تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

19 آبان ماه 1401 - 10 ماه نوامبر 2022

«آن سوی دره» در سه پرده!

سام قندچی

**************

1. آینده نگری

نگارش نخست شانزدهم ماه آوریل 2007

ویرایش بعدی: دوازدهم اردیبهشت ماه 1396 - May 2017  2

  مفهوم "عبور از دره" را آقای جفری مور در سال 1991 در کتاب جالبی با همین عنوان منتشر کرد. کتاب در اصل دربارهء «بازاریابی برای شرکت های تازه تأسیس در قلمروی تکنولوژی های نو» نگاشته شده و مشتریان این شرکت ها را به دو دسته تقسیم کرده بود:

  1. «ویزیونر» ها(3) [یا «آینده بین ها] که علاقهء وافری به یافتن چیزهای تازه دارند و دنبال آنها هستند و از اولین کسانی بشمار می روند که نوآوری های تازه و متحول کننده را پذیرا می شوند.

2. «پراگماتیست» ها [اهل عمل] که نوآوری ها را در مراحل دیرتری پذیرا می شوند. بدین معنی که اگرچه بطور بالقوه توانائی پذیرا شدن نوآوری های تازه را دارند اما تنها برای «برآوردن نیازهای مشخص خود» ممکن است که به نوآوری تازه روی آورند؛ یعنی زمانی که راه حل ها و نوآوری ها عرضه شده را پاسخگوی نیاز مشخص خود بینند.

جفری مور معتقد بود که بین این دو دسته آدم «یک دره» فاصله است. بدین معنی که در سیر عرضه و پذیرش «نوآوری های متحول کننده» نوعی عدم تسلسل (یا انقطاع) وجود دارد. و این امر ضروری می کند که در نگرش استراتژیک به کل محصول در مورد آماده سازی آن برای عبور از آن «دره یا شکاف» که گفته شد برنامه ریزی شود.

 به عبارت دیگر، در نظر جفری مور، بازاریاب باید به کل محصول و اینکه در چه جایگاهی می تواند چه نیازی را برآورده کند و از در گیر کردن مشتری با بحث دربارهء جالب بودن نوآوری و اهمیت این تازه بودن و یا اینکه محصول عرضه شده در برابر همهء محصولات دیگر حرف آخر را می زند پرهیز کند؛ چرا که اینگونه ویژگی های محصول اساساً دلیل پذیرا شدن آن در نزد پراگماتیست های آنسوی دره نیست.

حال اگر بیشتر به جزئیات دقت کنیم، ملاحظه می کنیم که:

1. ویزیونرها آماده اند تا در بحث های طولانی درباره اینکه این نوآوری مهم تر است یا نوآوری دیگر، و یا اینکه در گذشته یا آینده راهکارها چه بوده، ساعات بیشماری را مصرف کند و بوسیله این بحث ها تهییج شوند و نوآوری تازه را بپذیرند.

2. درصورتی که برای پراگماتیستها مهم این نیست که این نوآوری حرف آخر را می زن یا نه. برای آنها مهم این است که محصول تازه نیازهای مشخصی را برآورده کند و به هدف مورد نظر برسد.

پس مسئله این است که وقتی نوآوری به مرحله رفتن به آن سوی دره رسید در مورد این «عبور» فکر شده باشد. در غیر این صورت آنها کسانی خواهند بود که در پیشبرد نوآوری های تازه و موفق کردن آن شکست می خورند، چرا که به موقع درک نکرده اند که دیگر صرف وقت در مورد بحث های «این طرف دره» اهمیت ندارد و لازم است تا خود را جهت تدوین استراتژی عبور به سوی «آن طرف دره» آماده سازند.

کتاب جفری مور، و نظریه عبور از درهء او موجب موفقیت کسانی شد که توانستند، به موقع، مفهوم عبور از دره را برای نوآوری خود درک کرده و انرژی خود را در طرف اول دره – آن هم وقتی که زمان اش گذشته است - تلف نکنند.

***

می دانیم که «آینده نگری مدرن» پس از جنگ جهانی دوم بطور جدی مطرح بوده است(2). در سپتامبر سال 2016 هم، «حزب سکولار دموکرات ایرانیان» تشکیل شده است(1). اگر بخواهیم از نظریهء «جفری مور» - که در سطور بالا توضیح داده شد - بهره ببریم، باید بگوئیم که شاید سال ها بعد، روز تأسیس حزب سکولار دموکرات ایرانیان را، بعنوان تاریخی یاد کنیم که «آینده نگری برای ایرانیان» از دره ای بزرگ عبور کرده است. 
  از دیدگاه این قلم، آینده نگری بویژه در ایران هم دیگر، با تأسیس حزب سکولار دموکرات ایرانیان، از دره عبور کرده است(4) و توجه را بایستی نه بر روی ویزیونرهای دوران پیشین بلکه بر روی پراگماتیست های آن سوی دیگر دره معطوف کرد.

اگر امروز با این عینک به اوضاع بنگرید می بینید که بیشتر بحث ها و سایت ها و نشریات معطوف به آیندهء ما ایرانی ها وقت خود را تلف نموده و دیگر دردی از «جنبش آینده نگری ایران» دوا نمی کنند.

حتی می توان گفت که دسته ای از ویزیونرها هم از مقالات تکراری آنها خسته شده اند، و این سایت های اینترنتی بیشتر و بیشتر بینندگان شان را از دست می دهند.

دیگر به بحث با کسانی که هنوز ضروزت توجه به اینترنت، یا استراتژی گلوبال، یا نیاز به حزب آینده نگر را نمی بینند نیازی نیست.

مسألهء کنونی این است که این بحث ها (که بین ویزیونرها و گروه اولیهء علاقمندان به اینگونه تحولات مدت ها جریان داشته) دیگر بایستی بطرف پراگماتیستها هدف گیری شوند. و

مثلاً، کوشش برای اثبات اینکه «اقتصاد ملی» را باید با «پرسپکتیو بازار گلوبال» ساخت به پراگماتیست ها اتلاف وقت است. بلکه سؤال باید این باشد که استراتژی گلوبال امروز چه شکل هایی دارد و عملاً چه چیزی برای ما به ارمغان می آورد؛ چه خوب و چه بد؟

  یعنی برای آینده نگری اکنون موضوع مرکزی در سوی دیگر دره قرار دارد، و نه آن طرفی که بیش از نیم قرن است همّ و کوشش خود را در آنصرف کرده ایم. تلاش برای رسیدن به آن سوی دره مثل کاری است که سنگاپور، تایوان، ژاپن یا کره جنوبی نیم قرن پیش به انجام رسانده اند؛ یعنی هنگامی که کانون توجه خود را بر استراتژی «بازار گلوبال» متمرکز کردند (در حالی که در آن زمان حتی 20 درصد اقتصاد برخی از آنها در عمل این چنین نبود!)

 خلاصه کنم، وقت آن است که نشریات و رسانه های آینده نگر نگاه جدی به آنچه ارائه می دهند انداخته و آن طرف دره و پراگماتیست های آن سو را هدف بگیرند؛ یعنی کسانی را که می خواهند بدانند چگونه نیازهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کنونی شان را می توانند با برنامه های عرضه شده پاسخگو شوند.

 

2. پی نوشت 12 آبان 1401

در این مختصر می خواهم نکته دیگری را در مورد «عبور از دره» خاطر نشان کنم. لذا اجازه دهید دو مثال ذکر کنم که امروز برای خوانندگان بسیار قابل لمس اند:

1. اولی مربوط به کامپیوترهای «لپ تاپ» است که اکنون خیلی در همه جای دنیا از جمله در ایران محبوبیت دارند. همه می دانیم که کامپیوترهای «لپ تاپ»، پس از اختراع، خیلی زود «از دره عبور کردند». اما ممکن است تعجب کنید که اولین شرکتی که این «لپ تاپ» را تولید انبوه کرد، یعنی شرکت «گرید» در شهر «ماونتن ویو» در شمال کالیفرنیا، اندکی بعد نابود شد. شرکت «گرید» سازمان کوچکی نبود و پیش از آن شرکت موفقی در عرصهء ساختن ماهوارهای ارتباطی و تولیدات تکنولوژیک دیگر محسوب می شد! پس چه اتفاقی افتاده بود؟

هنگامی که شما دست به «تولید انبوه» محصولی که به اصطلاح «تولید کالایی» خوانده می شود می زنید آشکار است که محصولی برای جمع کوچکی از مصرف کنندگان عرضه نمی کنید. زمانی که برای جمع کوچکی تولید می کنید قطعاً مشتریان خود را از نزدیک می شناسید و از نیازهای آنان با خبرید حال آنکه در امر «تولید انبوه» گستردگی بازار ایجاب می کند که موضوعاتی نظیر قیمت طوری در نظر گرفته شود که کالای تولیدی در آن بازار گسترده قابل خرید باشد، همچنین لازم است کیفیتی در نظر گرفته شود که برای همهء خریداران قابل قبول باشد. همچنین داشتن توانائی های مورد نظر همهء خریداران باید در نظر گرفته شود. به این ترتیب وقتی در مقیاس میلیونی یا بیلیونی یا تریلیونی کار تولید را انجام می دهید، قضیه اصلاً و کیفیتاً متفاوت می شود.

 عدم رعایت این مطالب به هنگامی که دست به تولید محصولی نو برای بازار گسترده زده شده بود که باعث شد شرکت «گرید» کاملاً نابود شده و کامپیوترهای «لپ تاپ» آن برای مدت ها به جوک تبدیل شود. و سال ها گذشت تا موج بعدی شروع شود که هنوز ادامه دارد و دیگر در هر خانه ای در هرجای دنیا اسم «لپ تاپ» را شنیده اند!

2. پدیدهء دوم «وب» است که فقط در ایران، به رغم همهء فیلترینگ های اینترنت، امروز میلیون ها نفر با کامپیوتر یا تلفن های همراه از آن استفاده می کنند و با «وب» آشنایی دارند. اما همان ماجرا در قلمروی «وب» نیز اتفاق افتاد!

«وب» توسط «برنرز- لی» در مرکز «سرن» در سوئیس، و اصلاً برای استفادهء عدهء محدودی از پژوهشگران فیزیک اتمی اختراع و ساخته شد. اما تکنولوژی آن ناگهان چنان رشد نمود که به اصطلاح کل اینترنت را فتح کرد و بزودی زمانی رسید که تکنولوژی وب «از دره عبور کرد».

در این میان، در سال 1999، این فکر مطرح شد که بزودی خرید از طریق «وب» جای کل خرده فروشی در خیابان را خواهد گرفت. در نتیجه شرکت های بزرگی در دنیا برای فروش محصولات از طریق وب به وجود آمدند و سرمایه گذاری های کلانی صورت گرفت. با این حال دو سال بعد در سال 2001، همهء آن شرکت ها بطور ناگهانی ورشکست شدند.

 خیلی ها دلیل این وضع را «عدم رشد اینترنت پرسرعت» در آمریکا دانستند؛ بخصوص که حملهء تروریستی سپتامبر 2001 موجب تغییر تقدم ها شد و به خاطر آن رشد اینترنت پرسرعت در آمریکا مدتی به تعویق افتاده بود!

اما اگرچه و بدون شک عدم رشد سریع اینترنت پرسرعت در ورشکستگی ها تأثیر داشت ولی مسئله «عبور از دره» هم در این وضع دخالت داشت. یعنی اگرچه گروهی از خواص، نظیر دانشجویان یا پروفشن های بخصوص به این خاطر که خریداران «پُر اشتیاق» اینگونه روش های تازهء خرید بودند. اما واقعاً خرید از طریق اینترنت برای عموم موضوعی بسیار پیچیده بود و این امر موجب شد که حتی سایت های آن شرکت ها در اینترنت از بین رفت؛ البته به استثنای آمازون که آن هم به زحمت در آن مدت ادامهء کار داد.

براستی چرا در آن دوران بحرانی بسیاری سایت های کوچک توانستند دوام آورند اما سایت های بزرگ «وب» کاملاً از بین رفتند؟ چون مدل بازرگانی این دو با هم فرق داشت. سایت های کوچک شاید زندگی یک نفر که سایت را می گرداند تأمین کنند اما شرکت های بزرگ، با چندین هزار کارمند و وسائل و اجارهء بالا و دیگر مخارج، در فضای بحران سال 2001 در «سیلیکان ولیِ کالیفرنیای آمریکا» همگی نابود شدند.

منظور من از این دو مثال آن است که نشان دهم  هر تحول تاره به هنگام «عبور از دره» با چالش های تازه ای روبرو می شود که می توانند افت و خیزهای تازه ای را به همراه آورند.

اساساً شاید بتوان گفت که کار در هر طرف دره به نوعی از مدیران محتاج است و «گردانندگان دوران پیش از عبور از دره» قادر نیستند که پدیده تازه را در آن سوی دره هدایت کنند.

 

3. فاز جدید خیزش 1401

به باور این نگارنده، ادامهء انقلاب 21 ایران، که دست کم 5 سال است آغاز شده و با کشته شدن زنده یاد ژینا #مهسا_امینی *  اوج گیری تازه ای را با خیزش سراسری 1401 آغاز کرده هم، اکنون از دره عبور کرده است؛ و موفقیت اخیر آقای حامد اسماعیلیون در برگزاری تظاهرات 80 هزار نفری ایرانیان خارج کشور در برلین، در حمایت از خیزش ملی سراسری مردم در ایران، بهترین گواه این مدعا است!

معنی حرفم این است که اساساً دیگر اجرای نقش اصلی بر عهدهء رهبران جمع های کوچک مختلف مدنی و سیاسی و حقوق بشری پر اشتیاق برای تغییر در ایران نیست و رژیم اسلامی با کل مردم ایران روبرو است؛ مردمی که برای برچیدن آن به پاخاسته اند.

پس تنگ نظری ها را باید کنار گذاشته و، با احترام به انتخاب های مردم و در عین حال بیان اختلاف نظرها، در این فضای جدید برای سعادت همهء مردم ایران فعالیت کرد.

اگر بخواهیم اوضاع ایران را به 44 سال پیش تشبیه کنیم، اگرچه در حدود شهریور 57 هم ایران در چنین وضعیتی بود اما «چگونگی به قدرت رسیدن رژیم خمینی» ربطی به امروز ندارد.

در آنزمان اگرچه هنوز تشکیلات خمینی خیلی کوچک بود اما قادر شد بمثابه «موتور کوچکی» عمل کند و جامعهء روحانیت را (که تشکیلات سنتی فراگیری در کل جامعهء ایران بود) در حمایت از خود به حرکت درآورد و از سوی دیگر، با جلب حمایت بین المللی، سکان رهبری انقلاب 57 را بدست گیرد.

اما آیا اکنون هم چنان صحنه ای پیش روی ماست؟ از دیدگاه این نگارنده خیر. چرا که اکنون در جامعهء ایران هیچ تشکیلات اجتماعی سنتی فراگیری نظیر جامعهء روحانیت سال 57 (که اعتباری در میان مردم داشت)، یا تشکیلات سیاسی و مدنی سکولار و پر قدرت و فراگیری که بتواند رهبری کل جامعه را در دست گیرد، وجود ندارد.

پس باید پذیرفت که «مدل رهبری خمینی در انقلاب 57» در ایران کنونی کار نخواهد کرد! به همین دلیل آنچه یکسال و نیم پیش در مقاله ای تحت عنوان «تصورات نادرست دربارهء رهبری انقلاب 21 در ایران» ذکر شد، همچنان اصل مسأله است.

 به هر حال ای کاش در یکسال و نیم گذشته گوش شنوایی بود اما هنوز هم برای اینکه تنگ نظری ها را کنار گذاریم دیر نشده است! 

در پایان مایلم از تشکیل مؤسسه ای بنام آرت-فاند یاد کنم که از جمله دکتر اسماعیل نوری علا از بنیانگذاران آن هستند و با تلاش فراوان می خواهند برای کمک به مبارزان و خانواده هایشان و ارتباطات ماهواره ای در ایران طی سال آینده ی میلادی حدود یک میلیون دلار جمع آوری کنند؛ با امید که به این هدف خود در سال آینده نائل شوند. چنین کوششهایی است که مردم ایران در حال حاضر به آن نیاز دارند (لینک آرت فاند را همچنین در  صفحه ی حزب آینده نگر می توانید دنبال کنید).

3 آبان ماه 1401 – October 2022  25

___________________________________

1. ویزیون یا دیدگاه های آینده نگر: Futurist Visions
http://www.ghandchi.com/fut.htm

 2. آینده نگری مدرن: Modern Futurism
http://www.ghandchi.com/347-Futurism.htm
http://www.ghandchi.com/347-FuturismEng.htm

3. چند کلمه درباره حزب سکولار دموکرات ایرانیان-آینده نگر
http://www.ghandchi.com/1408-iranian-secular-democratic-party-futurist.htm
A Few Words about Iranian Secular Democratic Party-Futurist
http://www.ghandchi.com/1408-iranian-secular-democratic-party-futurist-english.htm 

4. بحثهای مربوط به حزب سکولار دموکرات ایرانیان (آینده نگر)، و گفتمان های جنبش سکولار دموکراسی و آینده نگری در: http://www.ghandchi.com/futuristparty/index.html

________________________

مطالب مرتبط  در مورد بخش اول:

ایران آینده نگر: آینده نگری در برابر تروریسم
http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm
FUTURIST IRAN: Futurism vs Terrorism
http://www.ghandchi.com/500-FuturistIranEng.htm
http://www.ghandchi.com/1413-futurism-chasm.htm
Futurism on the other Side of Chasm-Second Edition

http://www.ghandchi.com/1413-futurism-chasm-english.htm

مطالب مرتبط در مورد بخش دوم:

1     2     3     4     5     6     7     8     9     10     11

مطالب مرتبط  در مورد بخش سوم:

 1     2
 

بازگشت به خانه