تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
درد مزمن خاورمیانه
«برای سما» فیلمی ست مستند؛ روایت «وعد الخطیب» از زندگی خودش، فرزندش «سما»، و همسرش «حمزه الخطیب»، پزشک سوری، که طی سالهای جنگ در سوریه، شهر خود، حلب، را ترک نکردند. در طول فیلم مخاطب با خانوادهء ۳ نفری «الخطیب» همراه میشود و در انتها، همراه با آنها، بهتزده بغض میکند.
در انتهای فیلم، در حالی که جنگنده های روسی غیر نظامیان بی گناه را بمب باران میکنند و هیچ نیرو و قدرتی در جهان قصد و سعی خاصی برای توقف این جنگندهها ندارد، فردی از سازمان ملل با حمزه تماس میگیرد و به او برای رهایی از این بحران راهکار میدهد: «فرار». این تنها راهکار پیشنهادی سازمان ملل به انسانهایی زیر رگبار گلوله و بمب است؛ راهکاری که مثل پتک بر سر شخصیتهای قصه و مخاطب کوبیده میشود. سالهاست فرار، یا به نوعی کوچ اجباری، تنها چارهء مردمان خاورمیانه است.
پایان تلخ فیلم «برای سما» را میتوان به قصهء افغانستان هم تعمیم داد. گرچه افغانستان از نظر جغرافیایی در خاورمیانه واقع نیست اما، از نظر دردها و مشکلات و معضلاتی که با آن دست به گریبان است، شباهت بسیاری به کشورهای خاورمیانه دارد. شاید وقت آن شده باشد که معادلات جغرافیایی را تغییر داده و جهان را، نه از نظر مختصات جغرافیایی کشورها، که بر اساس دردهای آنها تقسیمبندی کرد. درد افغانستان، درد سوریه ست، درد عراق ست، درد یمن و ایران است، دردی از جنس درد های خاورمیانه ای.
در سوریه، هنگام حملهء جنگنده های روسی، جهان چشم و گوش خود را میبندد؛ در افغانستان وقتی هواپیماهای پاکستانی درهء پنچشیر را مورد هدف قرار میدهند، جهان، به همین شکل، کور و کر میشود.
«درد خاورمیانهای» دردیست مزمن که عامدانه به شکل یک ویروس بیولوژیک سیاسی، توسط سیاستمداران به جان این جغرافیا افتاده است. هیچ سازمان حقوق بشری، هیچ ارگانی و هیچ کسی در جهان برای درمان این درد برنامه و ارادهای ندارد: خاورمیانه جاییست که مردمان اش آدمند، ولی بشر نیستند! به همین دلیل از مزایای حقوق بشر بیبهرهاند.
«آدم» های خاورمیانه برای سازمان ملل متحد پشیزی ارزش ندارند. جوامع بینالمللی، با آگاهی از تمام فجایع خاورمیانه، تلاشی برای برقراری صلح و آزادی و آرامش در این منطقه نمیکنند. در واقع نفعی هم برایشان ندارد که در این راستا تلاش کنند. چه بسا این جنگ و خونریزی در خاورمیانه باعث فروش سلاح و اسلحه میشود و به نفع آنهاست که حالا حالا ها در این بخش از کره زمین آشوب و بلوا حاکم باشد.
مردمان خاورمیانه بیکسترین آدمهای کره زمین اند. کشورهای پیشرفته و «جهان اولی» سالیان سال پیش مشکلات و مسایل امروزی خاورمیانه را پشت سر گذاشته اند. آنها جنگ بر سر بردهداری، حق رأی، آزادی بیان، حقوق برابر و دموکراسی را از سر گذراندهاند، و اکنون به «آرامش پس از طوفان» رسیدهاند؛ به دورانی که طی آن بیاهمیتترین موضوع طوفانیست که در چند سالهء اخیر خاورمیانه را درنوردیده است. زندان ها و زندانیان ایرانی، آوارگان سوری، افغانی های بحرانزده و گرسنگان یمن برای هیچ نهاد و سازمان بین المللی اهمیتی ندارند.
پس چه باید کرد؟ تا کی باید به امید این «سبکباران ساحل ها» نشست؟ فکر نمی کنید که شایذ باید، برای درمان «درد مزمن خاورمیانه» ابتدا این واقعیت های تلخ را پذیرفت و سپس، بدون امید به نیروئی خارجی، برای درد خود درمانی یافت؟ آیا همیت امید بی حاصل نتیجه جز ئوام و استمرار درد ندارد؟