تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
موسوی، همچنان بدنبال بازگشت به «دوران طلایی امام»!
حمید آقایی
در حالیکه اکثریت غالب مردم ایران به اشکال مختلف نشان داده اند که از جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه عبور کرده اند، آقای میرحسین موسوی در مقدمه ای که برای ترجمه عربی نوشتارها و بیانیه های ایشان نوشته است تحت عنوان «آن جان بیدار» از رهبر انقلاب اسلامی روح الله خمینی بخوبی یاد می کند.
پس از انتشار متن کامل مقدمه مزبور، واکنهای تحسین برانگیزی از سوی مجموعه اصلاح طلبان و عناصر ملی-مذهبی نسبت به برخی از گزارههای این مقدمه دیده شد. از جمله در رابطه با هشداری که آقای موسوی در رابطه با موروثی شدن رهبری نظام در جمهوری اسلامی و جانشینی احتمالی مجتبی خامنه ای می دهد. این بخش از نوشته ایشان بسیار مورد توجه قرار می گیرد و اصلاح طلبان رانده از نظام قدرت از آن استقبال فراوانی می کنند.
گزاره های دیگر در نوشتار آقای میرحسین موسوی، تکرار اعتراضات مردم ایران و مخالفین جمهوری اسلامی است که سالها است نسبت به سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی و نقش مستقیم سپاه پاسداران در حمایت از نیروهای تروریستی فعال در خاورمیانه و حمایت از بشار اسد در جنگ خونین سوریه اعلام شده و می شوند و از این بابت حرف جدیدی نیست.
اما آنچه که در میان واکنشها به گزاره های نوشتار آقای میرحسین موسوی کمتر مورد توجه و بررسی قرار می گیرد موضوع جانشینی و آلترناتیو است و این واقعیت که نظام ایده آل و مورد نظر آقای میرحسین موسوی که بارها تکرار کرده است و در نوشته اخیر با گزاره «آن جان بیدار» مجددا بر آن تاکید می کند «بازگشت به دوران طلایی امام» میباشد.
ابراز نگرانی ایشان نسبت به پروژه هسته سخت قدرت و اصولگرایان برای جانشینی مجتبی خامنه ای پس از علی خامنه ای، نشان از این واقعیت دارد که روحانیت حاکم، بیت رهبری و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برنامه ای مشخص و حساب شده برای آینده جمهوری اسلامی پس از علی خامنه ای دارند. علی مطهری نیز در توییتر خود، به بهانه واقعه عاشورا، نسبت به موروثی شدن حاکمیت ابراز نگرانی می کند و می نویسد: «امام (حسین) در ده سال از دوره خلافت معاویه قیام نکرد، بلکه زمانی که خلافت، موروثی و تبدیل به سلطنت شد و یک فرد بسیار فاسد خلیفه مسلمین شد قیام فرمود»
استقبال بسیار گسترده اصلاح طلبان رانده از نظام قدرت و عناصر ملی-مذهبی از برخی از انتقادات آقای موسوی نسبت به سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی و عدم توجه به نیکی یاد کردن میرحسین موسوی از روح الله خمینی تحت عنوان «آن جان بیدار»، و بجای آن، بازتاب دادن بسیار گسترده نگرانی های او در رابطه با موروثی شدن رهبری جمهوری اسلامی، حاکی از این است که این اصلاح طلبان و عناصر ملی-مذهبی، فاقد چشم انداز و برنامه روشن برای ارائه یک آلترناتیو برای جمهوری اسلامی هستند. نظامی که حتی هسته سخت قدرت آن دریافته است که جمهوری اسلامی در شکل کنونی آن فاقد آینده است و باید بطور جدی در پی ساختن یک آلترناتیو از درون خود باشد. که بنظر می رسد الگویی که این جریان مد نظر دارد، مشابه تغییراتی است که پس از قدرت گرفتن محمد بن سلمان فرزند ملک سلمان پادشاه سعودی در عربستان آغاز شده اند.
چنین وضعیتی باعث شده است که بسیاری از اصلاح طلبان رانده از نظام قدرت و نیروهای ملی-مذهبی که از اصلاح طلبان حمایت می کرده اند، بدون برنامه و چشم انداز روشن، گاه به حمایت از مصطفی تاجزاده برخیزند و یا امروزه از میرحسین موسوی بدون توجه به نظام ایده آل او که همان دوران طلایی امام است، حمایت گسترده کنند و ساعت ها و روزها به تحلیل بخش بخش نوشته اخیر ایشان بنشینند.
برآمد تمامی این تلاش ها را می توان در چند گزاره خلاصه کرد:
۱- جامعه ایران هنوز آماده گذار از نظام جمهوری اسلامی نیست و برای نظام جمهوری اسلامی نیز آلترناتیوی وجود ندارد؛
۲- جریاناتی که ادعای آلترناتیوی دارند یا می خواهند نظام موروثی سلطنتی را بازگردانند و یا در پی تجزیه و فروپاشی کشور هستند؛
۳- باید همچنان به نقد و تحلیل نظام قدرت نشست؛ و مابقی بر عهده جامعه ایران و جنبشهای اجتماعی است تا از درون خود سازوکار جدیدی برای عبور از شرایط فعلی خلق کند.
چنین وضعیتی باعث شده است که جریانات وابسته به اصلاح طلبان و جریان موسوم به ملی-مذهبی نتوانند یک ساختار سیاسی و تشکیلات خارج از نظم سیاسی موجود برای خود سامان دهند. و همانطور که شاهد هستیم عمده فعالیتهای آنان متمرکز بر نقد، تحلیل، اعتراض و ارائه پیشنهادات کلی مانند تقویت جنبش های اجتماعی و جامعه مدنی بوده است.
جامعه ایران قطعا نیازمند روشنفکران نقاد، تیزبین و آینده نگر است و تا جایی که برخی از تحلیلگران و نظریه پردازان به نقد و تحلیل و حتی هشدار می پردازند ایرادی نیست، اما یک مشکل تاریخی در جامعه روشنفکری ما وجود دارد که روشنفکران و تحلیلگران در عین حال در موقعیت و قامت یک کنشگر سیاسی و حتی مدعی رهبری نیز ظاهر می شوند، اما با این وجود نمی خواهند به ضوابط و شرایط چنین جایگاهی پایبند باشند و معمولا نیز اراده ای برای مسئولیت پذیری از خود نشان نمی دهند. قرارگرفتن در چنین موقعیت و جایگاهی باعث شده است که این بخش از روشنفکران بجای مسئولیت پذیری و اتخاذ یک نقش ایجابی فقط به سلب و نفی دیگران بپردازند.
جامعه ایران اما در مراحل نهایی گذار از نظام جمهوری اسلامی و نظم موجود است و فعالین و جریانات سیاسی، که سیاست را دنیای وزن و وزن کشی سیاسی می بینند و اراده معطوف به قدرت دارند به فکر چاره برای چنین وضعیتی برخاسته اند، همانطور که هسته سخت قدرت نیز بدنبال چاره جویی است.
در چنین شرایطی لازم است که کنشگران و نیروهای سیاسی دمکرات و وطن دوست که خواهان گذار از نظام جمهوری اسلامی و برقراری یک نظام دمکراتیک سکولار در چهارچوب تمامیت ارضی ایران هستند و تمامی ایرانیان آزادیخواه از مردم عادی تا روشنفکران پا به عرصه واقعی سیاست و زمین سخت سیاست بگذارند و بجای حمله و تخریب دیگران گوشه ای از این مسئولیت بزرگ میهنی را بر دوش گیرند.