تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
دنیای رنگی اما اجباری اصلاح طلبان
محمدعلی ابطحی، روحانی اصلاحطلب، در توییتر خود تصویری منتشر کرده که شامل دو بخش است، بخش بالایی تصویر زنانی محجبه با پوشش سیاه و در بخش پایین تصویر زنان با حجاب رنگین به چشم میخورند. او در وصف این عکس با ترتیب یاد شده نوشته است: «حجاب پوشش است، رنگ سیاه نیست، جامعهء رنگی شادابتر است»؛ و در ادامه از حجاب رنگی بعنوان یادآور کاشی کاریهای زیبای ایرانی نام برده است! بدین ترتیب، محمدعلی ابطحی، با مرام و منش سیاسی خود، که همان اصلاح طلبیست، «حجاب خوب!» را توصیف کرده است.
اما سال هاست که زنان ایرانی در حال مبارزه با حجاب اجباری هستند؛ زنان و دختران بسیاری با احکام ناعادلانه بلند مدت به خاطر نپذیرفتن حجاب اجباری در حبس به سر میبرند؛ و پوشش اختیاری یکی از اولین خواستههای زنان ایران است.
همچنین،
بعد از گذشت بیش
دو
دهه از ظهور اصلاحطلبان، برای جامعهء
ایران
آشکار
است
که
اصلاح
طلبان و اصول
گرایان دو روی یک سکه هستند؛
برای هر
دو حفظ نظام
«اوجب
واجبات»
است
و
به همین دلیل شعار «اصلاح طلب،
اصول
گرا
/
دیگه تمومه ماجرا» در تجمعات اعتراضی به گوش میرسد.
وظیفهء
اصلی اصلاحطلبان در
رژيم
اسلامی رنگ و لعاب دادن به قوانین ناکارآمد و ضعفهای مدیریتی حکومت بوده است.
همانگونه که محمدعلی ابطحی
-
که از قضا رئیس موسسه
«گفتگوی
ادیان»
هم
هست
-
با مسلک اصلاحطلبانهء
خود سعی دارد موضوع مهم حجاب اجباری را به رنگ آن تقلیل دهد.
او فراموش کرده،
و یا به صلاح
اش
است
که
فراموش کند که وقتی عبارت «اجبار» در کنار هر چیزی قرار بگیرد به خودی خود آن فعل
آزار
دهنده و غیر
قابل
قبول می
شود.
پس
آیا می
توان حجاب اجباری را،
با بزک روسری و چادرهای رنگی با طرحهای کاشیهای ایرانی،
زیبا ساخت؟ با این کار آیا از وزنهء
اجبار آن کاسته می شود؟
و
آیا رنگ چاره هر دردی است؟ این تفکر اصلاح
طلبانهء
آخوندی تا کجا می
تواند ادامه یابد؟ آیا روزی میرسد که حکومت اسلامی زندانیان را در سلولهای
انفرادی با دیوارهای رنگی شکنجه کند؟
همانطور که قفس، چه طلایی و چه کهنه و زنگزده، قفس است حجاب هم حجاب است و با رنگ
و لعاب نمیتوان آن را به خورد جامعهء
امروز ایران
داد؛ جامعه ای
که هم راه مبارزه را خوب آموخته و هم مطالبهگری را بلد است.
محمدعلی ابطحی نوشته: «جامعهء رنگی شادابتر است» اما ای کاش او وقانون گذاران حکومت اسلامی این مهم را دریابند که «اختیار» به جامعه شادابی و روح بیشتری از رنگ میبخشد. کاش در می یافتند که «اجبار» جامعه را افسرده و بیروح می کند. کاش، به جای ارائهء تئوری پیرامون تأثیر رنگ و مدل حجاب در شادابی جامعه، به آمار بیکاری، نرخ تورم، قیمت مسکن و تعداد قربانیان کرونا در اثر بیکفایتی حاکمان اسلامی توجه کنند. آمار بالای خودکشی در بین ایرانیان نشان از جامعهای افسرده، بیانگیزه و ناامید از آینده دارد.
سید محمد موسویزاده، دانش آموز نوجوان بوشهری، تنها یک نمونه از صدها مورد خودکشی در ایران است، سید محمد تنها ۱۱ سال داشت و در سنی که هنوز قادر به تعریف درستی از زندگی نبود تصمیم گرفت آن را پایان دهد،. سوال اینجاست که آیا اگر مادر، خواهر، زنان محله و اقوام سید محمد همگی چادر و روسری رنگارنگ به سر داشتند، این امر در شاداب کردن و داشتن روحیهء او تأثیر گذار بود و سید محمد یازده ساله از خودکشی منصرف میشد؟
خوشبختانه، به نظر نمی رسد که آن جریان اصلاح طلبی که «نواندیش» اش اینگونه فکر کند، نمی تواند جائی در «ایران بی اجبارِ» آینده، داشته باشد. نه؛ ننگ را با رنگ نمی توان زدود!