تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

10 آذر ماه 1400 - 22 ماه نوامبر 2021

در فرآیند قیام آبان چه آموختم؟

عباد عموزاد

  اعتراضات ۱۳۹۸ ایران، یا آبان خونین، ‏مجموعهء اعتراضات مردمی و ضد حکومتی در ‏سراسر ایران بود. این اعتراضات به‌ دنبال ‏انجام مجدد سهمیه‌بندی بنزین در ایران و ‏افزایش ۲۰۰ درصدی قیمت بنزین در ۲۴ آبان ‏‏۱۳۹۸ آغاز شد. این اعتراضات که عمدتاً در ‏محلات کارگری و فقیرنشین شهری متمرکز و در ‏ابتدا نسبتاً مسالمت ‌آمیز بود، به تدریج به ‏یک قیام و شورش علیه رژیم حاکم تبدیل شد ‏اما آنچه از مشاهدات و دیده‌های خود در ‏خیابان و خبرهای حاصله، با توجه به ‏موازنه حاکم در رژیم، آموختم در قلمرو ‏سیاست و به‌طور مشخص در رویاروئی با رژیم ‏جنایت‌کار، وقتی آزادی هدف می‌شود، وضعیت ‏مناسب تحقق می‌یابد؛ با بکار بردن روش‌های ‏زیر:‏

  وقتی آزادی هدف می‌شود، پندارها و ‏گفتارها و کردارهای یکایک شرکت کنندگان در ‏قیام می‌باید از خشونت خالی شوند. شعارهای ‏گویای زندگی در آزادی می‌باید جانشین ‏شعارهای گویای مرگ (مرگ بر...)‌ها شوند. ‏نه تنها به این دلیل که «مرگ بر» خشونت و ‏بیانگر ادامه نظام سیاسی مبتنی بر میراندن ‏است بلکه به این دلیل نیز که مرگ بر ابراز ‏انزجار و خشم و کینه است و زنده باد آزادی ‏و استقلال و ولایت جمهور مردم، اظهار عزم به ‏بنای جامعه باز و تحول پذیر، جامعه انسان‌های مستقل و آزاد است. بدین قرار، شعارها می‌باید بیانگر حقوقی باشند که تمامی مردم ‏ایران از آنها بر خور می‌شوند. برای مثال، ‏‏«ولایت جمهور مردم آری، ولایت فقیه نه» و یا ‏‏«استقلال، آزادی، جمهوری ایران» و یا «رشد ‏بر میزان عدالت اجتماعی آری و ویرانگری بر ‏میزان ستم گستری نه» و یا عدالت اجتماعی ‏آری (برخورداری زنان از منزلت و کارگران و ‏دیگر اقشار، هم حقوق خود بعنوان انسان و ‏هم از منزلت و امکان برابر بر کار و حاصل ‏آن و هر قوم از حقوق فرهنگی و غیر آن) و ‏ستم گستری نه.‏

  غنی و شفاف کردن هرچه بیشتر وجدان ‏علمی (خالی کردن شعور همگانی از غیر عقلانی‌ها و سرشار کردن آن از دانش‌ها و فنون که ‏کاری که در عهده اندیشمندان است) و وجدان ‏همگانی با بیان آزادی بمثابه اندیشه ‏راهنما از راه قابل فهم کردن این بیان ‏برای همگان (غنی و شفاف کردن وجدان عمومی ‏که کار دانشگاهیان و دانشجویان است) به ‏ترتیبی که جمهور مردم شرکت خود را در ‏اداره امور جامعه و کشور خود، حق یکایک ‏خود شناسند و در قیام همگانی تا بازیافت ‏استقلال و آزادی، شرکت کنند.‏

  غنا بخشیدن به وجدان اخلاقی با تبلیغ ‏سامانه ارزش‌های بیانگر استقلال و آزادی و ‏عمل کردن به این ارزش‌ها و برانگیختن ‏همگان به عمل به آنها و حساس کردن وجدان ‏اخلاقی به ترتیبی که هر اقدام سرکوبگرانه ‏رژیم، تمامی ملت را در برابر آن قرار دهد. ‏

  خشونت زدائی بقصد از کار انداختن قوای ‏سرکوب رژیم از راه: ‏

  * افشای جنایت‌ها و فسادهای رژیم و ‏مافیاهای نظامی – مالی،

‏  * سلب مشروعیت دینی و اخلاقی از روش‌های ‏سرکوبگرانه،

‏  * شرکت دادن جهانیان در مبارزه با ‏خشونت‌های رژیم، مانند اعدام و شکنجه و ‏شکستن شخصیت انسان و...‏

  شناسائی تبعیض‌ها ( تبعیض به زیان زنان ‏و کارگران و... و تبعیض‌ها بسود روحانیان ‏دولتی و سرکوبگران و مافیاها) و مبارزه با ‏این تبعیض‌ها به ترتیبی که موانع شرکت در ‏قیام همگانی، در سطح جامعه، از میان ‏برداشته شوند.‏

  برقرار کردن سامانه امداد، به ترتیبی ‏که قربانیان سرکوب‌ها، تا جائی که ممکن ‏است یاری شوند. احراز هویت قربانیان سرکوب ‏و در اختیار سازمان‌های مدافع حقوق بشر ‏گذاشتنش نیز، کار سامانه امداد است.‏

  مبارزه با ضد اطلاعات رژیم (دروغ سازی‌ها و دروغ پراکنی‌ها) که با موفقیت نسبی ‏در حال انجام است. این مبارزه وقتی موفقیت ‏کامل پیدا می‌کند که مبارزان، خود به ضد ‏اطلاعات نپردازند. یعنی حقیقت را با دروغ ‏در نیامیزند و خلاف حقیقت را نسازند و ‏انتشار ندهند. ‏

  مبارزه با سانسورها که هم اکنون با ‏موفقیت انجام می‌گیرد. این مبارزه نیز ‏وقتی پیروزی قیام همگانی را تضمین می‌کند ‏که حقیقت درباره هیچ کس، قربانی مصلحت ‏نشود. و جریان آزاد اندیشه‌ها و اطلاعات ‏برقرار شوند به ترتیبی که جامعه هم اندیشه ‏را بشنود و بخواند و همه اطلاع‌ها را در ‏دسترس خود بیابد.‏

  تشکیل پرونده جنائی برای آمران و ‏مأموران سرکوب گری‌ها. با توجه به اهمیتی ‏که نقش جامعه جهانی و افکار عمومی جهانی ‏بدست آورده است، تشکیل پرونده جنائی قابل ‏ارائه به دادگاه جنائی بین المللی، کاری ‏بسیار بزرگ و سخت تعیین کننده است. در حال ‏حاضر، دولت‌های خارجی در پی جستن و بکار ‏بردن این و آن دست آویز فشار و تهدید ‏هستند. اما وقتی مردم ایران خواستار تعقیب ‏جنائی استبدادیان می‌شوند:‏

‏  الف - این رژیم است که از حامیان خود ‏محروم می‌شود.‏

‏  ب – مردم ایران هستند که از تحریم‌های ‏اقتصادی و تهدید به جنگ و دیگر فشارها که ‏متوجه زندگی روزمره آنها است، می‌رهند. ‏

  با توجه به اهمیت تعیین کننده کادرها ‏در مدیریت امور کشور، بسط قیام به دستگاه ‏اداری کشور، از توان سرکوبگری رژیم بسیار می‌کاهد. حمایت از کارمندان درست کار و ‏نیز افراد نیروهای مسلح که تن به سرکوبگری نمی‌دهند و بسا مورد غضب رژیم می‌شوند، در ‏وضعیت کنونی، خشونت زدائی سخت کارآمدی ‏است.‏

  برانگیختن کادرهای اداری و بسا نظامی ‏به ایستادگی در برابر سرکوبگری، با تضمین ‏آینده آنها، از جمله با از کردن راه ابراز ‏پشیمانی و عفو شدن، انجام می‌گیرد. در ‏انقلاب ایران، این تضمین داده شد اما صد ‏افسوس که آقای خمینی تضمین کتبی (خطاب به ‏سران ارتش) و شفاهی خود را رعایت نکرد و ‏سرکوبگری را با اعدام‌ها آغاز کرد. در ‏افریقای جنوبی این روش با موفقیت بکار ‏رفت.

  مبارزه با نابسامانی‌ها و آسیب‌های ‏اجتماعی (انواع جرم‌ها و جنایت‌ها و خود و ‏دیگر تخریب کردن‌ها). در سطح جامعه و با ‏مشارکت مردم، این مبارزه موفق می‌شود. ‏زیرا جامعه وقتی مصمم می‌شود نظام اجتماعی ‏خود را باز و تحول پذیر کند، همزمان، به ‏خود نقش پزشک و پرستار و درمانگاه و ‏پناهگاه را می‌دهد. قدرت، جوان را بمثابه ‏نیروی محرکه یا مأمور ویرانگری می‌کند و ‏یا خود آن را ویران می‌کند. اکثریت بزرگی ‏به مخدرها و یا بکار گرفتن زور روی می‌‏آورند زیرا این نوع کارها را نوعی دهن کجی ‏و حتی مبارزه با قدرتمدارها گمان می‌برند. ‏از این رو، مبارزه با «فکرهای جمعی جبار» ‏که خود و دیگر تخریبی بمثابه مبارزه، ‏بدترین نمونه‌ها آنها است، ضرورت تمام ‏دارد. به همان اندازه که میزان تخریب در ‏جامعه کاهش می‌پذیرد، از عمر رژیم نیز ‏کاسته می‌شود. بسا به نسبت بیشتری کاسته می‌شود. زیرا از توان سرکوبش کم می‌شود.‏

  رها شدن و رها کردن از ترس‌ها که می‌‏باید با بیرون آمدن از مدارهای بسته بد و ‏بدتر همراه باشد مهمترین خشونت زدائی و ‏کارآمد ترین روش همگانی کردن قیام و ادامه ‏آن تا پیروزی است: مدار بسته بد و بدتر، ‏‏(رژیم و ترس از بدتر از رژیم و...) و مدار ‏بسته خشونت ( اگر نکشم کشته می‌شوم، پس ‏بهتر که وارد میدان نشوم) و مدار بسته ‏روابط قوا در زندگی روزمره (اگر دست بالا ‏را نگیرم، زبون و زیر دست می‌شوم) و... ‏مدارهائی هستند که می‌باید از آنها بیرون ‏آمد تا قیام همگانی بگردد.‏

  در رویاروئی با قوای سرکوب که از هیچ ‏جنایتی روی گردان نیستند، خشونت زدائی‌های ‏زیر در ایران و در کشورهای دیگر، با ‏موفقیت اجرا شده‌اند و پیشنهاد می‌شود:‏

انتقال حق رهبری به دیگری، برده کردن ‏خویش و خود را تسلیم ویرانگر ترین خشونت‌ها کردن است. در حقیقت، برده کسی است که ‏دیگری «ولی مطلق» او است. او از استقلال ‏رأی محروم است. حتی اگر صاحب با او خشونت ‏بکار نبرد، محرومیت از استقلال، زور ‏ویرانگری است که او را از درون ویران می‌‏کند. از این رو، شکوفائی انسان در گرو ‏استقلال رأی و آزادی او است. بدین قرار، ‏کارآمدترین روش‌های خشونت زدائی، نه گفتن ‏به ولایت فقیه (که بی کم و کاست نظام برده ‏داری است) و آری گفتن به ولایت جمهور مردم ‏است. هر ایرانی می‌باید بداند که تا وقتی ‏استقلال رأی نجوید، ممکن نیست رشد کند و تا ‏جامعه ایرانی از ولایت جمهور مردم برخوردار ‏نشود، جامعه مستقل و آزاد و در رشد بر ‏میزان عدالت اجتماعی نمی‌گردد.‏

  بر هر ایرانی است که از آزادی و حقوق ‏دیگر خود بطور کامل برخوردار شود. کسی که ‏از حق کار خود بطور کامل برخوردار نیست، ‏نیاز به رژیم ندارد، خود خویشتن را تخریب می‌کند. برای مثال، کسی که بیکار است و یا ‏در روز، به یکی دو ساعتی کار با مزدی ‏ناچیز تن می‌دهد، تخریب می‌شود. کسی که نمی‌تواند نظر خود را اظهار کند، تخریب می‌‏شود و برخورداری از همه حقوق، نیازمند ‏خلاصی از رژیم سرکوبگر نیست. بسا از میان ‏برخاستن این رژیم، نتیجه برخورداری کامل ‏از حقوق است. توضیح این که در خانواده، ‏وقتی رابطه‌ها بر میزان حقوق برقرار می‌‏شوند، بخش بزرگی از خشونت ویرانگری از ‏میان می‌رود که جامعه ایرانی را رنجور ‏ساخته است. تنها این یک خشونت زدائی از ‏قلمرو مداخله رژیم و بنا بر این از ‏توانائی سرکوبش بسیار می‌کاهد.

‏  به قصد برانگیختن ایرانیان به برخوداری ‏از حقوق و تن ندادن به جزئی از حقوق، این ‏واقعیت را به آنها خاطر نشان می‌کنم: شما ‏مردم از جامعه مدنی بسیار شنیده اید. اما ‏لازم است بدانید این جامعه را دولت بوجود نمی‌آورد بلکه این ملت است که با عمل به ‏حقوق و تصدی امور خویش، قلمرو دولت را ‏محدود و توان سرکوب را از آن می‌ستاند. ‏یک جامعه مدنی کامل جامعه ایست که امکانات ‏لازم را برای برخوداری اعضای خود از حقوق ‏خویش ایجاد می‌کند. بنا بر این، در خانه، ‏در مدرسه، در دانشگاه، در بازار، در ‏محله، در روستا، (سندیکاه‌ها و اتحادیه‌ها ‏و...) حتی در سازمان‌های اداری، می‌توان ‏دست بکار بنای جامعه مدنی و بنا بر این، ‏خشونت زدائی شد. در دراز مدت، جامعه مستقل ‏و آزاد ساخته می‌شود و دولت حقوق مدار و ‏تابع ملت می‌گردد. اما در کوتاه مدت نیز، ‏سبب تقابل روز مره رژیم زورمدار با مردم ‏حقوق مدار می‌شود و هر روز، بیشتر از روز ‏پیش، توان سرکوبگری را از دولت زورمدار می‌‏ستاند.

  مقام اول امر دهنده، می‌باید بعنوان ‏مجرم اصلی معرفی و مدارک در بارهء مجرمیت ‏او و دستیاران ش جمع آوری شوند.‏

  اما از آنجا که مأموران جنایت پیشه ‏هستند که سبب می‌شوند آمران شان جنایت را ‏روش حکومت گری کنند، شناسائی و تعیین هویت ‏آنها نیز کاری ضرور است. با توجه به تحول ‏قوانین و رفتارهای قضائی در جهان، این ‏شناسائی‌ها امکان می‌دهند که آمران و ‏مأموران جنایت در هیچ کجای جهان نتوانند ‏خود را پنهان کنند و از تعقیب قضائی ‏بگریزند.‏

  قیام کنندگان می‌باید از قاعده مسئولیت ‏گروه در برابر اعضای خود پیروی کنند. یعنی: ‏

  الف – هیچ فردی از گروه دور نشود و

‏  ب – نسبت گروه به قوای سرکوب تا ممکن ‏است بزرگ باشد.‏

  ج – بهنگام حمله گروه‌های سرکوب، هرگاه ‏خنثی کردن حمله بدون بکار بردن خشونت ممکن ‏باشد، می‌باید از بکار بردن خشونت اجتناب ‏کرد. تا ممکن است سرکوب گران را می‌باید ‏به ترک خشونت فراخواند.

  د – اما وقتی یک عضو گروه در چنگ قوای ‏سرکوب افتاد، اصل اینست که می‌باید او را ‏از چنگ آنها رها کرد. در قیام آبان کنونی، ‏در مواردی، این روش با موفقیت بکار رفته ‏است.

  قیام کنندگان همواره می‌باید عمل باشند ‏و هیچگاه نباید واکنش آمران و مأموران ‏سرکوب شوند. نه وقتی رژیم خشونت تمام عیار می‌شود و نه زمانی که در باغ سبز نشان می‌‏دهد. (چنان که احتمال بسیار است که یک چند ‏از دستیاران آقای خامنه‌ای را در سرکوب‌های سبعانه، کنار بگذارند). این مأموران ‏سرکوب در خیابانها هستند که همواره می‌‏باید عکس العمل قیام کنندگان شوند. قیام ‏کنندگانی که ابتکار عمل را از دست دهند و ‏با زورگو فصل مشترک پیدا کنند، رژیم ‏سرکوبگر را برخود مسلط کرده‌اند.‏

  یاد آور می‌شود که قیام کنندگان هیچگاه ‏نباید استقلال قوه رهبرى خود را از دست ‏بدهند. انسان‏هاى آزاد، وقتى در محاصره آتش ‏زور هستند، هر يك بايد نفس خويش را مكلف ‏بداند. اگر بر حق استوار بمانند و عقل ‏آزاد خویش را به ابتکار برانگیزند، راه ‏بیرون رفتن از حصار آتش را می‌یابند. ‏اگرنه، هيزم آتش زور مدارى شده و خاكستر ‏مى‏شوند. بدين قرار، در مقام مقابله با ‏قوای سرکوب رژیم، استقلال قوه رهبرى، ‏‏«آزادى از» همه صفت‌هایی است كه زور را، ‏در شكلى از اشكال آن، در آدمى مؤثر مى‏كند. ‏علامت بارز استقلال رهبرى، يكى جهت ويرانگر ‏ندادن به نيرو است.

  عمل به حق و دفاع از حق به ترتیبی که ‏این دفاع شامل متجاوز وقتی به حقوقش تجاوز می‌شود، نیز بگردد. بهوش باید بود که هر ‏سخن دروغی درباره زورگو، او را به این ‏نتیجه می‌رساند که قیام کنندگان نیز از ‏قماش او هستند و می‌خواهند به زور جانشین ‏او در قدرت شوند. دفاع از حق می‌باید عام ‏باشد و فرهنگ آزادی را بنا بنهد که در آن، ‏برخورداری هر انسانی از حقوق خود، پذیرفته ‏همگان در پندار و گفتار و کردار است.‏

  قیام کنندگان گرفتار خشونت مأموران ‏‏«ولی جائر» نمی‌شوند اگر اختیار زمان و ‏مکان را از دست ندهند. در حقیقت، اگر آدمى ‏خود اين اختيار را از دست ندهد، هيچ قدرتى ‏نمى‏تواند آن را از دست او بستاند. توضيح ‏اينكه مكان و زمان قدرت (= زور)، هم اينجا ‏و هم اكنون، است. اما زمان انسانی که ‏آزادی را هدف می‌کند، زمان بى نهايت و ‏مكان او بى كران لااكراه (= هر جاى جهان كه ‏با قرارگرفتن در آن بتوان خشونت زدائى را ‏تا انحلال قدرت ادامه داد) است. شرط پيروزى ‏روش آزادى بر روش قدرت، يكى اينست كه ‏انسان آزاد، زمان و مكان روش زور پرستان ‏را نپذیرد. زنهار! تن دادن به زمان و مكان ‏زورپرستان، پپروزى ندارد. بر فرض كه كسى ‏بتواند از حصار زور، با غلبه بر زور ‏پرستان، بيرون آيد، شكست خورده‏ است. زيرا ‏به قدرت اصالت بخشيده و روش او راپذيرفته ‏و بكار برده ‏است.

  قیام کنندگان نمی‌باید از علائم مرگ ‏رژیم غافل شوند. قدرت از تخریب پدید می‌‏آید و به ویرانگری خود، بیمن استقامت ‏استقامت کنندگان، از پای در می‌آید. ‏یادآور می‌شوم که خالی شدن اندیشه راهنما ‏‏(فقه) از محتوا و پر شدنش از زور، آشکار ‏ترین علامت‌ها است. از جمله، خالی شدن فقه ‏دولتی از حقوق انسان و حقوق جمعی مردم، ‏علامت مرگ رژیم است. پس هرگاه ایرانیان، از ‏زن و مرد، پیر و جوان کارگر و دهقان، ‏بازاری و اداری، حقوق خویش را بشناسند و ‏برای بازیافت این حقوق به قیام درآیند، ‏تقابل رژیم با مردم، تقابل زور با حق می‌‏شود. توانائی بکار بردن قوای سرکوبش بازهم ‏کمتر می‌شود و با شتاب بیشتری به تحلیل می‌‏رود. بدین سان، هر رژیمی را به مرامش می‌‏باید سنجید و با نشان دادن خالی شدن مرامش ‏از محتوای اولیه و پر شدنش از زور، می‌‏باید نزدیک شدنش را به مرگ معلوم به اطلاع ‏مردم رساند. تا هم جامعه اطمینان پیدا می‌‏کند که رژیم مردنی است و هم قوای سرکوب ‏رژیم در بکار بردن خشونت با مردم، سست ‏شوند.‏

  از این دید که بنگری، می‌بینی ناتوانی ‏نسبی رژیم حاصل بیش از ۴۰ سال افشای خیانت‌ها و جنایت‌ها و فسادهای رژیم و بکار بردن ‏علامت‌های مرگ رژیم در شتاب بخشیدن به ‏انحطاط و انحلال آنست. بدین ترتیب، مجموعه‌ای از روش‌ها در اختیار نسل امروز ایران، ‏قرار گرفت. بکار بردن این روش‌ها قیام ‏همگانی را ممکن می‌کند و مداومت این قیام ‏تا پیروزی را تضمین می‌کند.‏

آبان ۱۴۰۰‏

https://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/95174/

 

بازگشت به خانه