تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
5 اردیبهشت ماه 1400 - 25 آوریل 2022 |
|
درد گذر از جهان پیشامدرن به جهان مدرن
(نگاهی به رمان «درد نهفته»(
حمید نامجو
«نشر نو» رمان «درد نهفته» اثر اندرو میلر را به ترجمهء منوچهر بیگدلی خمسه منتشر کرده است. حاصل کار اثری خواندنی و ستودنی است؛ حاوی پرسشی اساسی دربارهء امر وجودی «درد».
این رمان روایتی است از دوران طلوع علوم تجربی در اروپا در قرن هیجدهم، سرآغاز تفوق عقلانیت مدرن، دورانی که آدمی قادر میشود از دریچهای نوگشوده، به چشم اندازهای جدیدی بنگرد، در حالی که هنوز هستیاش در جهان پیشامدرن ادامه دارد. آنچه امروز در نگاه ما واقعیتی مسلم وتردید ناپذیر مینماید، در آن دوران همچون تصاویر شهرفرنگ آمیزهای از خیال و فریب به نظر میرسید. جهان در گذاری سریع به دنیای مدرن است اما مسافران آن کشتی نوح تصوری ندارند از آنچه در انتظارشان است.
فضای داستانی رمان
رمان درد نهفته داستان زندگی پزشکی بنام «جیمز درایر» است. او در خانواده خرده مالکی در حوالی «سامرست» انگلستان به دنیا آمده است. دنیای شیرین کودکی او ناگهان با توفان بیماری آبله به فرجام تلخی منجر میشود، توفانی که هستی این خانواده خوشبخت و توانا را در مینوردد. او و یک نفر دیگر تنها جان بدر بردگان از این توفان سهمگین هستند، و این نقطه شروع آوارگی و دربدری جیمز است.
کمی پیش از آن شکسته بند دوره گردی بنام «گامر» متوجه میشود که جیمز درد را حس نمیکند. و همین کشف، آتش طمع او را تیز میکند و به فکر سوء استفاده از جیمز میافتد. مدتی بعد مردی ثروتمند بنام «کنینگ» او را از چنگ گامر شکسته بند در میآورد و به او فرصت میدهد تا دنیای دیگری را تجربه کند، خانهای پر از کتاب و همنشینانی دل بسته علوم جدید. او در نوجوانی از خانه کنینگ میگریزد و در یک ناو جنگی ابتدا به عنوان پادو و سپس به عنوان وردست پزشکی جراح به کار گمارده میشود. آنچه در آن زمان جراحی نامیده میشود چیزی جزبریدن دست و پای سربازان زخمی شده از انفجار گلولههای توپ ناوهای جنگی نیست. جنگی دریایی در جریان بود که در میانه قرن هیجدهم بین اسپانیا و فرانسه آغاز شد و در نهایت به مداخله انگلستان منجر شد.
جیمز در کنار این جراح نامی تجربههای زیادی به دست میآورد و بعدها با او شفاخانهای تأسیس میکند. او به تدریج جراح زبردستی میشود، شهرتش در همه اروپا فراگیر میشود، بی آنکه خود درکی از درد و رنج بیماران خود داشته باشد. در همان دوران وقتی «کاترین کبیر» امپراتریس روسیه درپی استخدام پزشک مخصوص درباراست جیمز به روسیه می، شتابد تا به استخدام او در آید. اما حوادثی در بین راه سبب میشود که این شغل را به دست نیاورد. در مسیر رفتن به سن پترزبورگ با چند نفر در کالسکهای همسفر است. ناگهان در وسط جنگلهای پربرف روسیه دختری عریان و نیمه وحشی را که زیر درختی پنهان شده و در برف استتار کرده میبیند و او را با خود میبرد. زن که خود درمانگرست، از راز جیمز باخبر میشود. زن که او را «مری» مینامد به روش خودش به درمان او میپردازد تا حس درد را به او بازگرداند.
یافتن و بیدار کردن عصب درد توسط زن باعث میشود که تمام دردهایی که جیمز در گذشته حس نمیکرده یکجا بر جسم او سرازیر شوند. دردهایی که حدود چهل سال نهفته بوده ناگهان چون آتش فشانی پرقدرت در جسم او شروع به فوران میکند. آنچنان که روح وروان او را در هم میشکند و یکسر ویرانش میکند. جیمز به ناچار مدتی مدید در تیمارستانی در انگلستان بستری میشود. او در آنجا تجربههای جدیدی را از سر میگذراند، تجربه درد عشق. گویی درد نهفته و تلنبار شده با ظهور عشق کم کم آرام میشود. جیمز عاشق زنی بیمار میشود. اما زن ناگهان میمیرد و ناکامی و نامرادی، جیمز را به جهان هشیاری و تعادل بازمیگرداند. مری دوباره به سراغش میآید تا او را از گرداب نا امیدی نجات دهد و به زندگی عادی بازگرداند. گرچه از راهی طولانی و سخت. این دونفر بطور اتفاقی از ملک اسقفی بنام «لسترید» سردر میآورند. این اسقف یکی از همراهان جیمز در سفر روسیه بود و اکنون او وخواهرش میپذیرند که میزبان جیمز و مری شوند.
داستان این کتاب از ماجرای مرگ جیمز در املاک همان اسقف آغاز میشود. جیمز مرده و دو پزشک برای کالبد شکافی جنازه او به آنجا آمده و قطعاتی از جسد او را با خود میبرند تا علت فقدان احساس درد در جیمز و یا به عبارت بهتر، منشاء درد در جسم و روح آدمی را کشف کنند. نویسنده در این سفر پرماجرا که از کودکی جیمز آغاز و تا مرگ او در سرزمینی دیگر ادامه مییابد ما را با او همراه میکند تا مفهوم درد و بی دردی و اثر آن برهستی آدمی را به تمامی دریابیم. داستانی شگفت انگیز که مدام بین افسانه و واقعیت، بین فیزیک و متافیزیک در تردد است، سفری پرماجرا که از دوران پیشا مدرن آغاز و در دوران مدرن به سرانجام میرسد.
درد و زندگی
رمان درد نهفته جستوجویی در باره علت درد است. پرسشی نه تنها در باره منشاء درد بلکه بیش ازآن پرسشی در باره تاثیر درد بر حیات آدمی است و اینکه زیست بدون درد چگونه زیستی خواهد بود. آیا این جستوجو به منظور کاهش درد مطلوب است ؟ بدیهی است که این پرسش و پاسخهایی که تاکنون به آن داده شده ریشه در تاریخ دارد، و شاید به قدمت حیات آدمی باشند.
اولین پاسخها منشاء بسیاری از دردها را به شیاطین و ارواح پلید نسبت میدادند و یا آنرا نتیجه و مکافات اعمال او قلمداد میکردند. اما در آستانه ظهورعلوم تجربی نه تنها بسیاری از پدیدههای طبیعی بلکه تن آدمی نیز بعنوان ابژه مورد توجه قرار میگیرد. پزشکان و زیست شناسان در پی پاسخهای دیگری هستند که بخشی از آن مربوط به فیزیولوژی تن آدمی و بخشی دیگر به روح و روان او مربوط میشود.
خرده روایتها در رمان
رمان «درد نهفته» سرشار از ماجراها و خرده روایتهایی است که هر کدام در جای خود صورتی از درد و یا تاثیر بی دردی را معنا میکند.
یکی از این ماجراها روایت رابطه جیمز با همسر همکار و استاد سابقش است، رابطهای که استاد ظاهرا بخاطر همسرش برآن چشم میبندد. اما بعد از برملا شدن آن جیمز را به دوئل دعوت میکند. استاد جان میبازد. یعنی عملا خودش را به کشتن میدهد، شاید بخاطر همسرش و بخاطر عشق پرشور زن به جیمز، حتی شاید بخاطر ناتوانی. اما بازنده واقعی این دوئل همسر استاد و معشوق جیمز است. زیرا بعد از مرگ استاد، جیمز معشوق و بیمارستانی را که خودش ساخته و اکنون دامنه شهرتش از انگلستان فراتر رفته، ترک میکند. این رابطه بعدها توسط زن کتمان میشود. دلیلش هم درک متفاوت جیمز و زن از آن رابطه است. زن عاشق جیمز بوده اما او درکی از عشق و سودازدگی و درد زن نداشته.
بدیهی است کسی که درد را حس نمی،کند تصوری از درد دیگران هم ندارد. جیمز نه درد اشتیاق زن را میداند و نه درد کنار گذاشته شدن استاد توسط همسرش را و نه درد عقوبتی که زن از کشته شدن همسرش کشیده است. میتوان حدس زد که جیمز درکی از مهر و عطوفت و یا رانده شدن و ترک شدن ندارد. گویی اغلب دردها بیش از آنکه علتی فیزیولوژیکی داشته باشند منشاء آن صدمات عاطفی یا بعبارتی زخمی شدن روان آدمی است. با وجود این جیمز از داشتن رابطه با همسر استادش لذت میبرد. امری که به نظر غریب مینماید. زیرا به تصور برخی «لذت» جلوه دیگری از درد است و گاهی این دو توام با هم و از یک جنس هستند.
تصویر یک دوران
نویسنده در رمان درد نهفته تصویر روشنی میدهد از زمانهای که کشفیات علمی نه تنها شور و اشتیاقی وصف ناشدنی در بین دانشمندان و محققان ایجاد کرده بلکه این شور واشتیاق به جامعه نیز تسری پیدا کرده بود. مردم هر روز متظر شنیدن اخبار عجیب و غریب در باره اتفاقات و کشفیاتی بودند که برای مردم نشانههای پیشرفت علمی بود. آدمهای بسیاری در آزمایشگاههای کوچک و ابتدایی مشغول بهم درآمیختن مواد و عناصر مختلف بودند. بازار کیمیاگری دوباره رونق گرفته بود.حیوانات زنده و مرده مدام کالبد شکافی میشدند تا مثلا بفهمند حس بویایی سگها چرا بیشتر از انسان است، و اگر سگ و میمون با هم جفت گیری کنند نتیجه چه خواهد شد. این شور و اشتیاق تنور شایعات را نیز گرم میکرد. بعضی موجودات افسانهای از قصهها بیرون میآمدند و به واقعیت میپیوستند، مثل پری دریایی و یا آدمهایی که قدشان 15 سانتیمتر است. هرکس هر ادعایی میکرد گروهی به دنبالش میرفتند تا مثلا اولین صیاد پری دریایی باشند و از این طریق ثروتمند شوند. شکسته بندی که بی دردی جیمز را کشف کرده بود او را وسیله نمایش و فروش معجون ضد درد خودش کرده بود که چیزی جز محلولی مرکب از شراب و تریاک نبود.
اما نکته جالب در این هیاهو و شلوغی این بود که گروهی از ثروتمندان با حمایت از این کاشفان سعی میکنند زودتر از دیگران به کشفیات آنان دست پیدا کرده و آن را تبدیل به افتخارات خود کنند و یا از آن برای کسب ثروت استفاده کنند. گروهی دیگر با گردآوردن و نگهداری از کسانی که نقص عضو و یا ویژگی خاصی داشتند کوشش میکردند بهترین کلکسیون عجایب را جمع آوری کنند.
از قضا گذر جیمز در دوران طفولیت به یکی از این باغ وحشهای انسانی میافتد. کنینگ مرد ثروتمندی است که از توانایی و یا بهتر است بگوییم ناتوانی جیمز در احساس درد مطلع میشود. او را از شکسته بند میدزدد و به خانه اش میبرد. جیمز در آنجا کتابهای زیادی میخواند تا بعدها در پیشرفت او در دانش پزشکی موثر شود.
پرسش رمان
در یک نگاه کلی میتوان گفت رمان « درد نهفته» برمبنای یک انگاره ذهنی شکل گرفته است. و در ادامه، طرح این پرسش که: آیا جست و جو در باره منشاء درد در جسم و روح آدمی، به قصد کاهش یا حذف آن، مطلوب است یا خیر؟
هدف نویسنده از طرح این پرسش یافتن پاسخی در باره فیزیولوژی بدن انسان نیست بلکه او به دنبال طرح پرسشی فلسفی در باره ارتباط درد ورابطه اش با زندگی آدمی و نحوه در-جهان-بودگی اوست، همانند پرسش در باره مرگ و آرزوی جاودانگی.
آیا همچنانکه آگاهی انسان از مرگ و غیرقابل گریز بودن آن، به زندگی معنا میبخشد و اساسا ارزش زندگی در برابر قطعیت مرگ برساخته میشود، پرسش در باره علت درد میتواند به درک و دریافت وسیعتری از معنای زندگی منجر شود و آدمی به درک و دریافت عمیقتری از خودش و از مفهوم انسانیت برسد؟ در تصویر نویسنده از جیمز، با شخصیتی خشک و جدی مواجه میشویم. هیچگونه شفقتی نسبت به بیمارانش ندارد. نویسنده تاکید دارد که علت پیشرفت سریع او در پزشکی و شهامت او در دست زدن به جراحیهای عجیب و غریب همانا نداشتن احساس درد است و به تبع آن نداشتن حس همدردی. شاید به همین دلیل است که او پس از درمانش توسط مری نه تنها محافظه کارتر بلکه عاطفی تر هم میشود. انگاره یا مفهوم «انسان» در طول قرون گذشته و به واسطهی تعبیرات فیلسوفان مختلف از جهان، همواره دستخوش تغییر و تحول بوده. اما از اوایل قرن هیجدهم و آغاز دوران تولد علوم تجربی و شکوفایی عقل گرایی مدرن و اومانیسم، معنای این انگاره دچار تحول اساسی گردید. و بتدریج بنیان باورها و آموزههای کلیسایی سست شدند. یکی از این باورها اعتقاد به دوگانگی روح و جسم بود. گویی هریک به ساحتی مجزا از دیگری تعلق داشت. جسم فانی بود و متعلق به عالم ناسوت. در حالی که روح جاودان بود و حیاتی لاهوتی داشت. اما به تدریج و با پیشرفت دانش این دوگانگی به پایان رسید و جسم و روان آدمی یگانه شدند و بنیانی فیزیکی پیدا کردند. پنهانیترین بخش روان آدمی یعنی ناخودآگاه او مورد شناسایی قرار گرفت و قابل دسترسی شد. زیرا در یک نگره کلی روانکاوی چیزی جز تحلیل و شناخت ناخودآگاه آدمی و پالایش و درمان آن نیست.
https://www.radiozamaneh.com/712440