تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
گشودن جعبهء پاندورای حکمرانی سپاه
تقی روزبه
اگر همه چیز به خوبی و خوشی پیش برود و آسمان هم مدد برساند، به مبارکی و میمنت قرار است نام سردار حسین دهقان، به همان سبک احمدی نژاد، از صندوق های رأی بیرون کشیده شود. البته با این تفاوت و پیشفرض که نامبرده، در همراهی و معاشرت طولانی با شخص رهبری، خلوص و وفاداری اش تست شده (و مثل احمدی نژاد در نزد رهبری هندوانه باز نشده نیست) و لاجرم بعید است که در منصب رئیس قوهء مجریه، در مواجه با مشکلات و واقعیت های سرسخت زمینی، فیلش یاد هندوستان کند و یا، به قول معروف، وسط آب رقص شتری اش گل کند. وظیفهء او، همانطور که اعلام داشته، این است که با دور زدن جناح ها، و اگر لازم افتد با وعدهء مذاکرهء عزتمندانه و از موضع خودباوری، با قدرت های خارجی، تمامی توان خود و دولت را برای عملیاتی کردن و پیشبرد راهبرد گام دوم رهبری با هدف تحکیم کیان نظام برای چهل سال دوم بکار گیرد(*).
هدف، مطابق این راهبرد کلان، ورود انقلاب اسلامی به دومین مرحلهء خودسازی است که شامل حکومت سازی و جامعه پردازی و تمدن سازی از نوع اسلامی اش هست که گویا نظام تاکنون موفق به ساختن آن ها نشده است.
البته در شرایطی که بحر سیاست به شدت متلاطم است و امواج بلند بحران ها امان نمی دهند، و با وجود عزم بکارگیری همهء فنون و مهارت های کسب شده در مهندسی انتخابات، حتی نظر کردهء رهبری هم برای رسیدن به ارض موعود باید از هفت خوان خطر بگذرد. بهرحال رژیم قرار است، با جادو و همت این کارگزار ذوب شده و تست شده، طلسم قورت دادن لقمه های در گلو مانده را بی اثر کند و راه را برای برپائی حکومت اسلامی و جامعه اسلامی و تمدن نوین اسلامی، تحت عنوان طلیعهء گام دوم، بگشاید.
با این همه، عزم تازهء سیستم برای بلع این لقمه های بزرگ و خاردار و زهرآگین، و به عبارتی دیگر دویدن در پی سراب یکدست سازی حکومت، با توجه به این که همهء جناح های «چپ و راست» در رسیدن به آن ناکام ماندند، اینک نوبت را به سرداران نظام رسانده است تا چه بسا اين تجربه «شام آخر» یا آخرین منزلگاهی باشد که این شتر تشنه و خسته و فرسوده و سرگشته در برابرآن زانو زند [زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت!].
گشودن یک چنین جبههء تازه ای با اهدافی دست نیافتنی برای رژیمی بشدت منزوی و توسط لشکری بدون برخوردار از یک پشت جبههء قوی و تدارکات لجستیکی، که البته با خرد متعارف هیچ فرمانده آشنا به فنون بدیهی جنگ جور در نمی آید، در حکم ورود به عرصهء نبردی است که اگر نه ورودش بلکه پایان اش به ارادهء او نیست. این کار گشودن «جعبهء پاندورا» و دست زدن به قماری بزرگ است که حاصل محتوم اش جز بی آینده کردن کامل نظام و انتقال هرج و مرج و منازعات بی پایان ساختار قدرت به درون آن و حتی، به گونه ای، نفوذ بحران های جامعه بدرون گارد حفاظتی نظام و حلقه باصطلاح سفت و سخت قدرت نخواهد بود.
بازی با آخرین کارت باقی مانده همواره خطرناک ترین لحظه یک قماربزرگ است، یا می بری یا ممکن است همه چیز را ببازی! و در این بازی مشخص، بخاطر ماهیت تعریف ناپذیر این اهداف مالیخولیائی، شانس باختن خیلی بیش از بردن است؛ باختی که قبل از هر کس به معنی باخت خود خامنه ای و سپاه خواهدبود.
در حقیقت توسل به مهره های سپاه و کامل کردن پازل حضور آنها در عرصهء سیاست (بخصوص قوه مجریه) می تواند آخرین فاز از پارادایم فرایند انحطاط و فروپاشی اسلام سیاسی در ایران و رسیدن آن به آخر خط باشد. ماندن، و سودای حفظ قدرت به هر قیمتی، راهی جز این را در برابر خامنه ای و هستهء اصلی قدرت باقی نمی گذارد. سودای خامنه ای و عزم او در دههء هشتاد زندگی اش، و میراثی که اصرار دارد از خود بجای بگذارد، ورود به تونل تاریک و پیچ درپیچ و بی پایانی بنام «حکومت و جامعه و تمدن اسلامی» است که شاید سرانجام اش مصداق این شعر باشد: بهرام که گور می گرفتی همه عمر / دیدی که چگونه گور بهرام گرفت!
ناگفته نماند آن چه که خامنه ای و اطرافیان او را بیش از پیش گرفتار چنین جنونی کرده است، علاوه بر مغاک خالی شدن زیر پای ولایت مطلقه در داخل، رشد روندهای اقتدارگرائی و «رونق استبداد شرقی» در جهان بحران زدهء کنونی هم هست؛ آنچه که آن ها روند دوقطبی شدن جهان و انتقال قدرت (اقتصادی و فرهنگی و نظامی) از تمدن غرب لیبرال مسلک به سوی تمدن شرق (و آسیا)ی «اخلاق مسلک» می نامند.
خیز خامنه ای، و دم و دستگاه او، بر چنین تصوری از روندهای جهانی استوار است، که گویا می توان بر چنین بستری جسد نیمه جان ولایت مطلقه فقیه را دوپینگ سیاسی کرد.
البته هیچ تضمینی برای موفقیت این سناریو، حتی به فرض صحت «پیروزی باد شرق بر غرب» وجود ندارد. چرا که اولاً ولایت فقیه و ارزش ها و احکام آن حتی در متن چنین روند اقتدارگرایانه ای هم وصله ای ناچسب و نابهنگام و سخت فاسد و ناکارآمد است، و ثانیا، مهم تر از آن، در چارچوب تحولات و تجربیات آزموده شدهء مردم ایران و توسط چندین نسل، پروژه ای است تمام و کمال تجربه شده و سوخته که تنها می توان و باید هرچه زودتر آن را به زباله دان تاریخ افکند.
شاید میزان فرسودگی و زهوار در رفتگی سیستم چنان باشد که حتی در مواجهه با بحران های کمرشکن موجود و در گیر و دار و مبارزه مردم ایران علیه این جنون و در تلاش بی وقفه برای خروج از گرداب قیمومیت ولایت مطلقه و دست یابی به آزادی و عدالت اجتماعی، چه بسا همین اراده دوپینگ شده هم مثل حبابی باد کرده بترکد. بدلیل تضاد بین شکل تهاجمی با محتوای پوسیده و بشدت تدافعی اش، حتی نتواند صلابت خود را تا مرحلهء اجرائی شدن هم حفظ کند. اگر پروژهء احمدی نژادی کردن سیاست در نسخهء اصلی اش بدان گونه ناکام از آب در آمد، دیگر تکلیف نسخهء دوم و کمیک این پروژه از پیش روشن است و نیازی هم به پیشگوئی ندارد.
ترفند شرقی - غربی کردن تمدن بشری در میان مردم ایران، پروژه ای رنگ باخته و سوخته است. آن ها بنا به تجربهء خود گرچه بسیار دردناک، دریافته اند که این جور ترفندها توسط سیستم، هدفی جز تداوم استبداد، فقر و غارت، و نکبت و فساد ندارد. آنچه که خامنه ای دچار آن شده چیزی جز حادتر شدن سندروم شناخته شدهء مستبدین نیست. بر همین اساس آنها معمولاً در منطقهء کور حرکت بجای کاستن از سرعت، حتی به آن می افزایند؛ غافل از آن که شب دراز است و قلندر بیدار و هزار بادهء ناخورده در رگ تاک است!
____________________________________________
*- او با ادعاهائی چون شعارن جات مردم از وضعیت فعلی (یعنی همان وضعیتی که نظام با پشتبیانی همین سپاه ایجادکرده است) و از فضای مناقشات سیاسی و جناح بندی های کنونی، ایجاد یک فضای تفاهم در سطح ملی، و فضای گفتگو از موضع قدرت و عزت با خارج، گشایش دوره جدیدی از سیاست و حکمرانی و همه این ها برگرفته از ایده ناب انقلاب اسلامی به میدان آمده است. همین چند قلم نشان می دهد که آن ها، همراه با مرشد اعظم شان خامنه ای، مناسبات حاکم بر ارتش و میدان جنگ را با میدان سیاست و اقتصاد و دپیلماسی و مردم را نیز با سربازانی که در پادگان ها و یا میادین جنگ فرماندهشان هستند و نیز رابطهء رئیس جمهوری با رهبر نظام را در حد رابطهء سرباز و فرمانده اش اشتباهی گرفته اند. او که در لیست چهره های تحریم شده قرار دارد، قرار است مثل فرمانده اش خامنه ای در کنج محل اقامت اش همهء مسائل ایران و منطقه و عالم را یک تنه و یک به یک حل و فصل کند.