تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

18 بهمن ماه 1400 - 7  فوریه 2022

توجیه جنایات اسلامگرایان با چپ ها آغاز شد

سام قندچی

در مورد اصلاح طلبی اسلامی و ضدیت آن با ترقی خواهی بسیار بحث شده، و در واقع اصلاح طلبی اسلامی مکمل حرکت کوکلاکس کلان های اسلامی بود و این دو جریان به همراه یکدیگر، دوگانهء خشونت و عقب نشینی جامعه را، طی چهار دهه حاکمیت رژیم اسلامی در ایران، شکل دادند! اما حرکت چپ ایران در توجیه جنایات کوکلاکس کلان های اسلامی پیش از جریان اصلاح طلبی آغاز شد. منظورم حرکت رهبری چریکهای فدایی خلق در همان روز 17 اسفند بعد از پیروزی انقلاب 57 نیست که در راهپمایی زنان به خانمهای عضو و هوادار خود می گفتند روسری بپوشند تا با حزب اللهی هایی که به تظاهرات با شعار «یا روسری یا توسری» حمله می کردند، درگیر نشوند! خودم آن روز در آن تظاهرات شرکت داشتم و زنجیر انسانی برای حفاظت از تظاهرکنندگان را تشکیل داده بودیم، و البته هیچوقت عضو چریکهای فدایی خلق یا کلاً هوادار مشی چریکی نبودم؛ ولی به رغم سیاسیکار بودن، به روشنی با تصمیم ظاهراً سیاسیکارانهء رهبری چریکهای فدایی خلق در آنزمان، که به خانمهای هوادار خود رهنمود پوشیدن روسری داده بودند، مخالف بودم و در مورد تظاهرات 17 اسفند زنان در سال 57 در گذشته یادداشتهایی نوشته ام؛ اما، با این همه، در آن زمان حرکت رهبری چریکهای فدایی خلق اساساً این بود که می خواستند حزب اللهی ها را از انقلاب، به اصطلاح، «رَم ندهند»، یعنی هنوز در این تصور بودند که چپ در کنترل انقلاب است و دشمن شان آمریکا می خواهد آنها را براندازد و ترس شان این بود که مبادا اسلامگرایان عقب بکشند و نظیر 28 مرداد و آیت الله کاشانی، این بار آیت الله خمینی و نهضت آزادی، با آمریکا، برای بازگرداندن سلطنت متحد شوند! این در واقع نگاه رهبران چریکهای فدایی خلق نه تنها بعد از پیروزی انقلاب و از جمله در روز 17 اسفند بود بلکه تمام سیاستهای چپ پیش از پیروزی انقلاب 57 در زمان دولت بختیار نیز، از همین تصور ناشی می شد که هنوز موضوع فکری شان این بود که تصور می کردند انقلاب را در دست دارند و نمی خواستند باعث به اصطلاح «رمیدن» متحدان اسلامگرای شان بشوند! در حقیقت حتی حدود دو سال بعد از انقلاب نیز، عدم واکنش جدی چپ به اعدام زنده یادان شکرالله پاک نژاد و سعید سلطانپور، به همین دلیل بود! 

به عبارت دیگر، آنچه بعدها، وقتی چپ دنبالچهء اصلاح طلبان شد، حرکتی دیگر بود؛ و تازه آن هم در روزهای اول انقلاب آغاز نشد هرچند در زمان آغاز اصلاح طلبی اسلامی نیز، شروع نشد، بلکه در زمان آغاز اعدام های دهه 60 به وقوع پیوست. هنوز وقتی اعدام های مجاهدین تازه شروع شده بود، حزب توده از اعدام ها حمایت می کرد و چریکهای اکثریت هم در زمان سربداران آمل با سپاه پاسداران برای سرکوب بخش دیگری از چپ متحد شد. با همهء این احوال هنوز چپ، چه حزب توده و چریک های اکثریت و چه اتحادیهء کمونیست هایی که سربداران آمل را رهبری می کردند، در این تصور بودند که خودشان قدرت را در دست خواهند گرفت و همچنان خطر عمده را کودتای آمریکا می دیدند و به همین دلیل در همان سال ها نه تنها برخی چپی ها با کمک مرحوم دکتر ابوالحسن بنی صدر چند اقدام نظامیان از جمله آنچه به «کودتای نوژه» معروف شده را به رژیم اسلامی لو دادند، بلکه این دیدگاه شان از قدرت چپ همچنان باقی ماند و ابداً دنباله رو جریاناتی نظیر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و شخصیت هایی نظیر میثمی نبودند که نیروهایی بودند که بعدها ستون اصلی جریان اصلاح طلبی شدند!

در مورد وضعیت زندان ها در آن دوران آغاز دهه 60، و مشخصاً در رابطه با سربداران،در گذشته مفصل بحث کرده ایم. اما چرا می گویم چپ توجیه جنایات اسلامگرایان را پیش از آغاز جریان اصلاح طلبی، شروع کرد؟ موضوع را به بهترین وجه در خارج کشور می شد دنبال کرد. هنگام اعدام های سربداران آمل در آغاز دهه 60، مراسمی در شهر برکلی برگزار شد و در آن مراسم شماری از فعالان سابق کنفدراسیون احیا و «سیس» شرکت داشتند. نگرانی آنها نیز چه در آغاز محاکمات سربداران و چه بعد از شروع اعدام ها این بود که مبادا دوستان قدیم شان در زیر شکنجه خراب کنند، (آنچه بسیار در اپوزیسیون در این سالها بحث شده است). بعد از آن مراسم یادبود نیز، دیگر همهء آن نیروها پراکنده شدند؛ گرچه، رهبران فکری آنها، با تئوری تازه ای در محافل خارج کشور سخن می گفتند و آن هم «نسبیت فرهنگی» بود! 

در حقیقت،بعد از طرح شدن نظریهء نسبیت فرهنگی در جنبش چپ ایران، دیگر توجیه رژیم اسلامی به اقدامات غلط اولیهء چپ که در حمایت از اسلامگرایان در انقلاب، و بعد از آن هم در رابطه با تظاهرات زنان در اسفندماه 57، و دیرتر نیز حمایت از جریان گروگانگیری در سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام انجام شده بود، چندان شباهتی نداشت، و بسیار فراتر از این حرف ها بود!

در واقع طرح شدن دیدگاه «نسبیت فرهنگی»، نه تنها بخشی از جنبش چپ نظیر آنهایی را که در سطور بالا ذکر شد که در مراسم برکلی بودند، «پاسیو» (یا غیر فعال) کرد و به دنبال زندگی شان رفتند، بلکه اساس نگرشی را در چپ شکل داد که در 40 سال گذشته به توجیه جنایات اسلامگرایان ادامه داده اند.

در واقع، این نگاه «نسبیت فرهنگی» بود که چپ را، بعداً به دنبالچهء «اصلاح طلبان»، و نیرویی در ضدیت با ترقی خواهی تبدیل کرد، و نه برعکس!

بهترین نوشته ای را که شخصاً در مورد تئوری نسبیت فرهنگی خوانده ام نوشته ای است از خانم «مری بئاتریس میجلی» به زبان انگلیسی که متأسفانه هنوز به فارسی برگردانده نشده، و امیدوارم مترجمین برجسته ای که در کار ترجمهء انگلیسی به فارسی تخصص دارند، ترجمهء این اثر ارزنده را مورد توجه قرار دهند. 

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،

16 بهمن ماه 1400 - February 5, 2022 

http://www.ghandchi.com/4230-chap-eslahtalabi.htm

مطالب مرتبط: 1     2     3     4     5     6     7     8     9     10     11     12

بازگشت به خانه