تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
باز هم عالیجناب با عبای شکلاتی؟
پرویز رئوفی
چرا باز هم عالیجناب با عبای شکلاتی به میدان آمده؟ چرا ورود این عصای زیر بغل لازم شده؟
زمین زیر پای حکومت سست شده و حقانیت اش حتی برای نزدیکان و حامیان اش شدیدأ زیر سئوال رفته. و لذا حراف بزرگ، فیلسوف شهیر، و مبدع گفتگوی تمدن ها را به میدان فراخوانده اند.
محمد خاتمی، طی سخنانی که در هفتمین کنگرهء «حزب اتحاد ملت ایران اسلامی»، حزبی که اخیرأ یکی از مشاوران او به دبیرکلی اش انتخاب شده، ایراد کرده و با تغییراتی در رسانه های حکومتی انعکاس یافته، پس از بمیان کشیدن پای خدا و علی و قسط اسلامی و حرافی هایی دربارهء حساسیت وضعیت و لزوم گفتگو (البته بین گروه های خودی که ربطی به ملت ندارد)، مرتکب دو فریبکاری زیرکانه شده است:
اولی در خلط مفاهیم «جمهوری» و «جمهوریت» و «دموکراسی» و سعی در الصاق گام به گام برچسب لایتچسبک اسلام به جمهوری. ابتدا با این گفته که: «بشر در روزگارما به این نتیجه رسیده است که سامان و سازمان بهینهء زندگی جمعی دموکراسی است... و مناسب ترین صورت و شکل آن را "جمهوری" با تعریف و مشخصه های جدیدش یافته است»، می خواهد جمهوری (نه جمهوریت) را مناسب ترین شکل دموکراسی جا بزند.
خاتمی در ادامه می گوید: «جمهوری می تواند لیبرال یا سوسیال یا حتی ناسیونال باشد. پس چرا نتواند اسلامی باشد؟» و به این ترتیب اسلام را، که هیچ سنخیتی با دموکراسی ندارد، الصاق کند به جمهوری؛ به زعم خودش مناسب ترین شکل دموکراسی. و سپس با این گزاره که «انقلاب
بزرگ مردم ایران نیز جانشین نظام پیشین را در "جمهوری اسلامی" پیشنهاد کرده است و بر سر آن میثاق ملی شکل گرفته است» به "جمهوری اسلامی" بعنوان نظامی دموکراتیک حقانیت ببخشد. خاتمی آدم زیرکی است. سعی دارد با مغشوش کردن مفاهیم «جمهوری» و «جمهوریت» و نادیده انگاشتن وجود حکومت های دیکتاتوری در پوشش جمهوری مثل سودان و سومالی و پاکستان ، چین ، روسیه، به حفظ حقانیت «جمهوری اسلامی» بعنوان نظامی دموکراتیک یاری رساند.
و دست آخر، با این گفته که: «انقلابی گری یعنی پایبندی به اصول و آرمان هایی که در انقلاب تجلی کرد» تمامی خودی ها و انقلابی نماهای هوادار حکومت را به سنگر دفاع از حقانیت رژیم بکشاند.
فریبکاری دوم ایشان آوردن «شهرنیکو»ی افلاطون و «به زیستی» مورد نظر ارسطو، و «مدینه فاضله»ی فارابی در کنار هم بعنوان نظام های «مردم بنیاد» است تا خصلت دیکتاتوری تمامیت خواه رژیم را پنهان نماید.
گرچه آراء ارسطو و افلاطون و فارابی متعلق به گذشته اند و با وجود فیلسوفان و جامعه شناسان قرون اخیر دیگر نیازی به نظرات آنها وجود ندارد، و تشریح آراء شان نیازمند فرصتی بیش از این نوشته است ولی برای روشن تر شدن میزان مغالطه آقای خاتمی یادآوری خلاصه عقاید آن متفکران خالی از فایده نخواهد بود.
افلاطون معتقد است شهروندانِ Kallipolis (شهر ایده آل یا شهر زیبا) سه طبقه اند. فرمانروایان، نظامیان و پیشه وران که اکثریت جامعه را تشکیل می دهند. در شهر ایده آل افلاطون حد و حدود این سه طبقه مشخص بوده و تعادل بین آنها برقرار است. به این معنی که هر طبقه جایگاه خود را داشته و به وظایف خود عمل می نماید: حاکمان حکم می رانند، طبقهء پیشه ور اطاعت می کنند و مالیات می پردازند و نظامیان بر اجرای احکام نظارت کرده و به دفاع ازمرزها می پردازند.
در شهر شاد (یا شهرخوشبختی)ی ارسطو انسان ها دو دسته اند. بردگان و مردمان آزاد. بردگان نیز دو دسته اند، بردگان طبیعی و بردگان قانونی. برای برقراری عدالت، «بردگان قانونی» (آنهایی که در اثر جنگ ها یا به هر علت پیگری به بردگی کشیده شده اند) بایستی آزاد شوند ولی «بردگان طبیعی» که برده بدنیا آمده اند و، بنظر ارسطو، قادر به تفکر درست و تشخیص مصلحت خویش نیستند، لازم است برده باقی مانده و تا پایان عمر به خدمت به مخدومان شان مشغول باشند. حکومت از آن برگزیده های انسان های آزاد است و فیلسوفان از آن جمله اند.
فارابی می گوید: «نسبتِ (سبب اولِ) به سایر موجودات مانند نسبت حاکم (شاه) مدینهء فاضله است به سایر اجزاء آن». فارابی معتقد است رهبر و رئیس بزرگ کسی است که بطور مطلق نیازمند رئیس دیگری نیست. نه درکلیات و نه درجزئیات. حاکم مورد نظر فارابی خداگونه است. دانای مطلق است. احکام همه چیز را می داند. واجد نیروی ارشاد همگان است و اطاعت از او واجب.از نظر فارابی سیاست و اخلاق دارای غایت واحد اند و درستی اخلاق را سیاست معین می کند. مدینهء فاضله فارابی حکومتی دارد خودکامه تر از ولایت فقیه.
چنان که می بینیم، آراء هیچ یک از این متفکرین نمی توانند اساسی قرار گیرد برای حکومت جوامع امروزی. مزیتی بر ولایت فقیه ندارند بلکه در مواردی، با توجه به معیارهای حقوق بشر امروزی، سیستم هایی به ناحق وضد بشر اند.
آقای خاتمی از اشاره به آراء امثال کارل پوپر و سایر جامعه شناسان معاصر ابا دارد، چرا که با برجسته کردن نظرات ارسطو و افلاطون و فارابی است که می تواند از حقانیت جمهوری اسلامی دفاع کند.
برگرفته از فیس بوک نویسنده