تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
آنچه بر من گذشت و می گذرد
حسین رونقی
«اگر مجبور به همکاری شوم، آنوقت خودم را میکشم».
هانا آرنت
از روزی که آزاد شدهام، به اندازهای آزار و اذیت، کنترل امنیتی و فشار رسانههای دروغگو را افزایش دادهاید که زندگی عادیم فلج و روند درمان مختل شدهاست. صریح و شفاف از آنچه رخ داده مینویسم و شکی به دلم راه نمیدهم.
جملهء هانا آرنت من را یاد یکی از تلخترین خاطرات سال ۸۸ و دوران بازداشت و بازجویی انداخت، دورانی که برای مصاحبه تلویزیونی و همکاری تحت فشار شدید بودم!به این فکر میکنم انسان تا کجا میتواند مقاومت کند!
پایم آسیب دیده بود؟ بله پای چپم حین بازداشت در مقابل دادسرا توسط خفتگیرهای لباس شخصی آسیب جدی (شکستگی یا دررفتگی) دیده بود. به گونهای که حتما باید برای جابجایی (به دلیل ندادن عصا) کمک میکردند! برای نداشتن تماس تلفنی تا ۳۹ روز با خانواده، از بحث شکستگی پای راست اطلاع نداشتم.
پس از هفتهها از هماتاقیها در مورد شکستن دوپا (خصوصا پای راست) شنیدم و همانموقع به بازجوها گفتم: «به خانواده اطلاع دهید پای راستم سالم است، این بیخبری شکنجه مضاعف برای خانواده است» که اطلاع نداده بودند! و با عنوان ممنوعالتماس بودن حتی اجازه ندادند به مادرم بگویم!
اعتصاب غذا؟ تمام ویدیوها و گزارش پزشکها تا روز ۳۹ اعتصاب غذا در بند ۲۰۹ و پس از آن توسط سازمان زندانها ثبت و ضبط شده است، که از قوه قضاییه میخواهم همه مستندات تصویری و مکتوب را بهصورت کامل برای افکار عمومی منتشر کند. همچنین شهادت هماتاقیها نیز در این مورد موجود است.
در بازجویی از برخی دوستان و معترضان از حربه «فریب» استفاده کردهاید که «ما حسین رونقی را مجبور به ابراز ندامت کردهایم» و «شما هیچ نیستید». اگر ابراز پشیمانی و ندامت یا درخواست عفو و بخششی از من وجود دارد همین امروز آن را عمومی منتشر کنید.
با تمام ضعفها، اشتباهات و کاستیهایم با مردم صادق هستم، شما هم به شعار خودتان «النَّجاةُ فی الصِّدق» پایبند باشید.
اساسا قوهء قضاییه تمام پروندههای من را عمومی منتشر کند؛ آنچه تاکنون با دوربینها از حین بازداشت و انتقال و بازجوییها ضبط شدهاست و هرآنچه در پروندهها موجود است.
از پای لنگان در دادسرا تا بند ۲۰۹، تا لحظهای که بازجوی جویای نام تان در مورد پدر و مادرم گفت: «پدر و مادرت مثل خودت اوباش و اغتشاشگر و خائن هستند». و یا به من گفت: «تو وطنفروش، یار شیطان، خائن، دروغگو و محاربی» و من با آن حال ناخوش حین اعتصاب غذا بغض کردم و اشک ریختم!
لحظهای را که بازجو پس از فحاشی به پدر و مادر میگفت: «هنوز اعتصاب غذایی؟ غذا بخور و بنویس! بنویس که پشیمانی، اسم همکارانت را بنویس» و من در پاسخ با بغض و حال ناخوش میگفتم: «میخواهم بمیرم؛ من تمام شدم چه کار من دارید؟» و او میگفت: «تو تازه شروع شدی!» را منتشر کنید.
لحظه بحث و درگیری با بازجوها در اتاق مصاحبه را منتشر کنید که بهزور میخواستند مرا در مقابل دوربین بنشانند و جلوی دوربین نرفتم و دم در نشستم و دوربین را به سمت من چرخاندند و پس از درگیری لفظی من را به سلول برگرداندند! همانجا هم گفتم که: «من جرمی مرتکب نشدم که ابراز ندامت کنم».
بازپرس میگفت برای تو «بیم فرار از کشور» وجود ندارد، امنیتیها میگویند «بیم فعالیت مجدد» (مصاحبه با رسانههای فارسی خارج) وجود دارد!
گفتم من اگر حرفی بزنم روی حرفم میایستم؛گفت میگویند: «رونقی دروغ میگوید بارها تعهد داده و عملنکرده»گفتم یک برگه نشان دهند من تعهد داده باشم!
به بازپرس و دادستان گفتم و نوشتم: «با توجه به شرایط و وضعیتم (وضعیت بیماری و بهبود و درمان) تصمیم گرفتهام فعلا تا آخر سال فعالیت سیاسی (با تاکید بر مصاحبه با رسانهها) را متوقف وبه شرایط جسمی و درمان بیماری و جراحی مشغول باشم، اگر قصد فعالیت مجدد داشتم خودم به دادسرا میآیم».
در عین حال گفتم که در شبکههای اجتماعی و فعالیت اجتماعی همچون گذشته حاضر خواهم بود و تا همین الان هم روی حرفم ایستادهام حتی با وجود حملههای سازمانیافته صداوسیما، رسانههای حکومتی و سایبریها، تهدیدهای فیزیکی و فشار روانی وارده به خود، خانواده و اطرافیانم.
واضح میگویم و میخواهم، صداسیما و رسانههای حکومتی از بابت انتشار محتوای دروغ و اتهامزنی باید عذرخواهیکنند و اگر مسئولان حکومت ج.ا جلوی حملات سازمان یافته صداوسیما، خبرگزاریهای حکومتی (فارس، تسنیم و مهر و...)، سایبریها، و... را نگیرند واکنش درخوری نشان خواهم داد.
شاید بتوانید امثال من را بازداشت و زندانی کنید، شاید بتوانید در اتاقهای بازجویی ما را تحقیر کنید، توهین کنید و بغض و اشک مارا ببینید، اما نمیتوانید مالک خرد و اندیشه ما شوید، نمیتوانید ما را کنترل کنید، بخرید یا وادار به همکاری کنید. ما انسانیم، ما اراده داریم و ما ایرانیم.
از گفتن آنچه رخ داده نه واهمه دارم، نه خجالت میکشم، من هم انسانم، از گوشت و پوست و استخوانم، درد میکشم، رنج را میفهمم و آسیب میبینم، کم میآورم، اشتباه میکنم، اما همیشه سعی میکنم همانی باشم که هستم، امروز هم نوشتم تا حداقل بعد از روزها بیخوابی و ناآرامی کمی آرام شوم.