تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
ملاحظاتی دربارهء مشکل رهبری
مهران براتی
یکی از نویسندگان و تحلیل گران سیاسی آلمان، که در بیست سال گذشته یار و یاور دموکراسی خواهان ایران بوده، در تحلیلی برای روزنامه چپ لیبرال آلمان، روزنامه «تاتس»، در مورد آنچه در ایران می گذرد نوشته است:
«هیچ نیروی دموکراتیک قابل مشاهده ای، چه در داخل و چه در خارج (ایران)، وجود ندارد که بتواند در صورت فروپاشی نظام فعلی، مسئولیت (حکومتی) را در تهران به عهده بگیرد. و به نظر می رسد، به طور نگران کننده ای نامشخص است که چه چیزی قرار است جای آن را بگیرد. درست آن است که از اعتراضات جانبداری شود و شجاعت مبارزان ایران را بخشی از تاریخ رهایی از استبداد دانست. با این حال، نگرانی من روز به روز بیشتر می شود و ترس من از اینکه ایران به سمت دیکتاتوری نظامی یا فروپاشی دولت پیش می رود زیادتر می شود.
«هر کسی اگر به جای موضع گیری اخلاقی به تنهایی نگاهی تحلیلی به وضعیت موجود بیاندازد، به راحتی نسبت به همدردی با جمهوری اسلامی مشکوک است. پس پیشاپیش لازم است گفته شود که «زنان و مردان در ایران حق دارند هر طور که صلاح میدانند اعتراض کنند. اما در عین حال نمی توان نادیده گرفت که چگونه فقدان نمایندگی سیاسی آنها را بیش از پیش آسیب پذیر و تحت الشعاع دستگاه امنیتی قرار می دهد. در رسانه ها مرسوم شده است که قدرت جنبش را با تعداد کشته شدگان می سنجند، گویی "لیست های مرگ" جایگزینی برای وجود "برنامه" ها هستند.
«چگونه می توان ایران آینده را با فرهنگ، تاریخ و موقعیت حساس ژئواستراتژیک آن در غرب آسیا تعریف کرد؟ با کدام نظام اقتصادی، کدام سیاست خارجی؟ چگونگی محافظت از منابع و مرزهای کشور؟ هیچ پاسخی برای هیچ یک از این سوالات وجود ندارد».
این چند سطر آغاز مقاله ای است با تیتر «احتمال سقوط رژیم در تهران بدون وجود جانشین خود به خودی»؛ شاید همین حرف ها فکر اکثریت مردم ایران را نیز به خود مشغول کرده باشد و شاید دلیلی باشد برای اینکه چرا سران و احزاب کشورهای غربی هنوز حکومت را در شرایط سقوط به دست اپوزیسیونی ساختارمند و با برنامه نمی بینند و اگرچه از مقاومت مدنی زنان و جوانان ایران حمایت می کنند اما اپوزیسیون سیاسی را هنوز جانشین محتمل حاکمیت موجود نمی بینند و تمایلی به گفتگوی رسمی و علنی با نمایندگان سازمان ها و جریانات سیاسی موجود ایران نشان نمی دهند.
این حرف ها را برای این می گویم که گفته باشم «نبود رهبری مشهود» پاشنهء آشیل جنبش انقلابی موجود است. اکثریت مخالف و خاموش مردم ایران و سیاستمداران غربی هم به آنچه تحلیلگر آلمانی نوشته فکر می کنند.
این تحلیل نظری که «رهبری به تدریج از دل مبارزات میدانی پدیدار خواهد شد» کمکی به حل مشکل نمی کند. این مشکل داخل و خارج را باید و می توان حل کرد، دنیا و ملت ایران حق دارند که بدانند جانشینان حکومت موجود چه کسانی با کدام برنامه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خواهند بود.
به نظر من، کار ما این است که در گام اول اپوزیسیون حمایتگر خیزش انقلابی در خارج و داخل ایران را متحد و نمایندگان شان را با فکر و برنامه به مردم خود و جهانیان معرفی کنیم. می دانم که گفتن این جرف آسان است و عملی کردن اش تقریبا غیر ممکن. ولی هنر سیاستمداران و سیاست سازان مبتکر درست ممکن کردن همین ناممکن ها است.