تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
گذار از جمهوری اسلامی - چگونه؟
احد قربانی دهناری
چکیده
این روزها بحث گذار قهرپرهیز از نظام جمهوری اسلامی به نظامی دموکراتیک و سکولار به طور وسیع مطرح است. به نظر شما چگونه میتوان از جمهوری اسلامی گذار کرد و به نظامی سکولار، دموکرات و روادار رسید؟ (خواهش میکنم پیش از اندیشیدن به این پرسش و فرمولبندی نظر خود، بقیه مقاله را نخوانید. این مشکل بزرگ همه ماست و همه ما باید در باره آن فکر کنیم.)
رژیم جمهوری اسلامی ایران را نابود کرده است. شمشیر را از رو بسته بدون هیچ شرمی سرکوب و حذف میکند. در عین تمامیتخواهی و پیش بردن یک امارت اسلامی قرون وسطایی، برای برخوردار بودن از مزایای عضویت در خانواده جهانی، نمایش رسوای دموکراسی میدهد.
هر لحظه ادامه حیات رژیم زیانهای جبران ناپذیر انسانی و مادی و معنوی برای ایران و مردم ایران دارد.
گذار از این رژیم آرمان و سرخط برنامه سیاسی و مبارزاتی بیشتر مردم ماست.
در مبارزه سخت ما علیه دیکتاتوری مذهبی برای گذار از آن عوامل متعددی داخلی و خارجی موثر است و از اینرو سناریوهای گوناگونی قابل پیشبینی است. ولی یک حقیقت مسلم است هیچ دیکتاتور و هیچ فاشیستی علیرغم خشونتهای غیرانسانی پایدار نماند وامارت اسلامی ایران هم نخواهد ماند.
شیوهی بهینه گذار از امارت اسلامی ایران، گذار قهرپرهیز است. گذار قهرپرهیز به معنی تسلیمطلبی و یا انفعال نیست، بلکه یک مبارزه سخت و بیامان و طولانی است که پیگیری، ابتکار و مبارزهای مبتکرانه و سخت طلب میکند.
برای پیروزی در مبارزه قهرپرهیز و گذار از جمهوری اسلامی کارهایی زیادی باید انجام دهیم، از آن میان:
• جبههی گسترده - تشکیل جبهه گسترده از همه نیروهای خواهان گذار در اخل و خارج از ایران با برنامه روشن برای گذار و فردای پس از گذار و تشکلی فراگیر با رهبران و سخنگویان که صدای یکصدای مردم ایران باشند. اعتماد ملی و بینالمللی به مبارزه مردم ایران را شکل دهند.
• انزوای کامل داخلی – هر چند رژیم منزوی است و با آخرین نمایش انتخابات منزویتر شد ولی انزوا و ریزش باید با تلاش ما هنوز هم بیشتر شود.
• انزوای بینالمللی – هرچند رژیم در سطح جهانی آبرویی ندارد، ولی هنوز کشورهایی با نظام مشبه رژیم، پشتیبان آن هستند و برخی کشورها هم توهم توافق با آن را دارند. باید با یک کارزار روشنگرانه در انزوا و رسوایی بیشتر رژیم بکوشیم. ما باید حمایت معنوی دولتها و مردم جهان را برای مبارزه برحق خود جلب کنیم.
• اعتصاب سراسری - رژیم تنها با تلاش متحد عرقریزان مادی و معنوی به زانو در میآید. آنهایی که با ادامه حیات رژیم بیشترین آسیب را میبینند. اعتصاب سراسری کارکنان تولیدی و خدماتی، کارگران، معلمان، کارکنان خدمات درمانی، دانشجویان و ... کابوس دیکتاتورهاست.
• نافرمانی مدنی - با نافرمانی مدنی گسترده باید جبهه مبارزه را وسیع، ماشین سرکوب را تضعیف، روحیه مبارزه جویانه را تقویت و همبستگی رزمجویانه را مستحکم و پرشور کرد. به هر شکلی که می توانید از توان اقتصادی، سیاسی، سرکوب و مانور رژیم بکاهید و نشان دهید در صف مبارزان و با مبارزان هستید: با رفتار، با لباس، با ترانه، با شیوهی راهپیمائی و ورزش، با ایجاد یک نماد، با عشق به طبیعت، و یا هر ابتکار دیگر. مبارزه قهرپرهیز باید از چنان غنایی در ابتکار در مبارزه با رژیم برسد که شیوه و عرصه نبرد را همواره خود تعیین کند و رژیم توان تعیین شیوه و عرصه نبرد را نداشته باشد.
• ترسیم مقصد - یکی از عوامل امید بخش و حدتآفرین، ترسیم چارچوب نظام جایگزین است. نظامی که بر آزادی، دموکراسی، کثرتگرایی، رفاه عمومی، همبستگی ملی و بینالمللی، کرامت انسان و اعلامیهی جهانی حقوق بشر استوار است.
در ادامه نوشته سعی میکنم این فشرده را باز کنم و احتمال سناریوهای مختلف گذار از امارت اسلامی ایران را بررسی کنم.
جستارگشائی
اکثریت قریب به اتفاق مخالفان جمهوری اسلامی خواهان گذار از آن هستند. اما، جمهوری اسلامی برای حفظ قدرت جهنمی خود حاضر است تمام مردم و حتی ایران را هم نابود کند، ولی از قدرت دست نکشد و یا قدرت را با کسی تقسیم نکند.
همهی دیکتاتورها تا آخرین دم حیات ادعای قدرت و کنترل کامل میکنند و به خشونت و جنایت خود ادامه میدهند. آنها همگی کر و کور هستند، صدای نارضایتی مردم را بسیار دیر میشنوند و خشم و بیچارگی مردم را نمیبینند.
خشونت و جنایت ویژگی همهی رژیمهای تمامیتخواه است. بیشک خشونت دیکتاتورها از ترس آنها است. وقتی کسی از یک امری یا از وقوع یک اتفاقی ترس دارد، در مواجهه با آن و برای کاهش ترس خود، اعمال خشونت میکند.
از سوی دیگر، دیکتاتورها خشونت میکنند برای این که بترسانند. برای آنها، خشونت اصلیترین ابزار تداوم حکومت است. هرچه حاکمان دیکتاتور بیشتر میترسند، بیشتر و بیشرمانهتر خشونت میکنند.
دیکتاتورها سیاست خشونت و ترساندن را با اخبار جعلی، تبلیغات غیرواقعی و دروغ گفتن تکمیل میکنند. از اینرو، دیکتاتورهای بزرگ دروغگوهای قهار هم هستند. تبلیغات شوروی در باره جامعه رفاه سوسیالیستی، دروغ گوبلزی در باره فاشیسم آلمان، انکار وجود زندانی سیاسی در ایران از سوی میرحسن موسوی و محمدجواد ظریف و یا وانمود به قدرت سیاسی و اقتصادی کردن از جانب خامنهای مشتی است از این خروار.
دیکتاتورهای مدرن ابزارهای دیگری مثل نفوذ در صف مبارزان، تفرقه انداختن در جبههی متحد علیه رژیم، وانمود و نمایش دموکراسی، استفاده گسترده از تکنولوژی مدرن برای کنترل شهروندان و .... را نیز با تمام توان بکار میگیرند.
ولی یک حقیقت ابدی است، همه دیکتاتورها از استالین تا هیتلر، از صدام تا چائوشسکو، نابود شدند و جمهوری اسلامی سرنوشت دیگری ندارد. کدام استراتژی و تاکتیک میتواند مردم ما را از یوغ جمهوری اسلامی رها کند؟ این پرسش جوابی یگانهای ندارد و هر دوره با توازون قوا بهروز میشود. در مبارزهی سخت مردم ما علیه رژیم، عوامل داخلی و خارجی بسیار گوناگونی موثرند. شناخت، آگاهی و شیوهی مبارزه و ابتکار مردم ما که عامل اصلی به انجام رساندن این گذار هستند دائمن در حال تغییر و تکامل است. تعدد و پویایی این عوامل ترسیم دقیق آینده را اگر ناممکن نسازد، بسیار مشکل میکند. در این نوشتار سعی میشود برخی دورنماها و سناریوهای محتمل گذار از حکومت اسلامی بررسی شود.
گذار مسلحانه
هیچ مردمی و هیچ تشکل سیاسی در هیچ کجای دنیا خواهان تغییرات اجتماعی باخشونت نیستند. همیشه نیروهای حاکم، به ویژه حاکمانی که پایگاه اجتماعی ندارند و به قدرتهای بزرگ بیگانه آشکارا یا نهان وابسته هستند، خشونت را به مردم تحمیل میکنند.
حکومتهایی که سرکوب میکنند و جلوی تشکل مردم برای مبارزه سیاسی را میگیرند، توجیه مبارزه مسلحانه را در جامعه فراهم میکنند.
باید بین مبارزهی مسلحانه به عنوان یک تاکتیک مبارزه طراحی شده از سوی یک سازمان سیاسی و انقلاب و قیام فراگیر تودهای تفاوت گذاشت. گاه یک جرقه در انبار باروت خشم فروخفتهی مردم، همزمانی پیشبینینشدنی عوامل متعدد، تعادل نظام سرکوبگر را از میان میبرد. فرزندان مردم در نیروهای مسلح رژیم سرکوبگر، که همواره بین دیکتاتورها و مردم، مردم را انتخاب میکنند، به مردم میپیوندند. این قیام سراسری مردم است و تعیینکننده.
مبارزه خشونتآمیز و شیوهی اصلی آن یعنی مبارزات مسلحانه عدهای محدود، به تکثیر و بازتولید خشونت میانجامد. چرخهای از قهر و انتقام ایجاد میکند و بیگناهان را قربانی میکند و عمومن به آزادی و عدالت منجر نمیشود.
کودتا
پاکسازی سیاسی ـ امنیتی خشن ارتش از نیروهای مردمی و متخصص احتمالن یکی از اصلیترین انگیزههای حمله صدام به ایران بود. صدام تصور میکرد حال که ارتش ایران از فرماندهان برجسته پاکسازی شد، بهترین وقت برای تصرف ایران و رسیدن به آرزوی دیرین است. یک کودتای نظامی به نفع مردم از سوی ارتش نه احتمال دارد و نه قابا دفاع است.
هرچند بخشی از ارتش از نحوهی بازگویی تاریخ جنگ ایران و عراق، فراموش کردن فداکارهایی ارتش و سربازان در جنگ ایران وعراق، فعالیتهای اقتصادی و سیاسی سپاه، عملکرد دستگاههای تبلیغاتی حکومتی، بهویژه صداوسیما به نفع سپاه، سهم کمتر ارتش از بودجه کشور نسبت به سپاه، سهم پررنگ سپاه و سهم کمرنگ ارتش در نهادهای اطلاعاتی کشور انتقاد دارند ولی، اخراج، ارعاب و سرکوب هنوز در حافظه ارتش برجسته است. با اوجگیری بیشتر جنبش مردم و اتحاد گستردهتر اپوزیسیون این فرزندان مردم در صف مبارزه مردم فعالتر شرکت خواهند کرد.
خواست مردم از ارتش باید انجام وظایف خود و عدم شرکت در سرکوب مردم باشد. وظایف ارتش دفاع از مرزهای کشور است نه دفاع از دیکتاتورها و قاتلان.
یک کودتای نظامی دستراستی سپاه هم موردی ندارد چون سپاه بدون کودتا هم در سیاست خارجی، هم در سیاست و اقتصاد داخلی و هم در سرکوب مردم دستش باز است.
اکثریت قریب به اتفاق بسیج و سپاه پایگاه اجتماعی مردمی دارند. آنها با آرمان یک زندگی بهتر برای خانواده خود و مردم ایران به جهوری اسلامی پیوستند. آنها بیشک نمیخواهند افتخار تاریخی دفاع از کشور در جنگ هشت ساله را به پای دیکتاتوری خامنهای و قتل و جنایت رئیسی بریزند. آنها توانش پیوستن به آغوش خانوادههای خود و مردم را دارند. آنها توانایی نشانهگرفتن اسلحه به سوی دیکتاتورها و قاتلان به جای مردم را دارند. فقط به یک نمونه اشاره میکنم، محمد مهدویفر بسیجی غواص و تخریب چی بوده و غواص جنگ هشت ساله، اکنون یکی از امضاکنندگان بیانیه ۱۴ فعال سیاسی موسوم به بیانیه ۱۴ و یکی از مبارزان پرشور و خستگیناپذیر گذار از جمهوری اسلامی است.
اصلاح ساختاری
کمهزینهترین شکل گذار، تن دادن رژیم به خواستهای اکثریت قریب به اتفاق مردم و اصلاحات ساختاری است. قانون اساسی کنونی، تمامیتگرایان در قدرت، سیستم انتخابات نمایشی این بدیل گذار را به یک آرزواندیشی تبدیل میکند. اصلاحطلبانی که مردم را هر چهار سال، امید کاذب میدهند در حقیقت در زمین تمامیتگرایان بازی میکنند.
نه تنها اصلاحات ساختاری در جمهوری اسلامی ناممکن است، بلکه رژیم با از دست دادن پایگاه تودهای و انزوا بیش از پیش به سوی یک دست کردن سه قوه و صرفنظر کردن از دموکراسی نمایشی و ایجاد امارت اسلامی با خشونت آشکار مثل براداران داعشی و طالبان خود پیش میرود.
گذار خشونتپرهیز
آیا گذار قهرپرهیز از رژیم تا بن دندان مسلح چون جمهوری اسلامی که برای بقای خود حاضر به دست زدن به هر جنایتی است و هیچ اخلاق و اصولی ندارد، هیچ تشکل مدنی، صنفی و سیاسی مستقل را نمیپذیرد، به افکار عمومی و بینالمللی اهمیتی نمیدهد،عملی است؟
آیا تبلیغ مبارزه خشونتپرهیز علیه رژیمی که تمام توان نظامی، اقتصادی، مالی، اطلاعاتی، فرهنگی و رسانهای خود را در سرکوب مخالفان بکار میگیرد، یک نوع حمایت از رژیم و کمک به بقا و استمرار آن رژیم نیست؟
آیا رژیمی که با هزینه کردن بیحساب و خریدن عدهای بسیاری از افراد و ترور گسترده توانسته است پراکندگی مخالفان را به طور ناامیدکنندهای مدیریت کند، با روشهای خشونتپرهیز سرنگون میشود؟
جواب آری است، اما مبارزه خشونتپرهیز پیروزمند ویژگیهائی دارد:
مبارزه خشونتپرهیز یک مبارزه پیچیده، سخت، توانفرسا و درازمدت است. سختتر و پیچیدهتر از مبارزه قهرآمیز که از سر خشم یا استیصال تصمیم گرفته میشود. مبارزه خشونتپرهیز همزمان آموزنده و پرورشدهنده نسلی آگاه است. ما باید در یک مبارزه طولانی و با حوصله حقانیت خود و شیوهی مبارزه خودمان را برای اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران و مردم جهان ثابت کنیم و حمایت مادی و معنوی مردم ایران و حمایت معنوی مردم و دولتهای جهان را جلب کنیم. تنها با منزوی کردن کامل رژیم تمامیتخواه و حمایت وسیع مردم ایران و جهان قادر به گذار خشونتپرهیز هستیم.
مبارزه خشونتپرهیز بدون تشکل و انسجام و برنامه روشن احزاب و سازمانهای سیاسی، همه
بلوکهای راست، میانه و چپ در سازمانهای خود و در یک جبهه گسترده تشکلها، احزاب و شخصیتها و بکارگرفتن تمام توان احزاب، شخصیتها در یک جبهه همگام عملی نیست. هر چه نیروها متشکلتر باشند، هر چه برنامهی تشکلها روشنتر باشد، همکاری و بسیج آسانتر است.
در یک جبههی وسیع که اجزای آن یکدیگر را به رسمیت میشناسند. از برنامهها، اختلافها و اشتراکها آگاهند. ولی سازوکاری برای همکاری، همگامی و سازندگی مشترک و دائمی دارند. بدون شکلگیری جبههای گسترده و بدون جلب اعتماد اکثریت مردم به نهاد رهبری آن و حمایت وسیع اکثریت مردم بهویژه جوانان و زنان از این جبهه پیروزی ممکن نیست.
در یک شورش، کودتا و یا انقلاب مسلحانه یک عده محدود میتوانند در مقابل اکثریت خاموش و منفعل طرفدار یک نظام، آن نظام را به چالش بکشند. ولی در استراتژی قهرپرهیز، تنها ابزار برای به زانو در آوردن رژیم، اتحاد عمل همه نیروها و تشکلهای سیاسی، صنفی و مدنی است. مبارزه خشونتپرهیز بدون تشکل صنفی و مدنی و بکارگرفتن تمام توان این جنبشها برای به زانو در آوردن نظام تمامیتخواه عملی نیست. اعتصابهای سراسری و نافرمانی مدنی فراگیر قدرتمندترین ابزار روش مبارزه بدون خشونت است.
بدون نفی ارزشها و هنجارهای نهادینهشده دیکتاتوری، بدون برخورد با بیماریهای فردی و اجتماعی میراث نظام تمامیتخواه اسلامی و بدون انقلابی اخلاقی و معنوی در مردم و رهبران جنبش پیروزی ممکن نیست. در این عرصه هنرمندان با ایجاد هنر رزمجویانه، بسیجکننده و متحدکننده نقشی تعیین کننده دارند.
مبارزه خشونتپرهیز بدون ریزش کامل و انزوای ملی، منطقهای و بینالمللی رژیم و جلب حمایت مادی و معنوی اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران، جلب حمایت معنوی مردم جهان عملی نیست. جنبش باید بخش بزرگی از پلیس و نیروهای نظامی که دولت برای سرکوب به آنها وابسته است را با خود همراه کند.
مبارزه خشونتپرهیزِ آغشته به فرقهگرائی، تنگنظری، فرافکنی و نارواداری، عین حمایت از رژیم خودکامه موجود است. سلاح اصلی مبارزه قهرپرهیز اتحاد بزرگ و همگامی مردم است. برنامه روشن گذار و ویژگی رژیم آینده، رواداری عمیق و گسترده که وسیعترین اقشار جامعه را جذب میکند و بر اصلیترین مشکل وسیعترین اقشار جامعه متمرکز است، باید تدوین و اعلام شود.
برای شرکت در مقاومتهای مسالمتآمیز گزینههای زیادی وجود دارد و این نوع مبارزات در مقایسه با اقدامات مسلحانه خطرات فیزیکی کمتری برای افراد به همراه دارند، به ویژه زمانی که تعداد شرکتکنندگان بالا میرود. تکنیکهای مقاومت بدون خشونت هم اغلب بیشتر قابل رویت هستند و به همین دلیل مردم راحتتر میتوانند راهی برای حضور مستقیم در آن بیابند و فعالیتهایشان را به گونهای هماهنگ کنند که بیشترین اختلال را در نظام سرکوبگر ایجاد کنند.
مبارزان خشونتپرهیز هرگز آغازگر و ادامهدهندهی خشونت نیستند. هرگز دست به تخریب نمی زند. دیکتاتورها همیشه دست به خشونت میزنند، خشونتپرهیزی به معنی انفعال و سازش از ترس اعمال خشونتآمیز از سوی رژیم نیست. روشهای گوناگون ابتکاری، حماسی و فداکارانه مبارزه مردم، پیوند مبارزه مردم با تظاهرات و اعتصابهای سراسری در صنایع و خدمات کلیدی، پیوستن فرزندان مردم در نیروهای انتظامی به مردم و انزوای دیکتاتورها، کم و بیش در شکلهای مختلف در همهی انقلابهای پیروزمند دیده میشود.
اعتراضات زنان، جوانان، مردم فقیر و گرسنه و دهقانان در مناطق کم آب در ایران گسترده شد. این حرکتها نه سازماندهی دارند و نه رهبری. اما همه آنها انگیزهی قوی دارند: آزادی، کرامت انسانی، اعتراض به گرسنگی و بیخانمانی و بی آبی. بیشک این حرکات ادامه و شدت خواهند یافت.
حاکمیت اسلامی با سرکوب نظاممند و تبلیغات گزاف رسانهیی در جامعه ترور و ترس ایجاد میکند. مردم امکان مبارزه مشترک ندارند و قدرت بیکران خود را حس و لمس نمیکنند. احساس همبستگی جمعی و اعتماد به نفسِ شهروندان بسیار ناچیز است. اما، در یک برهه زمانی شهروندان همبستگی پیدا میکنند و ترس و ترور کاربرد خود را از دست میدهد. مردم برای تغییر به حرکت در میآیند.
پیروزی مبارزه قهرپرهیز در گرو داشتن هدف، برنامه، استراتژی و تاکتیک روشن و علنی است. نگرانی مردم از خطرهائی چون خطر تجزیه ایران، خطر پیدایش نیروئی چون داعش، خطر جنگ داخلی، خطر وقوع قحطی و ... باید با برنامه روشن و نشان دادن عملی بودن شیوهی مبارزه بر طرف شود.
گسترش مبارزه قهرپرهیز، مبارزان صادقِ طرفدار مبارزه مسلحانه ضد رژیم را نیز همراه خواهد کرد. بیشک برای یک حزب یا سازمان سیاسی مردمگرا خشونت هدف نیست، بلکه یک سلاح است. اگر به سلاح کارای اتحاد بزرگ که رژیم خودکامه را فلج میکند دست یابیم، این سازمانها و گروهها با ما همراه میشوند.
مبارزه قهرپرهیز بهتر میتواند پشتیبانی بینالمللی را جلب کند، از حمایت همگانی وسیعتر از جمله طبقات میانی و کسانی که توان فیزیکی جنگ مسلحانه را ندارند برخوردار شود.
بر بستر تجربه انقلاب بهمن، عده زیادی به سیاست "همه با هم" مظنون هستند. سوء استفاده خمینی از شعار درست همه با هم و اشتباه تشکلها، شخصیتها و مردم در حمایت از خمینی بدون پرسش در محتوی سیاست او، هم چشم تودهها را از تغییر و تغییر ترساند و هم روش درست مبارزه همه با هم را هم زیر سوال برد. آنچه در انقلاب بهمن اتفاق افتاد، نادرستی همه با هم و عدم حقانیت تغییر و اصلاح نبود، بلکه عدم تعهد رهبران جمهوری اسلامی در التزام به حداقل دموکراسی، رواداری، حقوق بشر، سکولاریسم، قهرپرهیزی و آرمان مردم بود.
جنبش زنان
از آنجایی که ستم و تحقیر امارت اسلامی ایران نسبت به زنان حد و مرزی ندارد، از آنجایی که زنان ایران از آگاهی، شناخت، تجربه تاریخی و روحیهی رزمجویانه امیدبخشی برخوردارند، گذار خشونتپرهیز در ایران با گسترش و نقش جنبش زنان درتحولات اجتماعی ایران رابطه تنگاتنگ دارد.
جنبشهای زنان در اشکال گوناگون خود برای بدست آوردن پایهایترین حقوق فردی و اجتماعی خود، یکی از مهمترین دستاورد و همچنین ابزار بزیر کشیدن رژیم اسلامی هستند. موفقیتهای چشمگیر این جنبش در پرتو شبکههای مجازی، ارتباطات بیوقفه پیش می رود. شخصیتهای شناخته شده این جنبش با پلاتفرمهای گوناگون خود، رژیم را فرسوده ساختند مبارزه علیه حجاب اجباری، چهارشنبههای سفید، اینک مادران دادخواه و دهها موارد دیگر به عنوان شفافترین شکل مبارزات خشونتپرهیز در پهنه ایران جا افتاده است. فرهنگ سازی، آموزش، مقاومت مدنی جنبش زنان در دیگر حرکتهای جامعه تأثیر مهمی دارد. نقش راهبردی زنان و توانمندی مبارزات مدنی آنها بخش سرنوشتساز گردان مبارزان ایران است.
حق دفاع از خود
بیشتر نظریهپردازان مبارزه خشونتپرهیز مخالفتی با حق دفاع از خود ندارند. دفاع شخصی مرز گذرناپذیر با تهاجم و تخریب دارد. این فقط در دفاع در برابر پلیس سرکوبگر است. هرگونه حمله به مراکز عمومی و خسارت واردکردن به اموال عمومی، آتشزدن و تخریب باید اجتناب شود. تنها دفاع از خود در برابر نیروی مهاجم پذیرفته است.
در جنبش گذار خشونتپرهیز در ایران گرایشها و برنامههای گوناگون با استراتژی و تاکتیکهای مختلف دیده میشود. این حرکات هرچند به گذار قهرپرهیز تاکید دارند ولی شیوهی نیل به آن را یکسان ترسیم نمیکنند.
تجربه جهانی
در مبارزات قهرپرهیز، مبارزه و مقاومت مدنی شهروندان جامعه در ایجاد تغییرات بنیادین در جامعه موثر است. این نوع مبارزه در جهان تاریخ طولانی و کارنامهای درخشان دارد. بسیاری از شخصیتهای تأثیرگذار تاریخ بر مبارزه سیاسی قهرپرهیز پافشاری میکردند.
نگاهی به این تجربیات که شباهتها و تفاوتهای آنها قابل توجه و در دورانی متفاوت از ویژگیهای دوران ما شکل گرفت، بسیار آموزنده و الهامبخش است.
سوجرنر تروث ، آمریکایی آفریقایی تبار فعال حقوق زنان و مخالف بردهداری، سوزان بی آنتونی ، مبارز جنبش طرفداران حق رأی و انتخاب زنان در بریتانیا معروف به «سافرجتها» ، مهاتما گاندی، رهبر جنبش استقلال هند و مارتین لوتر کینگ، رهبر جنبش سیاهان آمریکا، هر کدام به شکلی بر قدرت اعتراضات صلحآمیز تاکید کردهاند.
«انقلاب آوازخوانی» در استونی از ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۱ منجر به استقلال کشورهای استونی، لتونی و لیتوانی شد.
میلیونها فیلیپینی در سال ۱۹۸۶، به خیابانهای مانیل، پایتخت کشور ریختند و به شکلی مسالمتآمیز علیه خشنونت دولت و تقلب در انتخابات اعتراض کردند. در روز چهارم این اعتراضها که به «جنبش قدرت مردم» معروف است، فردیناند مارکوس، رئیس جمهور وقت کشور کنارهگیری کرد.
بسیاری از شهروندان سیاهپوست دوران آپارتاید در آفریقای جنوبی، از خرید محصولات شرکتهایی که مالکان سفیدپوست داشتند، سرباز زدند. این کار به بحران اقتصادی در میان طبقه ثروتمند سفیدپوست منجر شد و در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی در پایان دادن به زندگی جداسازی نژادی مؤثر بود.
مردم گرجستان ، در اعتراضاتی بدون خونریزی در سال ۲۰۰۳، ادوارد شواردنادزه ، رئیس جمهور کشور را وادار به کنارهگیری کردند. معترضان در حالی که گل سرخ به دست داشتند، به ساختمان مجلس یورش بردند و به همین دلیل این رویداد در تاریخ با نام «انقلاب گل سرخ» ثبت شد.
«شورش علیه انقراض» در سال ۲۰۱۸ ایجاد شد، عده وسیعی را برای بهبود محیط بسیج کرد. این حرکت "جنبش نافرمانی مدنی به دور از خشونت" است. آنها میخواهند دولتها "وضعیت فوقالعاده اقلیمی و زیستمحیطی" اعلام کنند و برای "مقابله با تغییرات اقلیمی فورا دست به کار شوند."
مبارزات مسالمتآمیز در سودان و الجزایر در اوایل سال ۲۰۱۹ باعث شد رؤسای جمهور این دو کشور بعد از چندین دهه حکومت در نهایت کنارهگیری خود را اعلام کنند.
جنبش «جان سیاهپوستان مهم است» یک جنبش اجتماعی بینالمللی است که از جامعه سیاهپوستان آمریکا آغاز شد و برای مقابله با خشونت و نژادپرستی علیه سیاهپوستان فعالیت میکند بر افکار مردم امریکا و جهان تاثیر زیادی داشت.
راهپیمایی زنان در واشنگتن در سال ۲۰۱۷ که در واشینگتن دی.سی. و شهرهای دیگر آمریکا به منظور حمایت از حقوق زنان، اصلاح قوانین مهاجرت، حقوق دگرباشان جنسی و توجه به نابرابریهای نژادی، مسائل کارگری و مشکلات زیستمحیطی صورت گرفت بر افکار عمومی تاثیر زیادی گذاشت.
اریکا چنووت و ماریا استفان پژوهشگران «مرکز بینالمللی درگیریهای بدون خشونت» با بررسی اسناد و مدارک مربوط به مقاومتهای مدنی و جنبشهای اجتماعی بین سالهای ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۶ نشان میدهند مبارزات بدون خشونت در بیشتر موقعیتها از درگیریهای مسلحانه موثرتر بوده است و قادر به بسیج عده وسیعتری از مردم است.
برخی اعتراضات مسالمتآمیز پیروز نشدند بلکه وحشیانه سرکوب شدند، از آن میان میتوان اعتراض علیه حزب کمونیست در آلمان شرقی در دهه ۱۹۵۰، تظاهرات جوانان میدان تیانآنمن در چین سال ۱۹۸۹، اعتراضات گسترده در خرداد ۱۳۸۸، دی ماه ۱۳۹۶ و آبانماه ۱۳۹۸ مردم ایران را نام برد.
اما، قدرت تودهها بینهایت است. در صورت آزاد شدن آن، هر سد دیکتاتوری را به راحتی از پیش پای دگرگونی بر می دارد. جمهوری اسلامی اصلاحناپذیر است، تنها با فشار تسلیم میشود. اکثریت مردم آنرا نمیخواهند. مخالفتهای گسترده کارگران، زنان، جوانان، بیکاران، بازنشستهها، تشکلهای مدنی و صنفی و ... نشان میدهد جنبش گذار ازپتانسیل بیکرانی برخوردار است. تجهیز جنبش به جبههای فراگیر، گفتمان گذار و امید به آینده، کار بزرگ و نیمه تمام مبارزان است. آمادگی جبههی گستردهی اپوزیسیون برای سناریوهای مختلف و هدایت این سیل بنیانکن به گذار سازنده تعیین کننده است.
در ایران حرکتهای گوناگونی برای گذار از جمهوری اسلامی شکل گرفت.
اصلاحات در قانون اساسی و کنارهگیری خامنهای
بیانیه ۱۴ فعال سیاسی موسوم به بیانیه ۱۴ در ۲۲ خرداد ۱۳۹۸ توسط ۱۴ تن از فعالان مدنی و کنشگران سیاسی داخل ایران با هدف طرح یک سری خواستههای سیاسی و مدنی منتشر شد. امضاکنندگان این بیانیه با طرح مشکلات اقتصادی، مدنی و سیاسی داخل ایران ضمن انتقاد از وضعیت جاری کشور در زمینههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خواستار اعمال اصلاحات در قانون اساسی کشور، کنارهگیری سید علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی از قدرت و گذار از نظام جمهوری اسلامی شدند. امضاکنندگان این سند دلایل خود برای طرح چنین مطالبهای را «نقص گسترده حقوق مدنی، بهخصوص زنان»، «ناتوانی در رهبری و اداره درست کشور» و «استبداد نظام حاکم، عدم استقلال قوا و عدم امکان برگزاری انتخابات آزاد» عنوان کردند.
جواد لعل محمدی، حوریه فرجزاده، رضا مهرگان، زرتشت احمدی راغب، عباس واحدیان شاهرودی، کمال جعفری یزدی، گوهر عشقی، محمد حسین سپهری، محمد کریمبیگی، محمد ملکی، محمد مهدویفر، محمد نوریزاد، محمدرضا بیات و هاشم خواستار این بیانیه را امضا کردند.
به فاصله چندی پس از انتشار بیانیه فوق، ۱۴ زن ایرانی از چهرههای کنشگر خارج کشور نیز با امضای بیانیهای حمایت خود را از این ۱۴ تن اعلام داشتند. آذر نفیسی، اعظم بهرامی، رؤیا برومند، رؤیا حکاکیان، شیما کلباسی، لادن برومند، لیلی نیکونظر، مریم معمارصادقی، مسیح علینژاد، مهرانگیز کار، نازنین افشین جم، نازنین بنیادی، ناهید فرهاد و نعیمه دوستدار این بیانیه را امضا کردند.
چهارده تن از زنان داخل ایران نیز طی نامهای در حمایت از بیانیه اولیه با اعلام مخالفت خود با نظام جمهوری اسلامی حمایت خود از بیانیه ۱۴ را اعلام کرده و خواهان گذار از نظام جمهوری اسلامی و رسیدن به یک حکومت سکولار دموکرات شدند. پروا (سکینه) پاچیده، حوریه فرجزاده، زهرا جمالی، سوسن طاهرخانی، شهلا انتصاری، شهلا جهانبین، فاطمه سپهری، فرشته تصویبی، فرنگیس مظلوم، کیمیا نوروزیصابر، گیتی پورفاضل، مریم سلیمانی، نرگس منصوری و نصرت بهشتی این بیانیه را امضا کردند.
هرچند احتمال استعفای خامنهای بدون گسترش فراگیر اعتراض مردم و اعتصاب سراسری کارگران، معلمان و دیگر کارکنان بخش خدمات و تولید قابل تصور نیست ولی این بیانیهی شجاعانه و مبارزه امضا کنندگان آن، تا به حال تاثیر به سزائی در جنبش ایران داشته است.
گذار با همهپرسی
۱۵ فعال سیاسی و مدنی، وکیل و فیلمساز با تاکید بر «اصلاحناپذیری» حکومت جمهوری اسلامی، خواستار برگزاری همهپرسی تحت نظارت سازمان ملل متحد برای «گذار مسالمتآمیز» از حکومت فعلی «به یك دموكراسى سکولار پارلمانى» شدند.
در این بیانیه تاکید شده است که «راهكار برونرفت از این مشكلات بنیادین، گذار مسالمتآمیز از نظام جمهورى اسلامى به یك دموكراسى سکولار پارلمانى مبتنى بر آرای آزاد مردم، رعایت كامل حقوق بشر و رفع همه تبعیضهاى نهادینه به خصوص برابرى كامل زنان، قومیتها، ادیان و مذاهب در همه زمینههاى فرهنگى، اجتماعى، سیاسی و اقتصادى است».
امضاکنندگان بیانیه خواستار «برگزاری رفراندوم، جهت تعیین نوع حکومت تحت نظارت سازمان ملل متحد» شدهاند تا «ملت ایران بتواند با تعیین نحوه حکومت مطلوب، خود مسئولیت سرنوشتش را بر عهده بگیرد و برای رفع بحرانهای موجود، تلاشی موثر و همگانی به عمل آورد».
نسرین ستوده، شیرین عبادی، نرگس محمدی، پیام اخوان، جعفر پناهی، محسن سازگارا، محمد سیفزاده، حسن شریعتمداری، حشمتالله طبرزدی، ابوالفضل قدیانی، محسن کدیور، کاظم کردوانی، محسن مخملباف، محمد ملکی و محمد نوریزاد این بیانیه را امضا کرده اند.
هرچند این امضا کنندگان تشکل لازم برای عملیکردن برنامه خود بوجود نیاوردند، ولی تاثیر آگاهی بخش این بیانیه قابل انکار نیست.
گذار با شکاف در نظام
در تاریخ معاصر، در برخی از کشورهای دیکتاتوری، مبارزه تحولخواهی و گذار به دموکراسی از طریق تعامل بخشی از حکومت با بخشی از اپوزیسیون رخ داده است. یک بخش سیاسی یا بخش نظامی حکومت به تغییر تن داد و شرایط گذار فراهم شد. بسیاری از تحولات و تغییرات در بلوک شرق، آفریقای جنوبی، شیلی، اسپانیا، پرتقال، و کشورهای متعدد دیگر بر اساس این گونه تعامل بود.
در لهستان بین حزب کمونیست و اتحادیهی همبستگی توافقی صورت گرفت و زمینهی گذار فراهم شد. در چکسلواکی نیز مشابه همین ماجرا اتفاق افتاد.
هرچند در حکومت اسلامی ولایت فقیه، ساختار خودحقپندار و توهم توطئه و خودبزرگبینی نیروهای نظامی-امنیتی، داشتن مشروعیت الهی نه مشروعیت مردمی، گذار خشونتپرهیز را سخت غیرقابل تصور میکند. ولی روحانیون بزرگ معاصر شیعه مخالف دخالت روحانیون در حکومت بودند و در تاریخ شیعه عملگرایی ویژه نشان دادند و این احتمال ضعیف وجود دارد برای حفظ منافع خود و نجات مذهب، یا پیشگیری از خونریزی و ضرورت حفظ دماء (خون) مسلمین، امکانی برای گذار مسالمتآمیز را فراهم کنند. به زبان دیگر حکومت را واگذار کنند تا دین را داشته باشند و آنقدر در مقابل خواست مردم نایستند تا هر دو را از دست بدهند.
حکومت بیشک قادر نیست هم سرکوب وسیع کند و هم وفاداری و یکپارچگی نیروهای سرکوب را حفظ کند. هرچند پاکسازی وسیع و دائمی و شستشوی مغزی و خرافهگستری و تقدسسازی پیوسته و دائمی در نیروهای سرکوبگر ادامه دارد، ولی در دوران گسترش جنبش و تغییر توازن قوا، فرزندان مردم به صف مردم میپیوندند. همانگونه که بسیاری از مدافعان سرسخت نظام در ریزشهای گوناگون به صف مخالفان پیوستند.
نماد جنبش
جنبش باید نماد یا سمبل خود را پیدا کند. نمادی که هدف جنبش را به روشنی به دیگران انتقال دهد و با بکارگیری وسیع آن شرکت در جنبش ببیند که تنها نیستند و میلیونها نفر با آنها هستند. با امید پیدا شدن این نماد که میتواند یک ترانه، یک سرود، یک نقاشی و ... باشد. هنرمندان در خلق ارائه آنها نقش اساسی دارند. مردم یکی را چند نماد را بر میگزینند.
مرگ رهبری
مرگ رهبری که با خشونت و مکر همهی ارگانهای سیاسی، اجرایی، قضایی و سیاست خارجی را کنترل میکند بیشک، رژیم را بغایت تضعیف میکند. جنگی خونین نهان و آشکار برای تصاحب این منصب دیکتاتوری مطلق درجریان است و با مرگ خامنهای شدیدتر و آشکارتر میشود.
به طور سنتی اسلام هیچ سازوکاری برای انتقال قدرت ندارد و همه انتقال قدرت ها با خشونت و یا فریب انجام میشود. متمدانهترین شکل آن زهر خوراندن به رقیب است که از امام حسن تا احتمالن رفسنجانی اعمال شد. زمانی که هنوز پیکر حضرت محمد دفن نشده بودند عدهای برای جانشینی او چون گرگ بهجان هم افتادند.
جانشینی خمینی را رفسنجانی با یک دروغ بزرگ مصلحتآمیز حل و فصل کرد. رفسنجانی ادعایی مبنی بر نظر خمینی در تعیین جانشینی خامنهای نمود که هیچ مدرکی برای آن وجود ندارد. او پاداش این خوشخدمتی را از رهبر خود دریافت کرد.
رهبران و هسته سخت حکومت اسلامی به انتخابات اعتقادی ندارند. حتی این مطلب را بدون شرم اعلام میکنند. آنها مشروعیت خود را از خدا گرفتند و انتخابات را زاید و دست و پاگیر میدانند. حال ریزش کاملتر میشود و کارزار «نه به جمهوری اسلامی» گستردهتر میشود محتوی جمهوریت نظام بازهم نمایشیتر و حکومت بیشتر و بیشتر به امارت طالبان و داعش نزدیکتر میشود (شکل حکومت منظورم است، بیشک محتوی حکومت اسلامی ایران همواره طالبانی و داعشی بوده است).
مرگ رهبری جمهوری اسلامی را تضعیف و مردم را از شر یکی از سنگدلترین و در عین حال مکارترین، موذیترین و دروغگوترین رهبران اسلامی خلاص میکند ولی، به خودی خود در توازون قوا تاثیری ندارد. اصلیترین نیروی گذار از جمهوری اسلامی مردم ایران هستند که باید در یک حرکت منسجم و نیرومند ایران را از وجود امارت اسلامی پاک کنند. این گذار بیش از هرچیز به انسجام و اراده و توان مردم بستگی دارد.
ویژگی حکومت اسلامی
حکومت اسلامی با دولتهای متعارف مشابهتی ندارد. برای مبارزه با آن باید به برخی ویژگیهای آن توجه کرد و مبارزه با آن را ساده نپنداشت. هرگونه سادهپنداشتن دشمن، هرگونه بزرگنمایی نیروی خودی و هر گونه توهم سرنگونی عاجل به ضرر ما و به نفع دشمن است. جمهوری اسلامی یک نیروی مادی منسجم است و باید باید قدرت نیرومند مردمی با پشتوانه وسیع اعتصاب سراسری و نافرمانی مدنی سرنگون شود. از جمله ویژگی جمهوری اسلامی:
الف – به هیچ اصول انسانی و یا اخلاقی پایبند نیست.
ب – بینهایت خشن و سنگدل است. حاضر است برای بقای حکومت خودش که برای فریب تودههای مومن، آنرا اسلام ناب محمدی میخواند، دست به هر جنایتی بزند.
پ – بینهایت مکار، دروغگو و برای منافع خود زیرک است.
ت - رژیم دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی قوی و گسترده برای کنترل مردم، ادارات، سازمانهای دولتی و خصوصی، احزاب، جمعیتها و تشکلهای صنفی، مدنی و سیاسی دارد و آنها را بهدقت و با هزینه هنگفت زیر ذرهبین دارد. برای نفوذ در سازمانها و لابیگریها در کشورهای دیگر سرمایهگذاری کلان میکند. به فناوری و تکنولوژی نوین بیشتر برای صنایع نظامی و تسلیحاتی و کنترل جمعی توجه دارد نه تولید صنعتی و کشاودرزی و دامداری.
ث - رسانهها تحت کنترل دستگاههای نظارتی و امنیتی قرار دارند. برای تبلیغات و تولید اخبار دروغ سنگ تمام گذاشته و بیحساب، سرمایهگذاری کلان میکند.
ج – متخصص ایجاد حرکتهای پوپولیستی و خلق امیدهای کاذب است.
ح - هزاران نهادِ فرهنگی و بنگاهِ اقتصادی در کنترل سپاه پاسداران و بیت رهبری و نهادهایی چون استان قدس رضوی دارد که از کنترل دولت و مردم خارج است. درآمدهای آن برای ترور، سرکوب و جنگهای نیابتی صرف میشود.
خ – رژیم هر شخصیتی که بتواند چه در درون نظام و چه در اپوزیسیون مردم را بسیج و متحد کند یا با اخبار دروغ بیآبرو و یا نابود میکند.. تمام تلاش خود را در انفراد کامل نگهداشتن مردم یا اتمیزه شدن جامعه به کار میگیرد. با سرکوب، اعدام، روحیّه و همبستگیِ اجتماعیِ لازم برای بسیج عمومی علیه حکومت را از بین میبرد و با حل نکردن مشکلات فزاینده جامعه هر کس را مشغول کشیدن گلیم خود را ار آب مشغول میدارد.
د – روش رژیم در برخورد با بحرانها و یا فاجعههای اجتماعی حل آنها نیست. بلکه ایجاد بحران یا فاجعهای بزرگتر است که فاجعه پیشین کمرنگ و فراموش شود.
ذ – رهبران موثر جمهوری اسلامی طرفدار امارت اسلامی هستند و حکومت را حق خودشان می دانند. یک گروه کوچک غیرمنتخب عمده قدرت و ثروت در دست دارد. تظاهر به دموکراسی برای نظام برای کاهش به فشار خارجی و فریب نهادهای بینالمللی و افکار عمومی داخلی است. نمایش انتخابات برای فریب مردم و ایجاد امید کاذب با سراب اصلاح از درون است. مذاکرات برجام همزمان با خواستهای حداکثری از یک سو و گسترش فعالیتهای هستهای و گسترش جنگهای نیابتی از سوی دیگر در همین راستا است. وگرنه جمهوری اسلامی و امریکا هر دو بهم محتاجند. امریکا برای فروش سلاحهای خود و ایران برای توجیه بیکفایتیهای خود.
مبارزه با رژیمی به این پیچیدگی هشیاری و اتحادی گسترده میطلبد تا بتوان سر این افعی را خرد کرد. اگر این مار فقط زخمی شود، زهر خودش را میریزد.
خطرات
مبارزه برای سرنگونی حکومت اسلامی در ایران یک مبارزه حساس و با مسئولیت کلان است. هر عمل ناسنجیده و هر تلاش بدون آمادگی کافی میتواند پیامدهای شومی برای مردم ما و میهن ما داشته باشد. از اینرو اتحاد بزرگ و سازمانیافته مردم ایران با اهداف روشن و سخنگویان شناخته شده برای مردم ایران و جهان، ریزش کامل طرفداران حکومت و رسیدن اکثریت قریب به اتقاق مردم ایران به گذار از جمهوری اسلامی، شکلگیری تشکلهای مدنی و صنفی و نافرمانی مدنی وسیع و انزوای کامل افراطگرایان اسلامی در داخل و خارج از شرایط بنیادی گذار پیروزمند است.
تجزیه ایران
تجزیه ایران فاجعهای است که بسیاری در سطح جهان و منطقه آرزوی آنرا دارند.
کاهش اهمیت ژئوپلیتیک ایران، و نابودی اقتصاد و طبیعت ایران، کاهش اهمیت نفت به خاطر خوداری از مصرف سوخت فسیلی و تولید انرژیهای بازتولیدشونده چون خورشیدی، بادی و جزر و مد دریا و فقر و کاهش قدرت خرید مردم ایران از اهمیت و جایگاه جهانی ایران کاسته است. ابر قدرتها حاضر به سرمایه گذاری کلان توام با ریسک در ایران نیستند. ایران بیشتر بین بده و بستانهای قدرتهای کوچکتر مانند اسرائیل، ترکیه، عربستان و پاکستان مطرح است. فقر و مشکلات تبعیض قومی استانهای مرزی این دخالت و این میل به تجزیه را تشدید میکند.
جبههی گسترده گسترده گذار باید نمایندگان اقوام گوناگون ایرانی و استانهای فقیرنگهداشته شده را در قلب خود داشته باشد.
جنگ داخلی
اگر به اندازه کافی جبههی متحد گذار وسیع نباشد، اگر انزوای ملی و بینالمللی کامل نباشد، اگر ریزش رژیم به حد کافی نباشد، خطر جنگ داخلی ایران را را تهدید میکند.
فقر برخی مناطق، بهویژه مناطق مرزی، تبعض آشکار قومی و مذهبی، درگیری های قومی و مسائلی دیگر چون تقسیم آب و ... میتواند احتمال یک جنگ داخلی را بالا ببرد.
ترکیب تاکید بر مبارزهی قهرپرهیز، تلاش برای دوستی بین اقوام ایرانی، تکمیل ریزش و انزوای ملی و بینالمللی رژیم و تقویت و انسجام جبههی گسترده گذار تضمینی است برای جلوگیری از جنگ داخلی.
دخالت بیگانگان
دخالت بیگانگان و جنگ نیابتی و حمله نظامی با این سیاستهای جنگطلبانه و آرزوهای میدانی رهبران جمهوری اسلامی احتمال کمی ندارد.
رویارویی نظامی با ائتلافی از کشورهای همسایه به رهبری آمریکا و اسرائیل یا حملهی گسترشطلبانه از سوی ترکیه احتمال دارد. (آواز آراز آراز خواندن اردوغان در باکو فقط برای بررسی واکنش بود، نه آنگونه که خود بعدها گفتند از تاریخچه این آواز خبر نداشتند.)
هر حملهی نظامی احتمال تجزیه، آشوب و ناآرامی را افزایش میدهد.
آمادگی برای همه سناریوها
سناریوهای گوناگون گذار، مسئولیتِ جبههی متحد گذار را بسیار سنگین و تاریخی کرده است. از اینرو، مدیریت اتحاد عمل با توجه به اشتراکات بنیادی بین نیروها و به رسمیت شناختن و در عمل پایبند بودن به کثرتگرایی و سازمان دادن یک گفتمان پویای گذار حیاتی است. کثرتگرایی گسترده که به مردم امید به آینده و اعتماد به ادارهی آینده کشور را بدهد.
اگر هنوز دولتی در تبعید نداریم، حتمن باید جبههای فراگیر با سخنگوی واحد و روابط عمومی شناخته شده برای مردم ایران و جهان، برنامه مشخص برای چگونگی گذار و ویژگی حکومت پس از جمهوری اسلامی داشته باشیم.
حکومت اسلامی ایران یک نیروی مادی است با مخوفترین نیروی سرکوبگر و مکارترین اتاق فکر برای تحمیق تودهها، ایجاد امید واهی، تفرقه در صفوف مخالفان، لابیگری در همه سطوح بینالمللی و همزمان دست یافتن به سلاح کشتار جمعی و با امکانات مالی کافی. این نیروی مادی را باید یک نیروی مادی قویتر و هوشمندتر از میدان بیرون کند. مبارزه فداکارنهی مردم ایران، فقط زمانی ممکن است پیروز شود که نیرویهای اپوزیسیون توانسته باشند آلترناتیوی منسجم، نمایندگانی شناخته شده و پرشور و سخنگویانی توانا، بسیجگر، هماهنگکننده و کارآمد بوجود آورند. هرچند تلاشیهایی قابل تقدیر تاکنون شده است از شورای ملی مقاومت ایران گرفته تا شورای مدیریت گذار ؛ از پیام نوین شاهزاده رضا پهلوی تا بیانیه ۱۴ فعال سیاسی؛ از جبهه دموکراتیک ایران تا تشکلهای گذارخواهان در کردستان، بلوچستان و خوزستان؛ از «جنبش سکولار دموکراسی ایران» تا دهها تشکل دیگر، اما برای اقناع عمومی که یک گذار کمهزینه خواهیم داشت و پس از گذار هرج و مرج نمیشود، ایران تجزیه نمیشود و اوضاع بدتر نمیشود کافی نیست و تا رسیدن به آن همگی باید کارهای زیادی بکنیم.
جلب اعتماد تودهها از سوی تشکل و شخصیتهای جبهه متحد گذار یکی اصلیترین شرایط گذار نظاممند است. تنها با جلب این اعتماد میتوان بسیج تودهای برای رهایی از وضعیت موجود و دستیابی به نظام مطلوب را سازمان داد. در این وحدت، همگامی جبهه، تحلیل دائمی شرایط و واکنش سریع جبهه به تحولات جنبش بسیار مهم است.
گذار بدون شکلگیری یک گفتمان رهاییبخش، تحولطلب، خشونتپرهیز و در عینحال مبارزه جویانه ممکن نیست. نفی کارنامهی سیاه حکومت اسلامی در ایران، شام و افغانستان و کارنامهی فقرآفرین لیبرالیسم نو و گلوبالیسم و التزام به آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، سکولاریسم، یکپارچگی ایران و خشونتپرهیزی میتواند اساس این گفتمان باشد.
جمهوری اسلامی نه تنها با تمام توان و با قساوت بینظیر سرکوب میکند بلکه سرمایهگذاری هنگفت در شبکههای اجتماعی و رسانهها با تولید اخبار و اطلاعات جعلی، تهمتزدن به فعالان سیاسی، اپوزیسیون زردسازی سخت فعال است. بدون یک مبارزه هماهنگ با پدیده تفرقه، هدر رفتن نیروها ادامه خواهد داشت.
نهادهای مدنی و صنفی و رهبران محلی موتورهای اصلی اعتراضات، اعتصابات و نافرمانی مدنی هستند. تنها با رشد و فراگیرشدن این حرکات کمر رژیم تمامیتخواه میشکند. جنبش باید رهبران محلی را حمایت و پشتیبانی کند. امکان همگامی آنها با هم را فراهم آورد.
تداوم و تکمیل ریزش حداکثری برای گذار حیاتی است. از اینرو جنبش باید آغوشش برای بازگشت کسانی که اکنون به رژیم خدمت میکند باز باشد. در رژیم آینده سکولار و مبتنی بر حقوق بشر، با همهی انسانها با عزت برخورد میشود و انتقامگیری نخواهد شد و به دور باطل خشونت پایان داده میشود.
نزدیکی امریکا و جمهوری اسلامی تاثیری بر مبارزه مردم ایران برای گذار ندارد. مبارزه مردم ما بهخاطر عدم ارتباط جمهوری اسلامی با امریکا نیست. مبارزه مردم بهخاطر ماهیت ضدمردمی و بیکفایتی جمهوری اسلامی و فقر و فلاکتی که در میهن ثروتمند ما ایجاد کرده و فساد چارهنپذیر آن است و نزدیکی جمهوری اسلامی و امریکا تاثیری بر ماهیت رژیم، در نتیجه مبارزه ما ندارد.
پایان سخن
به طور فشرده، هر نیروی مادی را یک نیروی مادی دیگر از صحنه بیرون میکند. اینجا حقانیت به تنهایی کمک کند. نیروهای مردمی اگر نتواند متحد شوند، به اتحاد عمل دست یابد، اعتماد مردم را جلب کنند ومردم را با خود همراه کنند، ریزش رژیم را کامل کنند، آنرا در صحنه ملی و بینالمللی منزوی کنند، تشکلهای مدنی، صنفی و سیاسی را سازمان دهند و همهی توان آنها را بکار گیرند، قادر به سرنگونی نیروی ضدمردمی نیستند.
هدایت جنبش رو به گسترش نیاز به هماهنگی سازمانیافتهی نیروهای سیاسی برانداز در خارج از کشور و نیروهای اجتماعی فعال و معترض در داخل کشور و رهبران محلی دارد. اپوزیسیون و مخالفان چهار دهه فرصت را از دست دادهاند. باید شکل سازمانیافته و هدفمند به جبنش گذار داد تا هم نیروها هم جهت شوند و همه امیدها زنده شود.
رژیم برای بقای خود به اعدام، سانسور و تبعید و مهاجرت بسیار دل بسته بود. اما، رسانههای نوین اجتماعی امکانات کارا در اختیار مبارزان در بسیج مردم و برقراری ارتباط بین نیروهای خواهان گذار در داخل و خارج قرار داده است. جنبش وسیع «نه به جمهوری اسلامی» و تحریم انتخابات ۱۴۰۰ نمود بکارگیری این امکانات است.
با توجه عوامل متعدد موثر در آینده و تغییر دائمی آنها و مهمتر از همه ابتکار بیکران مردم بهویژه جوانان، زنان، کارگران و معلمان و دیگر اقشار جامعه، باید آمادگی برای سناریوهای گوناگون گذار وجود داشته باشد وآینده و چگونگی تغییر در ایران را نمی توان دقیقن ترسیم کرد و این کاملاً وابسته به توازن قوا، میزان سازمانیافتگی، انزوای داخلی و خارجی رژیم بستگی دارد. اکنون باید تمام توان خود را برای اتحاد گسترده مردم، انزوای کامل رژیم و چگونگی گذاری خشونتپرهیز، ترسیم جامعه آتی، بهکار میگیریم.
خواننده عزیز، به نظر شما محتملترین و عملیترین شیوهی گذار از جمهوری اسلامی کدام است؟ دلیل شما برای این سناریو چیست؟ خوشحال میشوم نظر شما را بشنوم.
۱۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۴ ژوئن ۲۰۲۱
_______________________________________
i Joseph Goebbels
ii Sojourner Truth
iii Susan B Anthony
iv Suffragettes
v Estonia’s Singing Revolution
vi Eduard Shevardnadze
vii Extinction Rebellion (XR(
viii Black Lives Matter
ix Women's March on Washington
x Erica Chenoweth
xi Maria J. Stephan
xii International Center of Nonviolent Conflict (ICNC)
xiii نگاه کنید به مقالهی « قانون ۳.۵ درصد؛ چطور اقلیتی کوچک دنیا را عوض میکند»:
The ’3.5% rule’: How a small minority can change the world – BBC Future
و به کتابِ «چرا مقاومت مدنی نتیجه میدهد: منطق راهبردی درگیری بدون خشونت»:
Why Civil Resistance Works: The Strategic Logic of Nonviolent Conflict
در این کتاب سوزان بی آنتونی ۳۲۳ جنبش اعتراضی خیابانی را بررسی میکند و نتیجه میگیرد که جنبش خشونتپرهیز چهار برابر بیشتر میتواند نیرو جذب کنند و مردم را با خود همراه کنند و شانس موفقیتشان هم دو برابر بیشتر است. اگر این جنبشها بتوانند ۳.۵ درصد جامعه را به صورت فعال در مدت قابل توجهی در میدان نگه دارند، به پیروزی میرسند.