تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
25 فروردین ماه 1400 - 14 آوریل 2022 |
|
تفاوت رهبری سیاسی و رهبری حقوق بشری
سام قندچی
روز گذشته توییتی را از دوست عزیز آقای علی جوانمردی، در رابطه با بحث جاری در اپوزیسیون در مورد تفاوت رهبری حقوق بشری و رهبری سیاسی دیدم. متن توئیت چنین بود:
«صحبت های امشب نرگس محمدی در چهارچوب اصلاحات نبود. خانم محمدی با صراحت از تحریم سپاه تروریستی پاسداران و نهادهای سرکوبگر نظام حمایت کرد. ایجاد موج و فضاسازی علیه فعالان مدنی داخل و در خط مقدم جبههء آزادی ایران به دلیل اینکه احتمالا دیدگاه های متفاوتی با ما دارند، به نفع مبارزه نیست!»
این بحث تازه ای نیست و همین دو روز پیش دکتر لادن برومند، از رهبران برجستهأ حقوق بشری ایران، موضوع را خیلی بهتر از این نگارنده، در یک رشته توییت توضیح داده اند!
ببینید: به رغم آنکه خانم نرگس محمدی از رهبران برجسته ی حقوق بشری ایران هستند و همیشه از جمله مورد حمایت این قلم بوده و هستند، اما توان رهبری سیاسی را در ایشان ندیده و نمی بینم و این نظرم ابداً به خاطر اختلاف فکری در زمینه ی اسلام و مذهب و غیره نیست.
در مورد خانم نسرین ستوده که غیرمذهبی هستند نیز، همین نظر را دارم و اگر کسانی مرتب سعی نمی کردند ایشان را برای ایفای نقش رهبری سیاسی لانسه کنند، ابداً در آن مورد هم نظر نمی دادم.
شما آقای جوانمردی ژورنالیست بسیار قادری هستید. تصور کنید فردا کسی بیاید و شما را برای ریاست سازمان دندانپزشکی کشور کاندید کند. در آنصورت صاحب این قلم که ابداً نمی خواهم در مورد شما در زمینه ی توانتان در عرصه ی دندانپزشکی بحث کنم، مجبور می شوم نظر خود را بیان کنم که برای آن مقام، فرد مناسبی هستید یا نه. از شوخی گذشته،
متأسفانه برخی از روی حسن نیت و علاقه به رهبران موفق حقوق بشری ایران، نظیر خانم ها نرگس محمدی و نسرین ستوده، سعی می کنند آنها را برای رهبری سیاسی لانسه کنند و به این شکل هم به خودشان لطمه می زنند و هم به این دوستانِ فعالِ عرصهء حقوق بشر در ایران!
یک چشم پزشک خوب، لزوماً یک متخصص خوب سرطان نیست و می تواند اگر معالجه فردی را که مبتلا به سرطان چشم است، عهده دار شود، باعث مرگ بیمار شود و نه بهبودی! متأسفانه این خاصیت دوستی خاله خرسه ی اطرافیان است وقتی کسی بارها نشان داده که در عرصه ی معینی قادر به فعالیت مؤثر است و در عرصه دیگری نشان داده که قادر نیست، مرتب اصرار دارند، آن فرد را، در عرصه ی دوم، لانسه کنند و نتیجه اش همهء این بحث هایی است در اپوزیسیون که جز لطمه زدن به اپوزیسیون، نتیجه ای ندارد و اگر هم بحث نکنیم به سرنوشت شیعیان دچار می شویم وقتی ابوموسی را در پایان جنگ صفین بعنوان حَکَم، انتخاب کردند!
ببینید: شخصاً با دیدگاه فدرالیسم برای ایران مخالف هستم و بارها این موضوع را نوشته ام. اما زنده یاد عبدالرحمن قاسملو را که طرفدار خودمختاری بود (امری که از نظر این نگارنده بدتر از فدرالیسم برای ایران است)، با این حال اذعان می کنم که او یکی از قادرترین رهبران سیاسی سکولار ایران بود! همچنین عبدالله مهتدی را یکی از قادرترین رهبران سیاسی سکولار ایران در حال حاضر می شناسم هرچند با موضع ایشان در رابطه با حمایت از فدرالیسم مخالفم و در این مورد بارها بحث کرده ام.
در نتیجه، رهبر سیاسیِ قادر بودن، به معنی این نیست که با نظر آن فرد موافق یا مخالفیم. یعنی هرچه هم با نظرات کسی در زمینه ای موافق باشیم، ممکن است آن فرد را رهبر سیاسی قادری ندانیم و نه تنها بیان این موضوع کار غلطی نیست و آب به آسیاب رژیم ریختن نیست، بلکه وظیفه داریم که این کار را بکنیم؛ بی خود نیست که بعد از بیش از هزار سال، شیعیان همچنان درباره ی نقش ابوموسی در مذاکرات پایان جنگ صفین، انتقاد می کنند وگرنه هیچوقت نگفته اند که ابوموسی اشعری مأمور معاویه بود!
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
24 فروردین ماه 1401 - April 11, 2022
http://www.ghandchi.com/4281-ali-javanmardi.htm
مطالب مرتبط: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14