تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
رازِ بقایِ رژیم و چشم انداز براندازی!
محمد هادی
اینکه رژیم آخوندها از روز اول روی کارآمدن و حتی بعد از چهل سال حکومت، هیچگاه شکل و شمایل یک رژیم معمولی و عادی را بخود نگرفته و در برخورد با کمترین اعتراضات مردم، هنوز مجبور است بطور ضربتی و با کمال بیرحمی سرکوب و کشتار کند، بیش از هر چیز گویای ناسازگاری و ناخوانی رژیم با جامعه و ناتوانی آخوندها در پاسخگویی به حداقل خواست ها و نیازهای مردم ایران می باشد.
حال اگر به ناتوانی و عقب ماندگی تاریخی رژیم، حرص و ولع تمام نشدنی آخوندها، در دزدی و چپاول، و قساوت و سنگدلی آنها در سرکوب و قتل و جنایت، اضافه گردد نتیجهء آن همین جامعهء نابسامان و هر لحظه آمادهء انفجار امروز ایران خواهد بود!
شاید خودِ چپاول و غارت نجومی و ارقام باور نکردنی سران حکومت - ولو بطور ناخودآگاه - ناشی از عدم اطمینان آنها به فردا و آیندهء نظامی باشد که در آن حکومتیان با سرعتی غیرعادی و اعداد و ارقامی غیرقابل تصور مشغول غارت اموال عمومیِ مردم هستند، در حالی که قبلاً با سرعت نسبتاً کمتری می دزدیدند! در این رابطه مردم در داخل کشور دربارۀ نهاد تشخیص مصلحت نظام به مسخره می گویند: «وظیفهء اصلی این نهاد این است که تشخیص بدهد که در کجا هنوز امکانات دزدی وجود دارد و مصلحت در چگونه غارت نمودن آنهاست!» کلاً آخوندها با ایران و مردم ایران بصورت کشوری تحت اشغال و مردمی اسیر برخورد و تنظیم رابطه می کنند و ای بسا اساساً خود را ایرانی نمی دانند!
اگر مجموعهء اطلاعات و مشکلات در تمامی عرصه های جامعهء امروز ایران را به کامپیوترهای دارای هوش مصنوعی - که حاوی تمام تجارب قیام ها و انقلابات تاریخ هستند -داده شود بعید نیست که تعجب کنند که چرا چنین جامعه ای با این مقدار نابسامانی و مشکلات منفجر نشده و چرا رژیم - ولو لنگان لنگان - هنوز از پای نیافتاده است؟ این سئوال همچنین برای بسیاری از کسانی که درگیر مسائل ایران هستند نیز مطرح است که در محاصرۀ انبوه مشکلات حل نشده و جامعهء آماده انفجار، راز پوست کلفتی و بقای رژیم چیست؟ و در حالیکه تمامی مواد لازم برای پختن آش سرنگونی آخوندها آماده است، پس چرا رژیم هنوز سرنگون نشده است؟ در تلاش برای پاسخ به معمای عدم سرنگونی، خود آخوندها با زیرکی و با کمک سربازان سایبری و رسانه ای خود، مار خوش خط و خالی را در دهان و اذهان عمومی و حتی در بخش هایی از اپوزیسیون انداخته اند که یکی از بزرگترین دلایل سرنگون نشدن رژیم این است که مردم به اپوزیسیون غیرخودی و خارج از رژیم اعتماد ندارند و بهمین دلیل، با نرمشی قهرمانانه، با همین آخوندها می سوزند و می سازند! و اصلاً این تقصیر اپوزیسیون است که بدلیل عدم اعتماد مردم به آنها، غیرمستقیم به بقای رژیم کمک م کنن! معنای خلاصه اینکه مردم می توانند ولی نمی خواهند علی الحساب رژیم را سرنگون کنند!
این هندوانه گذاشتن زیر بغل مردم نوعی سرپوش گذاشتن بر واقعیت تلخ عدم تعادل قوا در مبارزه مردم با رژیم، و مخفی نمودن ضعف فعلی مردمی است که از دل و جان می خواهند رژیم را سرنگون کنند ولی فعلاً نمی توانند!
در کنار تمامی دسیسه ها و حیله های آخوندها و آدرس عوضی دادن اصلاح طلبان به مردم، چیزی که هم برای رژیم و هم برای مردم مثل روز روشن است این است که حرف اول و آخر و مهمترین عامل بقای رژیم در سطح داخل دو چیز است: اول سرکوب و دوم سرکوب بیشتر! سرکوب تنها پاسخ، تاکتیک و استراتژی نهایی رژیم در رویارویی با مردم و مشکلات آنها است! آخوندها دوام و بقاء و پوست کلفتی خود را بیش و قبل از هر چیز مدیون سرکوب و کشتار و دار و زندان و شکنجه و در یک کلام استقرار نوعی حکومت نظامی اعلام نشده هستند!
در رابطه با شدت و استمرار سرکوب، حواس سر دم داران رژيم بقول خودشان خیلی جمع است که اشتباهات شاه را تکرار نکرده و به سرنوشت او دچار نشوند! در زمینهء تجربه اندوزی از دوران شاه آخوندها بر آنند که در برخورد با اعتراضات مردم به هر قیمت و هر میزان خونریزی و کشتار، لحظه ای کنترل اوضاع را از دست ندهند! رژیم بر این باور عمل می کند که در برخورد با مردم، بهترین دفاع، حمله است! زیرا خود آخوندها بخوبی از آتش زیر خاکستر خشم و کینه های تلنباره شدهء چهل سالۀ مردم - بخصوص نسل جوان و زنان - خبر داشته و می دانند که ذره ای کوتاه و شُل آمدن برای آخوندها حکم امضاء خودکشی دسته جمعی و نوشتن وصیت و سفارش قبر و کفن است! بهمین دلیل، در رابطه با سرکوب (بعنوان بیمه نامهء نظام) کلیهء جناح ها و باندها مختلف نظام، از گرگ های اصولگرا تا بره های اصلاح طلب!) همگی وحدت کلمه دارند!
در رابطه با تغییر و تحولات منجر به انقلاب و سرنگونی نظام های حاکم در کشورهای جهان سوم، معمولاً در مراحل نهایی و اوج گرفتن اعتراضات، بخش هایی از نیروهای نظامی حاکمیت به مردم پیوسته و با شکاف در نیروهای سرکوبگر در مراحل حساس، تعادل قوا را به نفع مردم تغییر می دهند. زیرکی شیطانی آخوندها، برای خنثی نمودن این احتمال و پیشگیری از چنین خطری، این بوده است که در سطح دانه های درشت و سنگین وزن و میان وزن نظام، دستان فرماندهان و نیروهای سرکوبگر خود را به جنایت و غارت چنان آلوده کرده اند که در فردای سرنگونی برای هیچکدام آنان راه فرار و اینکه «من نبودم،بالا و یا بغل دستی ام بود» را باز نگذاشته است و این تاکتیک تا حدودی و حداقل تا امروز مانع شکاف و ریزش نیروهای سرکوبگر در سطوح بالا شده، هر چند که ریزش گستردهء نیروی های رژیم در سطوح میانی و پائین و پیوستن آنها به جنبش مردم بسیار محتمل است!
در کنار سرکوب بایستی به پارامتر دیگری - که بدون آن شاید رژیم امکان دوام نداشت - اشاره نمود و آن اینکه سرکوب وحشیانه داخلی، بدون چشمک و چراغ سبز و یا حداقل چشم پوشی قدرت های بین المللی موثر و صاحب نفوذ در امورات ایران، نمی توانسته باعث و بانی دوام رژیم باشد!
در دنیای بهم پیوستهء کنونی برای کشوری مانند ایران تقریباً غیر ممکن است که بدون بسته بودن دم رژیم به یک یا چند قدرت خارجی، آخوندها بتوانند ساز خود را زده و خرِ حکومت را بدون اعتناء به قدرتها برانند!
مثلاً، در رابطه با فاکتور دخالت و تاثیر قدرت های خارجی، و در توجیه قرارداد ننگین با چین و تبدیل ایران به میدان رقابت قدرت های بین المللی، جواد ظریف، کبوتر نامه بر نظام، ضمن خنده های بی مورد و چندش آورش گفته است: «ما حواس مان شش دنگ به جابجایی و تغییر مناسبات قدرت های جهانی هست و با اقتدار و استقلال با قدرت های غربی و شرقی معامله و قرارداد های استرتژیک می بندیم!» معنای اين سخت آت است که ما برای «حفظ نظام»، که امام گفته بود از نان شب و نمار روز واجب تر است، هم به قدرت های غربی و هم به قدرت های شرقی، «از موضع قدرت!» باج داده و حتی حاضریم بطور شفاف و علنی ایران را، استان به استان، به غرب و شرق به مناقصه و فروش بگذاریم!
بطور خلاصه، راز بقای رژیم اساسا، در سطح داخلی سرکوب سریع و بیرحمانه و، در سطح خارجی، اطمینان یافتن نسبی از عدم ااد و اجماع قدرت های جهانی در اتخاذ سیاست تغییر رژیم در ایران می باشد. به همین دلیل است که سرکوب داخلی وحشیانه آخوندها آنچنان که باید زیر نورافکن رسانه های بین المللی قرار نگرفته و در پناه چشم پوشی جهانی است که آخوندها با خیال آسوده و با حداکثر قدرت کوچکترین تظاهرات و مخالفت مردم بجان آمده را سرکوب می کنند
بنا بر این، اگر بقای رژیم کلاً در گروی سرکوب مداوم داخلی و چشم پوشی قدرت های خارجی است، بديهی است که «همین امر»، همزمان، و در جهت عکس، راه و روش سرنگونی را نیز روشن می کند. سرکوب داخل و خاموشی خارج دو روی یک سکه هستند و طبیعی است که تغییر و دخالت در یکی وضعیت روی دیگر سکه را نيز بهم خواهد زد.
بعنوان مثال، تلاش در ترغیب و تشویق قدرت های خارجی - بخصوص آمریکا - به اتخاذ سیاست قاطع و تغییر رژیم در ایران می تواند به کُند شدن تیغ سرکوب رژیم و افزایش روحیه و قوای مردم در مقابله با آن منجر گردد! در این مورد از یاد نرود که در دوران شاه هم سیاست حقوق بشر کارتر و اهرم فشار آمریکا بود که مانع سرکوب گستردهء مردم توسط نیروهای نظامی شد و بهمین دلیل است که آخوندها، در تقابل با سیاست قاطع ترامپ علیه رژیم، این روزها تو سر زنان و سینه زنان و با ارتش سایبری خود و بسیج مسلمانان و مخالفان ترامپ در آمریکا، برای انتخاب بایدن و تجدید سیاست های سازشکارانهء دوران اوباما، با بذل و بخشش از کیسه خلیفه خرج می کنند! هر چند روشن است که نهایتاً از بایدن هم آبی برای آخوندها گرم نخواهد شد! چرا که در رابطه با تاثیر انتخابات آمریکا در آیندهء ایران، ترامپ تنها سریع کنندهء براندازی و بایدن کُند کنندۀ براندازی هستند!
یکی از بدآموزی های قیام بهمن 57، سرنگونی آسان سلطنت شاه بود که در مقایسه با آن طبیعی است که براندازی سلطنت آخوندها بسی سختر و دشوار تر از آن خواهد بود! ناگفته روشن است که مقابله با آخوندها و اراذل و اوباش و انواع و اقسام نیروهای سرکوبگر رژیم، اصلاً و ابداً قابل مقایسه با دوران شاه نیست! اما در عوض مردم ایران، خواسته و ناخواسته، و با خون دل و بذل بهترین فرزندان این آب و خاک، در حال جراحی و خارج نمودن بزرگترین و بدخیم ترین غده چرکین و سرطانی آخوندها از اعماق تاریخ و جامعهء ایران هستند تا ایرانی آزاد و آباد و عاری از ديکتاتوری و سرکوب بسازند! و این دستاورد بزرگ، ای بسا بهترین آرام بخش و مرهم درد و رنج ای چهل سالۀ مردم ایران باشد!