تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
اسلام و فرانسه؛ از فرشته تا هیولا
امیر طاهری
«انفجار معنویت در خیابانهای تهران»، این عبارت را میشل فوکو، که در زمان خود آلامدترین فیلسوف فرانسه بود، بیش از چهار دهه پیش برای توصیف کسب قدرت از سوی آیتالله روحالله خمینی به کار برد.
فوکو تنها «روشنفکر» فرانسوی نبود که دانسته یا ندانسته در نقش انقلابی رفتوبرگشت قرار میگرفت. انقلابی رفتوبرگشت کسی است که در آرزوی انقلاب است اما برای دیگران، فقط برای دیگران. آرزوی او این است که سفر کند و انقلاب دیگران را با لذت بنگرد اما به محض آنکه سختیها ظاهر شدند، به وطن خود برمیگردد. انقلابی رفتوبرگشت مانند کسانی است که صحنه استریپتیز را از یک پنجره کوچک شیشهای مینگرند و لذت میبرند.
چند هفته پس از روی کار آمدن «امام» خمینی، مارک کراوتز، خبرنگار روزنامه پاریسی لیبراسیون گزارش داد که «انقلاب اسلامی» علیه شاه شورش طبقه متوسط تهران و چند شهر بزرگ دیگر علیه نظام موجود بود. او از خانمهای شیکپوش، آقایان تحصیلکرده در اروپا و آمریکا و دیگر «بورژواهای» مرفه گزارش داد که دنبال «معنویت» بودند و شاه را مانعی در راه رسیدن به آرمانی انتزاعی میدانستند. در زمان شاه، مادیگرایی، عشق به افزایش مصرف و خواستههای اینجهانی، بخشی از قشرهای مرفه را نگران کرده بود. به گفته کراوتز، معنویگرایی ایرانیان ممکن است کشور آنان را وارد شبی دراز و تاریک کند اما آنان چنان شبی را به روز دوران شاه ترجیح میدهند.
در همان زمان، آقایی به نام شمسالدین امیرعلایی در نقش سفیر «امام» خمینی در پاریس، در یک مصاحبه با ادوارد سابلیه، دبیر رادیو دولتی «فرانس انتر» از هدفهای «انقلاب اسلامی» سخن گفت: «هدف امام ما ساختن جهانی است نو بر پایه صلح، محبت و معنویت.»
سابلیه که بهسرعت در ردیف مخالفان خمینیگرایی قرار گرفت، در آغاز این گفته آندره مالرو، نویسنده و مشاور ژنرال دوگل، را نقل کرد که «قرن بیستم یا مذهبی خواهد بود یا وجود نخواهد داشت!» بدینسان، «انقلاب اسلامی» ایران سرآغاز امواجی بود از معنویت که بهتدریج دیگر کشورها را در بر خواهد گرفت.
در آن زمان، مسلمان شدن در چارچوب صوفیگرایی، خواندن اشعار مولوی و گوش دادن به قوالی نصرت علیخان بین روشنفکران فرانسوی مد شده بود. نویسندگان، شاعران، طراحان رقص باله، خودفیلسوفپنداران، و حتی فوتبالیستها و کمونیستهای دلزده از مارکسیسم، به اسلام، البته در نسخه «روحانی» آن، میگرویدند.
با این حال، تنها چند هفته پس از پیام امیرعلایی درباره «صلح و محبت» حکمرانان جدید تهران با اعزام یک جوخه مرگ به پاریس، توانستند دریابان شهریار شفیق را به قتل برسانند. پس از آن، پیام «صلح و محبت» با ترور ۱۷ شخصیت ایرانی دیگر در پاریس ادامه یافت. اما این پیام «صلح و محبت» به ایرانیان تبعیدی محدود نمیشد. جوخههای ترور خمینی با انفجار ایستگاه راهآهن زیرزمینی سنمیشل، با آتش زدن رستوران یهودی در مرکز پاریس، با کشتن دو پلیس فرانسوی و بیش از ۳۰ عملیات تروریستی دیگر، انفجار معنویت فوکو را از خیابانهای تهران به خیابانهای پایتخت فرانسه رساندند.
چهل سال بعد، تصویر اسلام در ذهن فرانسویان تیره و تارتر از همیشه است. پیروان آیتالله خمینی و پس از آنان، مریدان «خلافت اسلامی»، فعالان «اخوانالمسلمین» و دیگر گروههای تروریستی اسلامگرا تصویری از اسلام عرضه کردهاند به تصویر صوفیگرانه خیالی شباهتی ندارد.
چهل سال پیش، اسلام هنوز میتوانست هر سال بهطور متوسط بین دو تا سه هزار غیرمسلمان را به خود جلب کند. امروز، روند معکوس در جریان است زیرا هر سال، هزاران مسلمان یا مسلمانزاده از دین نیاکانی دور میشوند و حتی به مسیحیت یا بوداگرایی میگروند.
بر اساس برآوردهای وزرات کشور فرانسه، جمعیت مسلمانان و مسلمانزادگان فرانسه در حد هشت تا نه درصد کل جمعیت متوقف مانده یا رو به کاهش آهسته اما مداوم است.
چند دهه پیش، گزارش موسسه مونتین (Montaigne Institut) با عنوان «یک اسلام فرانسوی ممکن است» جدی گرفته میشد. یک خیابان کوچک در محله دهم پاریس (Rue des Petites Ecuries) بهعنوان سمبل همزیستی اسلامی عرضه میشد. در آن خیابان کوچک، مسلمانانی که در کشورهای زادگاه خود سر یکدیگر را میبریدند کنار هم در صلح و محبت زندگی میکردند. امروز، فرانسه شاهد نبردهای مسلحانه بین گروههای مختلف مسلمانان است (تازهترین نمونه آن جنگ میان چچنها و مراکشیها در شهر لیموژ است که پس از رابطه میان یک دختر مراکشی و یک پسر چچنی اتفاق افتاد).
شگفتیآور نیست که «مسئله اسلام» اکنون بهصورت موضوع اصلی انتخابات ریاستجمهوری فرانسه درآمده است. تقریبا تمامی ۱۲ نامزد رسمی و غیررسمی این انتخابات اسلام را تهدیدی برای فرهنگ و شیوه زندگی فرانسوی میدانند. به گمان من، بسیاری از آنان در این زمینه اغراق میکنند. همچنین، رمان «تسلیم» میشل ولبک، آلامدترین نویسنده فرانسوی در حال حاضر، که در آن یک مسلمان رئیسجمهوری فرانسه خواهد شد، بیشتر یک فانتزی کودکانه است تا یک اثر ادبی جدی.
با این حال، تردیدی نیست که با توجه به سنجشهای گوناگون افکار عمومی، اکثریت فرانسویان اسلام را خطری برای تمدن اروپایی میپندارند و دستکم یکسوم آنان حتی خواستار اخراج مسلمانان از کشورهای عضو اتحادیه اروپا هستند.
در همین حال، گرویدن به افراطیترین، اگر نخواهیم بگوییم تروریستترین، فرقههای اسلامی به پدیدهای در حال رشد میان جوانان کمترتحصیلکرده از خانوادههای فقیر حاشیهنشین تبدیل شده است. بیش از ۵۰۰۰ تن از این جوانان، از جمله صدها دختر، با سفر به سوریه، کنار «خلافت اسلامی» یا داعش نبرد کردند. صدها تن دیگر کنار «القاعده ساحل» در کشورهای آفریقای غربی میجنگند.
آیا فرانسه در شکل دادن به این «هیولای اسلامی» دانسته یا ندانسته سهم داشته است؟ بسیاری از چهرههای فرقه خمینیه تحصیلکرده پاریس بودندــ علی شریعتی، ابوالحسن بنیصدر، حسن ابراهیم حبیبی و از نسل قدیمتر، مهدی بازرگان، کریم سنجابی و البته، امیرعلایی مذکور در بالا، تحصیلکرده فرانسه بودند. نویسندگان و دیگر «روشنفکران» فرانسوی در عرضه تصویر غلط اسلام صوفی و معنوی بهعنوان یک «فرهنگ» و «تمدن» نقش داشتند. موزههای فرانسه، همراه دانشگاهها، تمامی سهم کشورهایی مانند ایران و مصر در تمدن جهانی را زیر برچسب «اسلامی» عرضه میکنند.
دولت فرانسه، که خود را «عُرفانی» یا لاییک (Laic) میخواند، با عرضه امتیازهای مالیاتی، کمکهای جنبی و صدور جوازهای لازم، به پیدایش بیش از ۳۰۰۰ مسجد، «گروه فرهنگی» و مدرسه اسلامی یاری رسانده است. در بعضی موارد، گروهها و موسسات اسلامی وابسته به دولتهای خارجی از جمله ترکیه، الجزایر، مراکش و البته جمهوری اسلامی در ایران، از مزایای شبهدیپلماتیک برخوردار میشوند.
واقعیت این است که کمتر از یک درصد مسلمانان و مسلمانزادگان فرانسوی را میتوان مسلمان فعال دانست، بهمعنای اقامه صلات، روزه، سفر حج و دیگر مراسم و مناسک دینی. اکثریت آنان را میتوان مسلمانان ساکت یا صامت به شمار آورد، کسانی که صدایشان شنیده نمیشود و چون اهل بمبگذاری، سر بریدن و سنگسار کردن نیستند کمتر به حساب میآیند.
فرقه خمینیه، اخوانالمسلمین، بوکو حرام، طالبان، القاعده، جبهه نجات اسلامی و گروههای مشابه در نقش نمایندگان ۱. ۳ میلیارد مسلمان جهان قرار گرفتهاند و تصویری را که اسلام ۵۰ سال پیش داشت، بهعنوان دینی عمیقا معنوی، بهکلی تغییر دادهاند. آن تصویر ترسناک نبود. تصویر تازه اسلام، از سوی دیگر، براستی ترسناک است.
اسلام سیاسی امروز یا بهگفته اعراب «تأسلم» (اسلامنمایی) وسیلهای شده است برای پول جمع کردن، رسیدن به قدرت سیاسی و کسب نفوذ با انتشار ترور و اختناق.
چهار دهه پیش، امیرعلایی به سابلیه وعده داد که «بهزودی تصویر واقعی اسلام را خواهید دید». وعده او زودتر از آنچه تصور میکرد تحقق یافت. در انتخابات امسال، اکثریت فرانسویان درباره این تصویر نظر خواهند داد.
برگرفته از سایت «ایندیپندنت فارسی»