تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

24 خرداد ماه 1400 -  14 ماه ژوئن 2021

 اهداف شوم خامنه ای از مهندسی انتخابات  1400

ن.و. قلم

همه شواهد و نظرسنجی ها نشان میدهد که اکثر ایرانیان در انتخابات ریاست جمهوری آینده شرکت نخواهند کرد. زیرا، بعد از چهار دههء طولانی زندگی تحت رژيم اسلامی، بر همه ثابت شده است که رییس جمهور در این رژیم عملا هیچ کاره است و بنابراین فرق زیادی نمی کند که چه کسی این سمت را به عهده بگیرد. از طرفی، رژیم هر رای را به خود نسبت داده و شمار بالای آراء را نشانهء حقانیت (مشروعیت) خود قلمداد می کند. در نتیجه، در حالی که رأی دهندگان خواهان تغییر شرایط هستند رژیم رأی آنها را تاییدی بر سیاست های خود و مجوز ادامهء همان سیاست های ضد ایرانی خود تلقی کرده و به رویهء گذشته ادامه می دهد. بنابراین، تحریم انتخابات نمایشی و غیر دموکراتیک پیش رو یک حرکت مدنی صحیح از سوی مردم کشور برای سلب حقانیت (مشروعیت) از رژیم ناکارآمد و ارتجاعی حاکم است.

تحریم انتخابات نمایشی اما دلیل نمی شود که مسایل مرتبط با آن مورد بحث قرار نگیرند؛ به خصوص انتخاباتی که می تواند نقطهء عطفی در سپهر سیاسی کشور باشد. در این مقاله اهداف احتمالی خامنه ای از مهندسی انتخابات 1400 در قالب دو سناریوی محتمل بررسی می شود:

* برخی از صاحبنظران اظهار نظر کرده اند که، با انتخاب برنامه ریزی شده آقای رئیسی، رژیم در واقع ویترین نمایشی مردم سالاری دینی را کنار گذاشته و مراکز قدرت حقیقی و قدرت حقوقی یکی می شوند تا هستهء سخت قدرت دولت را هم در دست گیرد. آقای خامنه ای،پس از تشکیل مجلس گوش به فرمانه اصطلاح انقلابی)، که عمدتاً متشکل از امنیتی ها و سپاهیان به ریاست سردار محمد باقر قالیباف و همراه با حذف امثال علی مطهری ها، محمود صادقی ها و پروانه سلحشوری ها و دیگر صداهای مخالف بود، قدم اول را در یکپارچه کردن قدرت برداشته و این بار قصد دارد با در اختیار گرفتن دستگاه اجرایی و برکشیدن برادرانِ به اصطلاح ارزشی و اصولگرا در مقام رییس دولت و وزیر امورخارجه و نفت و غیره زمینه های لازم را برای نرمش قهرمانانه آماده کرده و فتیلهء فعالیت های هسته ای را در مقابل لغو تحریم ها پایین کشد. در نتیجه، با افزایش فروش نفت برای مدتی، وضع اقتصادی بهتر و وضعیت اجتماعی با ثبات تر می شود که فرصت مناسبی است برای تغییرات برنامه ریزی شده در رهبری نظام و چه بسا تغییر ساختار حقوقی نظام سیاسی از نظام ریاستی به پارلمانی، و تبدیل به اصطلاح «جمهوری» اسلامی به «حکومت اسلامی». آقایان دکتر صادق زیبا کلام و دکتر احمد زید آبادی و برخی صاحبنظران دیگر، کم و بیش، چنین سناریویی را مطرح کرده اند. این سناریو ضمن آنکه نگاه میان مدت دارد دارای تناقضاتی است که به آن اشاره می کنیم.

سناریوی دیگری که متصور است آن است که تمام این ها در واقع زمینه سازی برای تبدیل ایران به کرهء شمالی دیگری در خاورمیانه و تحت حمایت امنیتی  -نظامی روسیه و پشتیبانی اقتصادی چین (در کوتاه مدت عمدتاً از طریق خرید نفت) است. با این تفاوت که در اینجا، برای حفظ ثبات سیاسی، به جای دیکتاتوری کمونیستی موروثی حکومت اسلامی موروثی مستقر خواهد بود. فراموش نکنیم که در سال های اخیر هم روسیه و هم چین به سمت اقتدارگرایی بیشتر و مادام العمر کردن ریاست جمهوری آقای پوتین و آقای شی حرکت کرده حمایت خود از کره شمالی و دولت های غیر دموکراتیک در آسیای مرکزی (ترکمنستان، تاجیکستان)، اروپا (روسیه سفید)، خاورمیانه (سوریه، مصر) و افریقا را افزایش داده اند.

در این سناریو رژیم، پس از تشکیل دولت ابراهیم رئیسی و استقرار اصولگرایان عمدتاً امنیتی و سپاهی در مصادر اصلی امور، با انداختن تقصیر وضعیت کنونی کشور از نظر فساد اداری، بی عدالتی اجتماعی، فقر و فلاکت، رکود اقتصادی، بیکاری و تورم و خلاصه ناکارایی نظام به گردن دولت قبلی، مقامات اداری و سیاست های لیبرالی و کارشناسان و اقتصاددانان غرب زده آن، با اعمال محدودیت های شدید بر آزادی های سیاسی و اجتماعی، بستن رسانه های عمومی و کنترل فضای مجازی و اینترنت و ارتباطات بین المللی اقدام به پاک سازی و تصفیهء وسیع و گسترده در دستگاه های دولتی و دانشگاه ها و رسانه های عمومی، و خلاصه همهء عرصه های عمومی، می کند؛ با هر گونه انتقادی بشدت برخورد شده و نا آرامی اجتماعی با خشونت سرکوب می شود. چه بسا بسیاری از دولتمردان کنونی، فعالان حقوق بشر، دانشگاهیان، روشنفکران و هنرمندان و منتقدان به زندان و حبس های خانگی و تبعید و غیره محکوم شوند. بطور خلاصه، ظرف چند ماه، آرامشی گورستانی بر کشور حاکم می شود تا ضمن امضای قراردادهای امنیتی، نظامی و اقتصادی بلند مدت با روسیه و چین و آسودگی خیال رژیم از حمایت های سیاسی، اقتصادی و نظامی این قدرت ها در مقابل فشارهای غرب زمینه های لازم برای تغییرات مورد نظر آقای خامنه ای در نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور فراهم شود.

از نظر نگارنده این یک سناریو با احتمال وقوع بالا است و نظر به دلالت های فاجعه بار آن شایسته است در تحلیل مسایل کشور و انتخابات پیش رو مورد توجه اوپوزیسیون و کنشگران سیاسی در داخل و خارج کشور قرار گیرد. سئوالی که پیش می آید آنکه چه شواهدی بر له این سناریو وجود دارد؟

نخست باید توجه کرد که این سناریو مهندسی انتخابات رژیم را در یک افق زمانی طولانی تر و در چارچوب بیانیهء گام دوم انقلاب خامنه ای در نظر می یرد. خامنه ای در آن بیانیه می گوید که مایل است کشور را برای حرکت به سوی آنچه به خیال خود تمدن اسلامی می نامد آماده کند. این حرکت مستلزم تغییر ماهیت نظام سیاسی از «جمهوری اسلامی» به «حکومت اسلامی» (شاید بدون تغییر نام آن) و تضعیف و یا حتی حذف مراکز قدرت سیاسی مبتنی بر رأی مردم، یا بطور خلاصه «جمهوریت نظام» در مقابل «رأی ولی فقیه» است. بنابراین، پس از تشکیل مجلس فرمایشی و گوش به فرمان اسلامی، اینک نوبت دستگاه اجرایی است که با دولتی متشکل از عناصر امنیتی و سپاهی و به ریاست آخوندی بی سواد و جنایتکار که در هر حال معتقد به ولایت فقیه بوده و عملاً سرسپردگی خود به نظام را با کارنامهء خونین خود در قتل عام و حبس و شکنجه مخالفان رژیم ثابت کرده است به پای کار بیاید و آمادهء اجرای منویات ولی فقیه در گام دوم انقلاب باشد.

اما این تنها انگیزهء «مهندسی» انتخابات پیش رو نیست. الزامات و ضرورت های فوری تری نیز تشکیل چنین دولتی را ایجاب می کنند.

در سال های اخیر گزارش ها و مطالعات اقتصادی - اجتماعی زیادی بر نارضایتی های گسترده مردم و بروز خشم و کینهء آنها نسبت به مسئولان و موجدان وضعیت اقتصادی و اجتماعی حاکم بر کشور اشاره کرده اند. شکایت از فساد های گستردهء مالی، شکاف فزایندهء طبقاتی، فقر فزاینده و تبعیض های آشکار در سرتاسر کشور عمومیت یافته و اعراض جوانان از دین و مذهب و روحانیت شیعه به امری بدیهی و آگاهی عمومی تبدیل شده است. بطور خلاصه، عملکرد رژیم در کلیت آن موجب از بین رفتن مشروعیت رژیم در نزد مردم شده و سقوط مداوم کیفیت زندگی، به قول برخی از جامعه شناسان، بخش بزرگی از جامعهء شهری ایران را جنبشی و مستعد شورش نموده است. نتایج برخی از این تحقیقات در رسانه های عمومی و مطبوعات منتشر شده و در رسانه های جمعی مورد بحث قرار گرفته است(1). از نظر برخی از صاحب نظران، شورش های دیماه 96 و آبانماه 98 را در واقع می توان نمونه های کوچکی از انفجارهای اجتماعی احتمالی در آینده دانست. از آنجا که این وضعیت بر پشت عناصر بلند مدت و بنیادینی مانند تغییرات ساختار جمعیتی، تخریب محیط زیستی، گسترش شتابان شهرنشینی همراه با فقر و افزایش قارچ گونهء حاشیه نشینی در اطراف شهرهای بزرگ به دلیل رکود بزرگ اقتصادی و ... نشسته است برخی از جامعه شناسان و متخصصان علوم انسانی از اجتناب ناپذیر بودن شورش های خیابانی در آینده صحبت کرده اند.

از آنجا که با استمرار سیاست های رژیم، و متقابلاً تداوم تحریم های غرب، امیدی به بهبود اوضاع اقتصادی  -اجتماعی نمی رود خامنه ای و مشاوران اش می دانند که وضعیت می تواند در آینده بحرانی تر شود. چنانچه این جنبش ها و شورش های خیابانی شروع شوند می توانند چنان غافل گیر کننده و عظیم باشند که، مانند سیلی بنیان کن، رژیم را از جا کنده و با خود ببرد. به همین دلیل آنها شروع به ایجاد آمادگی برای مواجهه با این سیل بنیان کن کرده اند. از سه سال پیش، و پس از بروز شورش های دیماه 1396 خامنه ای تغییراتی در مسئولان سپاه و بسیج داده و سخنرانی هایی در لزوم ایجاد آمادگی برای سرکوب این شورش ها به عمل آورد. حتی به نظر میرسد تظاهرات آبان ماه 1398 با تحریک و زمینه سازی عوامل امنیتی و انتظامی و برای تست توان سرکوب نیروهای ضد شورش و مشاهدهء عکس العمل مردم در مقابل این سرکوب های سبعانه عمداً به خشونت کشیده شد. اظهارات شاهدان این حوادث و نقل قول های محمود صادقی، نماینده سابق مجلس، از شمخانی دبیر شورایعالی امنیت و نیز رحمانی فضلی وزیر کشور در تصمیم رژیم برای اعمال خشونت های مرگبار در مقابل تظاهر کنندگان این نظر را تائید می کند. خامنه ای در صدور دستور سرکوب معترضان آبان 98 حتی تعریف «مستضعفین» را نیز تغییر داد تا مبادا عذاب وجدان و تزلزلی در پاسداران و بسیجیانی که برای سرکوب حاشیه نشینان و گروه های کم درآمدی که در اعتراض ها شرکت می کنند اعزام می شوند بوجود آید.

در هر حال خامنه ای می داند تا زمانی که رژیمی مانند کره شمالی و با آن محدودیت های اجتماعی - سیاسی در ایران ایجاد نکند رژیم اسلامی، به دلیل ناکارامدی ذاتی و نابهنگامی تاریخی خود در قرن 21 ، همواره در معرض استحالهء داخلی در برابر احاطهء فرهنگی غرب و خطر براندازی شورش های میلیونی مردم قرار خواهد داشت. رئیسی، که سابقهء هولناکی در کشتار و حبس و شکنجهء مخالفان رژیم دارد و با ذهن بسته و هوش و استعداد کمی که از خود نشان می دهد و احتمالا آشنایی محدودی که با مقتضیات دنیای کنونی و مناسبات بین المللی دارد، بهترین گزینه برای چنین هدفی است. او، در رأس یک دولت امنیتی نظامی، می تواند با حذف و سرکوب خشونت آمیز مخالفان چنان رژیمی سیاسی را مستقر کند و احتمالاً بعد از ایفای نقش خود کنار گذاشته شود. اما خامنه ای برای ایجاد یک رژیم سیاسی مشابه کره شمالی و موروثی کردن حکومت خود، علاوه بر سرکوب مخالفان و از بین بردن و خاموش کردن رهبران سیاسی برانداز در داخل و خارج، باید آن بخش از نخبگان (الیت) سیاسی حاکم، شامل سیاستمداران و دولتمردانی مانند حسن روحانی، محمود احمدی نژاد، محمد خاتمی، علی لاریجانی، اسحاق جهانگیری، محمد جواد ظریف و بطور کلی اعتدالیون و اصلاح طلبان، را کنار زده و امثال رئیسی و دیگر خشک مغزان مذهبی و امنیتی، مانند سعید جلیلی و قالیباف و امثال آنها، را سر کار بیاورد. این کاری است که او از مدتها پیش شروع کرده و قصد دارد با در دست گرفتن دستگاه اجرایی و به کمک دولت آینده آن را به پایان برد.

در تایید این مشاهده باید به نحوه و جهت گیری رد صلاحیت های داوطلبان ریاست جمهوری اخیر توجه کرد. اگر رژیم به دنبال مذاکره و توافق با آمریکا و غرب بود نامزدهای اعتدال گرایان و اصلاح طلبان و به خصوص علی لاریجانی و اسحاق جهانگیری را رد صلاحیت نمی کردچه به خوبی می دانست که هر یک از آنها (مخصوصا علی لاریجانی که در واقع نامزد مورد نظر روحانی بود) با همکاری جواد ظریف بهتر از دیگران می توانستند به این توافق ها دست یابند. در حالی که انتشار مشکوک نوار مصاحبه ظریف و صحبت های بعدی خامنه ای در این مورد، که پایانی بود بر حیات سیاسی ظریف در آینده، و نیز رد صلاحیت های گستردهء اصلاح طلبان و اعتدالیون، و به خصوص دو چهرهء یاد شده، نشان می دهد که نه تنها چنین قصدی در کار نبوده بلکه هدف پایان دادن به این مذاکرات است. جملهء معروف خامنه ای که «مذاکره نمی کنیم و جنگ هم نخواهد شد» بیشتر مؤید آن است که او دنبال وضعیتی است که با آمریکا و غرب مذاکره نکند و در عین حال، به دلیل حمایت سیاسی - نظامی روسیه و چین، مورد تهدید و مداخلهء نظامی هم قرار نگیرد. به همین دلیل، به نظر میرسد تحلیل هایی که هدف خامنه ای از روی کار آوردن رئیسی و تشکیل دولت اصولگرا را مقدمهء نرمش قهرمانانه و تعامل با غرب می دانند با واقعیت موجود نمی خواند.

در ضمن نباید فراموش کرد که چهار سال قبل، و در بحبوحه انتخابات ریاست جمهوری سال 1396، آقای پوتین هیات بزرگی را به ریاست نمایندهء ویژه خود به مشهد و دیدار آقای رئیسی، که در آن زمان تولیت آستان رضوی بود، فرستاد. این خود نشانهء آشکاری از حمایت روسیه از آقای رئیسی و در واقع جناح سیاسی او بود و این فرضیه را تقویت می کند که روسیه ممکن است پس از روی کار آمدن رئیسی، در برابر امتیازهایی مثل تصویب تقسیم دریای خزر توسط ایران، یک قرارداد امنیتی متقابل با ایران امضاء کرده و در واقع ایران را تحت الحمایه روسیه قرار دهد. پیش نرفتن مذاکرات برجام در وین و نقش مشکوکی که نمایندهء روسیه در این مذاکرات و اطلاع رسان از آن بازی می کند شاید نقشه ای باشد برای آن که مذاکرات را تا پایان دولت روحانی طول دهند و سپس دولت (انقلابی) بعدی، به بهانهء خودداری آمریکا از لغو کامل تحریم ها، از مذاکرات بیرون بیاید. در آن صورت خامنه ای می تواند تحریم ها را دلیل وضعیت وخیم اقتصادی کشور و توجیهی برای قطع رابطه با غرب و توسعهء روابط اقتصادی و سیاسی ایران با چین و روسیه به حساب آورد.

امیدوارم تحلیل من درست نباشد؛ اما اگر احتمال کمی هم برای درستی آن بدهیم جای تاسف و نگرانی بزرگی برای مهین عزیز ما وجود دارد و نه تنها اوپوزیسیون برانداز بلکه حتی اصلاح طلبان صادق نیز باید به افشای پشت پردهء مهندسی انتخابات 1400 برخاسته و مردم را آگاه کنند تا مانع تحقق اهداف شوم خامنه ای شوند. در روزهای گذشته، در صحبت های حسن خمینی، بیانیهء سید محمد خاتمی و برخی از سران صلاح طلب دیگر، از تلاش مراکز قدرت برای تضعیف جمهوریت نظام اظهار نگرانی شده بود و مهندس بهزاد نبوی، رئیس نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان، نیز پس از سخنرانی خامنه ای اشاره ای تلویحی به نظر او برای حذف جمهوریت نظام کرده بود،اما هیچ کدام از سران اصلاح طلب تا کنون صراحتاً از برنامهء خامنه ای برای حذف جمهوریت نظام و تبدیل ایران به کرهء شمالی خاورمیانه صحبت نکرده است.

از نظر نگارنده، بهترین اتفاقی که می تواند در انتخابات نمایشی پیش رو بیفتد، مشارکت حداقلی مردم برای سلب مشروعیت از نظام و در عین حال شکست سنگین اصولگرایان و بویژه رئیسی در آن است. این موضوع می تواند مانع اجرای برنامه های شوم خامنه ای شود یا حداقل چند سال آن را به عقب اندازد؛ چند سالی که ممکن است، با مرگ خامنه ای یا ظهور یک اپوزیسیون برانداز قدرتمند و قیام مردم ایران برای استقرار دموکراسی، نقطهء پایانی بر این پرانتز سیاه تاریخ ایران بگذارد. هر چند تحقق این آرزو تقریباً محال به نظر می رسد، زیرا مهندسی انتخابات به نحوی بوده که انتخاب رئیسی را تقریباً قطعی می کند، اما غیر ممکن نیست و ما ممکن است در روزهای آتی در نوشته ای به آن بپردازیم.

_____________________________________

1. بعید نیست نتایج برخی از این گزارش ها و تحلیل ها از اتاق های فکر نظام به محافل برادران لومپن الهی و امثال حسن عباسی و سردار سعید قاسمی نشت کرده که عربدهء تهدید مقامات دولتی و آمدن به خیابان برای مقابله با معترضان را سر داده اند. جلیلی و همفکرانش در مناظرات ریاست جمهوری اشاراتی تلویحی به این مطالعات داشتند.

بازگشت به خانه