تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

 23 آذر ماه 1399 -  13 دسامبر 2020

پیروزی تلخ دموکرات های امريکا

سرژ حلیمی (دبیر هيئت تحريريه لوموند ديپلوماتيک)

برگردان شهباز نخعی

بیشتر هواداران دموکرات ها به شدت دچار یأس شده اند. این درحالی بوده که در ٣ نوامبر گذشته، در شامگاه رأی گیری برای گزینش رئیس جمهوری، نامزد مورد نظر آنها به پیروزی دست یافته است. برای آنها، هیچ چیز چنان که پیش بینی می کردند اتفاق نیفتاد البته، آقای دونالد ترامپ انتخابات را باخت، اما این امر با نتیجه ای خیلی فشرده انجام شد زیرا چند ده هزار رأی بیشتر در چند ایالت (جورجیا، ویسکانسین، آریزونا، پنسیلوانیا) کافی بود تا مستأجر کنونی کاخ سفید ٤ سال دیگر هم در آن بماند. این نتیجه تنگاتنگ موجب سردادن فریاد تقلب شد و پرشورترین هواداران آقای ترامپ گناه را به گردن دستگاه های خواندن رأیی انداختند که به گفته ایشان نرم افزارهای آن برای هوگو چاوز در ونزوئلا ساخته شده بود و امکان می داد که نتیجه انتخابات به میل او عوض شود. نمایش رودلف جولیانی، شهردار پیشین نیویورک و وکیل شخصی رئیس جمهوری آمریکا و اتهامات عجیب و غریبی که مطرح می کرد نشان دهنده شکل ناهنجاری است که سیاست در آمریکا به خود گرفته است.

نگران کننده و جدی تر برای آقای جوزف بایدن این است که ٧٧ درصد از جمهوری خواهان براین باورند که انتخاب او مشروعیت ندارد (١). در ٢٠ ژانویه آینده، رئیس جمهوری منتخب باید با این بدگمانی ها درحالی رودررو شود که حزبش در مجلس سنا اکثریت ندارد، در مجلس نمایندگان حدود ١٠ کرسی خود را از دست داده و در مجلس های ایالتی نیز تضعیف شده است. می توان گفت که این دوره ریاست جمهوری دموکرات ها ماه عسلی ندارد و بدتر از انتخاب ١٢ سال پیش آقای باراک اوباما آغاز خواهد شد. باراک اوبامایی که از او چیزی جز سخنرانی های مطنطن و ٢ جلد کتاب خاطرات باقی نمانده است. این درحالی است که انتخاب آقای اوباما با اعتراض روبرو نشد، سراسر دنیا را دچار رویا کرد و اکثریتی بزرگ در هردو مجلس داشت. به علاوه، او قدرتی بسیار زیادتر و سنی ٣٠ سال کمتر از امروز «جو خواب آلود» داشت.

بنابراین، به شکلی متناقض، آینده در اردوی بازنده ها روشن تر به نظر می رسد. حریفان آقای ترامپ تصور کرده بودند که پیروزی ٤ سال پیش او ناشی از یک قمار باورنکردنی انتخاباتی و بیانگر آخرین نفس های (یا آخرین هق هق) مرد سفیدپوست بوده است و ائتلاف او بخش هایی رو به افول از رأی دهندگان مذهبی، روستایی و سالخورده را در کنار هم ردیف کرده بود.

به نظر آنها(حریفان آقای ترامپ.م)، برعکس آنچه بوقوع پیوست، نقشه جمعیتی رای دهندگان دموکرات ها، متکی بر اکثریتی «گوناگون» از جوان ها و چندقومی ها ، پیروزی و تلافی آنها را حتمی می کرده است. چنین آینده ای دیگر وجود ندارد. جمهوری خواهی به شیوه ترامپ، با تحکیم پایگاه های خود و تصرف حاشیه هایش همچنان در صحنه حضور سنگین دارد. رئیس جمهوری کنونی ماهیت حزب جمهوری خواه را به سود خود تغییرداده، آن را تصرف نموده و در اختیار خویش، خاندان خود یا وارثانی که تعیین می کند قرار داده است.

میزان یأس دموکرات ها بسیار زیاد است. نوعی از کنار کشیدن و پراکندگی می تواند در راه باشد. با بیش از ٢٠٠ هزار کشته ناشی از ویروس کووید-١٩، اقتصاد دچار رکود، بیکاری فزاینده، نرخ محبوبیت رئیس جمهور کنونی – که به خلاف پیشینیانش هرگز در طول ٤ سال از ٥٠ درصد فراتر نرفته – و فهرستی از دروغ ها و توهین های عمومی که می تواند چندین جلد کتاب قطور را پر کند، شکست رئیس جمهوری کنونی قطعی به نظر می آمد . این قطعیت از آن جهت بیشتر می شد که به همه این عوامل تیرهایی که تقریبا همه رسانه ها به سوی رئیس جمهور کنونی پرتاب می کردند نیز افزوده می شد و تأمین مالی کارزار انتخاباتی اش نیز کمتر از رقیب دموکرات بود (امری بسیار عجیب زیرا رئیس جمهوری کنونی هدیه های مالیاتی با ارزشی به میلیاردرها عرضه کرده بود) ولی آقای بایدن از حمایت تقریبا همه جانبه همه نخبگان کشور – هنرمندان، ژنرال ها، دانشگاهیان چپ و نیز صاحب آمازون- برخوردار بود.

بنابراین، در ٣ نوامبر دموکرات ها نه فقط در انتظار یک پیروزی، بلکه درپی گوشمالی دادن حریف نیز بودند. آنها فکر می کردند که شکست رئیس جمهوری کنونی، مانند سال ١٩٨٠، حتی پیش از آن که رأی گیری در کالیفرنیا به پایان برسد تحقق یابد و برای آن که تحقیر حریف توسط پیشروهای مقدس آمریکایی واقعا انجام شود، می بایست مکافات وعده داده شده به جمهوری خواهان – چنان که ما درخواست های آن را شنیده بودیم- با به زندان افتادن خانواده ترامپ و درصورت امکان با عکس گرفتن از آنها در لباس نارجی زندانی ها تکمیل می شد. این سناریو اکنون امری تخیلی است. حتی این امکان وجود دارد که ترامپ ازنظر سیاسی به مدتی خیلی طولانی غیرفعال نماند. او به رغم همه آزارهایی که دیده، از جمله سعی برای استیضاح و خلع، با کسب ١٠ میلیون رأی بیش از ٤ سال پیش، تقویت نیز شده و بی تردید خواهد توانست هواداران خود را متقاعد کند که می باید رئیس جمهوری شجاع داشته باشند که به وعده های خود عمل کند و پایگاه اجتماعی حزب خود را گسترش دهد. اگرچه، کارنامه مثبت او با شیوع جهانی ویروس کورونا تیره و تار شد.

شور و شوق یک طرف دربرابر رد و نفی طرف دیگر قرار می گیرد. «حقیقت جایگزین» در میان دوآتشه ترین هواداران جمهوری خواهان کمتر زیر سوال می رود تا جهان موازی دموکرات ها که دارای جانبداری های مشابه است . یک هوادار آقای ترامپ چگونه می تواند خود را در تصویری بازشناسد که اکثر رسانه ها – جز آنهایی که هوادارش هستند- از قهرمانش ارائه می دهند ؟ بسیاری از رأی دهندگان آقای بایدن، به ویژه تحصیل کرده ها، شهرنشین ها و کسانی که حرفشان دررو و اثر دارد، در واقع براین باورند که رئیس جمهوری کنونی یک دلقک، فاشیست، «سگ پوتین» و حتی جانشین آدولف هیتلر است. در ٢٣ سپتامبر گذشته، دونی دوچ، تبلیغاتچی، بدون آن که با مخالفت مجری سرشناس شبکه تلویزیونی MSNBC مواجه شود، هواداران آقای ترامپ را با افراد متعصبی که در گردهمایی های نازی ها شرکت می کردند مقایسه کرد: «می خواهم به دوستان یهودی ای که به دونالد ترامپ رأی می دهند بگویم: چگونه جرئت می کنید ؟ هیچ تفاوتی بین آنچه او می گوید و آنچه که آدولف هیتلر می گفت وجود ندارد». دو روز بعد هم یک مفسر واشنگتن پست گفت می باید از داشتن هراس از بیان شباهت های آغاز دوران دیکتاتور نازی و اقدامات تمامیت خواهانه رئیس جمهوری ایالات متحده دست برداشت: «آمریکا، ما در آستانه به آتش کشیده شدن "رایشتاگ" خود هستیم. ما می توانیم جلوی آن را بگیریم. نگذاریم دموکراسی مان تبدیل به خاکستر شود (٢)».

 

در هر دو سو، جنونی که رسانه ها به آن دامن می زنند

سرانجام، در «کیبل نیوز نتورک» (CNN)، درحالی که انتخابات به نفع آقای بایدن انجام شده، کریستیان امانپور، روزنامه نگار سرشناس، به جای چشیدن طعم پیروزی و دادن مهلتی کوچک به هواداران، در ١٢ نوامبر به مناسبت هفته سالگرد «شب بلورین» در آلمان در سال ١٩٣٨، که طی آن ویترین های مغازه های یهودیان شکسته شد و بسیاری از صاحبان آنها کشته یا به اردوگاه های مرگ اعزام شدند، از فرصت برای مقایسه آن با رفتار ترامپ استفاده کرد. به نظر او، این رویداد مقدمه ای برای حمله به «واقعیت، دانایی، تاریخ و حقیقت» بود و بعد آن را با رفتار رئیس جمهوری آمریکا مقایسه نمود. در ایالات متحده همانند اروپا، مطبوعات پیشرو سعی می کنند به چنین افراط و اغراق هایی نپردازند. اما هواداران آقای ترامپ، هربار که با تمسخر از جنون آنها صحبت شود آن را فراموش نخواهند کرد. هم اکنون، آنها می بینند که انتخابات ریاست جمهوری، بدون آن که توطئه بزرگ روسیه، که ٤ سال به طور مداوم از آن صحبت می شد، رخ داده باشد برگزار شده است.

انتخاب آقای اوباما ساز و کاری از نفرت و اخبار جعلی به وجود آورد. به رغم میانه روی تقریبا محافظه کارانه، شدت عمل مالیاتی، گذشت و اغماض نسبت به بانک ها، کشتارهای انجام شده توسط هواپیاهای بدون سرنشین و اعتراضات فاقد قدرت دربرابر کارهای ناهنجار پلیس، جمهوری خواهان او را به تندروی افراطی، انقلاب گری نقابدار و آمریکایی بدلی بودن متهم کرده بودند. آقای بایدن هم به همان اندازه سلف دموکرات خود «چپ» است. او یک هفته پیش از انتخاب شدن در میامی گفت: «من کسی هستم که برعلیه سوسیالیست ها کارزار براه انداخته». دوره ریاست جمهوری اوباما در فضایی از تنش و هیجان گذشت. دلیل این امر، چنان که مت تایبی روزنامه نگار تجزیه و تحلیل کرده این بود که رسانه های بزرگ آمریکایی دیگر در بند اطلاع رسانی نیستند، بلکه می خواهند به هر قیمتی که شده رضایت هواداران سرسخت و به قدر کافی پرشمار خود را کسب کنند (٣). از میان کسانی که اطلاعات خود را با خواندن نیویورک تایمز به دست می آورند، ٩١ درصد خود را دموکرات می نامند و در میان کسانی که شبکه تلویزیونی فاکس نیوز را ترجیح می دهند ٩٣ درصد جمهوری خواه هستند (٤). بنابراین، حسن جریان کسب و کار اینها پرواربندی مخاطب با اطلاعاتی که می خواهد، اعم از تغییر شکل یافته، اغراق شده یا جعلی است. روزنامه نگاران هم، حتی هنگامی که نسبت به تنوع و گوناگونی ابراز علاقه می کنند، از همین رویه پیروی می نمایند.

نتیجه مشخص است: نیویورک تایمز که به صورت ارگان ایدئولوژیک حزب دموکرات درآمده و هرروز می تواند حدود نیم دوجین سرمقاله یا تفسیر منتشر و بر بیزاری و نفرت خود نسبت به رئیس جمهوری کنونی تأکید کند، ٧ میلیون مشترک دارد. از سوی دیگر، فاکس نیوز هم هرگز به اندازه زمانی که تقریبا کورکورانه از اردوی مخالف دفاع کرده پول به دست نیاورده است.

تقسیم کشور به دو بخش مجزایی که یا یکدیگر را نادیده می گیرند و یا با هم رودررو می شوند، در ایالات متحده امر تازه ای نیست. در زمان جنگ داخلی، درمیان طبقات اقتصادی و اجتماعی شکاف ایجاد شده بود. بعدها، در سال ١٩٦٩، یک مشاور رئیس جمهوری ریچارد نیکسون به نام کوین فیلیپس، با ارایه نقشه ها و نمودارهایی به حزب جمهوری خواه توصیه کرد که از «شورش مردمی توده های آمریکایی، که به رفاه طبقه متوسط دست یافته و محافظه کارتر شده اند» استفاده شود. «آنها برعلیه نظام طبقاتی، سیاست های مالیاتی زعمای چپ در دستگاه حکومتی بپا می خیزند (٥)». به این تحلیل که خصومت این توده ها با وضع مالیات بر خرده پس انداز های انباشته شده شان را با مهندسی اجتماعی ای پیوند می دهد، که از نظر آنها دستاورد روشنفکران پیشروئی است، که ارزش و احترام کمی برای باورهای مذهبی قایل اند ، فیلیپس چاشنی تلخکامی یا میل به انتقامجویی نژادی را نیز می افزود. در یک کلام، «سفیدپوستان کوچک» جنوب، که به طور سنتی دموکرات بودند، دیگر تحمل آزادی بخشی به سیاهان را نداشتند و به نظر او این اهرمی برای جمهوری خواهان بود که بتوانند آرای مردم را به دست آورند. او برمبنای تجربه با سیاست های اقتصادی راست مخالف بود ولی «خصومت های قومی و فرهنگی موجب می شد که هنگام توضیح گزینه حزب بر هر ملاحظه دیگری چشم ببندد». راهبرد سیاسی فیلیپس، تاحدی زیاد موجب تجدید انتخاب نیکسون، رونالد ریگان و جرج دبلیو بوش شد و زمینه ساز ریاست جمهوری آقای ترامپ نیز بود.

با این حال، گفتمانی که کارشناسان، شایسته سالاری، مهاجران و اقلیت ها را هدف می گیرد، در کشوری که نسبت دانشجویان افزایش می یابد و از شمار سفیدپوستان کم می شود، از نظر انتخاباتی خطرناک است. بنابراین، دموکرات ها روی این حساب کرده بودند که زمان به نفعشان کار می کند. با مجموع تقریبا همه آرای سیاه پوستان، بخش بزرگی از رأی دهندگان اسپانیایی زبان، برتری کوچکی در میان زنان و رشد منظم شمار فارغ التحصیلان دانشگاهی، پیروزی نمی توانست از چنگشان بدر رود.

انتخابات ٢٠٢٠ دستکم این حسن راداشت که قشریگری هویتی قراردادن همه مردم در قالب های مردم شناسانه مشخص هم قومی و هم سیاسی را زیر سئوال برد. مقایسه نتایج نشان می دهد که نسبت به آراء ٤ سال پیش خانم هیلاری کلینتون، آقای بایدن درمیان سفیدپوستان رأی بیشتری به دست آورده و اکثریت کسانی که به آقای ترامپ رأی داده اند از میان زنان اقلیت ها بوده اند. به طور نسبی، در مقایسه با انتخابات پیشین زلزله ای رخ نداده است. چند درصدی در اینجا و چند درصدی در آنجا جابجا شده است. بیشترین رأی جمهوری خواهان از مردان سفیدپوست، به ویژه فاقد تحصیلات دانشگاهی بوده و دموکرات ها آراء خود را از سیاهان و اسپانیایی زبان ها به دست آورده اند (جدول زیر را بخوانید ).

امریکائی ها به چه کسی رای دادند

 

اسپانیایی زبان ها چگونه توانسته اند به جمهوری خواهان رأی دهند؟

با این حال، تحول در جایی که انتظار آن نمی رفت رخ داده است. اما آنچه با عقل سلیم جور در نمی آید اینست که آقای ترامپ، با وجود بی تفاوتی نسبت به وحشیگری پلیس ها و خصومت با جنبش «زندگی سیاهان مهم است»، میزان آرای خود در میان آمریکائیان آفریقایی تبار را افزایش داده و این که به رغم تبلیغ (و ساخت بخشی از) دیوار مرزی با مکزیک و متجاوز و آدم کش خواندن مهاجران، توانسته ناخنکی هم به آرای اسپانیایی زبان ها بزند. این امر تا حدی است که برخی از جمهوری خواهان دچار این تصور شده اند که حزبشان می تواند درعین حال، هم محافظه کار، هم مردمی و هم چندقومی بشود. و دموکرات ها از دیدن این که بخشی از هوادارانی که رأی آنها را در جیب می پنداشتند از چنگشان بدر رفته اند دچار نگرانی شده اند.

بخشی از معما در حوالی ریو گرنده در تکزاس شکل گرفته است (٦). در این محل بیش از ٩٠ درصد از مردم اسپانیایی زبان هستند. ٤ سال پیش خانم کلینتون در منطقه زاپاتا ٦٥ درصد از رأی ها را به دست آورده بود. این بار آقای ترامپ اکثریت را کسب کرده است. چه رخ داده است؟ موضوع به سادگی این است که اسپانیایی زبان ها، مانند دیگران فقط دربند هویتی که دارند نیستند. مردم ساکن ریو گرنده از خصومت آقای بایدن نسبت به صنعت نفت بیم دارند و از این می ترسند که مشاغل با حقوق خوب خود، که به داشتن مدرک دانشگاهی هم نیاز ندارد را از دست بدهند. بنابراین، ازنظر ایشان توجه به تغییرات اقلیمی بیشتر از سقوط طبقاتی اجتماعی هراس برانگیز است. ساکنان دیگر منطقه، که زندگی شان به خوبی با شغل پلیس یا نگهبان مرزی تأمین می شود، ازاین بیم دارند که دموکرات ها تأمین مالی پرداخت حقوق آنها را قطع کنند. سرانجام، اسپانیایی زبان بودن مانعی برای مخالفت با سقط جنین و شورش های شهری، به ویژه زمانی که پای آن به مناطق روستایی باز شود، نیست.

خلاصه این که می توان اسپانیایی حرف زد و محافظه کار بود، چنان که می توان آمریکایی آفریقایی تبار بود و خواهان افزایش مهاجران مکزیکی نبود یا این که کسی از یک کشور آسیایی آمده، نگران برنامه هایی که به نفع دسترسی اقلیت ها به دانشگاه است باشد. در حینی که دموکرات ها در فکر اوج گیری با تکیه به گردهم آوردن مصنوعی نیروهای پیشرو هستند، جمهوری خواهان به ایجاد تفرقه هایی واقعی مشغولند (مقاله مرتضی حسین را در همین ماه بخوانید). این خطر برای هردو طرف وجود دارد که بخش دیگری از واقعیت را نبینند: اگر جوانان اسپانیایی زبان بیش از والدین خود به دمکرات ها رأی می دهند، الزاما به این دلیل نیست که بیش از آنها نسبت به «هویت» خود آگاهی دارند، بلکه بخصوص به این دلیل است که تعداد تحصیل کرده هایشان نسبت به نسل قبلی بیشتر است. در عرصه تنوع رای ها نیز یقین ها تغییر می یابند.

بحران اعتماد در ایالات متحده به نظام سیاسی شاید دستکم این مزیت را داشته باشد که آن را از حاکمیت زورمداری در دنیا بازدارد. درمورد چپ آمریکایی که در این انتخابات – با وجود دست یافتن به نتیجه مطلوب- تقویت نشده، تنها این می ماند که به رئیس جمهوری جدید درمورد درپیش گرفتن سیاستی محتاطانه، مشابه سیاست دموکرات ها، از جمله آقای بایدن [در دوران اوباما]، که زمینه انتخاب آقای ترامپ را ایجاد کرد، هشدار دهد.

___________________________________

1- نظرخواهی Monmouth University Polling Institute، 18 نوامبر  2020

2. Dana Milbank, « This is not a drill. The Reichstag is burning », The Washington Post, 25 septembre 2020.

3. Matt Taibbi, Hate Inc. : Why Today’s Media Make Us Despise One Another, OR Books, New York, 2019.

4. Étude du Pew Research Center, octobre-novembre 2019. Les proportions pour NPR (la télévision publique), CNN et MSNBC sont aussi déséquilibrées en faveur des démocrates ; ABC, CBS et NBC les favorisent aussi, mais moins.

5.  Kevin Phillips, The Emerging Republican Majority, Arlington House, New York, 1969.

6. Elizabeth Findell, « Latinos on border shifted to GOP », The Wall Street Journal, 9 novembre 2020.

https://ir.mondediplo.com/2020/12/article3627.html

بازگشت به خانه