تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

22 اردیبهشت ماه 1400 - 12 ماه مه 2022

مغلطهء محترم شمردن عقاید

امیر امیری

  وضعیت سیاسی کنونی ایران آدمی را بیش از هر چیز به یاد رمان «۱۹۸۴» جورج اورول می‌اندازد که هنوز هم می‌شود از آن بسیار چیزها برای پی بردن به معضلات ساختاری جامعه کنونی ایران آموخت. بخش‌های زیادی از دیستوپیایی اورولی (ضد آرمانشهر) که در گفتمان امروزی ما نفوذ کرده است، هم بیانگر کاستی های ذهنی ـ رفتاری و تناقضات درونی ماست و هم نشان دهنده چیرگی معیارهای پست اخلافی بر انسانیت است، و همزمان هشداری است به ما تا شاید بتوان با رهایی از آن، که چندان هم آسان نیست، ناظر فرو ریختن بیشتر شخصیت خویش نباشیم.

  در کنار قواعد سه گانه یا سه شعار اصلی: جنگ، صلح است، آزادی، بردگی است و جهل، قدرت است، که اکنون در قالب «مدینه فاسده» الیگارشی شیعه تجسم یافته است، مهم‌ترین بخش از این اثر مشهور، ایجاد زبان جدید یا «گفتار نو» از سوی «برادر بزرگ»است که با حذف تدریجی زبان کهن و گسترش مفاهیم دوگانه و متضاد در تلاش برای از بین بردن توانایی اندیشیدن است تا تسلط و نظارت همه جانبه بر تمام جنبه‌های زندگی مردم را ممکن سازد.

  این زبان دو پهلو و نامفهوم در مباحث سیاسی را جورج اورول بیش از هفتاد سال پیش وارد ادبیات سیاسی کرد و ما اینک، چنین زبان مغالطه آمیزی را همواره در گفتمان سیاسی و زبان گفتاری خود طوطی‌وار و بدون اندکی تأمل تکرار می‌کنیم. «من سیاسی نیستم»، تنها یک نمونه‌اش است.

  زبان یکی از مؤثرترین ابزارها برای گمراهی ذهن‌ها و تأثیرگذاری بر مردم در نظام های تمامیت خواه است. استفاده از زبان و دستکاری آن به عنوان وسیله‌ای برای اعمال قدرت و سرکوب و تسلط فکری، از شیوه‌های رژیم اسلامی برای تبلیغات به منظور بقا و منحرف کردن افکار عمومی از واقعیت‌های جامعه است. ایجاد واژگان تازه و بکارگیری برخی از اصطلاحات قدیمی و خوش آهنگ، ولی با پیشوند و پسوند تازه، در راستای چنین هدفی باید در نظر گرفته شود. مردم سالاری دینی، حقوق بشر اسلامی، روشن‌فکر دینی و از این دست اصطلاحات ساختگی باید برای خواننده ایرانی آشنا باشد.

  از آنجایی که آخوندها فاقد هرگونه فلسفه سیاسی منسجمی بودند، نتوانستند زبان ایدئولوژیک ثابتی ایجاد کنند و ایده‌های خود را از مجموعه‌ای متنوع از منابع گوناگون استخراج کردند.ولی در حوزه معناشناسی بار محتوایی بسیاری از کلمات موجود را تا حد زیادی در راستای ایدئولوژی دینی ـ اسلامی با تاکید بر عنصر شیعی، تغییر و تحریف کردند و واژگان آخوندی بیشماری را وارد ادبیات سیاسی و زبان محاوره ای مردم کردند. در زبان آخوندی بافت معنایی کلمات و اصطلاحات غالباً پنهان می‌شود تا روح بی‌اعتنایی در مردم پدید آید و سپس با دستکاری در ذهن خلسه شده به قصد فریب و در نتیجه تأثیرگذاری بر شنونده یا خواننده، دوباره بنا به مصلحت، هرگونه که نیاز باشد، تفسیر می‌شود تا از توجه و نگرش مردم به افکار انتقادی جلوگیری شود، چه رسد به بیان آن. هدف تولید چنین کلیدواژه‌هایی در درجه نخست متقاعد کردن افکار عمومی نیست، بلکه پدید آوردن نوعی تضاد با ادراک است که قاعده ذهنیت مردم را با اظهارات سفسطه آمیز و مغلطه وار آنقدر اذیت کنند که دیگر نتوانند ناهماهنگی ذهنی موجود را تحمل کنند و خسته و تسلیم شوند.

  این روزها موضوع مغلطه ای بنام «احترام گذاشتن به عقاید دیگران» که در کارخانه تبلیغاتی کلیدواژه سازی حکومت دجال اسلامی تولید و دگرگونی مفهومی و معنایی یافته است، دوباره بر سر زبانها افتاده است و کسانی که اربابانشان نه تنها هر عقیده‌ای، بلکه صاحبان آن عقاید را از بین برده‌اند و می‌برند، خواستار چنین حقی برای عقاید خطرناک و نفرت انگیزشان شده‌اند.

  احترام به هر عقیده‌ای به اصل آزادی بیان ارتباطی ندارد. آزادی بیان یک ارزش گرانبها است اما از سوی برخی اشتباه درک شده است و از سوی ماله کشان رژیم اسلامی تفسیر به رأی شده است تا به مقاصد خود برسند. آزادی بیان تنها به معنی داشتن هر نظر و عقیده مزخرفی نیست که باید در همه جا پذیرفته و مورد احترام واقع شود، بلکه به این معنی هم است که هر کس بتواند آن را نقد کند.

  هیچ عقیده‌ای در جهان، حتی آنهایی که در هاله ای از تقدس پیچیده شده‌اند، قابل احترام نیست و عقاید باید مبتنی بر مفهومی از حقیقت باشد که خود را از بررسی استدلالی منع نکند. کسی که عقیده‌ای برایش محترم است می‌تواند مطلوبیت هم داشته باشد و مورد پذیرش واقع شود. بنابراین احترام یک فرایند فعال است که فردی آن را با تائید انتخاب می‌کند. اما اگر یک فکری بخواهد روزی در چارچوب یک عقیده و باور به اجرا درآید در میدان نقد و چالش و طرد شدن قرار می‌گیرد و با نق نق زدن احترام به عقاید دیگران از آن گریزی نیست.

  برخی عقاید اما فقط می‌توانند برای مدتی تحمل شود. تحمل و مدارا، بر خلاف احترام که یک احساس است، یک رفتار است و با بی تفاوتی ارتباطی ندارد. ما فقط عقایدی را تحمل می‌کنیم که بتوانیم آنها را رد کنیم.تحمل و بردباری هر عقیده‌ای تنها یک نگرش گذارست تا آن عقاید تعدیل و یا طرد شوند.

  منتظران احترام از دیگران (منتظران ظهور را کم داشتیم این هم آمد روش)، نباید تصور کنند که در پوشش آزادی بیان می‌توانند هر غلطی که خواستند انجام دهند. آزادی بیان یک دارایی ارزشمند است؛ اما حقیقت مهمتر از آزادی بیان است. بدون حقیقت، آزادی بیان وجود نخواهد داشت. عقاید خطرناک و دفاع از یک سردار آدمکش ربطی به حق آزادی عقیده و بیان ندارد، در غیر اینصورت با باغ وحشی از عقاید مخوف و نفرت انگیز رویرو می‌شویم.

  اگر نتوان عقاید را، آنهم بدون هیچ پیش شرطی، به چالش کشید تا محدوده پرسش‌ناپذیری از آن دیدگاه‌ها را از بین برد، فضا برای نقد منطقی ایجاد نمی‌شود و هر عقیده‌ای می‌تواند به تعصب تبدیل گردد. صدور مجوز به چنان تعصبات سهمناکی با منطق ابلهانه محترم شمردن عقاید، همیشه در طول تاریخ سبب ساز افسون زدگی مردمان نا‌آگاه و زمینه ساز بروز فجایع انسانی و جنایات بشری بوده‌اند.

  مبلغان ایدئولوژی نازیسم هم، که اروپاییان در چارچوب آزادی بیان به عقایدشان احترام می‌گذاشتند، هنگامی که با تبلیغات نژادپرستانه به اندازه کافی بذر یهودستیزی پاشیدند و افراد نا‌آگاه بیشماری را فریب دادند، ناگهان حرف‌ها در موقعیتی غیرقابل کنترل تبدیل به عمل شدند و در چارچوب «پاکسازی قومی» به فاجعه‌ تبدیل شد.

  از سلبریتی های مدافع کودک همسری (لابد به این عقیده هم باید احترام گذاشت؟) که هر چهار سال با انگشتان رنگارنگ مشق سرسپردگی می‌نویسند، و اینک شتابان و مطیع در اجرای فرامین «برادر بزرگ» سبقت می جویند تا در کسوت کارشناسان دموکراسی، سقوط ذلت آمیزشان از دریوزگی برای رانت تا نوکری برای نعلین را به نمایش بگذارند، ملالی نیست. وقتی آخوندهای وطن فروش و غارتگر حکومت شان را یک دموکراسی واقعی می‌دانند و ایران را آزادترین کشور دنیا می‌نامند، بدیهی است که «مارمولک ها» و «توابین» لجن سرای سینمای ام القرای شیعه، مروجان آزادی بیان شوند. فقط یادشان باشد، روزی که چندان دور نیست، «بخار» خواهند شد و دیگر هیچ عذری موجه نیست.

https://iranglobal.info/node/180815

بازگشت به خانه