندیده اش می گیرند، پس در دروغ زندگی نمی کنند، تنها تظاهر می کنند؛ شبیه شیوهء رعایت حجاب و روسری های زنان ایران که نه نشانهء دروغ بلکه فریب دادن حکومت است: دور زدن موانع حضور در اجتماع، يا تحصیل و کار.
این را هم حکومت چکسلواکی می دانست هم حکومت ایران و هم شهروندان کشورها. حکومت های چکسلواکی در زمان هاول و رژيم اسلامی در ایران تشابهات و تفاوت هائی دارند: حکومت های کمونیستی دیکتاتوری بودند و هستند؛ ولی به روابط جنسی، نوع پوشش، شکل موی سر و آرایش صورت، به اینکه چه چیزی می خورید یا می نوشیدکاری نداشتند و اینکه شب کنار چه کسی می خوابید به ایشان اهمیتی نداشت و ندارد. این است که در قلمروی آن تظاهر به همراهی با حکومت راحت تر بود و بی دردسرتر. اما، با اینکه حضور حکومت جمهوری اسلامی در زندگی شهروندان پر رنگ تر از هر حکومت کمونیستی است، ایرانیان گرفتار آن اتوماسیونی که هاول می گوید نشده اند. ابراز مخالفت آشکار در کوی و برزن، اتوبوس و تاکسی، اداره و مغازه، علیرغم خشونت عریان جریان دارد.
تأسف بیشتر اما از این بابت است که نسرین ستوده بیش از «آنگ سان سوکی» دغدغهء حقوق بشر دارد، و نه در حبس خانگی بلکه در زندان است و اعتصاب غذا. اما تمامی جهان خانم سوکی را می شناسند و همدردی می کنند ولی آدمی مثل «هاول» تا از زبان خانم عبادی نشنود، از وجود و زندانی شدن و اعتصاب غذایش بی خبر است.
با وجود سقوط حکومت کمونیستی، هاول هنوز چپ است و من علت را در رسوبات تفکرات ضد امپریالیستی و ضد غربی و همدردی چپ با تظاهرهای ضد امپریالیستی حکومت ها می بینم.
________________________________________
* در پی انتشار مقالهء «قدرت ناتوانان» در سايت جنبش سکولار دموکراسی ايران، آقای رئوفی در فیس بوک جنبش نوشتند: «جناب نوری علا، با اینکه مقالهء «قدرت بی قدرتانِ» واسلاو هاول مقالهء با ارزش و مفیدی است و مطالعهء آن برای هر فعال سیاسی در هر رده ای ضروری است، ولی ترجمهءحاضر ترجمهء درست و قابل فهمی نیست. برای درک درست تر نظرات هاول، علاوه بر ترجمهء درست و وفادار به متن اصلی، ابتدا لازم است بعضی مفاهیم مفصل تر تبیین شوند:
1. تفاوت ماهوی رژیم های حاکم بر کشورهای بلوک شرق سابق و حکومت فعلی کشور ما ایران
2. تشابهات این دو سیستم حکومتی
3. تفاوت های فرهنگی و سنتی جوامع بلوک شرق با جامعهء کنونی ایران
4. درک درست مفاهیمی که هاول از سازگاری، ناسازگاری، ناراضی، مخالف، و اپوزیسیون در نظرداشته
5. مفهوم زندگی در دروغ و زندگی در راستی
6. منشور 77 چکسلواکی
7. تبیین درست مفاهیمی همچون Existential Revolution - Post Totalitarian Society
من سال ها پیش مطلبی در این باره نوشته بودم.
* من (اسماعيل نوری علا) در زير همين پيام نوشتم: «اگر آدرس مقاله تان را بدهيد مشتاقم بخوانم.»
ايشان پاسخ دادند: «جناب نوری علا، یکی دوروزه پیدا میکنم برایتان می فرستم»
و روز بعد خبر دادندکه «جناب نوری علا، راه دیگری بلد نبودم۰ دردو پُست در صفحه خودم گذاشتم ۰دوست داشتید ملاحظه کنید».