تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

10 شهریور ماه 1401 - 1 ماه سپتامبر 2022

دربارهء سکولاریسم نو

سام قندچی

دکتر اسماعیل نوری علا ژورنالی اینترنتی تحت عنوان «سکولاریسم نو» را بین سال های 1386 و 1392 منتشر می کردند که آرشیو کامل آن همچنان بصورت آنلاین در دسترس عموم است. سه سال پیش، در سال 1398، در مقاله ی کوتاهی به زبان فارسی، در این مورد توضیح دادم که چگونه «سکولاریسم نو» (که دو سال پیش از جنبش سبزِ سال 1388 آغاز شده بود)، نقشی عمده در تعریف «جنبش سکولار دموکراسی ایران» ایفا کرد. سکولار دموکرات های ایران، در مقایسه با اصلاح طلبان اسلامی که رهبری جنبش سبز را در دست داشتند، انتخابات سال 1388 را تحریم کردند، با این حال، هنگامی که جنبش سبز توسط رژیم اسلامی ایران (ج.ا.ا.) سرکوب شد، سکولار دموکرات ها از فعالان اصلاح طلب که در زندان های ایران مورد آزار و شکنجه قرار گرفته بودند، حمایت کردند و دکتر اسماعیل نوری علا نیز، در راستای این کار دفاعی، تشکیلاتی را به نام شبکه سکولارهای سبز تأسیس کرد که سایت آن هنوز در اینترنت موجود است؛ و این در حالی بود که ما سکولار دموکرات ها هیچگاه از ایدئولوژی و سیاست های اصلاح طلبان اسلامی و متحدان چپی آنها حمایت نکردیم!

من در گذشته، در مقالات متعددی به تفصیل، دربارهء سکولار دموکراتهای ایران بحث کرده ام، و قصدم در اینجا تکرار آن بحث ها نیست. بلکه می خواهم بحث فلسفی کوتاهی دربارهء نگرش آینده نگرِ «سکولاریسم نو»، داشته باشم؛ همان دیدگاهی که توسط دوست عزیزم دکتر اسماعیل نوری علا در سال 1386 ارائه شد و صاحب این قلم از روز نخست مورد حمایت قرار دادم؛ آن هم نه فقط برای ایران، بلکه برای جهان امروز. 

گرچه در میان آینده نگرهای برجسته، هیچکسی به اندازه ی زنده یاد دانیل بل در مورد ایدئولوژی ها بحث نکرده است، و کتاب «پایان ایدئولوژی» بهترین ارائهء این مبحث است، و هرچند بر خلاف دانیل بل که در سال های 1960 تصور می کرد پایان ایدئولوژی ها فرارسیده است، و به رغم آنکه شاهد سقوط فاشیسم، و رنگ باختن کمونیسم بوده ایم، در سال های دهه های 1960 و 1970 ما شاهد خیزش تازهء ایدئولوژی هایی نظیر مائوئیسم، کاستروئیسم و فمینیسم بودیم! با این همه، برحی ایدئولوژی های تازه، نظیر فمینیسم، نقش متفاوتی در مقایسه با ایدئولوژی کمونیستی قرن نوزدهم ایفا کردند، و بیشتر نظیر خودآگاهی در برابر تبعیض ها بودند تا که برای کسب قدرت و شکل دادن حکومت های ایدئولوژیک! بنابراین شاید در آخر حرف بتوان گفت که دانیل بل دربارهء "پایان ایدئولوژی" اشتباه نمی کرد، اما قصد من در اینجا مرور کتاب آن زنده یاد نیست و بحثم در مورد «سکولاریسم نو» است!

شاید بتوان گفت که «ایدئولوژی ها»ی قرن نوزدهم اساس نظریِ سلطهء رژیم های فاشیستی و کمونیستی را در قرن بیستم پایه گذاری کرده بودند؛ به همان شکل که مسیحیت و اسلام، در سال های 350 تا 650 میلادی، اساس سلطهء رژیم های مسیحی و اسلامی قرون وسطی را بنیان نهاده بودند. به عبارت دیگر، ایدئولوژی های قرن نوزدهم نقشی کلیدی در فرماسیون های سیاسی قرن بیستم داشتند؛ امری که بی شباهت به نقش مذاهب در قرون وسطی نیست!

امروز اگرچه فاشیسم اساساً مرده است اما بقایای ایدئولوژی های قرن نوزدهم هنوز در نزد در میان جریان چپ سابق وجود دارد؛ هرچند که تشنگی آنها برای ایدئولوژی به سوی فلاسفه ای نظیر نیچه و هایدگر چرخش کرده است! بهر حال وجود این گرایش در چپ ایران آنقدر واضح است که نیازی به توضیح بیشتر ندارم.

البته می دانیم که چپ ایرانی ایدئولوژی فرامدرنیست خود را از طریق نوعی اپوزیسیون علیه حکومت مذهبی کنونی در ایران توجیه می کند و، مثلاً، با طرح ایده های نیچه دربارهء اروپا و با توسل به جملاتی نظیر «خدا در آنجا مرده» آنگونه رفتار می کند که گویی این اشاره خود نوعی تعریفِ اندیشهء علمی است، در حالیکه نه تنها نیچه هیچگاه یک متفکر علمگرا نبود، بلکه او حتی راسیونالیست هم نبود و اندیشه ء او به درستی به مثابه «ضد راسیونالیسم» تعریف شدنی است! واقعیت این است که «آتئیسم نیچه» توسط نویسندگانی نظیر اریک هوفر در دوران جنگ جهانی دوم پاسخ داده شده است، و این ایدئولوژی تازه یافتهء چپِ امروز خود مذهب دیگری است، حال با شکل یک ایدئولوژی!

در واقع، سکولاریسم در اروپا در مقابل اندیشهء قرون وسطایی شکل گرفت و در آثار بنیانگذاران ایالات متحده آمریکا به صورت جدایی حکومت و مذهب تجلی کرد و مدرنیته اینگونه در آمریکا شکل گرفت.   پیش از آن، در جوامع مدرن اروپایی، وقتی مردم خود را «سکولار» می خوانند، اکثراً منظورشان باورمندی به معنای «آتئیست» یا «آگنوستیک» این واژه بود؛ در حالی که در آمریکا، تا به امروز، اصطلاح سکولار به شکل داشتن باوری روشن به «جدایی حکومت و مذهب» درک می شود. در واقع این دیدگاه بیشتر شبیه یکی از موضعگیری های سیاسی «جفرسونی» است. او از آزادی مذهب در برابر دخالت حکومت دفاع می کرد؛ یا بهتر بگویم مدافع «آزادی اندیشه» بود. می دانیم که خود جفرسون «دئیست» بود و در نتیجه به هیچ مذهب معینی تعلق نداشت.

این گونه توضیحات در مورد آمریکا به طور مبسوط توسط نویسندگانی نظیر الکسی دو توکویل که خود اروپایی بود بحث شده است. دکتر نوری علا هم نظریهء «سکولاریسم نو» را به همین شکل بسط داده است. یعنی در اینجا «سکولار» به معنی ضدمذهب یا ضد خدا نیست اما حکومت را مذهبی نمی خواهد و در قامت «نو»ی خود تعلق به هر ایدئولوژی - بویژه ایدئولوژی های توتالیتر – را رد می کند.

این نگارنده در همان زمان که کلاس ششم را تمام کردم، اسلام، مسیحیت و همهء مذاهب را مورد مطالعه قرار دادم و تصمیم گرفتم که «غیرمذهبی» و نه «ضد مذهبی» باشم و امروز هم، با تعمیم مذهب به همه ایدئولوژی های تمامیت خواه؛ همینگونه احساس می کنم. يعنی وقتی به خود اشاره می کنم، درکم از اصطلاح «سکولار» به معنی ضد مذهب یا ضد خدا نبوده و نیست. در واقع، اساساً «سکولاریسم نو» اصطلاح خوبی برای ارائهء توصیفی آسوده در مورد باورهای خودم است! 

دکتر اسماعیل نوری علا این موضوع را مورد تأکید قرار داده که، برای او، موضوع فقط «جدایی حکومت و مذهب» نیست بلکه همچنین «جدایی حکومت و ایدئولوژی» مطرح است؛ از جمله در حکومت های ایدئولوژیک پیشینی نظیر اتحاد شوروی سابق یا حکومت های کمونیستی کنونی در چین، ویتنام، لائوس، کوبا و امثالهم.

البته باید توجه داشت که در مقایسه با مذاهب ابراهیمی، مذاهب و اندیشه های «شبه مذهبی» در خاور دور، نظیر هندوئیسم، بودائیسم، یا اندیشه های کنفوسیوسی و تائوئیسم، آنقدر دکترینر (جزمی) نبوده، و کنترل قوی آنچنانی بر ذهنیت مردم آن سرزمین ها نداشته اند؛ حال آنکه کمونیسته ا شانس بیشتری داشتند تا بر ذهن مردم آن کشورها غلبه کنند و ایدئولوژی های خود را به نوعی «شبه مذهب» در آن مناطق جهان تبدیل نمایند!

در مقابل، در سرزمین های اسلامی و مسیحی، کمونیست ها موفقیت کمتری داشتند و حتی بعد از یک قرن حکومت کمونیستی در روسیه، این امر در مورد جامعهء روسیه همچنان واقعیت دارد و به همین دلیل، با سقوط کمونیسم، کلیسای ارتدوکس روسیه خیزش عمده ای داشت. تجربهء فاشیسم در آلمان نیز مشابه همین روند بود و ما کسی را نمی بینم که در کشورهای اروپایی بعد از سقوط دولت های توتالیتر به فاشیسم یا کمونیسم نوعی اعتقاد مذهبی داشته باشد حال آنکه وقتی حکومت های توتالیتر بر این کشورها مسلط بودند، تسلط ایدئولوژیک آنها بر زندگی مردم نیز غیرقابل انکار بود. 

بیائید فرض کنیم که حکومتی داشته باشیم با ایدئولوژی کاملاً متضاد با مذهب خداپرستانهء اسلامی کنونی، که

- آتئیسم کامل را ترویج کند

- بگوید خدایی نیست

- هیچ طرحی در یونیورس نیست

- هیچ احتمال دستیابی به «تئوری همه چیز» وجود ندارد

- و لذا همهء مذاهب خداپرستانه باید کنار گذاشته شوند.

(توجه کنید که، در واقع، برخی از فراکسیون های حزب نازی ایدئولوژی هایی نظیر همین را داشتند و نفوذ نیچه و هایدگر هم به روشنی بر رژیم نازی آشکار بود).

حال پرسش من این است که «آیا اتخاذ اینگونه تصمیم ها برای جامعه به حکومت مربوط است؟» و می دانیم که کار و بحث دربارهء چنین موضوعی با فلاسفه و دانشمندان است؛ همانگونه که در مورد بیماری ها با پزشکان بحث می کنیم

در واقع، با «دستور» هیچ جامعه ای نمی تواند در این موارد به پیشرفتی برسد. از این بابت امر به دین زدائی همانقدر ناممکن است که امر به باور قلبی به یک ایدئولوژی. اما، متأسفانه، بسیاری از مردم وقتی با بنیادگرایی مذهبی روبرو می شوند به دام اینگونه آمریت می افتند. بهترین نمونهء این امر نیر به کسانی بر می گردد که اسم خود را «اکس-مسلم» گذاشته اند. درواقع، وقتی داریم بینادگرایی اسلامی را رد می کنیم این خطری است که نمی توانیم به آن بی اعتنا باشیم.

در مقایسه، به هنگامی که خیزش اسلامگرایی و امثالهم گریبان جهان ما را گرفته است، سکولاریسم نو جایی است که ما در آن می توانیم سلامت ذهنی خود را حفظ کنیم.  

این نگارنده، در پیشگفتار 2021 اش به کتاب واریانت جدید، تلاش کرده است تا این مبحث فلسفی را در جزئیات اش مورد بحث قرار دهد. وقتی بحث جدایی حکومت و مذهب مورد نظر است، من حتی فکر می کنم ضروری است که نگرش «سکولارِ نو» در حزب سکولار دموکرات ایرانیان، که توسط دکتر اسماعیل نوری علا بنیانگذاری شده، در سراسر عرصهء بین المللی درک شود، نه فقط برای جدا کردن خود از اندیشه های مذهبی بدآنگونه که مذاهب کهن مطرح کرده اند بلکه جدا کردن خود از ایدئولوژی های توتالیتری نظیر فاشیسم و کمونیسم!

در عین حال، جدا کردن خود از کمونیسم بعنوان یک ایدئولوژی به معنی آن نیست که ما از عدالت اجتماعی پشتیبانی نمی کنیم، اتفاقاً، برعکس، این موضع گیری - همانگونه که کارل پوپر خاطر نشان می کند - به این معنی است که ما بر آزادی تأکید داریم تا به مدد آن عدالت پایدار را به دست آوریم!

حکومت های ایدئولوژیک - چه کاپیتالیست باشند و چه سوسیالیست - راه رسیدن به آزادی بشر نیستند و کلید رسیدن به این هدف در عصر ما «سکولاریسم نو» است!

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،

ششم شهریور ماه 1401 - August 28, 2022

http://www.ghandchi.com/4327-new-secularism.htm

English Version:

http://www.ghandchi.com/4327-new-secularism-english.htm

مطالب مرتبط: 0     1     2     3     4     5     6     7     8     9     10     11     12     13     14     15     16     17     18     19     20     21     22

 

بازگشت به خانه