تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
دیدار و گفتگو با جمعیت سوسیال دموکرات
شاهزاده رضا پهلوی
توضیح: این گفتگو در اطاق زووم جمعیت در تاریخ 25 تیر 1401 انجام شده و بوسیلهء سایت جنبش دانلود و تایپ شده است. ویدئوی این گفتگو را در اینحا ببینید:◄
***
سعید پورعبدالله: درود به دوستان و مهمان گرامی من سعید پورعبدالله هستم مسئولیت اداره جلسه امروز بعهده من گذاشته شد. پیشاپیش به شاهزاده رضا پهلوی خوش آمد می گویم و اینکه جمعیت سوسیال دموکراسی برای ایران، از حضور شما در این نشست بسیار خرسند است. جمعیت کوچک، اما، نیرومند ما که در راه آبادی آزادی میهن زیر ستم استبداد دینی تلاش میکند، مبارزه خویش را در راستای استقرار آزادی، دموکراسی و رفاه همگانی متمرکز کرده است. جمعیت ما برای نهادینه شدن قوانین دموکراتیک و ارزشهای حقوق بشری در آینده ایران، از هیچ کوششی فروگذار نیست. ما باور داریم که آزادی و آبادی میهنمان، بدون همکاری و همیاری شخصیت ها و نیروهای سیاسی دموکراسیها خواه، محقق نخواهد شد و در راه تحقق این همکاری و همیاری تلاش کرده و خواهیم کرد. بهمین دلیل حضور شما در جمع خودمان را مغتنم و پرارزش و تاثیرگذار می دانیم. ما صمیمانه امیدواریم که حضور شما در این نشست و نشستهای آتی برای ما و شما الهام بخش، آموزنده و آغاز یک همکاری بلند مدت برای نجات ایران در بندمان باشد. از شما خواهش می کنم چنانچه سخنرانی مقدماتی دارید بفرمایید میکروفون در خدمت شماست.
شاهزاده رضا پهلوی: سپاسگذارم جناب پورعبدالله و با درود مجدد به دوستان، بخشی از این سکته اول که پیش آمد در آن واحد من یک مقدار حال ندار هستم چون مبتلا به کوید هستم در حال حاظر این است که اگر صدای من کاملاً باز یا روشن نیست و کمی هم سرفه خواهم داشت از قبل پوزش می خواهم. از این بابت بهرحال امیدوارم بتوانم در این جلسه به مدت زمانی که تعیین شده امکان انجام آن را داشته باشم. دوستان در ابتدا، آن چیزی که شاید مهمترین نکته توجه یا بحث من باشد، در خطوط کلام نگاهی که به کشورمان و آینده داریم و البته براساس تجربیات این چهل سال و اندی ارتباطات متعدد و دائمی با بسیاری از جریانات مختلف سیاسی و فکری جامعه ما، هم در داخل و هم در خارج و البته با گذر زمان و تجدیدنظرها یا نقدهایی از خود یا خیلی مسائل دیگر و گفتمانی که در حال حاضر هست در واقع گفتمان یک «آلترناتیو سکولار دموکراتیک» در مقابل یک حکومت مذهبی، آنچه که شاید مهمترین مورد باشد میخواستم با دوستان در میان بگذارم، مسئله این است که ما خیلی زیاد تئوری های حکومتی جریانات مختلف را شنیده ایم در طول این سالها، آنچه که منتهی به نظر من کلید اصلی قدم موفق در گذار از جمهوری اسلامی به سمت یک آلترناتیو دموکراتیک در آینده کشور است، قبول یک تئوری حاکمیت است. به این مفهوم، که با توجه به اینکه جریانات متعددی به هرحال تئوری های خودشان دارند نگاهی که به آینده کشور، نوع نظام، شکل نظام، محتوای نظام و مسائلی از این قبیل دارند من جمله میزان تقسیم قدرت سیاسی در کشور و غیره و ذالک، خوب آیا می توانیم این را به عنوان یک لازمه کار، بعنوان حث اصلی و محوری و مرکزی مطرح کنیم؟ که آن چیزی که می تواند بالاترین مرجع تصمیمگیری برای کشور باشد، مجلسی است که نمایندگان مردم دز آن بتوانند در تعیین سرنوشت خودشان نظرات و تصمیمات خودشان را داشته باشند. یا اینکه قرار است هر نوع وزن کشی که قرار است شکل بگیرد زمانی میسر است، که هم صندوق رای و انتخابات آزاد قابل انجام باشد در آن مملکت و همچنان تنها چیزی که می تواند در مورد قوانین و تقسیمات قدرتی تصمیمگیر باشد از جانبه مردم، همان مجلسی است که داشتم صحبت میکردم در واقع این را می خواهم بگویم در بیشتر گفتگوهایی که در این سالها با بسیاری از این جریانات داشتیم و در آنجائی که می دانیم در بعضی موارد اختلاف نظر و سلیقه اس،ت چه چیزی می تواند آن عامل تصمیم گیرنده باشد که بدون آن اما نمیتوانیم به مراحل بعدی برسیم. یعنی در اصب اینطور بگویم، که اگر ما قبول نداشته باشیم یک مرجع تصمیمگیری یا یک مکانیسم تصمیم گیری یک چیزی که به آن می شود واگذار کرد زمانی که ما نمیتوانیم راجع به تمام مسائل توافق داشته باشیم، آن چه چیزی است که میتواند این تصمیمات را بگیرد؟ و آیا بنابراین، منافع ملی کشور و منافع هرکدام از این جریانات در این نیست که چنین چیزی به وجود بیاید تا بتوانند تصمیم گیر و تعیین کننده باشد در آینده؟ از این لحاظ، یکی از یکی از اصولی که در کار میبینم نمی گویم تنها مسئله است شاید یکی از مسائل اصلی همین است که با توجه به این کثرت گرایی سیاسی که در میان ما هست، با اندیشه های مختل، چه کاری میتوانیم انجام بدهیم اکنون، که در این مرحله مبارزه، یک بتوانیم عامل وحدت داشته باشیم از لحاظ منظوری که داریم. بیشتر نکاتی هم که هست پیرامون همان اصول، اصلی می گردد بارها صحبت کردیم به طور مثال اهمیت حفظ تمامیت ارضی کشور و یا جدایی دین از حکومت یا اجرای کامل اعلامیه حقوق بشر و ملحقاتش و اصولاً یک نظام دموکراتیک که نوع آن به رای برای مردم تعیین میشود این دیگر حداقل اصولی است سرش می توان توافق داشت و همکاری داشت در این مرحله از مبارزه برای کنار گذاشتن جمهوری اسلامی، و البته سئوال کلیدی مسلما این است که در زمان گذار آن وقت چه مسئولیتهائی و چه تقسیم کاری در میان تمام نیروها، حالا چه برون مرز و چه درون مرز هست و البته بخش مدنی و روشنفکری مملکت در کمک کردن به اینکه این پروسسوس، ترانزیسیون به بهترین شکلی بتوانند انجام بگیرد. و این کار را من واقعا اعتقاد و باور راسخ دارم که بدون هماهنگی و همسویی نیروهای مختلف سیاسی کشور، کار بسیار مشکل تر خواهد بود و بهرحال فکر نمیکنم که هیچکدام از ما امروز مدعی هستیم که داریم به نمایندگی از مردم ایران برای آنها تصمیم میگیریم. خیر. بلکه برعکس می گوئیم هر چه زودتر می خواهیم به آنجائی برسیم که نمایندگان منتخب مردم بتوانند این تصمیمات را بگیرند. این چرا مهم است دوستان، برای اینکه بخش ضعیفی هست در برخورد جامعه با آلترناتیو، یعنی در واقع میخواهم بگویم که به این نتیجه رسیدهایم که چه چیزی را دیگر نمی خواهیم، اما آنچه را که میخواهیم و چگونه به آن برسیم همچنان یکی از نکات کلیدی است. و اگر تردیدی در بعضی موارد می بینیم، یا آن میزان تعهدی که جامعه باید پشت آن قرار بگیرد نسبت به این آلترناتیو و روندی که ارائه می شود باز دوباره برمیگردد به اینکه، آنچه در عمل می توانیم در صحنه فراهم کنیم تا جامعه بتوانند متکی باشد به یک چیز ملموس نه یک بحث مجهول. و اینجا است که برمیگردم به نکته ای که در همان سخنرانی چند وقتی پیش من به آن اشاره کردم که نهایتاً مردم تصمیم گیر هستند. ولی مردم نمیتوانند بدون اتکا به اهرم ها، به نهاددها، به نیروها به احزاب، به اصناف و گروه بندی های مختلفی که وسایل کار را فراهم می کنند و حتی هدایت در بخشی از اوقات مدیریت اینها را می توانند به عهده بگیرند، همینجوری که به خود به خود اتفاق نمی افتد و این بر میگرداند به اینکه چگونه میشود آن وقت یک تقسیم وظایف داشت؟ نکته کلیدی من در اینجا این بود که میزان اهمیت جریانات و تفکرات سیاسی در جهت هایی است که امروز بتوانند تاثیرگذار باشند در روند های داخل کشور وگرنه که ما بخواهیم یک سری بحث های کلی همیشگی داشته باشیم و بدون اینکه تاثیر گذار باشد در داخل فکر نمیکنم کمک واقعی کرده باشیم به داستان. من خیلی خلاصه میگویم که فرصت برای گفتگو و صحبت بیشتر باشد. یکی از مسائل دیگر، این است که تعریف این دموکراسی آینده هم بسیار از دیده من مهم است. یعنی تاکید من همیشه دوستان می دانید که روی محتوای نظام بوده همیشه تا شکل نظام. ولی همین درک مثلاً سکولاریسم یا جدایی دین از حکومت، در یک کشوری که در ان همچنان عامل مذهب نمیشود گفت که تاثیری ندارد، چگونه میشود که به جامعه گفت سکولار یا لادیک بودن به مفهوم ضد دین یا ضد مذهب بودن اصلا نیست. ولی پیش شرط دموکراسی جدایی دین از حکومت جزو یکی از ارکان کلیدی است که در تمام کشورهای دموکراتیک را دیدهایم. و چگونه می توان آن وقت آن بخشی از جامعه که میتوانند این را درک کنند و حتی در این مورد فکر می کنم نقش روحانیت هم می تواند موثر باشد، کما اینکه بسیاری هایشان در این زمان ها موضع گیری شان را حتی در این مورد نشان دادند و انجام دادند. این یکی از فرآیندهای لازم هست در ارتباط با کاری که میخواهیم انجام بدهیم و در واقع میخواهم بگویم یک نوع فرهنگ سازی کلانی را در آن واحد، نیازمند هستیم. برخی واقعاً اجتنابناپذیر است به خاطر پیش شرطهای دموکراسی که تمام جریانات سکولار دموکراتیک این را رعایت میکنند ولی جا انداختن این فرهنگ، یعنی فرهنگ دموکراتیک، اصلا مسئله تولرانس، مسئله احترام به عقیده دیگری، برای اینکه پلورالیزم بدون تولرانس اصلاً قابل اجرا نیست. این یک قدار زیادی بایستی واقعاً جا بیافتد به معنای پراتیکش و بهتریی که میشود این را جا انداخت، نشان دادن نحوه ارتباط و همکاری و رابطه نیروهای مختلف سیاسی است حتی اگر در بعضی موارد با هم اختلاف سلیقه بسیار مشخصی داشته باشند. برای اینکه آن روحیه احساس امنیت و ثباتی که جامعه لازم دارد، اولین نگاهش به برخورد نیروهایی است که در کار در گیر هستند. اولین نگرانی مردم این است که قدرت متمرکز نشود باز در دست یک عده ای، یا یک عده نخواهند بیایند قبضه بکنند یا یک عده احساس مالکیت خاص نسبت به هیچ کاری نداشته باشند. و این رابطه را وقتی جامعه نگاه میکند، بهرحال رقابت سیاسی کار احزابی است که می خواهند بروند در تشکیل دولتها، با هم رقابت بکنند و این جزو بازی سیاسی مسما است.. ولی اگر بخواهند اعتماد بکنند به اینکه، این مسئله باز دوباره منحرف نشود به سود یک بخش خاصی، به ضرر بخش دیگری تمام نشود، این را از همان اول باید در عمل بتوانیم نشان بدهیم و نه فقط در صحبت. یعنی برمیگردم به اینکه، مقدار زیادی از آنچه که می تواند دریچه نگاه به آینده کشور باشد رفتار و عملکرد امروزی همگی ما است در رابطه با این تغییر اوضاع، بخصوص که یادمان میآید ۴۰ سال پیش چه وعده و وعیدهایی شنیدیم از انقلابیون، من جمله خود خمینی. و به قول معرو، مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید طبیغتا می تریسد، و باید هم بترسد. پس تفاوت اینبار در چیست؟ و این جز مسائلی است که من سر شما را درد نمی آورم، نکات جدیدی نیست این را بارها و بارها صحبتش را کردیم ولی شاید جا داشت در این مورد یک تاکیدی را بر آن می کردنم، که فراموش نکنیم که از این لحاظ به هر حال افکار عمومی که نهایتاً تأثیرگذار هستند در تصمیمی که یک شهروند میگیرد برای خودش در آن رائی که میخواهد بدهد بیتأثیر نیست و در این فضای آلوده و در این فضای پیچیده و در این فضایی که تبلیغات سوء یا یک سری عوامل فرصت طلب یا عوامل رادیکال میخواهند صحنه را جوری تغییر بدهند، بسیار حواسمان از هر زمانی بیشتر به نظر من باید جمع باشد. بنابراین دوستان من به همین نکته فعلا اکتفا می کنم و در خدمت شما هستم، مرسی.
سعید پور عبدلله: سپاس بیکران. یکی دو نکته، دوستان وقت برنامه یک ساعت و نیم بود و زمانی که تصمیم بر این نشست گرفته شد، از دوستان خواهش کردیم، دوستانی که سئوال دارند به قول معروف اسم نویسی کنند. در حال حاضر 10 تا از دوستان گفتند که سئوال دارند. و خواهش من این است. یک، دوباره تاکید می کنم لطفاً میکروفون های خودتان را ببندید در طول این مدت. و دوستان اگر سئوالی شد، نفر سوم و چهارم و پنجم دیدند که سئوالی شبیه سئوال اول هست، لطف کنید در صحبت فعلی جناب شاهزاده پهلوی صحبت کنید از تکرار کردن سئوالات لطفاً خودداری کنید.
رضا طالبی: با درود و خوشآمدگویی و ابراز خرسندی از حضور شاهزاده گرامی در جمعیت سوسیال دموکراسی برای ایران، پرسش من پیرامون عدم وجود کار گروه یا یک تشکیلات منظمی برای مدیریت اهداف شما که در پیمان نوین و سخنرانی اخیر شما آمده است. اگر مایل هستید در این رابطه توضیح بدهید و ضمنا آیا جمعیت میتواند در این عرصه در این راستا با پیشنهادات و همکاری ها به شما یاری برساند؟
شاهزاده رضا پهلوی: ببینید عصاره آنچه که در پیمان نوین مطرح کردم، مقدار زیادی نه تنها مسئولیت جمعی است و پذیرش این مسئولیت به منظور ادامه کار و نحوه هماهنگی و ارتباطات، بلکه در نتیجه نشست ها و گفتگوها که الان مدتی است بوده و ادامه داشته و بعضی از دوستانی که در این جلسه هستند، از نزدیک تر این مسئله را دنبال کردند و یا شرکت داشتند، قطعاً توجه به این مطلب است که، همان نکته ای است که در سئوال شما هست، که چگونه میتوان به یک مکانیسم هماهنگی رسید؟ این چیزی است که فکر کنم نتیجه گیری طبیعی تمام کنشگران و فعالین است که به منظور اینکه کار را بهتر بتوان پیش برد و میزان تاثیرگذاری که میتوان در درون کشور به حداکثر رساند، البته با هماهنگی و گرفتن داده های فکری که آن دوستان از درون به ما منتقل می کنند، چگونه می توان یک وسیله ای پیدا کرد که کلیت این جریان را بتواند برای هماهنگی بهتر، وسیله ای برای آن فرهم بشود؟ این همچنان جزء گفتگو و صحبت دوستانی که الان مدت هاست این مسئله را پیگیر هستند، ادامه دارد. شما الان دارید یک نکتهای را که خیلی کمک خواهد بود راستش را بخواهید این است که یک جایی هست که افرادی هستند که مستقل هستند و الزاماً نمایندگان یک گروه یا حزب یا تشکل خاصی نیستند. چهره های مختلفی هستند که یک ارتباطات به هر حال ارگانیک دارند با جریانات فکری مختلف. یک جایی میرسیم که تشکلهای مشخص، سازمانهای سیاسی می خواهند به نوعی در این رابطه نقشی و یا شرکتی داشته باشد، خیلی هم عالی است من نمی دانم که کدام فروم هست که در آنجا میتوانند، بیایند و به هم ملحق بشوند و این مقداری شاید به خاطر این است که هنوز آن مکانیسم پیشنهادی به شکل علنی ارائه داده نشده و در اصل من آن کسی که نیستم بتوانم پاسخ این سئوال را بدهم که کجای کار هستند برای اینکه در موقع این وظیفه را به آن دوستان محول کرده ایم که آنها بیایند و ببینند به چه نتیجه مشترکی رسیدند و بنابراین چه پیشنهادی را دارند ارائه بدهند و این پیشنهاد مورد قبول و استقبال جریانات مختلف پیش آمد، خود به خود این مرکزیت یا این فروم ایجاد شده برای ادامه صحبت ها. من تنها چیزی که می گویم و همچنان انجام می دهم این است که: یک، تا آنجائی که ممکن است کمکی کرده باشم به اینکه این مسئله بهتر و وسیعتر و رساتر پیش برود. هر نوع پشتیبانی و حمایتی در این مورد را مسلماً دوستان میتوانند از من انتظار داشته باشند و تا آنجایی که لازم هست در این رابطه رایزنی بشود حالا چه در سطح هممیهنانمان و چه در سطح بینالمللی، آن کار را نیز به سهم خودم انجام بدهم. بنابراین در اصل می خواهم به اینجا برسم که در پاسخ به سئوال شما این روند در حال شکلگیری هست. یعنی می خواهم بگویم جلسات متعددی در این مورد بوده اما آیا تا این لحظه چیزی مشخصا پیشنهاد شده و یا اعلام شده توسط گروههایی که یا یک کار مقدماتی و میدانی کرده اند، همچنان من فکر میکنم این پاسخ را باید از خود آن دوستان شنید ولی چنانچه دوستان علاقه مند هستید می توانید این را پیگیری کنید و شاید که حتی این را بیشتر بتوانیم به مرحله عمل برسانید چون تمام فلسفه این کار، قبول داشتن این روند و این پروسسوس توسط جریانات مختلف است که بر این مبنا بتوانند عملا با هم وارد همکاری تشکلی-سازمانی بشوند به منظور پیشبرد این برنامههائی که داریم.
احد قربانی: شاهزاده عزیز من خیلی خوشحال هستم که در جمع ما هستید. همانطور که شما تاکید کردید در صحبتهای خودتان، حزب های سیاسی، تشکل های صنفی مدنی و زیست محیطی اصلی ترین ابزار سازمان دادن مردم هستند. شما در پیمان نوین 7 مهر ۱۳۹۹ بر اتحاد اپوزیسیون تاکید کردید و فرمودید من به همه نیروهای سیاسی دموکراسیها فارغ از گذشته و گرایش سیاسی شان دست یاری دراز می کنم و می خواهم با کنار گذاشتن اختلافات و خود بزرگ بینی و برتری جوئی روی یک هدف متمرکز شوند، نجات ایران. این سخنان شما توان تازهای به اپوزیسیون بخشید و تلاش و تمایل تشکل ها برای همبستگی تاثیر مثبتی داشت. اما شما در پیام ۱۳ خرداد ۱۴۰۱ فرمودید: امروز بزرگترین اپوزیسیون و آلترناتیو جمهوری اسلامی، شما ملت ایران هستید که از همه متحدتر هستید و بدون توجه به دسته بندی ها و گرایش های سیاسی چپ، راست، جمهوریخواه، مشروطه خواه، دوشادوش برای آینده بهتر مبارزه می کنید. شما شایسته بهترین ها هستید. پرسش من این است که آیا در این پیام شما نقش احزاب سیاسی و هواداران آنها را کمتر دارید میبینید برای براندازی جمهوری اسلامی؟ بعد یک مسئله دیگر که روشن بشود خیلی کمک بکند به طور کلی در نظام ایدهآل شما آزادی احزاب، تشکل های صنفی، مدنی و زیست محیطی چگونه است؟
شاهزاده رضا پهلوی: ببینید مبنای مقبولیت یا مشروعیت هر کار سیاسی نهایتاً حمایت و تایید مردم آن مملکت است. میخواهم بگویم تنها معیار اندازه گیری من در ارتباط با وجه یا قابلیت یک تشکل سیاسی از هر نوع فرمی، میزان تاثیرگذاری اش در خود جامعه است. این دیگر یک نکته عجیب و غریبی نیست که من بگویم همه جای دنیا است فقط مسئله ایران نیست. ولی عواملی که میتوانند اهرم ها و مکانیسمهای هر نوع تغییر یا مدیریتی باشند مسلماً همین تشکلها و گروه ه بندی های مختلف، حالا چه سیاسی چه صنفی هستند که جامعه به آنها متکی است. مقصود من بیشتر این بود که به مردم این را گفته باشم که نهایتاً تصمیمگیر شما هستید. نهایتاً تعیینکننده شما هستید. بقیه ابرازی هستیم در اختیار شما. ولی تصمیم نهایی مبنایش شما هستید و به هیچ عنوان به این مفهوم نیست که من بخواهم دور زده باشم یا کنار گذاشته باشم، برعکس در همان سخنرانی گفتم ما تمام این کارها را برای این داریم انجام میدهیم یک روزی در آینده احزاب سیاسی ما بتوانند برای تعیین دولت ها یا برای انتخاب دولت ها با هم بتوانند رقابت کنند انتخابات داشته باشند بدون آنکه اصلا حرف مفت زدیم یعنی بهترین قانون اساسی را نوشته باشیم، بهترین تئوری حاکمیت و حکومت را تعریف کرده باشیم، رفراندوم هم انجام بشود، مردم هم تصمیم بگیرند، چگونه قرار است در آینده کشور شرکت داشته باشند در مسائل سیاسی خودشان؟ یا از طریق احزاب است یا از طریق نهادهای مختلف سیاسی است. بنابراین به هیچ عنوان این مفهوم نیست که من منکر اهمیت نقش این نهادها هستم. جای دوری نرویم من یادم می آید در آغاز کار، که ایران همچنان در بحبوحه جنگ بود زمانی که بعضی از شخصیتهای سیاسی آن زمان، کار را شروع کرده بودند من به خصوص به یاد دکتر زنده یاد بختیار می افتم و همینطور علی امینی و دیگرانی که آن زمان کار را تازه شروع کرده بودند، و آن موقع کسی صحبتی به غیر از انقلاب نمی کرد اگر دوستان یادشان میآید که آن تب انقلابی کجا بود و چه بود و چه حرفها و چه جریاناتیبودند یا نبودند. از همان ابتدا اهمیت نقش اپوزیسیون مهم بود حالا آن موقع شاید کسی گوش به حرف اپوزوسیون نمیداد. کما اینکه تا چند سال پیش آن بخش اصلاح طلبی که همچنان امیدشان به اصلاح حکومت بود اصلا جواب سلام ما را نمیدادند، امروز اوضاع خیلی فرق کرده و از این لحاظ بود که در پیمان نوین هم گفتم، من کاری به عقبه افراد ندارم. من همیشه سئوالم این بود که امروز چه می گوئیم؟ و امروز به خاطر مملکت، چه کار حاضریم بکنیم؟ من خیلی زودتر از هر جریان سیاسی دیگر، با کسانی که مخالف ترین مخالفان نظام پدرم بودند دست همکاری دادم و با هم کار کردهایم در این سال ها. اگر هدفم چیز دیگری بود، میگفتم قانون جنگل است دیگر است هرکسی زورش بیشتر می رسد آخر سر برنده میشود گور بابای بقیه. هرگز این حرف را نزدم. برعکس همیشه گفتم که حقوق همه بایستی این وسط حفظ باشد. حق نظر و بیان هر کسی بایستی این وسط باید حفظ باشد. من اگر امروز مبارزه می کنم برای آزادی کسی، برای این است که در آن آینده آزاد باشد و با من مخالف باشد. ولی مخالف بودن، به مفهوم دشمن همدیگر بودن نیست. این یکی از چیزهایی است که در فرهنگ نوین ما باید جا بیاندازیم در آن مملکت، که نگویم هر کسی مثل من فکر نمی کند دشمن است. نه همچین چیزی نیست. الزاما همچین چیزی نیست. پس وقتی که نگاه من به یک پلورالیسم هست، پلورالیسم سیاسی، اجتماعی یا از هر لحاظ هست، و اینکه بگوییم به هر حال ما از یک فازی باید عبور بکنیم که یک شهروند که در خودش احساس مسئولیت میکند در حفظ یک سیستم یا رواج یک سیستم نه اینکه بنشیند عقب بگوید منتظر هستم یک کسی بیاد همه کارها برای من انجام بدهد و کاری به بقیه کارها ندارم یعنی حالت پسیوی که بهرحال تا حدی در فرهنگ سیاسی ما بوده در قبل اینبار دیگر با چشم و گوش کاملاً باز و حواس جمع، رصد بکنند، بررسی بکنند، حرف همه را بشنوند و نهایتا انتخاب خودشان را انجام بدهند. ما فراتر از این لااقل، اینطور بگویم من فراتر از این، هیچ دیدگاه دیگری ندارم. می گویم همه چیز باید ارائه داده شود، تصمیم نهایی را هم مردم بایستی بتوانند بگیرند. برای همین است که من وقتی میگویم مردم، نهایتاً یعنی همه چیز متکی بر خواست و اراده مردم بایست باشد. اگر ما میگوییم از اساس مشروعیت هر نظامی مقبولیتش است. مقبولیت یعنی چی؟ مقبولیت یعنی اینکه جامعه بایستی بپذیرد. هیچ چیز نمی تواند خودش را به زور به جامعه ای تحمیل بکند. ولی خوب دیکتاتوری ها همیشه این تلاش را کردند مگر الان غیر از این نیست. ولی مشروعیت و مقبولیت نهایتا خواست جامعه است. این به این مفهوم نیست که مردم خودشان آلترناتیو هستند. نه آلترناتیو بالاخره ساختاری است یک تشکلی است یگ سازماندهی است یک ترتیبی از خیلی نهادها است. مسئله اتکا به مردم بودن است که به معنی مشروعیت نهایی که به دست میآورند. مقصود اصلی من این بود اگر تحریف شده یا درست درست درک نشده قصدم این است که از لحاظ امیدوارم روشن کرده باشم نکته را برای دوستان.
میترا بابک: با درود فراوان شاهزاده رضا پهلوی من به عنوان یک کنشگر مستقل و فعال حقوق بشر و فعال سیاسی، بسیار خشنود هستم که در کنار شما و دیگر عزیزان هستم. اخیرا شورائی به نام شورای ملی تصمیم اعلام موجودیت کرد. شورائی که تدارک شکل گیری آن از حدود یک سال قبل از داخل ایران به دنبال و همراه برخی از اعضای بیانیه ۱۴ و تعدادی دیگر از فعالان میدانی درون کشور آغاز شد. تنوع و تکثری که در این شورا دیده می شود بسیار کم سابقه است و همانطور که ما بارها بارها از صدای مردم داخل کشور، درخواست اتحاد و همبستگی را شنیدیم شالوده سیاسی و اجتماعی کادرهای این شورا همگی ریشه در دموکراسی خواهی، میهن دوستی و بخصوص، بخصوص تمامیت ارضی دارند. متاسفانه این شورا مورد حمله شدید بعضی از تحریف کنندگان و تخریب گران و همچنین، همچنین طبق معمول اتاق فکر جمهوری اسلامی قرار گرفته حالا نظر شما در رابطه با این شورا، شورائی که ریشه اصلی آن در ایران است، چیست؟ و چه توصیه ای شما برای این فعالان شورا دارید.
شاهزاده رضا پهلوی: ببینید دوستان من یکی از چیزهایی که در تجربه چهل ساله به دست آوردم، امتناع از قضاوت عجولانه ایست و مسائل را در عمل بررسی کردن. مسلما از نظر پرنسیب، عکس العمل من نسبت به هر نوع اقدامی که هممیهنان ما با یک هدف مشترک مفاهیم مشخص دنبال بکنند مثل قدر مسلم یک چیز خیلی مثبت و لازمی می بینم. اما قضاوت اینکه چه کاری این افراد در یک مجموعه می خواهد انجام بدهند، بستگی نهایی دارد به اینکه در عمل چه چیزی را واقعا نشان دادند و عرضه کردند. بنابراین من نمیدانم الان به اندازه کافی داده ها یا شناختی از شرکت کنندگان یا کاری که انجام دادند یا کاری که دارند انجام می دهند به اندازه کافی هنوز ندیدم که بخواهم یک ارزیابی عملی بکنم از کارشان، بنابراین دو تا چیز را از هم جدا بکنیم، یکی، نیت و هدف و اینکه یک عده می خواهند با هم جمع شوند کار بکنند بر مبنای یکسری اهداف مشترکی که این را همیشه باید تشویق بکنیم. هر چه بیشتر، بهتر به قول معروف. اما اینکه چه کاری دارند عملا انجام میدهند و تاثیرشان چه بوده یا نبوده آن واقعاً باید بر اساس پیشرفت کارشان نگاه کرد و در آن مورد شاید اظهار نظر کرد یا عکس العمل نشان داد. من فقط می توانم این را بگویم که همیشه امیدوار هستم که هر نوع تشکل یا سازمانی یا شورایی که جمع می شوند در نظر داشته باشند که ضریب آسیب پذیری و شکستشان را به حداقل بایست برسانند چون واقعا جامعه ما دیگر فرصت برای از دست دادن ندارد. که یک حرکت دیگری، به بنبست برسد و یا به شکست بیافتد ولی در آن واحد دشمن زیادی پیدا میکنند اینگونه حرکتها، طبیعی است، برای اینکه اولین چیزی که برایش باعث نگرانی میشود اینکه یک عده با هم جمع شوند، حکومتی است که همیشه سعی کرده مردم را از هم جدا بکند. بنابراین من هیچ تعجبی راجع به اقدامات نیروهای مرتبط به نظام یا به قول مغروف سایبری های نظام، نمیکنم و این را بایستی فاکتور در نظر داشته باشیم. باقی می ماند به یک رصد و آنالیز عقلانی که می توانیم در عمل داشته باشیم و فقط می توانم آرزومند باشم که اینگونه تلاش ها منجمله این گروه، تا آنجا که ممکن است تاثیر گذار باشد و بتوانند کارشان را با آن هدف اعلان شده ای که دارند و مبانی مشترکی که بیان کرده اند که در ابتدای صحبت به آن اشاره کردم که در خود مفاد آن مطالبشان است این واقعا باشد اساس کار و هدف و برنامهای که یک عده را دور هم جمع کرده به این منظور.
وحید بدیعی: با سپاس از جناب پهلوی گرامی برای حضورشان در این جمع و این شانس که به ما دادند، بتوانیم سئوالات خودمان را از ایشان بپرسیم. جناب پهلوی گرامی یکی از ابهاماتی که مورد بحث و حتی مشاجره است، عدم موضعگیری صریح شما پیرامون مسائل گذشته است. برای نمونه عرض میکنم جنابعالی در نهم آبان سال ۱۳۵۹ آمادگی خود را برای پذیرفتن مقام پادشاهی بر اساس قانون اساسی اعلام کردید، در حالی که امروز نظرات شما که در پیمان نوین و سخنرانی ۱۳ خرداد شما متجلی شده، متفاوت با پذیرش مقام پادشاهی است. شما به درستی رهبری فردی را نفی کردید و تاکید کردید که رفاه و پیشرفت در دنیای امروز، در برپایی حکومتی است که بر خرد جمعی، مشارکت عمومی و مسئولیت پذیری شهروندی استوار باشد. همانطور که عرض کردم این تفاوت نظر باعث درگیریها و اختلافاتی میان شخصیت ها و نیروهای سیاسی شده. در رابطه با رفع این مشکل راهی به نظر شما میرسد؟
شاهزاده رضا پهلوی: دوست عزیز من بهترین بهترین راهی که بتوانم به شما پاسخ داده باشم، این است که به شما بگویم باور من اکنون چی هست. اولاً ۴۰ سال پیش در آن شرایط عجیب و غریبی که کشور پیدا کرده بود و جنگ ایران و عراق شروع شده بود و مسئله مشروطیت و مشروطه یک عاملی بود که در ذهنیت آن زمان به هرحال مطرح بود که آیا میشود این را به عنوان حداقل یک آلترناتیو زنده نگه داشت. آیا این رسالت و وظیفه را داشتم که آن تلاش را بکنم؟ که در آن زمان کردم، ولی در آن واحد اشاره به این کردم که، اختیار به اصطلاح تعیین و یا قبول آن آلترناتیو نهایتاً رای مردم است از همان ابتدا این را گفتم. در طول سالها نظرات خود من تغییر پیدا کرده، با توجه به این روند فکری و تجربی عملی که داشتنم در صحنه دلیل اصلی هم خیلی ساده است، من دلم میخواهد کاملاً آزاد باشم در بیان و به اصطلاح در میان گذاشتن تمام تجربیات اندوخته این چهل سال زندگی که در دنیا داشتم، به هم میهنانم بتوانم چه استفاده از آن بکنم یا نکنم این را بتوانم مصرف کنم در ارتباط با آینده کشور. بنابراین من هیچ منفعت خاصی در این نتیجه ندارم خارج از اینکه مملکت ما واقعا به یک آزادی برسد. دست من از این لحاظ خیلی بازتر است محدود و متعهد به هیچ ساختار خاصی هم نیستم به عنوان یک شهروند آزادانه می توانم حرفم را با هم میهنانم در میان بگذارم. حالا اینکه در آینده مردم ایران چه شکل نظامی را می خواهند برای خودشان انتخاب کنند آن بحث دیگری است و در این رابطه صحبت من چه با طیف جمهوری خواه په با طیف سامانه پادشاهی، این بوده که ما در جایی که می خواهیم برای آینده می خواهیم بهترین مدلهای پیشنهادی خودمان را ارائه بدهیم، این را بگذارند جزو دستور، بهرحال وقتی ما صحبت از قانون اساسی در آینده کشور می کنیم و تمام بحثهای دیگری که در این رابطه هست که کار مجلس موسسان است به این مسائل بپردازد و نهایتاً پیشنهادی که شکل نهایی نظام چه میتواند باشد، خوب قطعاً جمهوری خواهان بایست بهترین مدل نظام خودشان را ارائه بدهند، طرفداران سامانه پادشاهی هم همینطور، و بر اساس پیشنهادی که می دهند آخر سر جامعه تشخیص بدهد و تصمیم بگیرد کدام یکی بهترینش است. من نظرات شخصی خودم را دارم اگر لازم باشد و از من سئوال بشود بیان خواهم کرد. ولی حداقل می خوهم این را دوستان بدانید که من شخصاً کوچکترین انگیزه ای یا خاصی یا رقابتی برای کسب قدرت ندارم و نخواهم داشت به خاطر اینکه هدف من منظور من این نیست. اما به عنوان اینکه بتوانم صدایی باشم در کمک به این مجموعه تلاش ها که برسیم به یک آلترناتیو دموکراتیک در آینده تا آنجایی که حرف من اثرگذار و تاثیرگذار هست به آنچه که میتواند منافع کل کشور باشد، نه منفعت یک حزب خاص، جریان خاص، یک گروه خاص، قطعاً بدانید که در آن مورد کوتاهی نخواهم کرد و سعی خواهم کرد معرف این خواست مجموعه همیشه باشم و به همین دلیل است که موضعگیری نمیکنم جناح گیری نمیکنم با تمام سازمانهای موجود این ارتباط را حفظ می کنم، نکاتی که امروز به شما دوستان میگویم عین این را به بقیه جریانات خواهم گفت و گفتهام و بنابراین مسلما بدانید که یک چیز مخصوص گروه شما نیست. یک چیز کلی است که در ذهنیت من و در تفکر من هست و خواهد بود.
هنگامه عباسی: جناب شاهزاده شما خودتان بهتر میدانید که بعد از سخنرانی ۱۳ خرداد شما، گفتگوهای بسیاری در محافل گوناگونی صورت گرفت یکی از آنها مربوط میشود به کار بردن عناوین ایلات و عشایر و طوایف در برابر مفاهیمی چون اقوام یا گروههای اتنیکی،در این رابطه احزاب یا گروههای اتنیکی واکنشهای انتقادی زیادی به گفتمان شما داشتند، خوشحال میشوم توضیحاتی در این باره بفرمایید تا ابهامی اگر هست برطرف بشود و ممنون میشوم اگر نظرتان در رابطه با همکاری با گروه های اتنیکی بفرمایید.
شاهزاده رضا پهلوی: وقتی که یک هممیهن من، با من ارتباط مستقیم برقرار می کند توسط پلتفرم های که همگی به عناوینی دارید یکی تلگرام میزند یکی اینستاگرام می زند یکی نمی دانم از طریق دیگری با من تماس می گیرد، جوانی است از خطه منطقه بختیاری، میگوید من ایل بختیاری هستم آن یکی می گوید من ایل لک هستم من لر هستم من فلان هستم یا فلان عشیره را معرف هستم. این واژه بندی های خودشان است من برای آنها تعیین نکردم. و بنابراین وقتی اشاره میکنم به عشایر، اقوام و یا به اصطلاح این جریانات چیزی است بر میگردد که آنچه در گفتگوی مداومی که با خودشان دارند هست. حالا اگر مثلاً من بیایم بگویم که فلان عشیره یا فلان طایفه این به مفهوم این نیست که کلیت مسئله کردها یا کلیت ترک ها یا کلیه کلیت عرب ها را دارم، نامگذاری می کنم نه این یک نمونه ای است از بعضی از جریاناتی که بهرحال هستند و نیستند. و بهرحال وقتی که من به ایران نگاه می کنم. من ایران را یک ملت متکثر میبینم. ملتی که زبان های مختلف، گویش های مختلف، اتنیک های مختلف، مذاهب مختلف در طول تاریخ داشته و همچنان دارد. آنچه که منتهی دغدغه واقعی ما است بجای اینکه وارد سمنتیک بشویم ببینم که اصل گرفتاری کجاست، اصل گرفتاری این است که آیا یک سری از حقوق یا خواست هایی که دارند در ارتباط با خیلی از مسائل که مربوط به خودشان می شود آیا این در نظر گرفته خواهد شد؟ آیا اینها چیزهایی است که ما به آن توجه داریم؟ آیا به آن حساس هستیم؟ آیا درکش میکنیم؟ و آیا این مسئله مطرح همچنان خواهد بود یا اینکه یک عده میخواهند زیر سبیلی در کنند و از روی آن زود رد بشوند.واقعیت امر این است که حرف همدیگر را بفهمیم و من همیشه سعی کردم که حرف این دوستان را درک بکنم و ببینم از چه دریچه ای مطالبات خودشان را دارند. تنها حرفی که به آنها همیشه زدم و همچنان میزنم، این است که دوستان تمام خواسته هایی که شما دارید ما اینجا در موقعیت زیستی که به همدیگر بخواهیم چیزی بدهیم یا بگیریم. یک جایی هست که از آنجا بایستی مطالبه کرد. این باز همان مجلس موسسانی است که میگفتم. یعنی می خواهم بگویم ما تا زمانی که آن مکانیرمی که همپی ما از آن بایستی نهایتا مطالبه کنیم تا اینکه از یکدیگر بکنیم، نداشته باشیم، این بحثها الی الابد ادامه خواهد داشت. در ابتدای سخنم به شما گفتم، ما اگر تئوری حاکمیت را قبول داشته باشیم بیشتر از آنچه تئوری حکومتمان هست که بگوئیم چه چیزی هست نهایتاً می تواند تصمیم گیر باشد، و سر تشکیل هرچه زودتر آن به همدیگر کمک بکنیم زودتر به آن مرحله می رسیم. که آنچه که می توانیم از آن مطالبه کنیم را داشته باشیم که این کار را انجام بدهیم. در این راستا این بر همگی ماست که در این مورد همفکر و همنظر باشیم. چون ما به همدیگر نمی توانیم چیزی امروز بگیریم و یا تحویل بدهیم ولی آن مکانیزم را باید ایجاد کرد آن فرایند را باستی به وجود آورد. بنابراین من دارم حتی فراتر از خواستهها و مطالبات بحث می کنم من میگویم خیلی خوب تمام اینها درست، درک هم میکنیم دغدغه شما را می فهمیم می دانیم چه می خواهید برای آنهایی که مثلا تمامیت ارضی ایران را قبول دارند ولی بحث از فدرالیسم میکنند به طور مثال، یا خیلی مسائلی از این قبیل، بسیار خوب همه جای خود ولی چه چیزی هست که قرار است تصمیم گیر باشد چه چیزی است که نهایتاً می تواند قوانین را وضع بکند قوانینی حتی در ارتباط با میزان تقسیم بندی قدرت سیاسی در کشور، بنده و شما که نیستیم بلاخره بایستی این وسیله را فراهم کرد اگر روی این مسئله بتوانیم پیش برویم با تمامی این دوستان، چون در دستی به نظ من آنجاست و راه حل اصلی آنجاست، بیشتر توانستیم به اصل مسئله توجه کرده باشیم و در جهت فراهم کردن راهکار تلاش کرده باشیم. بهرحال منظور و نیت من همیشه این بوده هست امیدوارم که روشن شده باشید.
احمد وحدانی: سپاس از آقای پورعبدالله و سلام و درود دارم به همه حضار جلسه بخصوص مهمانان و جناب شاهزاده رضا پهلوی عزیز. من سئوالم را به این ترتیب شروع می کنم برخی منتقدین به وجود پس زمینه های نوعی پوپولیسم رقیق در سخنان ۱۳ خرداد شما اشاره کرده اند زیرا بنابر قول آنها در آن سخنان اشاره کرده اید که آلترناتیو به جمهوری اسلامی، مردم هستند. آیا آلترناتیو را الیت سیاسی و اپوزسیون میدانید یا مردم؟ در همین رابطه می خواهم اضافه کنم که خیلی ها معتقد هستند که همه ملت نمی تواند آلترناتیو باشد اما مردم نیروهای اجتماعی آلترناتیو هستند و این نیروی اجتماعی، نیاز مبرم به یک رهبری نیرومند دارد. هیچ جنبش مترقی و تحول طلب می تواند بدون رهبری مشخص، حال رهبری جمعی یا فردی به موفقیت و پیروزی برسد. جنبش اجتماعی نیازمند رهبران خودش نیز هست. برای رسیدن به آن رهبری جمعی و نیرومند و عبور از مشکلاتی اعم از جمهوری خواهی و مشروطه طلبی، که مربوط به بعد از سرنگونی نظام است، آیا بهتر نیست که یک شورای رهبری، اعم از جمهوریخواهان و مشروطه طلبان تشکیل شود؟ رهبری جنبش مردمی ایران بر علیه این نظام تا رسیدن به پیروزی را عهده دار شود. یک شورائی متشکل از نخبگان سیاسی از همه آحاد ملت ایران از 7 یا 8 نفر بیشتر نباشد. ما دشمن مشترک داریم و نیازمند یک جبهه بزرگ مشترک هم داریم.
شاهزاده رضا پهلوی: من کوچکترین نکتهای نیست در صحبت شما که در موردش اختلاف نظر یا بحثس داشته باشم تاکید مجدد هست به آنچه که دوستان اشاره میکنید. شاید سوء برداشت شده است از حرفی که در آن سخنرانی زدم وقتی میگویم مردم آلترناتیو هستند به این مفهوم نیست که آلترناتیو را سازمان ها و کادرها و گروه ها و سازمان های سیاسی ارائه نمی دهند، البته که آن است. مقصودم بیشتر این بود که اگر این نیروها و سازمانها متکی بر مردم نباشند یا مورد تایید مردم نباشند یا مشروعیت خودشان را به غیر از خودم مردم از جای دیگری کسب کنند نه حرفشان برو خواهد داشت و نه مردم خواهان پذیرفت. در اصل میخواهم بگویم که روند کار و میزان تاثیرگذاری تمام این کنشگران و فعالین چه در داخل و چه در خارج است که نهایتاً موضوعیت می دهد و از نظر وزن کشی اهمیت میدهد به نقش آن در هر مرحلهای از کار به خصوص اکنون. در انتهای نکات شما باز دوباره اشاره به اهمیت پدیدار شدن یک مکانیسم هماهنگی است. دوستان این را واقعاً سالهاست و سالهاست که راجع به آن بحث بوده میان جریان ها، ولی بلاخره کار باید از یک جائی آغاز شود. حداقل این را می توانم بگویم که از زمان پیمان نوین، بسیاری از دوستان بودند برخی در همین جلسه حضور دارند می توانند بیشتر (چون خودشان به روز درگیر این کار بودند) میزان پیشرفت کارشان تا چه حدی بوده و تا چه حدی نزدیک شدیم به زمان حداقل اعلام موجودیت یک چنین مرکزی. منتهی مسئله خیلی ظریف است دوستان برای اینکه وقتی که شما یک کار داوطلبانه انجام میدهید فقط می توانید پیشنهاد دهنده باشید. قبول و تایید آن با دیگران است. چون اگر بخواهیم بگوئیم یک چیز را از بالا ساختیم آمدیم پایین، درست ناقض غرض می شود. ضمن اینکه همگی حق دارند بگویند به چه مناسبتی شما یا دیگران هستید که این کار را انجام میدهید چون ما نه به شما رای دادیم و نه شما را انتخاب کردیم برای انجام این کار. بنابراین همیشه ما این مسئله و این معضل را داشتیم در رابطه با جریانات سیاسی، و اینکه دوستان میدانند بهرحال مسائل و تجربیاتی که همگیما در این ۴۰ سال داشتم همیشه بحث این بوده است که، آقا کی عوت کننده است کی دعوت شونده است زیر پرچم این زیر پرچمی آن، سر همین چیزها همیشه اختلاف نظر و بحث بوده اما من فکر میکنم که نکتهای که شما میگویید روزبه روز دارد بیشتر پررنگ میشود برای اینکه قدر مسلم حداقل در ارتباط مستقیمی که خود من با خیلی از دوستان داخل و خارج دارم چه آنهایی که کار سیاسی و تشکیلات سیاسی هستند و چه آنهایی که نمایندگان طیفهای جامعه مدنی و اصناف و یا گروههای اکتیویست های مختلف ما هستند و فعالین حقوق بشر و فعالین محیطزیستی از این قبیل، بهرحال ناله اصلی سریع این است که رهبری واقعی تا پیش نیاید ما یک مقدار ول معطلیم و روی هوا هستیم منتهی تعریف این رهبری یعنی چی؟ امروزی، قدر مسلم رهبری فردی نیست. آن را که من در پیمان نوین رد کردمن پس تنها میتواند نتیجه کار مشترک یک عده ای باشد که پیش قدم می شوند در این راستا و ادعایشان این نیست که ما رای گرفتیم و نمایندگی شما را داریم انجام می دهیم بلکه عملکردشان مورد تایید و قبول جامعه قرار می گیرد و همان برای من کافیست بعنوان مبنای مشروعیت کاری که دارند انجام میدهند. حال هر چقدر جریاناتی که مایل هستند با هم دست این همکاری را بدهند و این کار را انجام بدهند خود بیشتر پیش برود خوب مسلم خیلی وسیع تر خواهد بود خیلی تاثیرگذار خواهد بود و از دید تاثیرگذاری بهرحال تنها راهی که میشود که این مسئله را این روزها رصد کرد فیدبکی است که میتوانیم به دست بیاوریم که بیشتر از طریق فضای مجازی، این فیدبک ها را آدم این روزها حداقل می تواند داشته باشد مگر روی آنالیز خیل خاص بر مبنای دادههای واقعا علمی است که این هم وجود دارد در آن واحد، برای درک کامل آنجائی که الان جامعه جامعه ایران قرار دارد از نظر فکرش از نظر ذهنش از نظر جهتی که دارد می رود. باری، هرچه ما زودتر بتوانیم به مرحله فراهم شدن این مکانیزم هماهنگی برسیم دوستان یک خوان بسیار مهمی را از آن عبور کردیم و در حال حاضر با توجه به اینکه روز به روز وضعیت نظام دارد شکننده تر می شود و از نظر یک خلائی که بهرحال به وجود خواهد آمد، ارائه دادن ابن آلترناتیو یک مسئله بسیار کلیدی است برای جامعه ما امروز برای اینکه تا یک حدی فعالین مدنی میتوانند تلاش بکنند کار بکنند اعتصاب بکنند نمی دانم کار نکنند یا اینجور چیزها، ولی آن به اندازه کافی شرایط سقوط نظام را فراهم نمیکند. ورود به صحنه در حال حاضر قبل از فروپاشی، از نیروهای متحد سیاسی البته پلورالیست با یک ترکیب بسیار متکثر کمک می کند به درک اینکه در زمان ترازیسیون چه نقشی را می توانند ایجاد کنند؟ ولی این اعتمادسازی را در زمان پس از فروپاشی خیلی مشکل تر است انجام دادن، آن تا اینکه زودتر چنین اعتمادسازی را فراهم کرد. برای اینکه آن وقت ترازیسیون را آسان تر می شود به اجرا گذاشت. الان به نظر من اکثریت نیروهایی که در زمان ترانزیسیون نقش کلیدی دارند در حال حاضر در داخل کشور هستند. خیلی ها حتی ممکن است در دستگاههای موجود اداری کشور باشند. الان صدایشان در نمی آید یا نمی تواند در بیاید به صورت زودرس چون آنی شناسایی می شوند و سرشان را رژیم می کند زیر آب ولی قدر مسلم آن ترازیسیونی که فرضش را دارم می کنم خیلی از نیروها بایست بیایند و خلاء را پر کنند کشور که نمی تواند یکهو تعطیل بشود اداره موقت امور کشور که نمیتواند تعطیل بشود ما که نمی توانیم آن تجربه بدی که در سقوط صدام حسین را در عراق دیدیم را ببینیم که تمام این نیروهایی که سرکار بودند یکجوری کنار گذاشتن نتیجه آن را هم دیدم چی شد. برنامهریزی در این موارد باید داشت اتمام حجت و اطمینان دادن به آن بخشی که از نظام ریزش میکنند که در فردای فروپاشی جای خودشان را در جامعه خواهند داشت و نقش خودشان را هم خواهند داشت جزو صحبت ما هست. بخصوص من نگاهم نسبت به نیروهای انتظامی و شبه نظامی کشور هست. اینها که نمیتوان روی هوا بمانند امنیت کشور ما در وهله اول دست این افراد خواهد بود. اسلحه دست این هاست حالا چه از نظر دفاع از مرز و بوم کشورمان است هم از نظر آرامش و نظم و ترتیب در داخل مملکت که کار به آنارشی نکشد. تمام اینها را امروز دوستان من فکر کنم بهتر خواهیم توانست با یک برخورد جمعی با تمام اقشار جامعه برای گفتمان مشترک ارائه بدهیم تا اینکه مردم بگویند کدام گروه قرار است این وسط موفق شود حالا معلوم نیست با ما راه بیاید با ما راه نمی آید از قیافه ما خوششان بیاید یا نیاید. این جور بحث ها. ممکن است پیش بیاید شاید کما اینکه پیش آمده باشد. باز تکرار می کنم زمانی که این اطمینان به آلترناتیو یا حداقل درک اینکه آلترناتیو را به چه شکل می خواهیم، پیگیری بکنیم این ترازیسیون به چه شکلی قرار است اتفاق بیفتد بازیگرانی که در این ترازیسیون هستند چه نقشی دارند خیلی مشکل تر خواهد بود جلب اعتماد جامعه را بتوانیم بکنیم. هر چقدر که این نظام را نخواهند و بنابراین باز برمیگرده به اینکه اکنون چه داریم می کنیم و شاید سریع ترین راه ارائه دادن در مرحله اول حداقل، برای شروع کار این است که یک همچنین مکانیزم هماهنگی را بتوانیم بهرحال وارد صحنه سیاسی کنونی ایران بکنیم. این باز بر میگردد به اینکه مرحله ای که دوستانی که پیگیر این مسئله بودند کجای کار قرار دارند و بسیاری از جریانات مهم، من جمله خود شما دوستان اگر پیگیر آن باشید و به سهم خودتان بتوانید پشتیبانی کنید و شرکت و حضور مستقیم داشته باشید، خیلی نزدیک تر خواهیم شد به این مرحله طبیعتاً.
سعید پورعبدالله: دوستان ما به وقتی که قرار گذاشته بودیم رسیدیم ولی 15 دقیقه به وثت اضافه می کنیم البته 4 سئوال هنوز هست. من خودم وقت گرفته بودم از قبل یعنی نوبت خودم الان و خوشبختانه سئوال من ربط دارد به همین قسمت آخر جواب شما و حتی سئوال اول و دومی که شد. آقای پهلوی شما در پیام نوین و سخنرانی ۱۳ خردادتان ضرورت همبستگی نیروها را مطرح کردید ما در جمعیت سوسیال دموکراسی بر ضرورت همبستگی نیروهای اپوزیسیون نه تنها در خارج، بلکه در خارج و ایران باور داریم از این رو از پیشنهاد شما استقبال کردیم و با تلاش بسیار در تاسیس کانون همبستگی با دیگر گروهها و دوستان شرکت و همکاری کردیم که خوشبختانه الان یک سال و نیم است که جلسات مرتب دارد و اینکه خودش به نظر من موفقیت بسیار خوبی است که تا حالا توانستیم دور هم جمع شویم و ترکیبی است از دوستان طرفدار سامانه پادشاهی دوستان مشروطه طلب دوستان ملیگرا جمهوریخواه و ما سوسیال دموکرات ها و چند جریان دیگر، اما متاسفانه به نظر میرسد که در بین طرفداران طیف هواداران شما یا مشروطه خواهان که قاعدتاً می بایست نزدیک به هم باشند دو دسته گی هایی وجود دارد که عمدتاً مانع از یکسری تصمیم گیری ها و فعالیت های عملی شده من به عنوان کسی که از طرف جمعیت سوسیال دموکراسی در کانون همبستگی فعالیت میکنم، برداشت من این است که آنچه که مانع ایجاد ائتلاف در بین طرفداران شما و ائتلاف آنها با دیگر گروهها میشود متاسفانه تفاسیرهای متفاوت و بعضا ناهمگونی است که آنها از صحبت ها و نظرات شما دارند. و این را من سنگ بزرگی در زمینه ائتلافها و میبینم چه با خودشان چه با دیگران. آیا شما فکر کردید برای جلوگیری از این برداشت های دلبخواهی و متضاد از نظرتون چه کار باید کرد؟ آیا برنامه مشخصی برای این قضیه دارید؟ متاسفانه متاسفانه در فضای مجازی طرفداران طیف سامانه پادشاه در فضای مجازی واقعا فاجعه آفرین هستند بخشی از آنها و شما در صحبتهای متفاوت مطرح کردید که اگر اینها اینجور و آنجور طرفدار یا پیرو نظرات من نیستند ولی واقعیت امر این است که احتیاج به زمینه کاری بسیاری است که من فکر میکنم شما نقش بسیار موثری دارد که میتواند کمک به جنبش دموکراسی خواهی برای ایران بکنید.
شاهزاده رضا پهلوی: ببینید دوستان اگر من از هر کدام از شما این سئوال را میکردم که: شما چه کسی را طرفدار خودتان می دانید؟ چه پاسخی می دادید؟ قاعدتاً پاسخی که میدادید، آن کسی طرفدار من است که به طرز فکر من اندیشه من راه کارهای من باورهای من هم عقیده هستند و دفاع میکند و پشتیبانی میکند. قاعدتا این است. حال خیلی ها ممکن است ادعای این را بکنند که طرفدار این یا آن هستند ولی آیا در عمل و در رفتار اصلاً در درک اینکه آن طرف که میگوید من طرفدارش هستم اصلا اعتقاد دارند یا همان رفتار منش یا همان بیان را دارند اگر نداشته باشند پس اینها ادعای بیخودی می کنند و غرض دیگری دارند حا دوستان من واقعاً راه حلی نمیدانم چگونه میشود این نوع برخوردها و این نوع تفکرها را مارژینالیزه کرد برای اینکه خوب ما از یک سو مدافع آزادی بیان هستیم، طرف میگوید شما دارید ما را سانسور می کنید. نه موضوع سانسور نیست. موضوع این است که شما حق ندارید ادعای طرفدار بودن بکنید وقتی که تمام فکر و ذکر و عملتان با آن چیزی که با مواضع آن فرد هست، یکی نیست. من حق دارم معترض بشوم که شما بیخود می گویی طرفدار من هستی، چون نیستی. در عمل نیست. حال دوستان این را من به شکل شفاف در هر فرصتی که در این سالها داشته ام، گفتهام تکرار میکنم و باز هم می کنم و بخصوص در طیف هایی که بهرحال مربوط می شوند به این نوه جریانات او را می توانید از دوستانی که از در حزب مشروطه هستند بعنوان مثال از آنها بپرسید که من بارها این را تاکید کردم که شما نمی توانید بگویید که کسانی که طرفداران این سامانه هستند یا مدعی آن هستند با آن منش و کردار و روش و تولرانس و احترام به عقاید دیگران جور در نمیآید و شروع می کنند هتاکی و فحاشی و این چیزها باید کاملا خط خودتان را جدا کنید. متاسفانه مجبور هستیم در بعضی موارد خط کشی های بسیار مشخصی بکنیم. من به سهم خودم کردم دوستان ولی به کمک همگی شما نیازمندم تنهایی نمیتوانم به جان تمام این نوع مسائل بیفتم این هم فکر کنم هر کدام یک دغدغه مشترک داشته باشیم برای اینکه من مطمئن هستم که در طیف دیگر هم این مشکل درونی را بعضی وقتها دارید با بعضی از افرادی که خیلی سرسختانه یا رادیکال برخورد میکنند با برخی از مسائل، این فقط مربوط به یک طیف و جریان خاصی نمی شود. ولی خوب من پوینت شما را کاملا درک می کنم و کاملا هم عقیده هستم چگونه میتوانیم راه حلی برای این نوع مسائل پیش ببریم دوستان به یک نوعی این مسئله در همان سخنرانی اشاره کردم. وقتی که من میگویم دو تیپ دو کتگوری آدم ما داریم با آنها سر و کار داریم. بخش اول تمام آنهایی هستند حالا از هر طیف و باوری که باشند که همچنان جزوی از مشکل هستند. یعنی بجای اینکه بیایند راه حل ارائه بدهند بجای اینکه بیایند قبول کنند که با هم کار کنند کاری نداشته باشند که این انقلابی بود یا چی بود، امروز میخواهد بیاید در جهت هدف مشترک ملی همکاری بکند تا کی میخواهیم این سرکوفت را به آنها بزنیم. بعضی ها دوستان معذرت می خواهم از این اصطلاح عامیانه بکار می برم از این خر شیطان گائین نمی آیند هر کاری که بکنیم و به نظر من اصلاً بیش از این با این نوع افراد سر و کله زدن اتلاف کامل وقت با ارزش کدام از ما است. اما کتگوری دوم تمام آن نوع افرادی هستند که میخواهندبا هم کار بکنند میخواهند با جدیت و صمیمیت با همدیگر کار را پیش ببرند تا آنجایی که ممکن است با اینگونه افراد وقت می گذاریم انرژی مصرف می کنیم حرف همدیگر را می شنویم که همدیگر را بتوانیم تقویت بکنیم تنها راهش این است که انقدر این کار را انجام بدهیم که عملاً این افراد افراطی یا تمامیتخواه یا هرچه اسمش را بخواهیم بگذاریم عملا مارژینالیزه بشوند. و اصلا دیگر فاکتوری نباشند در این داستان همه چیز بر می گردد به اینکه خودمان حواسمان را روی این چیز بگذاریم وگرنه این افراد را دوستان با فوت نمی شود حذف کرد تنها راهی که می شود عملا از این معادله حذفشان کرد عملکرد خودشان است ما که نمی آئیم بگوئیم کی باشد کی نباشد عملکرد خودشان، خودشان را از رده خارج می کند ولی این مستلزم این است که آن دیسیپلین را بقیه داشته باشیم این مستلزم این است که این دفاع را دائم بتوانیم از همدیگر بکنیم. این مستلزم این است که اگر کسی شروع کرد به دیگری حمله کردن که یکی از کسانی است یا جریاناتی است که با آن همکاری داریم، به دفاع از آن حمله بی جا و حمایت از آن جریان، پایش بایستم همدیگر را تقویت بکنیم از همدیگر دفاع بکنیم در این مجموعه ای که نیت خوش دارد وگرنه خوب دوستان خراب کردن صد مقابل آسانتر از ساختن است. این را در زندگی خودمان همگی تجربه کردیم خیلی آسان می شود خراب کرد خیلی آسان می شود تهمت زد خیلی آسان می شود نمی دانم شایعه پراکنی کرد. و باز میگویم تنها راهی که بتوانیم با آن مقابله بکنیم آن جدیت و آن تلاش مستمر هست در جا انداختن آن روش و روندی که برای بعضی ها خوش نیست ولی تنها راه چاره است برای آینده کشورمان. کسانی که نمیتوانند در عمل و در ادبیات خودشان آن تولرانس یا آن احترام را قائل بشوند، نمیتوانند دوامی بیاورند در سیستمی که در این مسئله مقابله خواهد کرد. شما الان نگاه بکنید تمامی کشورهای آزاد جهان که از مسئله نمی دانم هموفیبک بودن یا ضدجنسیت بودن یا ضد یک مذهب خاص بودن با حتی ریسیت بودن دائم با آن مقابله میکنند، این افراد که از بین نمی روند هستند متاسفانه در تمام جوامع، ولی حرفشان برو ندارد خریدار ندارد پایه قانونی ندارد هیچ رسانه های هیچ گروهی هیچ سازمانی آنها را تایید نمیکند و حمایت نمی کند سعی خودشان را میکنند ولی آخر سر جامعه دارای تلورانس و پلورالیسم است که برنده است این راه یک شبه نیست دوستان خیلی از این مراحل است که بایستی طی بکنیم ولی همه چیز از آن ترکیب اولیه شروع می شود. این هویت نوینی که میخواهیم از خودمان ارائه بدهیم که این مملکت جای کافی برای همگی دارد و حکومت قانون و قانونمندی است که نهایتاً در مملکت قائم خواهد بود. حق شکایت حق دادرسی اگر کسی به کسی خواست ظلم بکند زور بگوید توهین بکند تهمت بزند هر چیزی تمام اینها برمی گردد به حکومت قانون. آن را بایست به وجود بیاوریم در هر هرج و مرجی هر کسی سعی میکند از آب گل آلود ماهی بگیرد طبعا ولی ما جلوی هر نوع روندی که برگرداند ما را در مسیری یک فاشیسم نوین یا یک برخوردهای غیر قابل قبول، آن را از حالا ما باید پایهریزی بکنیم و پای آن هم بایستیم و فکر کنم در اکثریت برنده هستیم برای اینکه اکثریت اینطور فکر میکنند اکثریت خاموش جامعه اینطور فکر میکند معمولاً آن گروههای خیل صدایشان بلندتر است ولی به مفهوم این نیست که حرفشان اثرگذار ر است در مقابل آن سر و صدا ما باید سر و صدای خودمان را داشته باشیم به قول معروف، این تنها راهی است که بشود این افراد را خنثی کرد و مارجینالیزه کرد به نظر من.
محمود عاشوری: من تشکر می کنم از شما جناب پهلوی عزیز که در جلسه امروز ما شرکت کردید. من هم مانند بسیاری از مردم ایران در سال ۵۷ در انقلاب شرکت داشتم الان بیش از ۴۰ سال از سال 58 با رژیم مبارزه می کنم چهارسال و نیم هم در زندان بودم. بعضی از جوانانی که الان کار سیاسی میکنند فکر می کنند که ما عامل بدبختی مردم بودیم و بابت این کارمان باید توبه بکنیم و بعضی از آنها هم طرفدار شما هستند و الان مقاداری از جوابم را در این مورد گرفتم. می خواستم بدانم شما در این مورد چه فکر می کنید آیا این چهل و اندی سال مبارزه ما و خیلی از دوستان من که جانشان را از دست دادن برای مبارزه با این رژیم تاثیر در عقب کشاندن رژیم و نگه داشتن این غول بی شاخ و دمی که الان یک عمره در کشور ما وجود دارد و دارند می راند تاثیر داشته یا نه.
شاهزاده رضا پهلوی: دوست عزیز من حداقل به شما بگویم که در ۵۷ گیر نکردم و امروز در اولین سال قرن جدید که به آن نگاه می کنیم با گذشت 40 سال و تجربیات اندوخته، نگاه من به این است که اکنون چه می کنیم برای آینده کشورمان به همان اندازه اهمیت دارد برای من تجربه ای که شما داشتید تا دیگری و دیگران به شرطی که این تجربه ای که به دست آوردیم امروز به مصرف بهینه بتوانیم برسانیم من نگاهم در رابطه ای که با افراد دارم یا همکاری که با افراد دارم اساسش بر مبنای آن چیزی است که اکنون دارند انجام میدهند فکری که دارند جهتی که دارند می گیرند چون مبنای همکاری توافق بر سر یک سری اصول مشترک هست بهرحال برای من مهم نیست که شما چهل سال پیش چه فکر میکردید چه می کردید، مهم است که امروز چه میخواهید بکنید. خیلی از دوستان هستند که ممکن است که آن دسته از افرادی که به آن اشاره میکنید، سایه شان را بخواهد با تیر بزنند ولی من مشکلی در همکاری با آن افراد امروز ندارم. دیگر بالاتر از سیاهی که رنگی نیست. برای ما امروز با هم صحبت می کنیم گار می کنیم فکر می کنیم دنبال راه حل هستیم این فقط به عنوان یک نمونه کوچک دارم میگویم که خوب به کجا می خواهیم برویم؟ اگر دغدغه همگی ما این است که حکومت، حکومتی باشد مردمی، حاکمیت، حاکمیت مردم باشد نظام، نظام دموکراتیک باشد حقوق تمام شهروندان حفظ بشود کدام قانون اساسی منطبق بر اعلامیه جهانی حقوق بشر می توانیم داشته باشیم که تمام دغدغه های جنسی، اتنیک، مذهبی، سیاسی و از هر لحاظی که فکر بکنید را محافظش باشد چگونه می توانیم آن را در آینده کشورمان پیاده بکنیم؟ ما به همدیگر نیازمندیم دوستان، تنها جایی که ممکن است رقابت داشته باشیم در سلیقه نوع دولتی است که قرار است انتخابات بشود رقابت بین احزاب هست که در دنیای دموکراتیک این بوده است ولی در فردای انتخابات و نتیجه انتخابات نصف جامعه مسلح نمی شود به جان آنهایی که برنده شدن بیافتد یا برعکس آنهایی که برنده شدند بیایند سرکوب کنند در مقابل شان بودند، این ضمانت را دموکراسی است که به ما میدهد ما دنبال این هستیم نهایتا پس بایستی بتوانیم با همدیگر کار بکنیم. مشت نمونه خروار است آن چیزی که سئوال قبلی جواب می دادم همین است دوست عزیز، چگونه میخواهیم به جامعه نشان بدهیم که ما دنبال انتقام جویی نیستیم. بلکه دنبال آشتی ملی، صلح و کم هزینه تر کردن تا آنجایی که ممکن است این تراتزیسیون به جامعه خودمان، دور باطل انتقامجویی را باید از بین ببریم. چه درسی را آموختیم در این تاریخ؟ آیا به عنوان یک جامعه امروز در وضعیت بهتری قرار دادیم از نظر درک از نظر ذهنیت از نظر آگاهی از نظر تجربه و از خیلی لحاظ دیگر؟ به نظر من بله. مسلماً خیلی بیشتر از ۴۰ سال پیش است. پس چه بهتر که در عمل نشان بدهیم آقا امروز اگر دیروز یک عده ای پولاریزه شده بودند و مقابله با یک وضعیت حکومت می کردند، امروز شبیه همان وضعیتی است که قبلاً داشتیم یعنی با یک وضعیت حکومتی موجود درگیر هستیم. ولی این بار می خواهیم نتیجه درست بگیریم. نه نتیجه غلط. این مسئله خیلی مهم است دوستان درکش برای آنهایی که هنوز نمی خواهند بفهمند. اگر میخواهیم بگوئیم نتیجه غلط بود بحث درستی است. ولی انگیزه دموکراسیخواهی که غلط نبود. این دوتا را نمیشود با هم دیگر قاطی کرد حداقل حداقل از دید من. پس اگر ما همچنان در جهت دموکراسیخواهی، این بار می خواهیم نتیجه درستی بگیریم، یکی از راه های نشان دادن این است که، ما به همدیگر سرکوفت نمیزنیم که دیروز کی چی میگفت. چون به عقب نمی شود برگشت. فقط می توانیم به جلو پیش برویم و در عمل نشان بدهیم که آیا چیزی را واقعاً یاد گرفتیم یا هنوز یاد نگرفتیم و اگر نگرفتیم آیا واقعاً سزاوار سرنوشت بهتری هستیم یا لیاقت ما همین چیزی است که فعلا داریم. مسلماً لیاقت ما این نیست خیلی بهتر از اینها است. ولی فقط و فقط میتوانیم در عملکرد خودمان این تفاوت را اثبات بکنیم به خودمان و به بقیه.،من از اینجا شروع می کنم و از روز که وارد بهرحال زندگی سیاسی شدم، که دست خودم هم نبود دست هیچکدام از شما هم نیست بالاخره همه در این وضعیت بودیم نگاه من همیشه به جلو بوده، نه به عقب. وقتی میگویم دست همکاری، با کمال خلوص نیت و با کمال صداقت این را میگویم که حتی با کسانی که در گذشته بر علیه پدر من انقلاب کردند، امروز چه می گویند؟ یادم میآید درست همان زمان جنبش سبز بود، تلفنی داشتم با یکی از کسانی که صحبت میکردم اسماعیل خویی بود که میگفت: آقا ما واقعاً دیگر نفرین شده هستیم. گفتم آقا این حرفها چیه شما بهرحال تجربیات خودت را امروز بیا در خدمت نسل امروزی بگذار که بتوانند یک استفاده بهینه ای از تجربیات شما بکنند اگر می توانید و می خواهید به نوعی رفع و جبران بکنید. من یادم می آید صحبتی که سالهای پیش در همان اوایل کار با هما ناطق در پاریس داشتم که چجوری ارزیابی می کرد شرایط را،۴۰ سال پیش یعنی زمانی که نصف جمعیت کشور به دنیا نیامده بود دوستان، اکنون کجا هستیم؟ اکنون آیا ما بایستی بگویم کسی که تا دیروز اصلاح طلب بود غیرقابل همکاری با آن هستیم؟ یا اتفاقاً میگویند چه بهتر بلاخره به این نتیجه رسیدند که دنبال اصلاحات این نظام بودن اتلاف وقت است راه حل را بایستی فرای نظام پیدا کرد بگذارید دست هایمان به هم برسید بتوانیم با هم همکاری بکنیم به خاطر مملکت ما بخاطر اینکه زودتر مثل فقر و بدبختی رو از بین ببریم مسئله سوختبرهای بلوچستان مسئله کولبران کردستان و خیلی بدبختی های دیگر که مملکت ما الان با آن مواجه هست. هر چه زودتر که یک نسل دیگر باز دوباره فنا نشود این دست ماست دوستان، دست همگی ماست در همین لحظه که با هم صحبت می کنیم بنابراین من میگویم اصلا من شخصا نگران این انگ ها و تنشهایی که یک عده این وسط می خواهند بزند نیستم. چون میدانم او ماسفیتیک لازم و خیلی فراتر از آن را ما داریم. ولی بایستی اکنون این را وارد صحنه سیاسی مملکت به عنوان یک گزینه و آلترناتیو بکنیم. که بشود بحث غالب، بشود اصل موضوع، در این مورد نمیتوانیم غفلت بکنیم. برای اینکه نمی توانیم مواجه باشیم با اینکه جامعه ما بار دیگر دلسرد شوند بار دیگر انرژی خودشان را از دست بدهند و این ماشین را از نو روشن کردن به نظر من واقعا تقریباً کار غیرممکنی خواهد بود و اصلا نگرانم که اصلاً ایرانی باقی خواهد ماند که بخواهیم برویم نجاتش بدهیم یا نه. واقعا به شما بگویم حالا سیاست و تمام این مسائل به جای خود محفوظ من الان پشت سرم اسلایدی میبینید که زمانی آب داشت این رودخانه، دریاچه ارومیه که دارد به کل از بین میرود. اکوسیستم و اکولوژی ایران در حال نابودی است. تمام این فروکش های زمین هایی که حتی زمانی که قابل کشت بودند از بین رفته، آب هم که اصلا نداریم که بخواهیم تغذیه بکنیم سر آب ممکن است در داخل مملکت جنگ بشود. جابه جایی بشود. یعنی عواقب انسانی چنان وحشتناک است که من کم گفتم هرچی گفتم، در ارتباط با وضعیت زیست محیطی کشور، یعنی واقعاً این را بدون شوخی میگویم واقعا هر سال که بگذرد، حتی هر چندماهی که بگذرد همینطور لطمه آن به مملکت ما دارد بیشتر و بیشتر می خورد. حالا من نگران این باشم که آقای عاشوری ۴۰ سال پیش چی فکر می کرد! واقعاً نگرانی ما آن است؟ نگرانی من که نیست حداقل این را بدانید.
گشتاسب باوند: درود بر عزیزان و عرض خوش آمد به شاهزاده عزیز و این فرصتی را که به جمعیت داده تا ما بتوانیم هم از نظر به اصطلاح از نزدیکی افکار به هم نزدیک بشویم و هم بتوانیم از وجودشان بیشتر استفاده بکنیم. شاهزاده سئوال من این است شما امروز چه بخواهید چه نخواهید یک سرمایه اجتماعی برای مردم ایران هستید و در این رابطه من با گفتگویی که تلفنی اغلب با جوانان در ایران دارم اغلب تحصیلکرده هستند بسیاری هم صاحب نظر هستند این را میگویند، می گویند که ما مشکلی که داریم، مشکل ما این است که ما امروز نمیتوانیم برای حقوق شهروندی خودمان صدای مات را برسانیم برای اینکه اگر بخواهد اعتراضاتی شکل بگیرد، در این رابطه این اعتراضات سرکوب می شود و رژیم به سرعت رسانه ها را محدود میکند اینترنت را می بندد و ما نمی توانیم کاری بکنیم این یکی از دغدغههای مردم ایران است آیا شما با امکاناتی که دارید و یا تلاشی که دارید می کنید آیا میشود با رایزنی با کمپانی های بزرگ جهان با دولتمردان با سرمایه داران ایرانی امکانی را فراهم بیاورید که ما بتوانیم در ایران، از این جهت اینترنت به اصطلاح مورد نظر که بحث است و میتوانند از طریق فضا کاور و پوشش بدهند جامعه را، آیا امکانش هست اصلاً عملی است، میشود کاری کرد یا نه شما در این رابطه تلاش میکنید یا نه؟ این سئوال من است که بسیار مهم است و بسیاری را شاد خواهد کرد اگر این اتفاق عملی بشود.
شاهزاده رضا پهلوی: ببینیدچند تا چیز مختلف در سئوال شما نهفته است اول جنبه صرفاً تکنیکی دارد به این مفهوم که آیا امکانات اصلاً وجود دارد؟ مثلاً همان شرکت تل استار که بتواند اینترنت ماهواره ای را فراهم کند. مثل فقط آن نیست مسئله این است که شما بتوانید از درون کشور یک راه اتصال پیدا کردن به شبکه داشته باشید برای ارتباطات وای فای که آن هم بستگی دارد به اینکه در کجاها این مسئله میتواند منطقه ای به وجود بیاد در ایران که نمی تواند به وجود بیاید. پس بایستی متکی باشیم به یک کشور همسایه به طور مثال. اینها چیزهایی است که من واگذار کردم به افرادی که در این مسئله تخصص دارند و دارند بررسی میکنند و یکسری راهنمایی فکر میدهند این یک نکته است اما مطالبهای که میتوانیم داشته باشیم از جهان، چون بهرحال کار می کشد به یکسری دولت های کلیدی آخر سر، این مسئله دوستان معلق است چرا؟ برای اینکه یک جایی است که ممکن است من شخصاً بروم یک جای حرفی بزنم از یک کسی بپرسم با فلان نماینده فلان مجلس یا فلان حزب سیاسی در فلان کشور، ولی خیلی فرق می کند تا اینکه مثلاً اگر ما میداشتیم اکنون آن مکانیسم هماهنگی که معرف یک طیف وسیع از گروه های مختلف سیاسی که عملاً دارند باهم همکاری میکنند به عنوان یک هیئتی و به نمایندگی تمام این جریانات من جمله فعالین داخل کشور، با آن مندیت می رفتیم سراغ این یا آن دولت خیلی قضیه فرق میکرد. در اصل چیزی که میخواهم بگویم این است که برای اینکه بیشتر تاثیر گذار باشیم و بخت جواب مثبت را بخواهیم بگیریم مسئله خیلی فراتر از تلاش شخص خودم پیش می رود. بایستی یک اهرم بسیار قوی تری داشته باشیم برای اینکه بخواهیم یک همچین مطالبه ای را در سطح جهانی داشته باشیم چون فعلاً که میدانید دولت ها فقط سر و کله میزنند سر یک نوع قرارداد با جمهوری اسلامی یا مسئله برجام و این چیزها را بگذریم زیاد حواسشان به این حالا این رژیم برود بعد چه کار بکنیم نیست. ما هستیم که دغدغه دائمی داریم راجع به مردم کشورمان. این البته به مفهوم این نیست که همگی پشت می کنند به قضیه، مسئله نورج است مسئله میزان تاثیرگذاری است. مسئله این است که این عکس العمل را در درون کشور ببینند بهرحال این دنیا فهمید که خیلی چیزها را نمی توانند سرسری از آن رد بشوند. ممکن است بعضی وقتها به نتیجه آنی نرسد نمونه می خواهم ونزوئلا را برای شما بیاورم نمونه می خواهم هنگ کنگ را برای شما بیاورم. نمونه ودمان هم هست گهگاهی هم یک نتیجه مثبتی می گیریم مثل همین دادگاه نوری که خوشبختانه به آن شکل تمام شد و به نظر من این یک پیروزی بزرگی بود بخصوص برای تمام فعالین و کنشگران حقوق بشر، خوب این یک دادگاهی است در کشوری مثل سوئد، این شروع خوبی است ولی چرا پیش رفت برای اینکه یک عده پیگیرش بودند دنبالش بودند شبانه روزی تلاش کردند کار یک نفر نبوده. پوینت من را می گیرید؟ پوینت من این است که اگر می توانیم جزو دستور کار این مجموعه که یکی می تواند این دغدغه خاص باشد برای دسترسی به ارتباطات در داخل به یک هزار و یک دلیلی لازم هست برای فعالینی که می خواهند برای این کار یا آن کار را بکنند موقعه ای می شود رفت به جلو کمک خواست حالا بعضی جنبه ها، جنبه جنگی تکنولوژیک دارد بعضی ها کمک مالی است یا رسانهای است یا بهرحال هر چه که باشد، با دست خیلی پرتری می شود برخورد کرد من حرفی ندارم این مسائل را مطرح بکنم ولی بخت موفقیت را اگر از من میپرسید تا چه حدی است؟ ارتباط مستقیم خواهد داشت به میزان هماهنگی و یک معرفی کلکتیوی بشود در صحنه ارائه داد.یعنی در واقع فرض کنید که من نوعی را نماینده این کار بکنید که از طرف مجموعه این بحث را بکنید مسلماً حرف من خیلی بیشتر اثرگذار خواهد بود در سطح بین المللی، تا اینکه بگویند طرف آمدهخ نظر خودش را داده دقت کنید منظورم را ما باید زودتر به این برسیم بنابراین خیلی از این چیزها یک مقداری معطل پیشرفت کار ما در ایجاد این مکانیزم هماهنگی است که معرف کلیه این جریانات بتواند باشد همانطوری که در ابتدای جلسه گفتیم بعضی شوراهای دیگری هم هستند که آنها نیز سعی میکنند این کار را انجام بدهند. بالاخره یک روزی تمام این رودها به هم وصل می شود و شاهرگ اصلی را ایجاد خواهد کرد. ولی هرچقدر ما بیشتر بتوانیم جمعی تر کار بکنیم با هم مشترکا با هم کار بکنیم و این یک صدایی را در تمام خواستههای خودمان، من جمله خواست هایی که از جامعه بین المللی داریم را بتوانیم در این مجموعهای ارائه بدهیم قدر مسلم حرف ما موثرتر خواهد بود و بخت نتیجه گیری های مثبت از این اقدامات را خیلی بیشتر ما شاهد خواهیم بود این بدون برو برگرد تردیدی در آن نیست.
معزی: با درود جناب پهلوی، امیدوارم که از این جلسات باز هم داشته باشیم و شاهد پیشرفت عملی باشیم. سئوال من این است که در واقع یک مقدار شما جواب دادید در طول این یک و نیم ساعت، شما چه ساز و کار عملی و مادی را از هم اکنون برای تضمین دموکراسی، تضمین دموکراسی دقیقا منظور من، در فردای سرنگونی رژیم ضد بشری خمینی پیشنهاد می دهید و در پی عملی کردن آن هستید؟ بعضی گروهها یک ۱۰ مادهای دادند روی یک ورق کاغذ، می گویند این تضمین کننده است. خوب خیلی واضح است که نیست در عمل نیست و تناقض خیلی آشکاری بین اعمال و رفتار و آن بیانیه ده ماده ای شان وجود دارد. بعضی گروههای دیگر میگویند که با ایجاد پارلمان در تبعید بیاید این تضمین و تمرین را از همین الان بسط بدهیم. بعضی گروه های دیگر میگویند برای حل ریشه ای موضوع اساسا رهبری باید در دست زنان باشد. این حل ریشهای و تاریخی این موضوع تضمین دموکراسی برای آینده ایران است. ضد الیت دموکراسی خواه است و جوانب مختلفی دارد. حال سئوال من از شما این است و خوشحال میشوم جوابتان را بشنوم.
شاهزاده رضا پهلوی: بخش قضائی همیشه سئوالی است که در زمان یک بحران سیاسی یک مطلب می شود. و خوب حاکمیت قانون یا حکومت قانون با فرضی که قانونی البته نوشته شده یا تولید شده یعنی فرض بفرمایید که مجلس موسسان در آینده می آید یکسری تصمیماتی می گیرد و این می شود مبنای کار می شود قوانین کشور، هر جامعه ای در مقابله با هر نوع انحراف اذهان یا تمرکز قدرت یا فساد یا خیلی مسائل دیگر، در گرو داشتن یک دادگستر قوی و مستقل است و حتی در حل برخی از بحران های سیاسی مملکت دیدیم که چقدر اهمیت یک دیوان سالار می تواند داشته باشد در تعریف آنچه قانونی هست یا نیست. این را در دیوان عالی آمریکا دیدم فرانسوی ها حتی اضافه تر بر آن یک کنسیسیونل دارند، برای جلوگیری از یکسری بحرانها من بخشی از این مسئله را در قانونمندی میبینم در حکومت قانون و حفظ قانون. در اینجا است که نقش قضات و استقلال شان و اصولاً حقوقدان ها، به نظر من بسیار مهم است برای اینکه الزاما کسانی که بیشتر سیاسی هستند و فکر میکنند، یک سری دنبال ایده ها و ایده آل های خودشان هستند ولی اگر یک جایی یک اختلافی پیش بیاید که از نظر صندوق رای قابل حل نباشد ولی یک جنبه برداشت قانونی است که مطرح میشود آن را دوستان نه قوه اجرایی می تواند حل بکند نه قوه مققنه، می ماند این وسط مسئله قوانین کشور. چند نکته دوستان اشاره کردید از همین اکنون نشان بدهید صد البته نظر من هم همین است گفتم هر چه زودتر بهتر یک مدلی است نمونه ای است در واقع یک همان یک نمونه ای که افراد بتوانند ببینند که این قابل دسترسی است. ولی بخش حقوقی آن هم به نظر من خیلی مهم است ما اینجا واقعا نیازمند کمک فکری افرادی که در این مورد تخصص دارند نیز داریم. برای اینکه یک چیزهایی است که به نظر من یک برداشت حقوقی را نیازمند هست که خوب به چه شکلی می شود این را تقویت کرد و کمکی باشد برای مستحکم تر ساختن این هدفی که داریم. زمانی که شما هنوز اعتماد کافی ندارید، یک جایی برای شما باید باقی بماند برای دادخواهی، اعتماد را که نمیشود فقط به یک فرد داشت. آن اتفاقا خطرناک است برای اینکه ممکن است که آن فردی که فعلاً به آن اعتماد میکنید یکهو فردا یک چیز دیگری تبدیل بشود بعدش باید چه کار می خواهید بکنید؟ ولی بایستی اعتماد به سیستم پیدا کرد اعتماد به نهادها پیدا کرد اعتماد به آن چیزی که ساختارهایی هستند در جوامع دموکراتیک که ضامن حفظ دموکراسی هستند. اینها را می شود تعریف کرد. سندیکاها هستند رسانه های آزاد هستند ان جی او هایی هستند که مراقبت می کنند راجع به مسائل مختلف، خیلی فراتر از ساختارهای حکومتی، اینها را همگی می دانیم ولی چه بهتر، هر چقدر بیشتر از هم اکنون ها وارد کار بکنیم. خیلی از نهادهایی که در داخل کشور مقاومت کردند در مقابل جمهوری اسلامی، کاملا میدانند مشکلات کجاست آنها را باید توانمندتر کرد آنها را باید تقویت کرد آنها باید بتوانند متکی باشند در جایی که صدایشان در داخل خفه است ولی جایی دیگری شنیده خواهد شد و منعکس خواهد شد به طور مثال دارم می گویم این همه چیزهایی است که کمک می کند نه تنها به توانمندتر کردن قابلیت اجرایی کارهایی که اکنون میخواهیم انجام بدهیم یا در زمان گذار، بلکه باز می گویم همان نمونهای است از آنچه که میتوانیم داشته باشیم و این خود به خود شروع میکند بستر اعتمادسازی را در جامعه فراهم کردن. این راه یک شبه نیست دوستان یک روند یک پروسسوس است چه بهتر که از همین اکنون باید بکنیم من فکر میکنم گذر زمان، در پاسخ به دوستمان آقای معزی، گذر زمان نشان خواهد داد یا ثابت خواهد کرد که آیا ما موفق خواهیم بود در ایجاد اعتماد سازی که جامعه به آن نیازمند است یا خیر. ولی فکر کنم با انگیزهای که در میان همگی دوستان میبینم و سایر جریاناتی که میخواهند با هم کار کنند خیلی نزدیک شدیم به این مرحله. باز میگویم به شرطی که بدانند ما با این علم این کار را میکنیم که حق داشتن اختلاف سلیقه را همچنان محفوظ می داریم حق اینکه فردا یکسری اختلاف نظرها را با هم داشته باشیم را محفوظ می داریم به این مفهوم آن پلورالیسم سیاسی را در مملکت حفظ میکنیم ولی حق هیچ کسی این وسط زیر پا گذاشته نمیشود. این سریعترین راه جذب اطمینان و یا اعتماد به جامعه است و تنها راه آن هم نیست دوستان با حرف، بلکه در عمل نشان بدهیم و ثابت بکنیم من راه دیگری نمی بینم.
سعید پورعبدالله: با یک دنیا سپاس از شما جناب آقای پهلوی و سپاس بیکران از تمامی دوستان، ختم جلسه را در اینجا اعلام می کنم امیدواریم همچنان که مطرح شد بتوانیم در جلسات آینده صحبت های بهتر و بیشتری داشته باشیم و این شروع بسیار بسیار خوبی بود برای ما. یک دنیا از تمامی دوستان ممنون.
شاهزاه رضا پهلوی: سپاس از دعوت شما موفق باشید دوستان.