تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
از ماست که بر ماست!
مو پروین
سال دیگری نیز گذشت. گذر سال ها را سال نو می خوانیم. این گذار به هر نوع hش که باور دارید، خود بخود بار آور شرایطی نو نخواهد شد. روزها، سال ها، و دوران نو را باید ساخت.
عدم تلاش های عملی ممکن، برای ساختن شرایطی بهتر در ایران، ما را با فاجعه دیگری روبرو ساخته است که شور بختانه یا مورد توجه ایرانیان برون مرز نبوده و برایشان مهم نیست، از آن آگاهی ندارند، و یا شاید هم به اشتباه از آن استقبال کرده باشند و بکنند.
آنچه که من فاجعه می خوانم و بعد از سال ها تشریح و توضیح بار دیگر، و این بار با درد بیشتر، به اختصار بدان خواهم پرداخت، موفقیت های لابی گران رژیم اسلامی در امریکاست. چند روز پیش بر اساس نامه هائی که برای سناتورهای دموکرات امریکا فرستاده بودم، نوشته ای در این زمینه به انگلیسی منتشتر کردم [۱].
لابی گری بنام «تریتا پارسی»، که سال هاست برای شناخت بدون قید و شرط رژیم اسلامی تلاش می کند، برای نظارت بر امور خاورمیانه در شورای امنیت ملی به رئیس جمهور منتخب، بایدن، توصیه شده است. البته به احتمال این امر بدلایل امنیتی که در مورد او وجود دارد به سرانجام نخواهد رسید. منتها همین که چنین لابی گری، بهر شکلی که شده، توانسته باشد چنین شرایطی را برای خود ایجاد کند که گروه یا گروه هائی را برای تحقق چنین امری به حمایت خود کشانده باشد نشان از این دارد که ما جز حرف زدن، بیانیه نویسی و تجزیه و تحلیل کار دیگری که به ما هم نقشی چشم گیر داده باشد انجام نداده ایم.
آنچه که من بر آنم با شما در میان بگذارم این است که هنوز می توان از بی عملی در آمد، جلوی نفوذ بیشتر لابیگران رژیم را گرفت و مثمر ثمرهائی شد. بیائید با عمل و نه با شعار، تلاش کنیم تا سال و سال هائی نو برای انسانیت و آنانکه در بند این رژیم جنایتکار هستند در پیش باشد.
تریتا پارسی، و سایر افراد و گروه های لابی گر، در پرتو بی عملی ما توانسته اند که ارتباط با رژیم اسلامی را به 'جنگ یا صلح' تقلیل دهند. طبیعتا از آنجا که ما و همه فعالان، گروه ها و پیروان حقوق بشر که با جنگ مخالفند تلاش متحدی برای نشان دادن راه حل سومی که وجود دارد انجام نداده ایم، این لابی گران در پیشبرد فعالیت های خود برای شناسائی رژیم اسلامی موفق بوده اند.
این فعالیت ها در شرایطی صورت گرفته است که سئوال های بسیاری در مورد غیر قانونی بودن آنها وجود داشته و حتی از جانب پاره ای از سیاستمداران امریکا مطرح شده است. بسنده کردن ما تنها به حرف و شعار و یا جانبداری های سیاسی باعث شده است که یا از این مسائل بی خبر باشیم و یا از کنار آن بگذریم چرا که ''مترقی'' هستیم و این افشاگری ها از جانب محافظه کاران مطرح شده است.
در 13 ژانویه 2020، سه سناتور جمهوری خواه امریکائی، تد کروز (Ted Cruz)، تام کاتن (Tom Cotton) و مایک براون (Mike Braun)، طی نامه ای که به ویلیام بار (William Barr) دادستان کل وقت وزرات دادگستری امریکا فرستادند، با ذکر فعالیت های غیر قانونی تریتا پارسی و سازمان نیاک، و تلاش های آنان برای مداخلهء خارجی در امور سیاسی امریکا، خواستار بررسی نیاک شدند [۲]. من هیچگونه توافقی با نظرات سیاسی- اجتماعی این سیاستمداران نداشته و ندارم. منتها آنها با مطرح کردن حقایقی در مورد لابی گران، زمینه های قانونی برای استفاده از این حقایق را فراهم کرده اند. آنچه که در نامه آنها ذکر شده بود از سال ها پیش از طرف من و چند نفر دیگر از طریق نوشتار، گفتگو های رادیوئی و تلویزیونی در سطح و سیعی مطرح شده بود و نکتهء جدیدی را در برنداشت. منتها، همانطور که گفتم، طرح آنها از جانب سناتور ها می توانست زمینهء بسیار مناسبی برای توقف قانونی فعالیت های این لابی گران ایجاد کند. متاسفانه ما کماکان به کارهای بی حاصل همیشگی خود پرداخته ایم. در پرتو بی توجهی و بی عملی ما بود که فردی که می توانست مورد محاکمه قرار بگیرد، شانسی ولو ناچیز پیدا کند که ارتباطات امریکا با رژیم اسلامی را تحت کنترل خود در آورد.
مشروعیت دادن به رژیم اسلامی، بیش از پیش آزادی خواهان ما را در ایران خانه نشین خواهد کرد. آنها در کنار رویاروئی با رژیمی که هنوز از اعدام، زندانی کردن آزادی خواهان و دست بریدن ابائی ندارد، خود را کماکان با امریکائی که تنها به حرف در مورد نقض حقوق بشر در ایران اکتفا کرده و خواهد کرد، روبرو خواهند دید.
در مورد شما نمی دانم، اما این امر سال نوی مرا همچنان کهنه و دردناک نگه خواهد داشت.
بر اساس تجارب گذشته، میزان مشوق هائی ارائه شده به رژیم اسلامی در هر حدی که باشد نه تنها نمی تواند رفتار رژيم اسلامی را در هیچ زمینه ای، منجمله فعالیت های اتمی، دخالت در منطقه و حمایت از تروریست ها تغییر دهد، اعتبار بیشتری نیز به آنها خواهد داد.
غرب باید درک کند که حتی اگر رژیم اسلامی تمام شرایط و ضوابط اعلام شده در مورد برنامهء اتمی خود، رابطه با اسرائیل و دیگر مسائل را رعایت کند، که نخواهد کرد، این رژیم هنوز یک رژیم تروریستی است که نه تنها به زندان و شکنجه و اعدام ایرانیان ادامه خواهد داد، بلکه به رسمیت شناختن آن باعث افزایش شهرت اش در میان گروه های تروریستی و عوامل منطقه شده و خطرات بیشتری برای کل جامعهء جهانی ایجاد خواهد کرد. چنین "درکی" را باید به آنها تحمیل کرد!
آنچه که با تحریف بعنوان "صلح" از جانب لابی گران مطرح می شود و در واقع به معنای پذیرش رژیم اسلامی است، و هرگز بار آور هیچ نتیجهء مثبتی برای ایرانیان تحت فشار نخواهد بود. البته آن بخش اندکی که برای استفاده های مالی خود به خدمت این رژیم در امده اند، از این امر مستثی هستند.
روشن است که معیار تعیین کننده در شکل گیری سیاست های بین المللی منافع سیاسی است. اما سئوال این است که آیا سیاستی وجود دارد که هم به نفع مردم ایران باشد و هم بتواند آزادی خواهان امریکا را متقاعد کند که آن را از سیاست مداران شان طلب کنند؟ همچنانکه بارها بیان کرده ام، من بر آنم که چنین سیاستی وجود دارد و ما ایرانیان برون مرز می توانیم آن را اعمال کنیم.
این سیاست باید بتواند بطور عملی نشان دهد که هدف اش حمایت از کسانی است که برای دموکراسی سکولار در ایران تلاش می کنند. این پشتیبانی نباید در کلمات متوقف شود بلکه باید با اقدامات خاصی نشان داده شود، از جمله:
- تائید این واقعیت که اکثر ایرانیان خواهان یک رژیم دموکراتیک سکولار و مخالف کلیت رژیم اسلامی، قانون اساسی آن و هر نوع حکومت دینی در دولت ایران هستند.
- تأکيذ بر ضرورت اعمال تحریم های هوشمندانه و هدفمند که فقط رژیم اسلامی و کسانی که برای منافع مالی دست در دست این رژیم دارند را هدف قرار دهد و هیچ فشار و کمبودی برای مردم زحمتکش ایجاد نکند.
- متوقف کردن نقض حقوق بشر و به عنوان اولین گام آزادی کلیهء زندانیان سیاسی و حقوق بشر باید به شرایط لغو تحریم های هوشمند اضافه شود.
- متوقف کردن فعالیت های لابی گران ایرانی و آمریکایی که ای ارتقای مقامات رژیم اسلامی تحت پوشش مبادلات فرهنگی – آموزشی صورت می گيرد.
تحقق چنین خواست هائی ساده نیست. تنها با خواهش و تمنا از مقامات سیاسی از هر حزبی که باشند امکان پذیر نخواهد شد. اینجا همهء سیاستمداران بدنبال منافع شخصی- حزبی هستند و تنها بده و بستان است که می تواند تعیین کننده باشد.
ایرانیان برون مرز، در هر کشوری که سیاست مداران اش با رأی مردم انتخاب می شوند، باید در پروسهء سیاسی کشورهای مقیم خود شرکت کنند و، با استفاده از قدرت رای خود، آگاهی دادن به آزادی خواهان امریکائی، اروپائی و غیره، آنها را نیز برای تحقق توقف نقض حقوق بشر در ایران به استفاده از قدرت رائی شان به خود پیوند دهند. کمک گیری از گروه ها و سازمان های سیاسی، اجتماعی و حقوق بشری هم به این امر کمک خواهد کرد و سیاستمداران را مجبور خواهد که برای حفظ موقعیت سیاسی خودشان و جلب رأی هم که شده، شرط آزادی زندانیان سیاسی را در کنار شرط های دیگر برای برداشتن تحریم هوشمندانه قرار دهند.
امکان دارد که علیرغم تلاش های همه جانبه و حتی بسیج امریکائی ها و سایر مردم دنیا، سود جویان جهانی کماکان منافع خود را در شناخت این رژیم و ادامهء فروش لوازم جنگی، جاسوسی، و غیره به آن ببینند و ما در برون مرز به نتیجهء مطلوب خود نرسیم. منتها بگذارید پیش از هر قضاوتی، کمی به شرایطی که تلاش های ما می تواند ایجاد کند و اثرات آن بر آزادی خواهان درون مرز و اثرات آن بر سیاست های سودجویانهء غرب توجه کنیم.
در همهء این سال هائی که این جانیان بر مردم ما حاکمند، تنها کاری که کرده ایم افشاگری بوده است. با گفتن، نوشتن، تشکیل کنفرانس، پتیشن های و ای-میل هائی که هر روزه از جانب بسیاری پخش میشود، مطلب مورد بحث تنها افشای جنایات رژیم بوده و هست و نه چگونگی توقف آن. از زندانیان نام میبریم و میگوئیم "خواهان" آزادی هر چه زودتر آنها هستیم. کسی نمیداند که روی سخن با کیست. اعدام ها را محکوم میکنیم و شعار مرگ بر رژیم سر میدهیم.
بگذارید فرض را بر این بگذاریم که هدف از این افشاگری ها آگاه کردن مردم دنیا و گروه ها و سازمانی حقوق بشری است (که البته این گروه ها از ما آگاه ترند!). و فرض کنیم که توانسته ایم همهء مردم دنیا را از جنایاتی که رژیم مرتکب میشود آگاه کرده باشیم. اما اگر از این مردم آگاه چیز مشخصی را طلب نکنیم، آنها چگونه می توانند دریابند که چه باید بکنند؟ این آگاهی به خودی خود چه حاصلی خواهد داشت؟ هیچ چیز!
حال تجسم کنید روزی که آزادی خواهان درون مرز ببینند که ما از مرحلهء شعار گذشته ایم و توانسته ایم افراد بسیاری را در تمامی دنیا بسیج کنیم که خواهان موارد چهار گانه ای که در بالا ذکر کردم (و یا موارد پیشنهادی دیگری که موثر تر خواهند بود) هستند. صدها هزار ایرانی فعال و میلیون ها غیر ایرانی در کشورهای مختلف دنیا، با شرکت در پروسهء سیاسی کشور های مقیم خود و ایجاد رقابت بین سیاستمداران برای گرفتن رأی آنها، جنبشی را ایجاد خواهند کرد که آزادی خواهان ایران را توانمند خواهد کرد؛ بجای مرگ بر این و بر آن و ''می خواهیم'' های بی معنا، شاهد آن خواهند بود که دنیا به در دفاع از آنان برخاسته و شرط ارتباط و شناسائی این رژیم را توقف نقض حقوق بشر گذاشته و بعنوان نخستین گام، آزادی زندانیان سیاسی را طلب میکند.
اگر شانسی وجود داشته باشد که فعالان درون ایران بتوانند سازمان دهی های گسترده را برای شروع مبارزات نافرمانی شکل دهند، ایجاد چنین وضعیتی است. رژیم اسلامی را می توان از طریق مبارزات نافرمانی برانداخت. قدرت با طبعیت تعریف می شود. روزی که مردم سازمان یافتهء ما توان این را یافتند که به این رژیم ''نه" بگویند، این پایان عمر این رژیم خواهد بود.
پاره ای از گروه ها و سازمان های ''سیاسی'' برون مرز سالهاست که با این خیال خوش سر می کنند که کسی مانند دانولد ترامپ این رژیم را سرنگون کرده و آنها را جانشین آنها کند. چنین برداشتی، از موانع جدی شکل گیری جنش فراگیر برون مرز بوده است. هر نوع مداخلهء نظامی دولت های خارجی جز قدرت بخشی بیشتر به این رژیم، توجیه فشارهایش بر مردم ایران و محبوبیت بیشتر در میان تروریست های منطقه نتیجه دیگری نخواهد داشت.
جنبش سازمان یافتهء نافرمانی در ایران در پروسهء شکل گیری اش رهبری خود را نیز ایجاد خواهد کرد. حتی در یک بازی دسته جمعی چند نفری هم پس از مدتی، آنی و آنانی که قدرت رهبری دارند، ادارهء بازی را بدست خواهند گرفت. جنبش نافرمانی نیز در پروسهء تشکیل و بسط خود این رهبری را از درون و از پائین ایجاد خواهد کرد. این سر انجام همان آلترناتیو مردمی است که هرگز وجود نداشته است.
از دلایل عمده ای که دنیای غرب بدنبال سازش و پذیرش رژیم اسلامی است، نبودن آلترناتیو است. این آلترناتیو مردمی که بوجود آید و حکومتی دموکرات را نوید دهد، که نه احتیاج به نیروی اتمی و نه تروریست های منطقه دارد، به احتمال زیاد دنیای غرب را به این آگاهی خواهد رساند که منافع اش در آن است که تنها با اعلام اینکه این رژیم را تحت هیچ شرایطی به رسمیت نمی شناسد، بدون هیچ نوع مداخلهء نظامی، بگذارد که آزادی خواهان ایران این رژیم را بر افکنند.
روزی که میلیون ها زن ایران، موی و روی افشان، در کنار مردان به خیابان ها بریزند، پایان عمر ددمنشان حاکم است.
می دانم که حرف های ده ها سال گذشته خود را تکرار کرده ام. نوشته های مربوط به این بحث را می توانید در سایت مهر مطالعه کنید. برای تنوع، دو مصاحبه ای را که در سال 2007 در رادیوی فردا با من انجام شده می توانید گوش کنید [۳ ، ۴ ]. حدود ۱۴ مصاحبهء بسیار قدیمی دیگر نیز با من در این زمینه ها در سایت صدای امریکا موجود است [۵] . طبیعتاً این ها حرف و طلب یاری برای ایجاد راه کارهای پیشنهادی بود که بجائی نرسید! به سرانجام رسیدن اش کماکان بر عهده من و شماست!
لطفاً اگر این پیشنهادات را مناسب و عملی نمی بینید، آنها را چالش کنید و پیشنهاد های مشخص دیگری را ارائه دهید. آن وقت من هم بدان می پیوندم و همه با هم در کنار سایر فعالیت های دیگری که دنبال می کنیم، می توانیم آن راه کار را متحدانه و یکصدا عنوان کنیم تا آزادی خواهان دنیا نیز آن را سر دهند و ایرانیان ببینند که دنیائی، برای بازیابی حقوق از دست دادهء آنها، سیاستمداران استفاده جوی خود را با قدرت رأی خود تحت فشار قرار داده اند.
توانمندی ایرانیان آزادی خواه، سرنگونی رژیم اسلامی را امکان پذیر خواهد کرد.
۵ ژانویه ۲۰۲۱
منابع مراجعه:
1. Lobbysists Win is Iranians' Loss
2. Senators Call to Investigate Pro-Iranian Regime Groups
5. مصاحبه های سالهای پیشین با صدای امریکا
MEHR
955
Deep Valley Dr., #2037
P.V.P., CA 90274
Tel: (310) 377-4590