تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

28 شهریور ماه 1401 - 19 ماه سپتامبر 2022

  قتل مهسا: چرا رژیم دست از تحمیل حجاب بر نمی دارد؟

سام قندچی

  کمتر از یک هفته پیش تحمیل حجاب اسلامی بر زنان ایران قربانی تازه ای گرفت: ژینا یا مهسا_امینی! خبرهای این جنایت هولناک در صفحه ی توییتر یکی از رهبران سیاسی و حقوق بشری ایران یعنی خانم مسیح علینژاد  لحظه به لحظه دنبال شد و نیازی به تکرار این نگارنده نیست!

  در مورد جزئیات زندگی زنده یاد مهسا امینی نیز در مطبوعات به تفصیل نوشته شده از جمله اینکه مادر و پدر او در شهرستان سقز در کردستان که 22 سال پیش در آنجا متولد شد می خواستند نام او را «ژینا» بگذارند اما رژیم اسلامی اجازه نداد و به این دلیل نام او در شناسنامه «مهسا» بود.

  در این یادداشت بیشتر در مورد ژینا، سقز و کردستان نمی خواهم بنویسم و هدفم بحث در مورد این واقعیت است که 43 سال است رژیم اسلامی دست از تحمیل حجاب اجباری بر نداشته است. در گذشته در این رابطه در مقاله ای تحت عنوان «دوگانه ی خشونت و عقب نشینی جامعه» مشخصاً در ارتباط با موضوع حجاب اجباری نوشته ام و نقش اصلاح طلبان را در آن بازی پلیس خوب و پلیس بد توضیح داده ام و خوانندگان با نظرم آشنا هستند و تکرار نمی خواهم بکنم. همچنین بحث عمومی تری را تحت عنوان «کدام شعائر پایدارترند؟ بحثی در مورد مسئلهء حجاب»، سالها پیش ارائه کردم که خوانندگان با آن آشنایی دارند!

  اما در این نوشته می خواهم به موضوع دیگری بپردازم و اینکه چرا رژیم به رغم همه ی فشارهای حقوق بشری دست از این تحمیل به زنان ایران بر نمی دارد! در حقیقت دلیل آن نظیر تحمیلهای مشابه جریانات «اسلام سیاسی» از جمله طالبان و داعش و نیز گزینش داوطلبانه ی حجاب اسلامی توسط عضو کنگره ی آمریکا خانم الهان عمر است؛ اما، این نگارنده نیز تا سالها این موضوع را نمی فهمیدم، به رغم آنکه بخشی از خانواده ی ما از همان زمان شاه، حزب اللهی بودند و بحث تحمیل حجاب به خانمها وقتی آنها در هر مهمانی دعوت بودند، و همچنین بحث داغ دیگری در مورد داشتن «یک گندم» کمتر و یا بیشترِ ریش برای آقایان کدام اندازه اسلامی است، همیشه مطرح بود و همه ی اینها نیز 20 سال و بیشتر پیش از انقلاب اسلامی 57 در ایران!

  در واقع خودم تا سالها دلیل اصلی این تأکید اسلامگرایان را بر «حجاب اسلامی» نمی فهمیدم تا اینکه یک اسلامگرای ایرانی با نام مستعار «مراد» سالها پیش در شبکه اجتماعی «اس سی آی» حضور یافت. بر خلاف حزب اللهی های دیگری که کارشان در «اس سی آی» به فحش و دعوا می کشید، مراد بسیار منطقی بحث می کرد و نام واقعی خود را هم اعلام کرد که خاطرم نیست و حتی به دفتر یکی از بنیانگذاران و فعالان شبکه اجتماعی «اس سی آی» در دانشگاه استنفورد رفت و شخصاً با او آشنایی پیدا کرد. البته سالهاست شوربختانه تماسم با آن دوست عزیز قطع شده و همچنین خودم هیچوقت تماسی با آن آقای «مراد» نداشته و ندارم، اما واقعاً در بحثهای مفصلی که با او در شبکه اجتماعی «اس سی آی» داشتم، بالاخره دلیل این اصرار اسلامگرایان بر تحمیل «حجاب اسلامی» بر زنان و گذاشتن «ریش» برای مردان را فهمیدم! البته در مورد دوم فشار زیادی رژیم اسلامی در ایران از همان اول نگذاشت و دلیلش را نیز در مقاله ی «کدام شعائر پایدارترند؟ بحثی در مورد مسئلهء حجاب» توضیح داده ام؛ اما تحمیل «حجاب اسلامی» بر زنان را از همان ماه اول بعد از انقلاب در اسفند ماه 1357 خمینی آغاز کرد. چرا؟ دلیلش خیلی ساده است «حجاب اسلامی زنان» و «ریش اسلامی مردان» زن و مرد مسلمان را از زن و مرد غیرمسلمان در هر جای جهان تفکیک می کند! یعنی اگر طرفداران حقوق بشر همیشه نقل قولهایی نظیر شعر سعدی که بنی آدم اعضای یک پیکرند را تکرار می کنند تا مساوات همه ی انسانها را جدای از اینکه چه قومیت، نژاد، جنسیت، گرایش جنسی، و ویژگیهای خاص دیگر دارند، تأکید کنند، برای «اسلام سیاسی» چه داعش، چه طالبان، چه رژیم اسلامی ایران باشد و چه الهان عمر، برعکس، جدا بودن مسلمان از غیر مسلمان مطرح است چرا که این کار به آنها قدرت می دهد که خود را نماینده ی «مسلمانان» که همان ظاهر را حفظ کرده اند، اعلام کنند! در حقیقت این موضوع خیلی به گذاشتن سبیل استالینی در میان چپی ها و سبیل هیتلری در میان فاشیستها در قرن بیستم در ایران و نقاط دیگر جهان، شباهت دارد!

  با یاد ژینا مهسا امینی که تازه ترین قربانی این کج اندیشی ها در ایران بود، دلیل کشته شدن ژینا مهسا امینی ربطی به کرد بودن و کردستان نداشت! شخصاً دو سه سال پیش از انقلاب 57 برای نخستین بار سفری داشتم به سقز زادگاه مهسا! خاطراتم از سقز بسیار شیرین است. نان زعفرانی که در نانوایی های آنجا پخت می کردند که مزه اش تا حدی شبیه نان شیرمال در تهران بود و زدن آن در شیر داغ که در کنار خیابان میفروختند و رسم آنجا برای صرف صبحانه بود را هنوز به یاد دارم. همیشه به رغم آنکه کرد نیستم، برایم کرد و کردستان بسیار عزیز بوده که درباره اش سالها پیش کتابی نوشتم تحت عنوان «کردها و شکل گیری دولت مرکزی در ایران»! حیف که این میهمان جوان در تهران، جان خود را به خاطر تحمیل حجاب اسلامی از دست داد! باشد آنچه برای زنده یاد ژینا #مهسا_امینی اتفاق افتاد و واکنش همه ی مردم ایران، برای همه ی ایرانیان راه رهایی از این تحمیل 43 ساله ی «حجاب اسلامی» را نشان دهد! بازهم با سپاس از خانم مسیح علینژاد که به رغم تهدیدهای جانی در نیویورک، در همه ی این روزها از تلاش شبانه روزی برای اطلاع رسانی کم نگذاشت و به این امید که اپوزیسیون ایران از تلاشهای خانم مسیح علینژاد، بیشتر حمایت به عمل آورد!

  به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،

27 شهریور ماه 1401 - September 17, 2022

http://www.ghandchi.com/4339-mahsa-amini.htm

مطالب مرتبط: 1     2     3     4     5     6     7     8     9     10     11

بازگشت به خانه