تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

 5 دی ماه 1399 -  25 دسامبر 2020

طرح رئیس جمهور نظامی و مسئلهء جانشینی

گفت‌وگو با مصطفی تاجزاده

گفت‌وگوگر: خبرگزاری برنا

پرسش: در انتخابات اخیر شاهد فعالیت نامزدهای نظامی هستیم؛ فارغ از نام افراد، دیدگاه شما ‏درباره حضور نامزدی نظامی در این دوره چیست؟

پاسخ: ابتدا باید دو مساله را از هم جدا کنیم، یکی کاندیداتوری افراد نظامی است که این موضوع سابقه ‏داشته و نامزدهای نظامی زیادی داشتیم که ثبت‌نام کردند ‏ولی رای نیاوردند، مانند آقایان: رضایی، شمخانی و قالیباف.

آنچه جدید و خطرناک است این است که می‌گویند: دولت باید ‏توسط نظامیان تشکیل شود تا کشور بتواند مشکلات را پشت سر نهد. استدلالشان هم این است که: آن‌ جایی که دست نظامی آن بوده (مثل صنایع دفاع و ساخت موشک‌)، پیشرفت‌هایخوبی ‏حاصل گشته و اموری که دراختیار غیرنظامیان بوده (مثل اقتصاد و...)، مشکلات زیادی داریم. بنابراین اقتصاد و خودروسازی و... را هم به ما بدهید تا همانند موشک‌سازی جزو چند کشور اول ‏دنیا شویم.

همچنین استدلال دیگری هم دارند هرچند که آن را بیان نمی‌کنند. این‌که چون نظامیان فقط به فرمانده‌کل‌قوا پاسخ‌گو بوده و جابه‌جایی یا عزل و نصب آن‌ها هم در اختیار همان مقام است و تنها به خواست فرمانده‌کل تغییر مسئولیت می‌یابند، بنابراین دارای ثبات کاری هستند که منتهی به ثبات مدیریتی می‌گردد و موجبات پیشرفت در امور محوله را فراهم می‌سازد.

مطابق این استدلال اگر صنایع موشکی در اختیار دولت‌ها بود باز هم کشور توفیقی در پیشبرد این صنایع پیدا نمی‌کرد، زیرا دولت‌ها متغیرند و ‏هر چند سال یک‌بار، عوض می‌شوند و دولت دیگری سر کار می‌آید و موجب توقف در امور می‌شود. اخیراً استدلال سومی هم مطرح شده، هرچند تاکنون علنی نشده و فعلا ‏بین خودشان می‌چرخد و آن عبارت از این است که اساسا درحال‌حاضر جامعه ما ظرفیت انتخابات حداکثری و آزاد را ‏ندارد و اگر به سمت انتخابات با مشارکت حداکثری برویم، در نهایت چیزی شبیه انتخابات سال ۸۸ حاصل خواهد شد. بنابراین چنانچه بخواهیم به حوادث سال ۸۸ نرسیم، ‏باید انتخابات را با نامزدهای محدودی که مورد تایید نظام هستند برگزار کنیم.

در حقیقت استدلال سوم، مکمل دو استدلال قبلی است که اولا نظامیان پایه‌های ثابت حکومت هستند و نهادهای انتخابی و منتخبین مردم، پایه‌های لرزان و موقت حکومت محسوب می‌شوند. ثانیا چون توان آنان در پیشرفت حوزه‌هایی همچون موشکی و ... اثبات شده است، لذا دولت را ‏نیز باید در اختیار نظامیان قرار داد. از آنجا که این ادعاها علاوه بر غلط بودن، با مردم‌سالاری هم ناسازگار است و می‌تواند دستاوردهای ملت را از مشروطه تاکنون به باد دهد، مورد توجه بنده قرار گرفته است.

به نظر من تشکیل دولت توسط نظامیان، مانند پذیرش مسئولیتِ حکومت توسط روحانیت است که آسیب‌های شدیدی را هم به خودِ روحانیت و هم به حکومت و هم به جامعه وارد کرد. عملی کردن این ایده نیز هم به خود نیروهای مسلح، هم به جامعه و هم به دولت و نظام سیاسی لطمات جبران‌ناپذیری وارد می‌کند. زیرا بین نیروهای مسلح اختلاف ایجاد کرده و آنها را از انجام وظایف سازمانی و ذاتی خود بازمی‌دارد. به پنهان‌کاری و فساد و نیز انسداد و سانسور و بگیر و ببند دامن زده و حکومت را غیرپاسخگو ساخته، و تعامل ما با دنیا را به حداقل ممکن می‌رساند. به این دلایل با تشکیل دولت نظامیان مشکل دارم.‏

برخی از من می‌پرسند چرا این موضوع در دوره فعلی مطرح شده و در سال ۹۶ مطرح نشد. ‏به نظر من علت طرح آن در شرایط کنونی به مساله جانشینی رهبر باز می‌گردد. بخشی از نظامیان اصرار دارند تا قبل از تعیین رهبر بعدی و همانند نهادهای انتصابی، باید همه نهادهای انتخابی از جمله مجلس و ‏ریاست‌جمهوری را در اختیار گیرند. به‌عبارت روشن‌تر دولت نظامیان از‏این‌رو در شرایط فعلی مطرح می‌شود که معتقدند، باید دولت را مانند مجلس در دست خود بگیریم تا در جریان انتقال رهبری، همه چیز ‏در اختیار خودمان باشد.

روشن است که این فکر، هم نادرست است و هم غیردموکراتیک و با ‏توجه به تجربیات‌ بشر خطرناک هم هست.

 

پرسش: سوال: موضع تندروها هم به همین شکل است؛ یعنی بعد از انتخابات مجلس، آنان هم نشان ‏دادند که به انتخاباتی با حضور نامزدهای حداقلی و نیز مشارکت حداقلی مردم، قانع هستند؛ اظهارنظرهایی هم از ‏حضور مینی‌بوسی نامزدهای اصول‌گرایان حکایت دارد. آقای چمران در صحبتی گفته‌اند: ‏اصلاح‌طلبان رای نمی‌آورند و چون رای نمی‌آورند از نظارت استصوابی ‏صحبت می‌کنند؟

پاسخ: متاسفانه گفتمان اصول‌گرایی مملو از تناقض ‏شده است. مثلا می‌گویند: “اصلاح‌طلب‌ها رای نمی‌آورند و بهانه می‌گیرند”. خب اگر واقعا به حرف خود ایمان دارید، عقل سلیم حکم می‌کند وقتی کسی با اقبال مردمی روبه‌رو نیست و رای نمی‌آورد، زمینه مشارکت حداکثری‌اش در انتخابات را فراهم ساخته تا مردم به ‏آن‌ها رای نداده و توسط مردم حذف شوند! چرا صلاحیتشان را رد می‌کنید؟!‏

تناقض به همین ‏روشنی است و مردم هم کاملا این را می‌فهمند. چرا ما طرفدار انتخابات آزاد هستیم و اصول‌گرایان علی‌الخصوص طیف تندرویشان، طرفدار انتخاباتی همراه با نظارت‌استصوابی هستند؟ چون می‌دانند اگر انتخابات آزاد برگزار شود آن‌ها رای نخواهند آورد.

در جواب سؤال قبلی گفتم که ‏آنان درصدد توجیه انتخابات حداقلی هستند و این‌که اصلا به مصلحت کشور نیست انتخابات ‏آزاد برگزار شود و مردم حضور حداکثری و با شکوه در آن داشته باشند، چون اوضاع به‌هم می‌ریزد. درحقیقت می‌خواهند برای حضور حداقلی مردم، ‏توجیه امنیتی دست‌وپا کنند و بگویند: ما به‌خاطر حفظ امنیت کشور است که مخالف انتخابات حداکثری هستیم.

 

بی‌رودربایستی بگویم، هم می‌خواهند کودتا کنند و هم ‏این کودتا را «پیروزی مردم» بخوانند و دولت نظامیان را نتیجه انتخاب مردم نمایش دهند. مشابه همین ‏مجلس یازدهم که اقلیتی از جامعه به آن‌ها رای دادند ولی ادعا می‌کنند که مجلسی مردمی و انقلابی تشکیل شده و این مجلس، از ‏قوی‌ترین مجالس بعد از انقلاب است.

درحالی که واقعیت آن است که اکثریت مردم ایران، به راه‌یافتگان به این مجلس رای نداده‌اند. به‌عنوان مثال در حوزه انتخابیه تهران از ‏هر ۴ نفر، کمتر از یک‌نفر به ایشان رای دادند. گویی مردم نوعی تحریم خاموش را اعمال کردند.

توصیه من به حزب پادگانی آن است که همچون طالبان که به زعم‌تان گروهی اصیل در منطقه‌اند! به‌صراحت اعلام کنید انتخابات پدیده‌ای غربی است و چون نمی‌خواهید به سبک و سیاق دموکراسی‌های غربی عمل کنید بنابراین از اساس با اصل انتخابات مخالفید و بیعت را به‌رسمیت می‌شناسید. اندکی شفافیت داشته و از دورویی دست بردارید و نگویید که انتخابات در جمهوری‌اسلامی از تمام دنیا بهتر است ولی در عمل، رقیب را با تیغ نظارت‌استصوابی حذف کرده و تازه بگویید اصلاح طلبان به‌دنبال بهانه هستند و خودشان نمی‌آیند، چون رای نمی‌آورند! خب اگر رای نمی‌آورند انتخابات را آزاد برگزار کنید تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد!

البته این طیف درحال حاضر این‌گونه ‏حرف می‌زند، چون می‌دانند که هنوز اراده مردم می‌تواند در انتخابات نقش تعیین‌کننده‌ای داشته ‏باشد، ولی متعاقب پیروزی و در اختیار گرفتن قوه مجریه، این بحث‌ها هم عملا ‏منتفی شده و به اعتقاد من شاید این آخرین انتخابات رقابتی باشد که برگزار می‌گردد و انتخابات بعدی همانند زمان شاه بشود که جامعه احساس نمی‌کرد اصلا انتخاباتی در حال انجام هست، زیرا مردم در آن هیچ نقشی نداشته و هر که انتخاب می‌شد باید فرامین ارباب را اجرا می‌کرد.

تا امروز انتخابات برای مردم مهم بوده و بحث همگانی است که آیا رای بدهیم یا ندهیم؟ آیا اجازه دهیم نظامیان ‏پاستور را غصب کنند؟ یا بهتر است رقابت مثلا بین اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان باشد؟ آیا لازم است جریان سومی هم وارد میدان رقابت‌ها شود؟ چون هنوز هم مردم درمورد اینکه چه کسی رییس‌‏جمهور شود می‌توانند نقشی تعیین‌کننده ایفا کنند.

به‌نظر می‌رسد بعد از انتخابات آمریکا جذاب‌ترین ‏انتخابات در ماه‌های آتی انتخابات ایران باشد. زیرا دنیا می‌خواهد ببیند این سخن ترامپ که، جمهوری اسلامی چیزی جز سپاه پاسداران نیست و انتخابات تنها ‏پوسته‌ای برای بزک‌کردنهسته اصلی قدرت است، درست است یا خیر؟ و اینکه آیا جامعه تسلیم حکومت ‏نظامیان می‌شود؟ یا برعکس ثابت می‌کند اصل، اراده مردم است و به‌رغم تمام ‏محدودیت‌ها، آنان به حکومت نظامیان نه بزرگی خواهند گفت.

روشن است که مردم نظامیان را گرامی و محترم می‌شمارند اما به شرط آن‌که در ‏جایگاه خود قرارگیرند. اگر از وظایف ذاتی خود عدول کنند و به فعالیت‌های ‏سیاسی، رسانه‌ای، فرهنگی، اقتصادی و ... پرداخته و از جایگاه خود دور شوند، جامعه نیز از آنان روی‌گردان خواهد شد.

 

پرسش: به مجلس یازدهم اشاره کردید؛ مجلس یازدهم بیشترین درگیری‌ها را با دولت داشته و ‏علی‌رغم اینکه رهبری بارها به این موضوع اشاره کرده و حتی گفته‌اند: اجازه بدهید ‏دولت کارش را بکند؛ اما مجلس همچنان راه خود را رفته و بر مواضعشاصرار دارد؛ مثلا ‏در همین مصوبه اخیر رفع تحریم‌ها که برخلاف نامش، نشانی از رفع تحریم‌ها ندارد؛ دولتمردان را درصورت اجرا نکردن، حتی به مجازات زندانی شدن هم تهدید کرده است؛ در مورد مصوبه اخیر مجلس چه نظری دارید؟

پاسخ: این مصوبه و حواشی بعد از آن مانند: تایید فوری شورای نگهبان، تاکید ‏قوه‌قضاییه بر برخورد با کسانی که از اجرای این قانون سر باز زنند و همچنین تبلیغات پرحجم صداوسیما و ‏امپراطوری رسانه‌ای سپاه در این مورد، جملگی حکایت از آن دارد که تصویب این قانون، از جای دیگری هدایت شده و هسته سخت قدرت به دنبال آن بوده است.

علت هم این است که تندروهای وطنی امید زیادی ‏به پیروزی ترامپ بسته بودند، زیرا در صورت برنده شدن وی مذاکره در مورد برجام و رفع‌تحریم‌ها ‏تا استقرار دولت جدید که تصور می‌کردند در اختیار نظامیان و تندروها قرار خواهد گرفت منتفی می‌گشت. حزب پادگانی تصور می‌کرد به‌دلیل تداوم تحریم‌ها، مشکلات اقتصادی جامعه ادامه یافته و قیمت دلار، بازهم افزایش خواهد یافت و در نتیجه آن‌ها برنده انتخابات خواهند شد. اینکه بعد از فتح پاستور با ترامپ چه کنند را بعدا تصمیم خواهند گرفت. اما پیروزی بایدن تمام پیش‌بینی‌ها و برنامه‌های آنان را به‌هم ریخت، تا جایی که به‌خاطر شکست ‏ترامپ عزا گرفتند. اگر دقت کنید صداوسیما بیشتر از جمهوری‌خواهان ‏آمریکا روی موضوع تقلب در انتخابات آمریکا کار می‌کرد.

این هم یکی دیگر از تناقضات اصول‌گرایان است که از طرفی می‌گویند: ترامپ، قاتل سردار سلیمانی ‏است و انتقام سختی از او خواهیم گرفت و از طرف دیگر آرزو می‌کنند ترامپ در انتخابات پیروز شود. این مسئله نشان می‌دهد که تندروهای ایرانی، نه تنها انقلابی بلکه حتی ‏ملی هم فکر نمی‌کنند.

اما در نقطه مقابل، پیروزی بایدن این پیام را به همراه داشت که احتمالا آمریکا همانند زمان اوباما ‏حاضر به بازگشت به برجام و مذاکره است و بازی برد-برد را ترجیح خواهد داد.

تندروها که می‌دانند چرخش سیاسی دولت آمریکا درباره ایران، می‌تواند منجر به رفع تحریم‌ها و نهایتاً گشایش اقتصادی در جامعه گشته و در این‌صورت دولت و تیم مذاکره‌کننده، دست بالا را در انتخابات 1400 خواهد داشت، آن چنان از احتمال نامزدی دکتر ‏ظریف هراسان شدند که بدون مقدمه حملات عظیمی را علیه او آغاز و سامان دادند. این هراس یک‌ماه پیش وجود نداشت، بلکه بلافاصله پس از پیروزی بایدن آغاز شد.

من تردیدی ندارم که پیوستن به «اف‌‏ای‌تی‌اف» هم تصویب خواهد شد، چون امکان ندارد کشوری خود را از مراودات بانکی و ‏پولی با دنیا محروم ساخته و در عین حال بتواند اقتصادش را سامان دهد.

در هر حال مجلسی‌ها فعلا درحال کارشکنی ‏هستند و می‌خواهند دولت فعلی، درگیر با مشکلات حداکثری شده و توفیقی در گشایش اقتصادی و بهبود معیشت مردم به‌دست نیاورد. من ‏عقیده دارم اقدام مجلس در تصویب قانون «رفع‌تحریم‌ها»، یک حرکت صرفا جناحی بود و چنانچه ترامپ پیروز انتخابات می‌شد، هرگز آن را تصویب نمی‌کردند. زیرا نیازی به سنگ‌اندازی در مسیر مذاکره با آمریکا نداشتند، و ترامپ شرایط را برای مذاکره با ایران آماده نمی‌کرد.

مجلس اقلیت در ابتدا می‌خواست این مصوبه یک‌ماهه ‏باشد تا دولت روحانی در زمان ترامپ با وضعیت سختی روبه‌رو شود ولی با مخالفت‌هایی که به‌عمل آمد، اجرای قانون را یک‌ماه به تاخیر انداختند تا این قانون چند روز اول دولت بایدن را هم پوشش بدهد.‏

اگر من به‌جای آقای روحانی بودم، در صورت تمایل از سوی طرف آمریکایی برای مذاکره، حتما به سمت ‏مذاکره می‌رفتم ولو اینکه با پذیرش مسئولیت نقض قانون مجلس موسوم به رفع تحریم‌ها، (اما در حقیقت برای تداوم تحریم‌ها) اجرای آن را به تعویق می‌افکندم، ضمن اینکه با صدای بلند اعلام می‌کردم حتی اگر در حال فراهم ساختن تمهیدات دادگاه من هم باشید ولی من به‌خاطر منافع کشورم مذاکره را شروع می‌کنم و تمام تلاش خود را برای لغو فوری تحریم‌ها به‌عمل می‌آورم. چون هر روزی که تحریم‌ها زودتر لغو شود گامی به ‏سود مردم و در جهت کنترل تورم و اشتغال‌زایی خواهد بود.

دولت نباید این فرصت هفت-هشت ماهه را ‏از دست بدهد چون ممکن است اتفاقات دیگری بیافتد و دیگر نتوان دراسرع‌وقت به سمت لغو تحریم‌ها رفت. اگر تحریم‌ها لغو نشود، بیشترین فشار را باز هم مردمی متحمل ‏می‌شوند که اکنون در شرایط فوق‌العاده سختی به‌سر می‌برند.

جناح تندرو تاکنون نشان داده ‏برای اینکه به اهداف خود برسد، با هیچ‌کس شوخی ندارد و اگر بتواند قوانین انتخابات ‏را به نوعی تصویب می‌کند که فقط نامزدهای خودشان در آن چارچوب بگنجند و اگر رویشان می‌‏شد می‌گفتند: فقط کسانی که اول نام فامیلشان مثلا «ق» یا «ج» هست می‌توانند کاندیدا شوند.

خوشبختانه جامعه رفتار آنها را رصد می‌کند و مشخص شد مجلس جوان انقلابی که ‏قرار بود اقتصاد کشور را نجات بدهد، خود به بزرگترین مانع برای تعامل با دنیا تبدیل شده است و اجازه نمی‏دهد کشور به سمت لغو تحریم‌ها پیش رود.

همین‌جا گریزی هم به بحث ‏نظامیان بزنم. این رویدادها طلیعه آن است که در دولت احتمالی آن‌ها، قرار است مشابه همین اتفاقات رخ ‏دهد؛ یعنی انسداد بیشتر و شفافیت کمتر خواهد شد، و در نتیجه فساد افزایش پیدا خواهد کرد. کسی هم نمی‌تواند آنان را بازخواست و مواخذه کند، زیرا شما ‏با قدرتی به نام سپاه طرف هستید.

همچنین تلاش این طیف برای دستیابی به دولت حداقلی نظامی، شکاف بین دولت-‏ملت را تشدید می‌کند، همچنان که شکاف بین مسئولیت-پاسخ‌گویی را نیز افزایش می‌دهد. در ‏حقیقت کسانی که قدرت را در دست می‌گیرند کمترین پاسخگویی را به جامعه خواهند ‏داشت و این‌ها همان خطری است که مردم در مورد دولت نظامیان باید از آن آگاه شوند و بر اساس آن تصمیم ‏نهایی خود را بگیرند.‏

 

پرسش: در مورد توهین‌هایی که در فضای مجلس وجود دارد، اگر این رفتارها از جانب یک ‏اصلاح‌طلب انجام می‌شد نظام چه برخوردی با او داشت؟

پاسخ: این هتاکی‌ها از روی عصبانیت است، اگر به خود آن‌ها بود همان روز اول آقای روحانی ‏را استیضاح و کار را تمام می‌کردند؛ اما به آنان گفته شد دست نگه دارید که امروز هر کسی ‏بیاید همین مشکلات را خواهد داشت. مگر می‌شود با این تحریم‌های نفس‌گیر بانکی و نفتی ‏کاری کرد؟ مگر آقای احمدی‌نژاد در طول سال‌‌های ۹۱ و ۹۲ توانست کاری از پیش ببرد؟ امروز هم وضع همان است و اگر می‌گذارند آقای روحانی بر مصدر امور بماند، از آن‌طرف جلوی تعامل او را با ‏آمریکا می‌گیرند تا مبادا در مع

یشت مردم گشایشی حاصل شود و جامعه از نظر اقتصادی نفسی تازه کند. می‌گویند پس از آنکه در چند ماه آینده انتخابات بردیم، به مصداق چو فردا شود، فکر فردا کنیم.

همین مصوبه اخیر مجلس درباره هسته‌ای و مجازات عدم اجرا مندرج در آن نشان می‌دهد که ‏هدف آنان رقابت سالم سیاسی نیست، بلکه یک جریان نظامی و امنیتی می‌خواهد در اولین ‏فرصت، رقبا را از صحنه حذف کنند.

تفاوت ما و آن‌ها را در ادبیات دو طرف ماجرا ببینید. ما می‌گوییم «در انتخابات جواب‌تان را ‏می‌دهیم». آن‌ها می‌گویند «بعد از انتخابات شما را می گیریم!»

کاملا مشخص است که طرف ‏مقابل ما یک حزب سیاسی نیست، بلکه جریانی نظامی و اطلاعاتی است که تا ‏حرف می‌زنیم، می‌گوید «بگذارید 1400 برسد ببینید کجا می‌اندازیم تان!» آنان از هم اکنون عکس آقای ظریف و آقای ‏روحانی را با لباس زندان منتشر می‌کنند چون ثقل سیاست‌ورزی آن‌ها، در قوه‌قضاییه و دادگاه و زندان است.‏

 

پرسش: اصلاحات چند گزینه دارد؟ به نظر شما برای ارزیابی بهتر گزینه‌ها باید مانیفست اصلاح‌طلبی تدوین شود؟ اساساً در مورد گزینه‌هایی چون سیدحسن‌خمینی چه نظری دارید؟

پاسخ: انتخابات از دو ناحیه در تنگنا قرار گرفته، یکی از ناحیه بالا است. قبلا شعار رهبری مشارکت حداکثری بود و این رویکرد امکان مانوردادن را برای بسیاری از نیروهای سیاسی فراهم ‏می‌کرد تا نامزد بدهند و برنامه ارایه کنند و فعال شوند.

 

امروز این شعار را عملا کنار گذاشته‌اند ‏و شاید بیشتر از دو سال بشود که رهبری کمترین اشاره‌ای به مشارکت حداکثری نکرده است. ‏در انتخابات مجلس یازدهم نیز مشخص شد که «انتخابات حداقلی» به‌منظور تضمین پیروزی نامزدهای جناح اقلیت در دستور کار قرار دارد.

 

اگر همین نگاه در انتخابات 1400 حاکم باشد و ‏رد صلاحیت نامزدهای منتقد در دستور کار شورای نگهبان قرار گیرد، به‌نظر می‌رسد چشم‌اندازی برای پیروزی ‏نخواهیم داشت. البته مانند انتخابات مجلس یازدهم، به ثبت‌نام نامزد مورد حمایت‌مان مبادرت می‌کنیم و اگر رد صلاحیت شد به ‏جامعه خواهیم گفت که ما نامزد نداریم.

دومین جایی که انتخابات از آن‌سو تحت فشار قرار گرفته، از سوی مردم ‏است. در حقیقت به‌قدری انتخابات را غیررقابتی و بی‌معنا کرده‌اند و دست منتخبین را بسته‌اندکه ‏مردم می‌بینند هر کسی از صندوق بیرون بیاید تفاوت معناداری با سایر نامزدها نمی‌کند. بسیاری می‌گویند هر که پیروز شود، و حتی اگر آقای ظریف هم رییس‌جمهور شود؛ اگر رهبری نخواهد، کاری نمی‌تواند از پیش ببرد و مثلا با آمریکا به تنش‌زدایی بپردازد. بنابراین چه فرقی می‌کند که یک نظامی بر سر کار بیاید یا یک غیرنظامی؟

بگذریم از اینکه اگر قرار بر بازی برد برد با آمریکا باشد مانند برجام، این کار از عهده حکومت یک‌دست برنمی‌آید، چون بسیار آسیب‌پذیر است. برای همین در 8 سال دولت احمدی‌نژاد به‌رغم حداقل چهار دوره مذاکرات که بعضا تا رسیدن به توافق پیش رفت (لاریجانی و سولانا، ولایتی و شیراک، ایران و ترکیه و برزیل ، مذاکرات دوجانبه معاونین وزرای خارجه ایران و آمریکا در عمان) هیچ‌کدام به نتیجه نرسید و منتفی شد، ولی در دوره آقای روحانی یک تیم قدرتمند برای مذاکره رفت و آن‌قدر مذاکره را ادامه ‏داد که به توافق هسته‌ای منجر شد. بنابراین برخلاف ظاهر امر، فرق می‌کند که رئیس جمهور چه کسی و مسئول مذاکره چه کسانی باشند و اینکه آیا حکومت یک‌دست باشد یا قدرت توزیع شده است.

در ‏سه تفاهم مهمی که جمهوری اسلامی صورت داده (قرارداد الجزایر، قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت و برجام)، هر سه مورد ‏در زمانی اتفاق افتاد که قدرت توزیع شده بود. شاید اگر حکومت یک‌دست بود، این ‏قراردادها هم به سرانجام نمی‌رسید.‏

 

پرسش: رهبری در زمان آقای احمدی نژاد با مذاکره توسط این تیم موافق نبود؟‏

پاسخ: زمانی که آقای صالحی وزیر امور خارجه بود نزد رهبری رفت و از ایشان اجازه انجام مذاکره ‏را اخذ کرد و مذاکرات در سطح معاونین وزیرخارجهدوکشور آغاز شد. آقای احمدی‌نژاد به دلایلی که خود او باید توضیح دهد، مخالف بود ولی وزیر خارجه دولت او پیگیر انجام مذاکرات شد و پس از آنکه تایید رهبر را گرفت، مذاکره توسط مقامات وزارت امور خارجه ایران و آمریکا در سال ۹۱ انجام شد.‏

 

پرسش: فکر می‌کنید هنوز هم آقای خاتمی می‌تواند برای اصلاح‌طلبان محوریت داشته باشد؟

پاسخ: اگر فضای انتخابات معنادار شود و امکان برگزاری انتخاباتی رقابتی پدید آید، ‏حتما آقای خاتمی می‌تواند در محوریت قرار گیرد؛ در این شرایط (انتخابات رقابتی)، اتفاقا جناح اصولگرا دچار مشکل خواهد شد و نمی‌تواند نامزد واحدی را معرفی کند در حالی که در این سو امکان تفاهم و رسیدن به نامزد مشترک، حول محوریت آقای خاتمی وجود دارد.

البته در صورت بسته‌بودن فضا، بین خود ما هم اختلاف ‏به‌وجود می‌آید. یک عده نامزد معرفی می‌کنند، همان‌طور که در مجلس یازدهم، ‏کارگزاران و حزب اسلامی کار لیست ارایه دادند، و دسته‌ای دیگر همچون ما که نامزد تایید صلاحیت شده‌ای نداشتیم، بنابراین لیستی هم ارایه ندادیم. البته عده‌ای از دوستان ما رای ‏دادند و می‌دهند ولی من رای ندادم.‏

 

پرسش: آیا آقای قالیباف می‌تواند گزینه واحد آن طیف باشد؟

پاسخ: نه؛ بین آن‌ها اختلافات زیادی وجود دارد. آن جریان فقط وقتی که از بالا دستور بباید متحد می‌شود زیرا هیچ‌کدام قدرت ایستادگی برابر خواست بالا را در خود نمی‌بینند. ولی ‏اگر دستوری نیاید امکان ندارد به اتحاد برسند. این مقدار هم که ظاهر را حفظ می‌کنند، به‌خاطر ‏ترس از ماست. هنوز هم نگران هستند که نکند ما بیاییم و انتخابات را ببریم. اگر مطمئن شوند که ما نامزدی معرفی نمی‌کنیم، از همین الان به تیپ هم می‌زنند.

یادتان است که در مجلس نهم ‏که ما حضور نداشتیم به سرعت به دو دسته تقسیم شدند؟ یک دسته طرفدار آقای لاریجانی و دسته دیگر ‏طرفدار آقای حداد عادل شدند. بعد هم اختلافات شدیدی بین آقای ‏لاریجانی و آقای احمدی‌نژاد پدید آمد. آن‌ها امکان اتحاد خودجوش را ندارند چراکه تفاوت‌های زیادی باهم در دیدگاه‌های خود دارند.

امروز اصول‌گرایانی داریم که می‌گویند برجام ‏خدمت بزرگی به کشور بود و باید آن‌رااحیا کنیم و اصول‌گراهایی هم هستند که معتقدند برجام خیانت بزرگی بود و باید آن را آتش زد. همچنین ‏در مورد مذاکره با آمریکا و تنش‌زدایی دیدگاه واحدی ندارند.

درمورد موضوعات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی هم همین‌طور است و اختلافات بینشی آن‌ها به‌مراتب بیشتر از اصلاح‌طلبان است. ولی وقتی از بالا ‏دستوری می‌آید تمکین می‌کنند. مثلا در انتخابات ۹۶ وقتی ناگهان دستور آمد که ‏همه باید پشت‌سر آقای رییسی قرار گیرند، موضوع در میانه سخنرانی آقای قالیباف در شهر رشت به وی ابلاغ و گفته شد ‌که ماموریت شما تمام شده لذا صحنه را ترک کن! او هم چنین کرد.

 

پرسش: آیا اصول‌گرایان دِینی به آقای قالیباف دارند؟

پاسخ: دِین آن‌ها جای دیگری است، اما آقای قالیباف مدعی است که اگر در سال ۹۶ به جای آقای رئیسی در انتخابات باقی می‌ماند، رای می‌آورد. البته به‌نظر من ادعای او درست نیست چون جامعه ما در مجموع با ریاست‌‏جمهوری نظامیان میانه خوبی ندارد، مگر اینکه مشارکت آن‌چنان پایین بیاید که فردی با 15-10 میلیون رای بتواند رییس‌جمهور شود؛ ولی اگر انتخابات آزاد باشد، آقای قالیباف، هم به ‏اصلاح‌طلبان و هم به آقای احمدی‌نژاد می‌بازد.‏

 

پرسش: پیشنهاد شما به اصلاح طلبان چیست؟

پاسخ: شعار ما گفت‌وگو است. من در مقاله «پدر، مادر، ما بازهم متهمیم» که در بیست و سوم خرداد ۱۳۸۹ به‌مناسبت سالگرد بازداشتم در ۲۳خرداد ۸۸ منتشر کردم، نوشتم که ما راهی جز ‏گفت‌وگو نداریم. از بازجوها در اوین تا اوباما در کاخ‌سفید ما محکوم به گفت‌وگو هستیم. الان هم باید ‏با یکدیگر گفت‌وگو کنیم. نه فقط با رهبری و نه فقط با آمریکا.

ما همچنان که نیاز داریم برای حل مشکلات خارجی‌مان با آمریکا ‏ گفت‌وگو کرده و به تنش‌زدایی بپردازیم، احتیاج داریم با اصول‌گراها و نیز مخالفان جمهوری‌اسلامی هم گفت‌وگو کنیم. ما نیازمند آنیم که دست‌به‌دست هم بدهیم ‏و با هم کشتی ایران را به ساحل نجات برسانیم.

به همین دلیل گفتم هم حکومت باید عفو عمومی اعلام کند ‏و هم آن‌هایی که به هر شکلی حکومت در حق‌شان تعدی روا داشته، اعلام کنند خطاها و گناهان نظام را بخشیده و از ظلم‌هایی که بر آن‌ها رفته درمی‌گذرند تا دوباره یک ملت شویم و بتوانیم همه با هم مشکلات را از سر راه برداریم.

بله؛ من طرفدار تعامل و گفت‌وگو ‏هستم. با همه، با آمریکا، با رهبری، با مخالفین، با اصول‌گرایان. در ‏این دوره و زمانه، باید با همه گفت‌وگو کرد، به‌خصوص اگر بخواهیم به طریقی مطمئن و کم‌هزینه، به‌گونه‌ای که جامعه دچار کمترین مشکلی شود، از ‏بحران‌های خاورمیانه‌ی جنگ‌زده و داعش‌زده به سلامت عبور کنیم.

باید راهبردمان با همه برد-برد باشد. ‏تنها اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان نمایندگان ملت نیستند؛ بسیاری هستند که نه اصول‌گرا و ‏نه اصلاح‌طلبند و بخشی از جامعه را نمایندگی می‌کنند. باید از خشونت به هر شکل آن بپرهیزیم و حتی اگر تظاهرات می‌کنیم، مسالمت‌آمیز و مدنی و به‌دور از خشونت باشد. اگر وارد چرخه خشونت شویم، مهم ‏نیست که شروع‌کننده آن حکومت باشد یا مخالفین حکومت، در هر دو صورت نتیجه آن هرج‌ومرج همگانی است و سرنوشت‌مان همانند یکی از کشورهای مصیبت‌زده منطقه خواهد شد.

سخن من به اصلاح‌طلبان این است که ما می‌توانیم هویت و برنامه‌های خود را داشته باشیم. دیدگاه‌ها و ‏مواضع خود را تبلیغ کنیم، ولی در عین‌حال درصدد یافتن نقاط اشتراک بین خود و دیگران باشیم و ببینیم در کدام‌یک از موضوعات مهم جامعه با ‏دیگران اشتراک نظر داریم و پس از یافتن آن‌ها، روی این اشتراکات سرمایه‌گذاری کنیم.

تاکنون انرژی ما عمدتا صرف یافتن اختلافات و پررنگ‌کردن آن‌ها شده است. باید به این هنر آراسته شویم که ‏اشتراکات بین خود را بیابیم و از یاد نبریم که ما در بسیاری از زمینه‌ها باهم اشتراک‌نظر داریم و اختلافات‌مان را به موضوعات مشخص محدود کنیم. اگر درمورد مشترکات خود تفاهم و ائتلاف کنیم، همه احساس خواهند کرد در این میدان بازی و سازندگی حضور دارند و همه خود را در پیروزی کشور سهیم می‌بینند.

اجازه دهید چند ‏مثال عرض کنم. اکثریت قاطع جامعه ما ضدجنگ است و می‌داند به هر ‏دلیلی که جنگ شروع شود، هزینه‌هایش به‌مراتب بیش از سود احتمالی آن خواهد بود. سوال! ‏مخالفین جنگ در ایران چه کسانی هستند؟ اصلاح‌طلبان قطعا مخالف جنگ هستند؛ ‏بخش زیادی از اصول‌گراها به‌جز تندروهایشان هم مخالف جنگ هستند؛ بخش مهمی از شهروندانی که رای نمی‌دهند، ‏مخالف جنگ هستند؛ در اپوزیسیون خارج از کشور هم، بخشی از سلطنت‌طلب‌ها و ‏بخشی از مارکسیست‌ها و بخشی از سکولارهای مخالف که خواهان ‏سرنگونی جمهوری اسلامی هستند؛ مخالف جنگ هستند. بسیار خب! می‌توانیم ائتلاف بزرگی از تمام این نیروها ‏تشکیل دهیم و مانع تحمیل جنگ از خارج یا ورود ایران به جنگ از داخل بشویم. روشن است که اختلافات‌مان درباره بقا یا سقوط جمهوری‌‏اسلامی یا سیاست‌های اقتصادی و فرهنگی آن به جای خود باقی است، اما فعلا بر سر موضوعی مشترک یعنی پرهیز از جنگ ائتلاف بزرگی تشکیل می‌دهیم. و همین‌طور درباره تحریم‌ها و انتخابات آزاد و مبارزه با فساد و عدالت آموزشی و بهداشت همگانی.

 

پرسش: آیا برگزاری رفراندوم بهتر نیست؟

پاسخ: عالی است ولی اجازه نمی‌دهند؛ قبل از رفراندوم می‌توانیم ائتلاف ضدجنگ ایجاد ‏کنیم؛ این دیگر دست خودمان است و به حکومت ربطی ندارد. می‌توانیم همین ائتلاف را ‏در مورد تحریم‌ها ایجاد کنیم. همه مخالفان جمهوری‌اسلامی خواهان تحریم کشور نیستند، چون ‏می‌دانند که تحریم‌ها بیشترین مشکلات را برای مردم ایجاد می‌کند.

می‌توانیم در ‏نفی خشونت ائتلاف کنیم. من با آن مخالف جمهوری‌اسلامی که با خشونت مخالف است، احساس نزدیکی بیشتری می‌کنم تا آن تندروی موافق جمهوری‌اسلامی که معتقد به سرکوب شدید و خشونت‌آمیز مخالفان است، زیرا مسیری که او طی می‌کند همان مسیری است که در پایان، ایران را به خاک و خون و آتش می‌کشد.

می‌توانیم در زمینه مبارزه با فساد یا استقرار عدالت‌آموزشی با بسیاری از مخالفین خود ائتلاف ‏کنیم. کثیری از موضوعات مشترک بین ما و مخالفین‌مان وجود دارد که می‌توانیم در مورد آن‌ها ائتلاف کنیم. من بعد هنر‏مان باید این باشد که سیاست را به مثابه پیدا کردن نکات اشتراک درعین رقابت درمورد اختلافات بازتعریف کنیم.‏

 

بازگشت به خانه