تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
قدرت باجگیری و زورگویی در دیپلماسی رژيم اسلامی
حمید آقایی
در دنیای حیوانات، و بویژه در حیات وحش، چند مکانیزم طبیعی وظیفهء حفظ تعادل محیط زیست و صلح و آرامش را بعهده دارند. از میان این مکانیزم ها، مطمئنا، نیروی تنازع بقا و پایداری نسل و پاسداری از محدودهء زندگی، حتی با اعمال قدرت، از مهمترین مکانیزم های تکامل طبیعی است. اما نبود روحیهء زیاده طلبی، و عدم نفرت یک گونه نسبت به گونه دیگر و بطور کلی اصل و چرخهء حفظ تعادل در محیط زیست مانع از آن شده اند که قدرت طلبی و خشونتِ یک گونه از حیات وحش، هم گونه خود و گونه های دیگر را در خطر نابودی قرار دهد. به همین علت ما پدیده هایی مانند نسل کشی و قتل عام را در دنیای حیوانات نمی بینیم.
در دنیای انسان ها نیز، بویژه زمانی که انسان های اولیه هنوز معنای مالکیت و تصرف یک منطقه را نفهمیده بودند و با شکار و جمع آوری میوهای درختان زندگی می گذراند، همین تعادل و صلح و آرامش مشاهده می شوند. باستان شناسان نیز آثار و نشانه ای جدی از نسل کشی و قتل عام در این دوره از حیات انسانهای اولیه پیدا نکرده اند. از این نظر برخی از اندیشمندان، از جمله ژان ژاک روسو، معتقدند که انسان ها نیز مانند سایر موجودات در ذات خود صلح و آرامش طلب هستند و بر خلاف توماس هابز، که حالت طبیعی انسان را جنگ و اختلاف و کشت و کشتار می دید، حالت طبیعی انسان را صلح و آرامش تعریف می کنند.
در پاسخ به این سوال که پس چرا ما در تاریخ انسان، بویژه پس از آغاز دوره کشاورزی و ادامه آن در دوره صنعتی و شهرنشینی، شاهد برده داری، جنگ و نسل کشی هستیم، اعتقاد بسیاری بر این است که این حوادث نه بدلیل حالت طبیعی انسان بلکه ناشی از شرایط غیر طبیعی، از جمله افزایش و تمرکز جمعیت در یک منطقه خاص و کاهش منابع طبیعی و دنبال آن پدیده هایی مانند مذهب و اعتقادات بوده است. شرایط و اعتقاداتی که بویژه توسط مالکین و قدرتمندان مورد سو استفاده قرار می گرفتند و همچنان نیز قرار می گیرند.
تاریخ جوامع بشری در چند سده اخیر مملو از جنگ و آدم کشی است، اما آمار جنگ ها، قربانیان و ویرانی ها در قرن بیستم نسبت به قرون پیشین روند نزولی را نشان می دهد. ملت ها و دولت ها نیز آموخته اند اختلافات خود را نه از طریق لشکرکشی و جنگ بلکه از راه مذاکره و دیپلماسی حل کنند.
در دنیای امروز، بویژه در میان اکثر ساکنین کشورهای مدرن و دمکراتیک آن اندازه حفظ آرامش و صلح اهمیت پیدا کرده است که نه تنها جریان های سیاسی جنگ طلب و ناسیونالیست راست افراطی شانسی برای گرفتن قدرت ندارند و قدرت دیپلماسی داخلی مانع از آن می شود که فقط یک گرایش خاص حکومت کند، بلکه حتی دولت های این کشورها تا حد امکان سعی می کنند با مذاکره و با دادن امتیاز راه دیپلماسی در رابطه با رقبای منطقه ای و بین المللی خود باز نگاه دارند.
در این میان اما دولت های اقتدارگرایی هستند که همواره تلاش می کنند از چنین شرایطی حداکثر بهره را ببرند و حتی شده با باجگیری و تهدید و پروپاگاندا به اهداف خود دست یابند. نظام رژيم اسلامی از جمله چنین رژیم های اقتدارگرا است که دیپلماسی خود را همواره از طریق باجگیری، تهدید و ایذا و یا گروگان گیری به پیش برده است.
در رابطه با ماجرای غنی سازی اورانیوم، رژيم اسلامی همواره برنامه تولید بمب اتمی و موشک های دوربرد را مانند شمشیر داموکلس بالای سر ملت صلح طلب ایران و دیگر ملل صلح دوست نگاه داشته است. بمانند باجگیری در سر گذر ایستاده و با زور و تهدید اهالی محله را بقول معروف تلکه می کند، که در غیر این صورت مردم صلح و آرامش نخواهند دید.
دیپلمات های رژيم اسلامی از همان زمان تاسیس این نظام، از هنگامی که سفارت امریکا در تهران اشغال شد و یا خمینی سربازان ارتش عراق در زمان صدام حسین را تشویق به شورش می کرد، همواره از تاکتیک باجگیری و پروپاگاندا و تهدید به جنگ استفاده کرده اند. در طول این مدت رژيم اسلامی دیپلمات هایی تربیت کرده است که روشی جز آنچه که در بیش از چهار دهه حاکمیت این نظام سنت همیشگی بوده است، نمی شناسند.
در دوران ریاست رژيم ترامپ در مقابل این روش رژيم اسلامی آگاهانه تر عمل شد و کوشش شد در مقابل سخن زور رژيم اسلامی، سخن زور و تهدید بکار رود. در این دوره اما رژيم اسلامی با اتکا به حمایت های روسیه و چین و اختلافات بین امریکا و اروپا توانست فشارهای حداکثری را تحمل کند. بویژه که در دوران طولانی تحریم ها آموخته بود که چگونه تحریم ها را دور بزند. همانند دیپلمات های رژيم اسلامی، مافیای اقتصادی و عوامل آنها نیز خوب آموخته بودند که در شرایط فشار حداکثری چگونه منافع خود را حفظ کنند.
اختلافات بسیار بنیادی بین دولت ترامپ و دولت های قدرتمند اروپایی در زمینه تجارت بین الملل، محیط زیست و مسایل نظامی و امنیتی مانع از آن شدند که دول غربی یک صدا در مقابل باجگیری ها و زورگویی های رژيم اسلامی ظاهر شوند و سیاست فشار حداکثری، سیاستی که البته در پی ایجاد جنگ جدیدی در خاورمیانه نبود، نتوانست به نتایج مطلوب برسد. دوره ریاست رژيم ترامپ نیز به پایان رسید و بادهای موسمی باج دادن و ساکت کردن این قلدر محله از طریق امتیاز دادن مجددا آغاز به وزیدن کردند.
در این شرایط و اتمسفر جدید سیاسی شاید عده ای تصور کنند که دوران جدیدی از قدرت دیپلماسی در روابط بین المللی رژيم اسلامی آغاز شده است. اما همانطور که در دهه های اخیر شاهد بوده ایم، شاه کلید دیپلماسی رژيم اسلامی مانند هر نظام اقتدارگرای نظامی-امنیتی باجگیری، همواره زورگویی و سو استفاده از تلاش های صلح طلبانه و آشتی جویانه دیگر ملت ها بوده است.