تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
سايت «مشروطه»
بعد از پاکسازی تروریستِ هستهای، محسن فخریزاده، و همانطور که انتظار میرفت، دیری نپایید که گروه و عدهای که خود را «جمهوری خواه» معرفی میکنند، بعد از ساعاتی سرگیجه و حملهی عصبی به میدان آمدند و موضعگیریهایی مشابه با موضعگیریهای پس از پاکسازی قاسم سلیمانی، تروریست بینالمللی را به معرض نمایش گذاشتند.
ملیحه محمدی، از مهمترین اعضای اتحاد جمهوریخواهان ایران و عضو سازمان فدائیان خلق، که ید طولایی در قلب واقعیت و توجیهات متعصبانه و بیشرمانه به سود رژیم محبوب خود دارد، در یک نوشتار سراسر خشم و عقده و اندوه، از محسن فخریزاده به عنوان یک «دانشمند» نام برده و قتل او را «تروریسم وقیحانه» دانسته است و طبق «رسم» همیشگیِ خود و سوگندی که یاد کرده، نوک پیکان حملهی خود را به سوی براندازان و مخالفین رژيم تروریستی اسلامی نشانه رفته و، برای اشاره به آنها، از القاب و عباراتی مثل «همپیمانانِ اصولگرایان و سپاه پاسداران»، «دار و دستهی ویرانگر و افسرده و ملتمس» و «جریان شریر» استفاده کرده است و، در مقابل، به شکل بسیار موذیانهای برای اشاره به اصلاحطلبان و استمرارطلبان، واژهی «ایران» را به کار برده و براندازی رژيم تروریستی اسلامی را «براندازی ایران» القاء و قلمداد نموده است و از رژيم تقاضا کرده است که انتقام سخت را به زمان مناسبتری موکول کند که به قولِ خودش، «این دورانِ پر از توطئههای داخلی و خارجی، به دوران استقرار ریاست جمهوری جدید آمریکا پیوند خورده باشد»، ضمن اینکه تلاشِ بسیاری کرده است تا از جملهبندیها و واژهچینیهای به خیالِ خود ادیبانه، به عنوان پوششی برای اهداف رذیلانهی خود استفاده نماید.
«اتحاد جمهوریخواهان ایران» هم با انتشار بیانیهای، محسن فخریزاده را «دانشمند اتمی ایران» معرفی کرده و پاکسازی این تروریست را «اقدامی جنایتکارانه در جهت تقویت جناح راست» توصیف نموده که «احیای برجام» را با خطر مواجه کرده است و سپس رژيم تروریستی اسلامی را تشویق نموده است تا نسبت به «پیگیری حقوقی این جنایت از طریق مجاری قضائی بینالمللی» اقدام نماید.
جبههی ملی ایران نیز در بیانیهای که منتشر کرده، محسن فخریزاده را «مهمترین شخصیت دانش اتمی کشور» و قتل او را یک «رخداد شوم» و مخالف با «حقوق بشر» و «دموکراسی» و «کرامت انسانی» و «حاکمیت قانون» و «صلح» و «امنیت» دانسته است و، در ادامهی این بیانیه، به فساد بنیامین نتانیاهو و مظلومیت فلسطینیان پرداخته و از رژيم تروریستی اسلامی نیز درخواست نموده است تا از هرگونه اقدام تلافیجویانه و عجولانه خودداری نماید.
همانطور که مشاهده میکنید، بدون نیاز به تغییر قابل توجهی در ساختار این موضعگیریها و یا جملات و عباراتِ این بیانیهها، تفاوت چندانی را نمیتوان بین این افراد و گروهها با اصلی ترین و بلندپایه ترین رهبران و مقامات رژیم اشغالگر آخوندی و عُمال و حامیان و هوادارانِ رسانهای و سیاسی آنها قائل شد.
شاید این امر را بتوان اینگونه توجیه و تفسیر کرد که این گروههای در ظاهر جمهوریخواه و در باطن رژيم اسلامیخواه، به عنوان «مادر» انقلاب کور و ننگین 57، به شکل ارادی یا غیر ارادی، رژیم فاسد و جنایتکار اسلامی را «فرزند» خود تلقی نموده و به همین دلیل در برابر هر جریان و هر رویداد و هر تغییر و تحولی که فرزندشان را آزرده خاطر کند و یا با خطر نابودی مواجه سازد، به شدت مقاومت کرده و از خود واکنشی مادرانه نشان خواهند داد و ناگفته پیداست که چنین تفکرات و چهرهها و سازمانهایی به عنوان بدیلِ برون مرزی رژيم تروریستی اسلامی و سپاه تروریستی پاسداران و طیف خائن و جنایتکار و عوامفریبِ اصلاحطلب، که در مواردی حتی نام و نشان و شهرت خود را مدیون و وام گرفته از همین رژیم هستند و تنها سر بزنگاه در ویترینِ جمهوریخواهی ظاهر شده و نقش دهان دوم رژيم اسلامی را بر عهده میگیرند و سنگِ استمرار را به سوی مخالفین رژیم اشغالگر آخوندی و براندازان پرتاب میکنند، هرگز نَه جایگاهی در اپوزیسیون دارند و نَه برای ایجاد هر تغییری در آیندهی کشور، قابل رجوع و اتکا و اطمینان هستند.