تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
جذب ناسیونالیسم ایرانی، راهی برای بقای نظام اسلامی؟
آرش سرکوهی
تحقق سناریوی جذب ناسیونالیسم ایرانی چون گفتمان تازه حکومت اسلامی در دهه آینده قطعی نیست و به دهها عامل و مؤلفه مشروط است، اما نشانههایی از امکان تحقق آن را هم اکنون نیز میتوان دید.
نظام اسلامی از آغاز تا کنون با بحرانهای گوناگون روبهرو شده و برای حل آنها به گفتمانها و مفاهیم جدیدی توسل جسته تا بقای خود را تضمین کند. این گفتمانها اما در بستر زمان کارکرد خود را از دست داده و در مواجهه با چالشهای نو به کار نمیآیند. برخی معقدند که نظام اسلامی تمامی مفاهیم و گفتمانهای بالفعل و بالقوه موجود در چارچوب خود را به کار گرفته و از منظر تولید گفتمان و مفاهیم به پایان راه خود رسیده است. در این مقاله استدلال میکنم که نظام اسلامی هنوز میتواند گفتمانی قدرتمند و ریشه دار را مطرح کند و، به یاری این گفتمان، لایههایی از جامعه را جذب کرده و با توسل بدین گفتمان بر بحرانهای کنونی و آینده خود، به ویژه بر بحران از دست دادن پایگاههای خود در جامعه، غلبه کند: گفتمان ناسیونالیسم(*).
گفتمانها و مفاهیمی که به تدریج بی اعتبار شدند
همه نظامها و سیستمها، چه در علوم و تئوری و چه به عنوان سیستمهای فلسفی و سیاسی و ایدئولوژیک از امکانات بالقوه و بالفعل برخوردارند. نظامها در مواجهه با چالشهای نو امکانات بالقوهی خود را بالفعل میکنند تا به بقای خود ادامه دهند.
نظام اسلامی از آغاز تا کنون با ساختن مفاهیم و گفتمانهای گوناگون یا تفسیر و بهره گیری از مفاهیم و گفتمانهای موجود، کوشیده است تا خود را در عرصه نظری با تحولات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی هماهنگ کرده و بقای خود را تضمین کند. گفتمان "حکومت مستضعفان" و مفاهیمی چون "استقلال"، "عدل علی"، "مبارزه با استکبار جهانی" در سالهای نخستین پس از انقلاب، گفتمانهای "سازندگی" در دوران ریاست نظام رفسنجانی، "اصلاحات" و "مردمسالاری دینی" در دوران اصلاحات دوم خردادی، "عدالت" پوپولیستی دوران ریاست نظام احمدی نژاد و مفاهیمی چون "تدبیر و امید" و "تنش زدایی" در دوران ریاست نظام روحانی در این بستر در چهل سال گذشته مطرح شده و حمایت لایههایی از جامعه را جذب کردند اما به تدریج توانایی جذب و کاراییهای خود را از دست دادند.
تمامی این گفتمانها و مفاهیم از نگاه امروزی شکست خورده، بی اعتبار شده و به هدفهای اعلام شده خود نرسیدند. نه سازندگی دوران رفسنجانی به توسعه اقتصادی پایدار انجامید، نه مردمسالاری دینی خاتمی به دموکراسی و نه پوپولیسم احمدی نژادی به کاهش فقر و بیعدالتی. در برخی عرصهها چون عدالت اجتماعی و آزادی و توسعه اقتصادی نتیجه و حاصل کار اغلب برخلاف هدفهای اعلام شده بود.
اما این گفتمانها و مفاهیم در برهههای خاصی پاسخهایی بودند به نیازهای بخشهای بزرگی از جامعه و برای مدتی کوتاه بخشهایی از جامعه را به این باور رساندند که در چارچوب نظام موجود نیز میتوانند به برخی خواستهای خود برسند. این لایهها پس از هر تجربه ناامید شدند اما این گفتمانها و مفاهیم در طولانیتر کردن عمر نظام اسلامی نقش مهمی ایفا کردند.
نظام اسلامی با توسل به این گونه مفاهیم و گفتمانها و امیدوار کردن لایههایی از جامعه به نظام حاکم، عمر خود را طولانیتر کرد اما مردم در عمل و تجربه زیسته دیدند که تحقق توسعه پایدار اقتصادی، آزادیهای فردی و اجتماعی، عدالت اجتماعی ووو در چارچوب استبداد مذهبی و نظام حاکم امکان ناپذیر است. جامعه ایرانی امکان ناپذیری تحقق خواستهای خود را نه از زبان این یا آن تحلیلگر و متفکر، نه با خواندن این کتاب یا آن مقاله که در تجربه زیسته خود دید و در خاطره جمعی خود ثبت کرد.
احضار ناسیونالیسم ایرانی در خدمت حکومت اسلامی
آیا نظام اسلامی همه تیرهای ترکش گفتمانی خود را پرتاب کرده است؟ آیا در چارچوب این نظام گفتمانی نمانده است که توسل بدان دوام نظام را تضمین کند؟
نظام اسلامی در چهل و اندی سال گذشته تمامی مفاهیم بالقوه موجود در گفتمان اسلامی را با همه تفسیرها و قرائتهای بنیادگرا و اصلاح طلبانه مصرف و بی اعتبار کرده است. اما و از جمله به همین دلیل میتواند گفتمان ناسیونالیستی، گفتمانی ریشه دار در روان شناسی جمعی، تاریخ و فرهنگ جامعه ایرانی را مصادره کرده، بدان متوسل شده و این گفتمان را با تحریف و تفسیری متناسب با خود، به خدمت گیرد.
تاکید بر بزرگی و عظمت ایران در تاریخ گذشته و در مقایسه با کشورهای منطقه در اکنون، تاکید بر حق ایران برای بدل شدن به قویترین قدرت نظامی منطقه، اقتدار ملی در پرتو دولت قوی مرکزگرا، ترویج ترس از تجزیهء کشور و تاکید بر وحدت و یکپارچگی ملی برای حفظ تمامیت ارضی و در نتیجه مخالفت با دموکراسی که گاه در این گفتمان به "هرج و مرج" و ضعف حاکمیت ملی تعبیر میشود، مخالفت با و سرکوب خواستهای اقلیتهای قومی و زبانی و دینی و خطرناک جلوه دادن این خواستها، محو تمایزات صنفی و طبقاتی و سیاسی در وحدت ملی با تفسیر حکومت، افتخار به دخالت نظامی ایران در منطقه با پوشش "گسترش اقتدار ملی"، اولویت ایرانی بودن بر مسلمان بودن، تعریف مذهب شیعه به عنوان وجه تمایز ایرانیان از دیگر مسلمانان به وِیژه همسایگان عرب و... از شاخصههای گفتمان ناسیونالیستی است.
حکومت در نظام اسلامی دینی است و گفتمان ناسیونالیستی حکومتی عناصری از ایدئولوژی شیعه را با ناسیونالیسم ایرانی ترکیب میکند اما این نیز پدیدهای نو نیست. ترکیب ملیت ایرانی و دین شیعه به گفته برخی محققان در جنبش شعوبیه ریشه دارد و بسیار قدیمیتر از زمانی است که صفویان مذهب شیعه را به پرچم و سلاحی در برابر امپراطوری عثمانی ِ سنی مذهب بدل کردند.
نظام اسلامی پیش از این نیز از گفتمان ناسیونالیستی بهره گرفته است. پس از انقلاب سال ۵۷ "امت اسلامی" برای نظام اسلامی از "ملت" و ایران و ایرانی مهمتر بود و سران نظام اسلامی به صراحت مخالفت خود را با میهنپرستی و میهن دوستی اعلام میکردند. در نخستین ماههای انقلاب برخی روحانیون مهم از کم کردن تعطیلات نوروزی، جایگزین کردن عیدهای اسلامی به جای عید نوروز و حتا از تغییر تقویم شمسی به قمری سخن گفتند اما با واکنش منفی بسیار مواجه شدند.
در جنگ ایران و عراق مفاهیمی چون "امت اسلامی" برای جنگ با کشوری که مردم آن نیز مسلمان بودند چندان به کار نمیآمد و نظام اسلامی به سرعت این خطا را اصلاح کرد. در همان نخستین روز حمله عراق به ایران سرود "ای ایران"، که مغضوب حکومت اسلامی بود، از رادیو و تلویزیون پخش شد و دفاع از میهن در برابر تجاوز بیگانه در تبلیغات جای مهمی یافت. ترکیب "دفاع از کیان مهین اسلامی" در دوران جنگ از مولفههای مهم تبلیغات برای جذب نیرو به جبههها بود.
رفسنجانی در دوران "سازندگی" از قدرت اقتصادی ایران در منطقه سخن میگفت، "ایران برای همه ایرانیان" از شعارهای مهم اصلاح طلبان دوم خردادی بود، در دوران ریاست نظام احمدینژاد نیز بر برخی نمادهای گفتمان ناسیونالیستی تاکید شد. به مثل برگزاری بزرگداشت کوروش، تاکید بر شعار "ایران برای ایرانیها"، اشاره به الویت قدرت نظامی در منطقه بر مسائلی چون حجاب اجباری ووو.
برخی سران سپاه مانند قاسم سلیمانی نیز گه گاه بر مواردی از این دست تاکید میکردند. در برساختن کیش شخصیت سلیمانی در تبلیغات حکومتی تاکید میشود که او در سوریه و عراق از "منافع ایران" دفاع میکرد". این تصویر برای لایههایی از جامعه نیز جذاب است که به نظام اسلامی علاقه نداشته و به گفتمان ناسیونالیستی گرایش دارند. حتی برخی از "روشنفکران" و شخصیتهای منتقد نظام نیز اینجا و آنجا اعلام میکنند که ایران به "سردار عارفی" مانند سلیمانی نیاز دارد.
مشکلات جذب گفتمان ناسیونالیستی در نظام اسلامی
نظام اسلامی اکنون با بی اعتبار شدن مفاهیم و گفتمانهای پیشین خود، با بحران جانشینی رهبر، بحرانهای بزرگ اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، روی گردانی بخشهای مهمی از مردم از همه جناحهای حکومتی، افزایش نارضایتیهای مردمی و جنبشهای گوناگون مدنی و صنفی ووو روبهرو است. سپاه پاسداران و دیگر نهادهای نظامی و امنیتی با قدرت ِ تثبیت شدهی سیاسی و نظامی و اقتصادی به ارکان اصلی حفظ نظام بدل شدهاند و سیاست خارجی ایرانی بر دخالت نظامی در منطقه استوار است. نیروهای نظامی در کشوری چون ایران نیازمند آن هستند که خود را "ملی" جلوه دهند و نه فقط اسلامی چرا که ملی و ملیگرایی در بخشهای مهمی از مردم ریشهدار و محبوب است. به سود نظام اسلامی، سپاه و دیگر نهاهای سرکوب امنیتی و نظامی است که خود را "مدافع میهن" و "منافع ملی" جلوه داده و قدرت و جایگاه بالادستی و سیاستهای خود را با این مفاهیم توجیه کنند.
بهرهگیری از گفتمان ناسیونالیستی برای نظام اسلامی بیدردسر و آسان نخواهد بود چراکه گفتمان ناسیونالیستی با برخی عناصر اصلی و اساسی نظام اسلامی در تضاد است. اما نظام اسلامی نشان داده است که میتواند با مصادره و تحریف و تغییر برخی مفاهیم، گفتمانهای متضاد خود را هضم کند. برای مثال نظام اسلامی در رقابت با گفتمان چپ با استفاده از مفاهیمی مانند مبارزه با استکبار جهانی (به جای مبارز با امپریالیسم) و حقوق مستضعفان و عدل علی (به جای طبقه کارگر و عدالت اجتماعی) بخشی از گفتمان چپ را به سود خود مصادره کرد. مصادره و تحریف دموکراسی در قالب "مردم سالاری دینی" در دوران اصلاحات دوم خردادی نیز نمونهای دیگر از این دست است.
بخش بزرگی از مخاطبان و علاقهمندان به گفتمان ناسیونالیسم ایرانی خواهان رابطه دوستانه با غرب و آمریکا و اسرائیل هستند و این گرایش مشکل مهمی را در راه بهرهگیری نظام اسلامی از گفتمان ناسیونالیستی شکل میدهد چرا که ضدیت با آمریکا و اسرائیل از ستونهای اصلی نظام اسلامی است. حال این پرسش مطرح است که نظام اسلامی چگونه میتواند این لایههای جامعه را به گفتمان ناسیونالیستی خود جلب کند؟
اگر نظام حاکم بتواند تحریمهای غرب را کمتر و با تغییراتی در برخی سیاستهای نظامی و امنیتی و سیاست خارجی خود، ایران را در نگاه غرب و جامعه جهانی به کشوری "عادی" بدل کند، بخشی از خواست لایههایی از ناسیونالیستهای ایرانی را تامین کرده است. در این راه "دوستی" با آمریکا لازم نیست و نظام اسلامی میتواند از نمونه چین تقلید کند: رابطه اقتصادی خود را با دنیا و آمریکا گسترش داده و در عین حال فاصله سیاسی و فکری و فرهنگی خود را با آنها حفظ کند. دولتهای غربی لزوما به دنبال ترویج دموکراسی در جهان نیستند و با حکومتهای دیکتاتور و خودکامهای که به نظم جهانی تن دهند، همکاری میکنند.
نظام اسلامی در این سناریوی تخیلی حتا میتواند به برخی سیاستهای تهاجمی و ماجراجویانه نظامی منطقهای خود ادامه دهد. غرب و جامعه جهانی حتی شعارهای ضد اسرائیلی را نیز، تا وقتی که به کمک مستقیم نظامی به سازمانهایی مانند حماس منجر نشود، تحمل خواهد کرد.
برخی لایههایی جامعه ایرانی که بر اساس احساسات ناسیونالیستی خود از "قدرت منطقهای و نظامی" و "عمق استراتژیک" شادمان میشوند از ماجراجوییهای نظامی حکومت در منطقه استقبال خواهند کرد. وجه ایدئولوژی اسلامی در این سناریو کم رنگ میشود اما مذهب شیعه در حکومت، زندگی و قوانین همچنان عنصری مهم خواهد بود.
پاسخ به این پرسش که آیا نظام اسلامی میتواند چنین تحولی را پشت سر گذاشته و به بقای خود ادامه دهد آسان نیست: شاید برخی از عناصری که در پروسه این دگردیسی کنار گذاشته میشوند (مانند سخت گیری در حجاب اسلامی، دشمنی با اسرائیل) چنان برای نظام مهم و اساسی باشند که کنار گذاشته شدن آنها کل نظام رابه خطر انداخته و آن را متزلزل کند. آیا میتوان نظامی را تصور کرد که همچنان نام "نظام اسلامی" را یدک میکشد اما دست از دشمنی با اسرائیل برداشته یا با مسائلی مانند حجاب، روابط جنسی و مشروبات الکلی برخورد دیگری داشته باشد؟ پاکستان با پسوند اسلامی در نام رسمی خود از این دست است. نظام اسلامی نشان داده است که در برخی موارد بسیار انعطافپذیر است: برخی قوانین اسلامی همچنان وجود دارند اما به ندرت اجرا میشوند (مانند سنگسار و بخشی از قوانین قصاص). میتوان تصور کرد که برای مثال نظام اسلامی در آینده قوانین حجاب را تغییر ندهد اما با "بیحجابی" برخوردی خشنی نداشته و "بدحجابی" و "بیحجابی" را در عمل تحمل کند. پاسخ به این پرسش که مراکز مذهبی این تغییر رفتار را تحمل خواهند کرد یا نه، به نقش و قدرت این مراکز و به دگردیسی هم اکنون جاری این مراکز وابسته است.
البته گفتمان ناسیونالیستی تنها بخشهایی از جامعه را جلب میکند. دغدغه بخش بزرگی از جامعه کنونی ایران نه گفتمان ناسیونالیستی و "احیای عظمت ایران" که مشکلات اقتصادی و معیشتی است. اما در تاریخ بارها شاهد آن بودهایم که برخی لایههای جامعه، حتا لایههای فرودست و کم درآمد، در بحرانهای اقتصادی به گفتمان ناسیونالیستی روی آورده و حل مشکلات اقتصادی خود را در پیروی از سیاستهای ناسیونالیستی دیدهاند.
ناسیونالیسم حکومتی و خلع سلاح برخی مخالفان حکومت
گفتمان ناسیونالیستی به رغم مشکلاتی که بالاتر برشمردم میتواند برای نظام اسلامی گزینهای باشد برای بیرون رفتن از بحران کنونی. موفقیت این گفتمان در بقای نظام اسلامی به دلیل همان مشکلات تضمین شده نیست.
چرخش نظام اسلامی به سمت گفتمان ناسیونالیستی میتواند برای آن بخشی از اپوزیسیون و فعالان سیاسی مخالف نظام اسلامی که به گفتمان ناسیونالیسم گرایش دارند (و این فقط به طرفداران سلطنت خلاصه نمیشود) خطرناک باشد. برخی نیروهای مخالف نظام اسلامی بر این نظرند که حکومتی دموکراتیک برای کشورهایی چون ایران مناسب نیست و به همین دلیل ایده دیکتاتوری سکولاری چون پهلوی دوم را در سر دارند. مخالفت آنها با نظام اسلامی نه به دلیل استبدادی بودن آن، که به دلیل اسلامی بودن آن و تقابل آن با غرب و آمریکاست. آنها با سیستم اقتصادی نظام اسلامی، سرمایه داری لجام گسیخته و نبود عدالت اجتماعی مشکلی ندارند. نظام اسلامی میتواند با استفاده از گفتمان ناسیونالیستی حداقل بخشی از این مخالفان را خلعسلاح کرده یا به خود جلب کند، همانگونه که در گذشته بخشی از مدعیان چپ را با توسل به گفتمان مبارزه با "استکبار جهانی" و برقراری "عدل علی" جذب، تضعیف و خلع سلاح کرد.
نظام اسلامی در راه جذب و بهره گیری از ناسیونالیسم ایرانی این گفتمان را تحریف و در قالب متناسب با خود بازتعریف خواهد کرد. نیروهای نظامی و امنیتی، به ویژه سپاه پاسداران، که خود را مدافع میهن اسلامی معرفی میکند، ثروتمندترین لایههای رانتی ساختار اقتصادی و بخش بالای کارگزاران نظام شاید زودتر از دیگر مراکز قدرت در نظام اسلامی از این روند بهره گیرند. تحقق سناریوی جذب ناسیونالیسم ایرانی چون گفتمان تازه حکومت اسلامی در دهه آینده قطعی نیست و به دهها عامل و مؤلفه مشروط است، اما نشانههایی از امکان تحقق آن را هم اکنون نیز میتوان دید.
https://www.radiozamaneh.com/705371
______________________________
* توضیح سردبیر نشريه جنبش: از دیدگاه سکولار دموکراسی که به پدیدهء ناسیونالیسم (که ما آن را به «ملت مداری» ترجمه می کنیم) بنگریم ترکیب حکومت اسلامی با آن را ناممکن می بینیم اما اگر ناسیونالیسم همانی باشد که هیتلر و موسولینی از آن استفاده کردند (و ما آن را نه «ناسیونالیسم افراطی» که «فاشیسم ناب» می دانیم) آنگاه حکومت اسلامی می تواند با توسل به نوع «فاشیسم اسلامی» (که از جانب نویسنده این مطلب با ناسیونالیسم واقعی یکی گرفته شده است) بر سرعت مرگ خود بیافزاید. در صورت علاقه به این مقالات از من مراجعه کنید. اسماعیل نوری علا
https://iranglobal.info/node/22765
https://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-25634.html
https://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-26032.html