تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
«پرویز»های خواسته و ناخواسته ایران
مینا خسروی
فیلم پرویز ساخته سال ۱۳۹۱ به کارگردانی مجید برزگر، با بازی درخشان لوون هفتوان، فیلمی است با ریتیمی کند اما پر از خشونتهایی غیرقابل باور که بدون درگیری فیزیکی زیاد و صحنههای پرحادثه اتفاق میافتد. پرویز خلاصهای است از پرخاشگری پنهان در جامعه که هر چند گاه یک بار آشکار میشود و همه را شوکه میکند و باز به اعماق زندگی روزمره برمیگردد تا زمانی که باز ماجرای خشونتبار دیگری فاش شود و توجه رسانهها و مردم را به خود جلب کند. جنایتهایی که در زمان ساخت فیلم به ندرت و حالا پس از گذشت ۹ سال تقریبا به صورت روزانه و بدون وقفه در رسانهها حضور دارند.
پرویز را میتوان دمل چرکینی دید که نشاندهنده بیماری کل بدن جامعه است. شخصیت پرویز محصول خود جامعه است و نهایتا به خود جامعه آسیب میزند. پرویزی که در ابتدای فیلم معرفی میشود شهروندی عادی است که زندگیای مطابق عرف ندارد، او ازدواج نکرده است، به شدت اضافه وزن دارد اما در هیچ جا اشارهای مبنی بر نارضایتی یا درخواست برای تغییر این وضعیت ندارد. علاقهای به داشتن شغل و ساختن زندگیای بهتر از وضعیت حداقلی کنونی خودش ندارد و در این سکون و روزمرگی مطلق به زندگیاش ادامه میدهد. سبک زندگی او اما نه توسط پدرش و نه اهالی شهرک به عنوان جامعهاش، تحمل نمیشود.
آنچه تعادل این زندگی ساکن را به هم میزند، تصمیم پدرش به ازدواج مجدد است. به خاطر این تصمیم پدر میخواهد پسرش را از زندگی جدیدش دور کند و نه تنها او را از خانه بیرون میکند بلکه خانهای متروکه بیرون شهرک برای او اجاره میکند و به این ترتیب با زمینلرزهای مهیب تمام تعادل و سکون زندگی بیماجرای پرویز را نابود میکند. پرویز با ناراحتی تصمیم به سازگاری با وضعیت جدید دارد اما ماجرا به همین یک تغییر ختم نمیشود. پرویز به این دلیل که دیگر در شهرک زندگی نمیکند شغل کوچک و کمدرآمدش به عنوان راننده سرویس بچههای شهرک از دست میدهد، او مسئولیت تنخواهگردانی را هم از دست میدهد در حالی که به صراحت و بدون توجه به شخصیت و احساسات او به پرویز گفته میشود که گرچه در خصوص سگها نظراتی چندگانه وجود داشته اما در مورد او همه متفقالقول بودهاند که باید از شهرک-جامعه حذف شود.
آنچه مردم شهرک در نظر ندارند این است که حذف پرویز بدون فکر کردن به عواقب آن تصمیم درستی نیست. پرویز تنهاست و حتی یک نفر هم نیست که با او همدلی کند، صاحب خشکشویی هم با همان صراحت بیملاحظه به او میگوید که نه تنها حق با پدر اوست بلکه اگر هرکس دیگری به جای او بود هم همین تصمیم را میگرفت و اینکه مردمی که پرویز ۳۰ سال با آنها زندگی کرده و به آنها کمک کرده چطور به خاطر شرایط و وزن و تفاوتهایش او را مسخره میکنند و هیچ احترامی برایش قایل نیستند. نتیجه تمام این فشارهاست که پرویز درونگرا و ساکت و وسواسی را به تصمیم خشن اولیه میرساند.
پرویز با گوشت سمی سگها و گربههای شهرک را میکشد. به این وسیله او اولین انتقام سختش را از مردمی که او را طرد کردهاند میگیرد. اما اطلاع دادن به پدرش از این خشونت اولیه که پیامی چندگانه به همراه دارد- تو را دوست دارم و برای تو دست به چنین کاری زدم و مرا به خانه و زندگی سابقم برگردان تا خرابکاری بزرگتری نکنم – تاثیری منفی دارد و باعث میشود تا پدر پرویز که مردی بیاحساس است بیشتر از او دوری کند. نتیجه این کار افتادن پرویز در دور باطل رفتارهای نامناسب اجتماع و بازخوردهای بسیار خشن اوست.
پسر همسایه در خانه جدید که برای سیگار کشیدن به خانه او میآید و با وجود سن کمش سعی میکند از تنهایی پرویز سوءاستفاده کند و از خانهاش برای نگهداری سگش و از تلفنش برای ارتباط با دوست دخترش استفاده کند، قلدر کوچک و جوانی است که پرویز با دور انداختن سگش پس از تمام شدن موعد مقرر یک هفتهای پسر به او واکنش نشان میدهد. صاحبخانه که با پدرش برای بیرون کردن او و تلاش برای حذف کامل او از زندگیاش همدست شده را با زندانی کردن در انباری و کشتن تدریجی، حذف میکند.
دنبال کردن بچههای کوچک و ترساندن آنها و دزدیدن یک نوزاد و رها کردنش در خیابان نشاندهنده بروز رفتارهای ضد اجتماعی اوست و واکنشی به پس زده شدن از سمت اجتماع. او به خودش اجازه میدهد والدینی که فرزندشان را بدون مراقبت کافی رها میکنند درسی آموزنده بدهد. او در محل کارش هم به ناهنجاریای که وجود دارد به شیوه خودش پاسخ میدهد و سرپرست قلدری که با دور زدن قانون پول در میآورد را با ترفندی از کار بیکار میکند و حالا به همکار دیگرش هم اجازه خوابیدن نمیدهد. حالا پرویز خودش را فردی قدرتمند میداند که میتواند به درست و غلط از نظر خودش واکنش نشان دهد و تنبیههایی مطابق رفتار افراد برای آنها در نظر میگیرد.
https://www.youtube.com/watch?v=3YajJvyBD3s
بزرگترین گام خشونت آمیز برای پرویز اجرای عدالت برای پدرش است، پس از کشتن صاحب خشکشویی که با زبان گزندهاش همواره در حال تحقیر پرویز برای به خیال خودش اصلاح او و ساختن یک شهروند معمولی از اوست-زن بگیر، کار پیدا کن و… – حالا به سراغ پدر و زن جدیدش میرود که قبلا فهمیدهایم به خاطر پول پدرش با او ازدواج کرده است. پرویز سکانس پایانی فیلم، مردی جسور است، در جایگاه قدرت-صندلی پدرش- مینشیند و حرفهای تلخ و گزنده میزند و امر و نهی میکند و نهایتا اوست که آنها را بر مبلی مینشاند تا حرفهایش را بگوید و احتمالا آنها را بکشد.
تحقیقات جامعهشناسی و روانشناسی بارها ثابت کردهاند، اجتماعی که نتواند تفاوتها را تحمل کند و پر از خشونتهای کوچک و غیر مستقیم باشد، نهایتا با شهروندانی طرد شده و بسیار خشمگین مواجه خواهد شد که به دنبال انتقام از جامعهای که زندگی آنها را تلخ کرده است، دست به خشونتهای بسیار سهمگین و غیرقابل جبران میزنند.
خشونتی که در جامعه ایران کنونی وجود دارد، نتیجه عوامل متعددی از جمله خشونت صاحبان قدرت، خشونت مجریان قانون، حفرههای بسیار زیاد متن قانون و مذهبی است که چیزی جز وجه خشن آن-جنگ و کشتن به نام دین و خدا- تبلیغ نمیشود و مسایل اقتصادی که به عنوان تیر خلاص باعث رسیدن جامعه به بنبست میشود. محصول فرهنگ غیرپویایی که قانون و مذهب در جمهوری اسلامی به وجود آوردهاند، جامعهای است که خشونت تولید میکند و در طول زمان با عدم بازخورد مناسب اجازه گسترش بی رویه این خشونت داده شده است.