تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
چهار نگاه به زمانهء اکنونیان
فرامرز کلانتری
«آزادی»
با چه خیال خامی
در قفس را چند قفله میکند
و نمی داند
قناری
خیال فرار ندارد
آزادی اش فریاد در قفس است
و چهچهه اش نیشخندی ست
بر قفل های آویزان دخیل و حاجت زندانبان...
«خشکسالی»
بنویس تو
در همهمهء فرار از زور و آیین و تزویر
امضا می کنم من
آنجا که هجرت شکل تمامی سکوت شده
و خدا به گوشه ای شکسته
پناهنده است.
«وطن نامه»
دربدر مادری
شانه بدست
تا پریشانی موی دخترانه را
گاه هوار بزند
و گاه آرامش بخشد.
ماندگار مادری
اسلحه بدست
تا پیشانی دخترانه را
گاه ببوسد
و گاه حکم تیر دهد...
بوی داغ رشته های آش مادرانه
نه از خانه
از رشته رشته بغض هائی
نشسته بر خاک و
روئیده تا آسمان.
«مثل سین»
خدا همین نزدیکی بود
خانه کرده در پیچک حیاط حوالی
در نقاشی کودک نابالغ همسایه
در باجهء بانک شهر بی آبادی
میان فرکانس های فیلتر شدهء آن طرفِ آبی
و با سال نوری دور شد.
دیگر نَمی نِمی بارد
تا آن ناپیدای دنیادار جاری مان کند
در کنارِ برگی از حافظ و شمع و آینه
با سیاست و سخره و سزاوار و سرنوشت و ستیز و سراب
و با بساط ماهیان قرمزِ مُرده مانده روی آب تُنگ
به سیزده
خودسوزی مان را با علف های نَحس گره زدیم و
و با ذغال ها به آتش کشیدیم
هفت سینِ سینه مان را
آن سان که دیگر
نه میل دیدن داریم
نه تاب ندیدن
سلام و دست و بوسه
به فراموشی پیوسته اند و
شاید به عمر ما قد ندهد
یکبار دیگر
خنده ای
شاخه گلی
عطر یاسی.
*
اما
قسم به دوری
که پُرم
از سین های همیشه
مثل سپیده
مثل سازش
مثل سقف
مثل سکوت
مثل سپیده
که سر می زند فردا
در سرزمینی که از آن من هم بود...