تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
من چگونه مسلمان شدم؟
مسیح علینژاد
اصلا آیا حق انتخاب دین داشتم؟
خیر. این سوالی است که باید شجاعانه از خود بپرسیم تا دریابیم چرا رژيم اسلامی چهل سال دوام آورده و به ما ظلم میکند. در قرن بیست و یک زندگی میکنیم. عقل میگوید دین باید یک انتخاب شخصی باشد نه یک اجبار. اما در کشور ما ایران وقتی در یک خانواده مسلمان به دنیا میآیی، خود به خود و به اجبار مسلمان هستی و دیگر حق نداری بپرسی من چگونه مسلمان شدم. خودم به خاطر همین سوال ساده دربارهی دین در دبیرستان آزرم بابل بازخواست و در نهایت اخراج شدم و مطمینم بسیاری از ما مردم ایران چنین تجربهای را داریم.
در کشور ما به عنوان یک مسلمانزاده و حتی اگر در خانواده غیرمسلمان هم به دنیا بیایی باز هم باید به قوانین شرعی و حجاب اسلامی تن بدهی و اگر ندهی حکم تو ارتداد و اعدام و اخراج و آوارگی است. در کشور ما ایران اگر تابع قوانین اسلام نباشی، از تحصیل محروم و سهمت زندان و شلاق و اخراج از همه جاست.
دقیقا همه جا. مشکل من حجاب نیست. مشکل من دخالت دین در تمام زندگی ماست و تحمیل یک ایدئولوژی بر مایی که اصلاً سهمی در انتخاب اش نداشتیم. مشکل من این است که ما را چهل سال مثل برده به اجبار وادار به رعایت قوانین اسلامی کردند.
در غرب [اگر] همین روایت ساده را بیان کنی، میگویند باعث اسلام هراسی میشوی. در حالیکه که ترس من از ایدئولوژی اجباری اسلام یک ترس عقلانی است. پس قوی باشیم و بدون مصلحت اندیشی به جهان بگوییم ما در ایران زیر سایه دین اجباری و پوشش اجباری زندگی میکنیم و این حق ماست که خواستار محاکمه و مجازات مقامات اسلامی در جهان باشیم.
ما خواستار جدایی دین از سیاست هستیم(*). اگر سهم و صدایی در رسانهها داریم باید داعش مستقر در ایران و حکومت آپارتایدی را درست به جهان معرفی کنیم. کشوری که دین و حتی لباس تن مان را به ما تحمیل میکند معلوم است که نوع حکومت را هم بر ما تحمیل خواهد کرد.
دیروز در بخشی از سخنرانیام در نشست جانبی در سازمان ملل هم گفتم ما حکومت دینی نمیخواهیم. چون در قرن بیست و یک دین باید از سیاست جدا باشد. حکومت ما در سازمان ملل چه میکند وقتی نه حق انتخاب دین داریم نه حق انتخاب لباس تنمان را و همه چیز زوری و اجباری است.
ما بدون اینکه حق انتخاب داشته باشیم مسلمان میشویم و اگر بگوییم این دین را قبول نداریم اعدام و آواره میشویم. این یک حقیقت محض است و قابل انکار نیست. تغییر را از خود شروع کنیم و بدون مصلحت اندیشی فریاد بزنیم «ما به اجبار نه میگوییم»؛ نه به دین اجباری، نه به حجاب اجباری، نه به رژيم اسلامی تحمیلی.
https://www.facebook.com/page.masihalinejad/posts/517551189729267
__________________________________
* توضیحی از سام قندچی: یادداشتی بسیار خواندنی را از خانم مسیح علینژاد در صفحه ی فیسبوک شان مطالعه کردم که تحت عنوان «من چگونه مسلمان شدم»، منتشر شده بود! مطالعهء این نوشته را به همه< دوستان توصیه می کنم. تنها نکته ای که مایلم اضافه کنم اینکه سکولاریسم در این نوشته بعنوان «جدایی دین و سیاست» تعریف شده است. تا آنجا که به «دین» مربوط می شود، به قول دکتر اسماعیل نوری علا، بسیاری از اعتقادات مذهبی و غیرمذهبی را می شود «دین» نامید و، باز هم به قول ایشان، بهتر است برای بیان منظور در این بحث ها بگوییم «مذهب»! از دیدگاه این نگارنده، «سکولاریسم» یعنی «جدایی حکومت و مذهب»، و مشخصاً دلیل مخالفت خود را با «جدایی مذهب و سیاست»، در نوشته ای تحت عنوان «سکولاریسم چیست»، بیش از 20 سال پیش به فارسی و انگلیسی، توضیح داده ام. تا آنجا هم که به «جدایی مذهب و سیاست» مربوط می شود، شخصاً با آن مخالف هستم و این حدائی به تصور این نگارنده باعث ارتجاعی شدن افراد مذهبی می شود. به عبارت دیگر گرچه این قلم ایجاد احزاب و تشکیلاتهای سیاسی بر اساس مذهب، یعنی سازمان هایی نظیر «نهضت آزادی» را تشویق نمی کنم و ایجاد احزاب سیاسی را بر اساس «برنامه حزبی» درست می دانم، با این حال با ممنوع کردن احزاب مذهبی، تا وقتی جنایتی مرتکب نشده یا ترویج نکرده اند (نظیر دادن فتوای قتل مرتد)، با وجود داشتن آنها مشکلی ندارم! (دوم فروردین ماه 1401 - March 21, 2022)