تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
«فحشها» کاریزمای پوشالی رهبری را با خاک یکسان میکنند
گفتوگو با حسین قاضیان
گفتوگوگر: طاها پارسا
پیشگفتار سایت زیتون: در اعتراضات اخیر نشانی از شعارهایی که حامل مطالبات خاصی باشد دیده نمیشود. حتی شعارهایی مانند «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، که مخرج مشترک اغلب اعتراضات و گروههای مختلف صنفی و سیاسیِ معترض است، جز بندرت در محیطهای دانشگاهی بهگوش نمیرسد. عوضش در فحش دادن به قولِ صادق هدایت حسابی «دست و دلبازی» میشود. حتی بخش چشمگیری از شعارهایی که معترضان در خیابان سر میدهند فحشهای تند و آبدار و به تعبیر عامه «کافدار» است.
پدیدهی ماجرا دانشگاه شریف بود؛ دانشگاهی که به هارواردِ ایران شهرت دارد و اعتبارش را بر خلاف بسیاری از دانشگاههای جهان، نه از تعداد مقالات و یا حتی اساتید طراز اول، بلکه در درجه اول از نخبهگانی میگیرد که از طریق کسب مدال در المپیادهای ریاضی و فیزیک و یا هرساله در کنکوری نفسگیر به آن وارد میشوند. در اعتراضات اخیر، پیش از دانشگاه شریف هم فحشهای کافدار و تند در اعتراضهای اخیر شنیده شده بود، اما روزی فرا رسید که دانشجویان شریف به فحشِ «بیشرف» هم قناعت نکردند و «نبوغ» و «ابتکار»شان را برای خلق ناسزایی بهکار گرفتند که هشتگ اش در توییتر میلیونی شد. گفته میشود که برخورد تندی که شامگاه یکشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۱ با دانشجویان معترض دانشگاه شریف صورت گرفت، ریشه در همین فحش داشت؛ فحشی که از «این ور» و «آنور» ماجرا فاکتور گرفته و مستقیما «بیت رهبری» را نشانه رفته بود. شاهدان عینی میگویند که «این فوش هواداران خامنهای را که با پرچم سمت درب اصلی ایستاده بودند، دیوانه کرد». این نوع کنشگری مخالفان و معترضانی هم دارد. مخالفانی که متهماند غالبا اصلِ اعتراضات را نادیده میگیرند و به تعبیری عافیتطلبانه از منظر اخلاقی و فرهنگی به این موضوع وارد میشوند. به همین خاطر با دکتر حسین قاضیان، جامعهشناسی و پژوهشگر اجتماعی، بهکوتاهی در اینباره گفتوگو کردم.
***
پرسش: آیا این نوع اعتراض یا مطالبهگری مخصوصا برای مواجهه با شخص اول ممکلت که هم قدرت دارد هم برایش لایههای محافظی از مقدسات دینی ساخته شده، اِشکالی دارد؟
پاسخ: معمولاً برای پاسخ به این سوال افراد تمایل دارند به سراغ ملاحظات اخلاقی و یا فرهنگی و زبانی بروند. مثلا میگویند که این چیزها دون شان فرهنگ و یا دانشجویان ماست، یا به کارگیری زبانی است آلوده و مبتذل، یا این که اخلاقا درست نیست.
اما من فکر میکنم وقتی فحاشی را در قالب یک عمل سیاسی، بهویژه عمل سیاسی اعتراضی، بررسی میکنیم باید – دست کم در وهله نخست –آن را از بُعد سیاسی ارزیابی کنیم. در این مورد، از جمله باید ببینیم این فحاشی به سود هدف سیاسیای که فحش دهندهها دارند تمام میشود یا به زیان آن.
من معتقدم این نوع فحاشی استفاده شده سودهایی دارد؛ ازجمله وقتی حواله رهبر و بیت اش میشود، سطح بیآبرویی رهبر و دربارش را از نظر نمادین به شدت تنزل میدهد. به این ترتیب ساختمان آن کاریزمای پوشالیای را که در این سال ها سعی کرده بودند برایش بسازند و بالا بیاورند، یک باره چنان با خاک یکسان میکند که دوباره بالا آوردن اش از محالات است. به این ترتیب، فرآیند بی اعتبار کردن زبانی و نمادین رهبری را (که مثلاً با گفتن «حضرت آقا» یا «امام» و با تحمیل نوعی زبان رسمی ساخته شده بود)، چندین گام به پیش میبرد.
اما در تحلیل نهایی فکر میکنم زیانهای این روش بر سودش میچربد، اگر بخواهد
۱) ادامه پیدا کند و
۲) از رهبر به سوی چیزهایی برود که با «نتم شده تریجی» و یا «سبزی پلو با ماهی» سرو میشود.
چون اگر هدف معترضان فحشدهنده این است که رژیم را سرنگون کنند، یکی از راههای آن ریزاندن نیروی سرکوب و عقبه اجتماعی آن است. وضعیتی را تصور کنید که سپاهی یا بسیجی که صبح تا شام در سرکوب دست داشته وقتی به خانه میرود ممکن است اعضای خانوادهاش از این که او در این کشتنها دست دارد، ناراحت بشوند و او را شماتت و یا نصحیت کنند که دست بردارد و خودش را قاطی نکند. و این مصداقی است از تلاش برای ریزش حمایت اجتماعی (در این جا، خانوادگی) از سرکوبگران. اما در وضعیتی که خانواده و مادر آن بسیجی یا سپاهی مصرعِ دوم آن دو فحش کذایی را شنیده باشد، اگر به تشویق بیشتر فرزندش دست نزند، دست کم بعید است از دست داشتن او در سرکوب کسانی که به او فحش دادهاند، دیگر ناراحتی چندانی داشته باشد.
اگر از این زاویه به موضوع بنگریم و مصداقهای بیشتری از مثالی که من زدم را در نظر بیاوید فکر میکنم با من موافق باشید که زیان نهایی این روش بهویژه در صورت تداوم و گسترش به موارد دیگری غیر از رهبری، از سودهایش برای رسیدن معترضان به هدفهاشان بیشتر است.
پرسش: برای آسیبشناسیِ احتمالی اجازه دهید سوال را به همان سادگی و سنوسالی که در خیابانها جاری است بپرسم. اصلا چرا معترضان فحش (یا همان فوش) میدهند؟ از دقِ دلشان است یا ابزاری برای نشان دادن عمق خشمِ شان از حکومت یا حتی عصبانی کردن نیروهای سرکوب؟ یا نه، معترضان راه اشتباهی را انتخاب کردهاند و بد میبینند؟
پاسخ: اگر بخواهم پرسش شما را به همان سادگی و سنوسالی که در خیابانها جاری است بدهم، میگویم معترضان فحش میدهند چون جان به لب شدهاند و تحمل این وضعیت دیگر به خرخرهشان رسیده. نه میتوانند اون جوری که میخواهند زندگی کنند نه آیندهای برای یک زندگی معمولی میبینند نه میتوانند از این وضعیت بگریزند. در مقابل، همه نوع تحمیل و تحقیر و فحاشیهای اسلامی و مزخرفترین چرندیات و خرافات را هم در مورد جهان و زندگی و جوانان از تریبونهای رسمی میشنوند. شما چنین آدمی باشید، در چنین جامعهای که مستاصل وبی چاره شدهاید و هیچ جوری هم نمی توانید حرف تان را بزنید، منفجر نمیشوید؟
حاصل بیرونی این انفجار همان فحش است. چون فحش یک نوع تخلیه هیجانی–عاطفی شدید و معمولا انفجاری است که از طریق رفتار کلامی یعنی با استفاده از کلمات ابراز میشود. کلماتِ یک فحش در واقع همان ترکشهای آن انفجار درونی است. هیجانی که در فحش تخلیه میشود ناشی از خشم شدید است. هر قدر این خشم شدیدتر باشد، فحش شدیدتر یا به اصلاح «آبدار» است.
در مورد این که آیا این راه اشتباه است یا نه در پرسش قبلی به قدر کافی پاسخی دادم.
پرسش: ما در زبان فارسی فحش کم نداریم، مخصوصا با بهرهگیری از اسامی حیوانات. چرا سویههای جنسی در فحشهای اعتراضات اخیر، پر رنگ بلکه غالب است؟
پاسخ: در پاسخ پرسش قبلی گفتم که هیجانی که در فحش تخلیه میشود ناشی از هیجانِ خشم است. هر قدر خشم شدیدتر، فحش هم شدیدتر و «آبدار»تر. یکی از آبدارترین فحشها، فحش ناموسی است. چون فحش وقتی موثرتر است که بهتر به هدفش برسد، یعنی بیشرین ضربه را به شخص یا گروه مقابل وارد کند. بنابراین باید مهمترین و با ارزشترین عنصر فرد مقابل را هدف بگیرد. این مهمترین عنصر در سنت اجتماعی مردسالارانه ما، «ناموسِ» فرد است. بنابراین، فحش ناموسی، با هدف قرار دادن ناموس، یعنی مهمترین و با ارزشترین عنصر فرد یا گروه مقابل، امکان بیشترین تخلیه خشم و هیجان را فراهم میآورد و آن انرژی متراکم را به صورت انفجاری به بیرون شلیک میکند.
از طرف دیگر فحش ناموسی معمولاً اشاراتی صریح دارد به اعضای جنسی و خود عمل جنسی. در فرهنگ مردسالارانه، فاعل عمل جنسی غالب و تصاحبکننده است و مفعولِ عمل جنسی، مغلوب و تصاحبشده. و وقتی این رابطه جنسیِ فاعلانه با زور و شدت و بدون درخواست و موافقت مفعول صورت گرفته باشد، حاکی از به خفت و خواری کشاندن مفعول است. در این حالت، فحش جنسی و ناموسی در واقع تلاشی است برای تحقیر و بی آبروسازی مفعول. وقتی فرد یا گروهی از سایر ابزارهای فتح و غلبه عینی برخوردار نیست، از فحش جنسی برای ابراز پیروزی نمادین استفاده میکند. من فکر میکنم در حال حاضر، فحش جنسی و ناموسی دربردارنده این دو کارکرد اصلی است.