تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

1 امرداد ماه 1400 -  23 ماه ژوئیه 2021

آیا در ایران واقعاً اپوزیسیونی وجود دارد؟

سام قندچی

    در 43 سال گذشته هر بار که جنبش مردم، به سقوط رژیم منجر نشده، و یا فروکش کرده، عده ای دوره راه افتاد اند و حدیث یأس می خوانند که: «آقا؛ اپوزیسیونی در ایران نیست و آمریکا هم که حالا با این رژیم ساخته، بروید دنبال زندگی تان»! اینها بعد از فروکش کردن جنبش سبز نیز گفتند که «تظاهرات چند میلیونی در تهران به این خاطر بود که خودشون - یعنی اصلاح طلبان - آن را براه انداخته بودند و بعد هم که دیدیم یا با جناح حاکم ساختند و یا حذف شدند!»

اما این حرف ها حقیقت ندارد، چرا که که مردم ایران تحت رژیمی شدیداً دیکتاتوری زندگی می کنند و اپوزیسیون اش نمی تواند - نظیر اپوزیسیون در آمریکا و اروپا - خود را در مطبوعات و اعتراضاتِ با برنامه نشان دهد.

اجازه دهید به هر دو نکته در مورد «اپوزیسیون» و بعد هم موضوع «آمریکا»، پاسخ دهم: 

 

1. اپوزیسیون

کمتر از 10 سال بعد از شکست جنبش سبز، در خیزش 96 دیدیم که شکافی درون رژیم یعنی اعتراض هواداران آیت الله احمد علم الهدی در مشهد فرصتی شد که اپوزیسیون در 125 شهر تظاهرات بر پا کند. دو سال بعد هم در خیزش 98 همین حقیقت را در ماجرای افزایش قیمت بنزین مشاهده کردیم! اندکی پیش نیز رویداد تاریخی پیروزی اپوزیسیون در تحریم انتخابات 1400 رخ داد و امروز هم شاهد اعتصابات کارگری در ایران هستیم.

می پرسند «پس چرا اکنون که اعتصابات کارگری در جریان است حرکتی خیابانی نظیر خیزش های 96 و 98 راه نیافتاده؟» و نمی دانند که این امر دست اپوزیسیون نیست که حرکت های مردمی یا حتی انقلاب 21 را راه بیاندازد. همزمانی تظاهرات خیابانی و اعتصابات کارگری در انقلاب 57 نیز دست اپوزیسیون نبود، همانطور که در 5 سال اخیر نیز اپوزیسیون در راه افتادن خیزش 96 نقشی نداشت.

واقعیت این است که اعتصابات کارگری و تظاهرات خیابانی مکانیزم های خود را دارند و لزوماً همزمان نیستند، حتی در آمریکا پیش از پایان جنگ ویتنام شاهد تظاهرات وسیع خیابانی بودیم در حالی که بعد از پایان جنگ ویتنام تازه اعتصابات کارگری راه افتاد!

اپوزیسیون دموکراتیک، نه این اعتراضات را، و نه انقلاب ها را، خلق نمی کند، بلکه تلاش می کند آنها را برای رسیدن به هدف جامعه ای دموکراتیک، سکولار، و آینده نگر رهبری کند!

 

در وجود «نقش رهبری اپوزیسیون» هم شکی نیست. تفاوت در این است که در دوران انقلاب 57، اپوزیسیون آن زمان، یعنی خمینی و دیگران، توانستند بازاریان را برای کمک مالی به خانواده های کارگران اعتصاب کنندهء شرکت نفت، به حرکت درآورند!

 

2. فضای بین المللی

بحث دومی که راه می افتد مبنی بر این است که «آمریکا دیگر با رژیم ساخته و فاتحه این حرکت تازه را نیز باید خواند.»

اولاً آمریکا، و مشخصاً هر دولتی در جهان، دنبال منافع ملی خود هستند و زمان هایی ممکن است این منافع با اهداف اپوزیسیون ایران در تطابق باشد و زمان هایی نیز چنین نباشد! مثلاً، در دوران جنگ سرد، اساساً مسألهء اصلی آمریکا مقابله با شوروی بود و به همین دلیل جنبش اسلامی را متحد نزدیک خود می دید و حتی به همین خاطر «کمربند سبز» را در افغانستان و ترکیه و کشورهای دیگر خاورمیانه و آفریقا و نقاط دیگر ایجاد کرد و پتانسیل جنبش اسلامی ایران را هم برای اتصال به همین طرح کمربند سبز مورد توجه قرار داد.

آنگاه، زمانی که دید رژیم شاه پایان یافته، از خمینی حمایت کرد تا قدرت به دست کمونیست ها نیافتد. امثال ارتشبد فردوست و شماری از ژنرال های عالیرتبهء ارتش شاه نیز در واقع همین استراتژی آمریکا را پیاده می کردند و من شخصاً اطلاعی ندارم که واقعاً کسی به آنها از وزارت خارجهء آمریکا دستور داده باشد. به هرحال موضوع خیانت به شاه نبود!

در حقیقت، در همهء 15 سالِ قبل از انقلاب، این استراتژی آمریکا توسط خود «ساواک» اجرا می شد و حمایت ساواک از دکتر علی شریعتی و حسینیه ارشاد نسز به همین دلیل بود. وگرنه آنهایی که مسؤل این کارها بودند خائن به شاه نبودند و دقیقاً خودِ شاه نیز سمتگیری کامل با استراتژی آمریکا در زمان جنگ سرد داشت!

حال ممکن است سؤال شود که «آیا به رغم آنکه امروز اهداف اپوزیسیون با جوامع دموکراتیک غربی نزدیک است و امروز سمت گیری اپوزیسیون ایران (حتی «اپوزیسیون چپ» اش) با دنیای لیبرال و دموکراتیک و سکولار همسو است، باید از این حقایق درس بگیرد و در استراتژی خود یک طرفه سمت گیری نکند؟» در این رابطه و از نظر این نگارنده، اپوزیسیون ایران باید از اسرائیل یاد بگیرد.

امیدوارم این حرف باعث سوء تفاهم نشود. من در مورد اسراییل نظرم را سال هاست به روشنی نوشته ام، اما اینجا بحث، صرفاً آوردن مثالی از روابط خارجی است و من اسراییل را بعنوان مثال مطرح می کنم.

اسراییل، از روز اول و به روشنی، در «اهداف استراتژیک» خود با جهان دموکراتیکِ غرب، و در رأس آن آمریکا، همسو بوده و هست؛ اما، در «سیاست خارجی» خود همهء تخم مرغ ها را در سبد آمریکا نمی گذارد و روابط محکم خود را با «روسیه» و «چین»، چه قبل از سقوط شوروی و چه امروز، خفظ کرده است!

متأسفانه، اپوزیسیون ایران در 40 سال گذشته اساساً روابط خارجی خود را با قدرت های بزرگ، صرفاً به آمریکا و اروپا محدود کرده و به همین علت نیز مثلاً وقتی جمهوریخواهان یا دموکرات ها در آمریکا سرِ کار می آیند، نوعی رابطهء «عشق و تنفر» ایجاد شده است!

و توجه کنیم که این امر در حالی است که رژیم اسلامی، بصور مختلف، هم با آمریکا و اروپا و هم با روسیه و چین مناسبات دارد و منافع خودش را دنبال می کند!

از دیدگاه صاحب این قلم، اپوزیسیون ایران هم باید همان کاری را انجام دهد که اسراییل می کند؛ یعنی، به رغم احساس نزدیکی کامل با آمریکا و جهان غرب، با روسیه و چین نیز برای منافع مردم ایران وارد گفتگو شود.

 بازهم تکرار می کنم که امیدوارم این حرفم باعث سوء تفاهم نشود!

من، شخصاً، برای دموکراسی در کشور و دولت آمریکا احترام زیادی قائل هستم و در این پیشنهاد نیز قصدم تحقیر مردم و دولت آمریکا نیست، چه سیاستمداران جمهوریخواه بر سر کار باشند و چه دموکرات؛ و من اساساً خود را در موضوعات سیاسی در آمریکا «پارتیزان» نمی دانم و همواره از موضع دوحزبی در آمریکا حمایت کرده ام و می کنم! 

در عین حال شخصاً نه دیپلمات هستم و نه در انجام این امور تخصصی دارم، اما دوستانی نظیر دکتر مهران براتی می توانند بهتر از صاحب این قلم در این مورد نظر دهند. (و همینجا بگویم که در مورد آنچه در این مقاله نوشته ام با دکتر براتی ابداً تماسی نداشته ام).

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،

چهاردهم تیر ماه 1400 - July 5, 2021

http://www.ghandchi.com/4108-iran-opposition.htm

 

مطالب مرتبط: 1     2     3     4     5     6     7     8     9     10     11     12     13     14

 

 

 

بازگشت به خانه