تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
دربارهء سکولاریسم ایرانی
گفتگوی نشریه آلمانی با سه محقق
پیشگفتار: سایتِ پرخوانندهء آلمانی زبان (Redaktionsnetzwerk Deutschland (RND گفتگوئی داشته است با سه پژوهشگر حوزه های دین و سیاست به نام های «میخائل بلومه» (Michael Blume)، «علی فتح الله نژاد» و «مهدی رضایی تازیک». این مصاحبه با تیترهای «خیلی وقت است که دیگر سخن بر سر "اصلاحات" نیست» و «سقوط رژیم سقوط هژمونی اسلامیسم را در ایران در پی خواهد داشت» منتشر شده است. ترجمهء بخش هایی از این گفتگو در ادامه می آیند.
میخائل بلومه، دین پژوه، به RND می گوید: «ما پیش از بحران کنونی [اعتراضات ایران] به ارزیابی داده هایمان پرداخته بودیم. داده ها نشان از این دارند که روند سکولاریزاسیون در ایران خیلی رو به رشد بوده است؛ این روند جهشی در هیچ یک از کشورهای اسلامی دیگر به چشم نمی خورد.» او دلیل این امر را در تحمیل دین به مردم از سوی رژیم می بیند و شباهت هائی میان رفتار رژیم با کلیسای کاتولیک در قرون وسطی را نیز یادآور می شود. او می افزاید: «تحمیل دین منجر به از میان رفتن دین می شود.»
مهدی رضایی تازیک، دانش آموختهء علوم سیاسی و ایران پژوه در دانشگاه «برنِ» سوئيس، نیز نظری موافق با میخائل بلومه دارد: «جامعهء ایران، چه از نظر سیاسی و چه از نظر فلسفی، خیلی سکولارتر از سال ۱۹۷۹ است. از نظر سیاسی جامعهء ایران بسیار سکولارتر شده است؛ چرا که با پوست و گوشت و استخوان خویش دریافته است که پیامدهای تلفیق دین و حکومت چه ها می توانند باشند.» به باور او از نظر فلسفی نیز جامعهء ایران سکولارتر شده است؛ چرا که در اوایل انقلاب مردم عکس خمینی را در ماه می دیدند ولی امروز کمپین های عمامه پرانی راه انداخته اند. او می افزاید: «پژوهش ها نشان می دهند که مسجدها خالی شده اند؛ روز به روز مردم بیشتر از دین روی گردان می شوند و خودشان را نامسلمان می خوانند. در خارج کشور در این ۴۳ سال گذشته در حد بی سابقه ای کتاب های مربوط به نقد دین توسط ایرانی ها منتشر شده اند.»
میخائل بلومه در این باره می گوید: «چهل درصد ایرانیانی که به آلمان می آيند خودشان را دین ناباور می دانند و ده درصد خودشان را مسیحی می خوانند. از این گذشته گرایشات شدیدی در خود ایران به سنت های زردشتی، یعنی سنت های پیش از اسلام، وجود دارند. همچنین دیانت بهائی هم با استقبال ويژه ای روبه روست.»
علی فتح الله نژاد، دانش آموختهء علوم سیاسی، معتقد است که «بخش بزرگی از جامعهء ایران سکولار است.» او بر این باور است که خیلی از ایرانیان به «فرهنگ کهن ایران» گرایش یافته اند و این گرایش همراه است با نقد اسلام.
این گرایشات را میخائل بلومه هم تائید و برای نمونه به گردهمایی ایرانیان در آرامگاه کوروش در نوروز و در زادروز کوروش (۲۹ اکتبر) استناد می کند.
مهدی رضایی تازیک یکی از دلائل این گرایشات را در ایدئولوژی رژیم ملایان می بیند: «ملایان می خواستند که فرهنگ پیش از اسلام ایران را نابود کنند؛ این امر در مردم ایران حس نزدیکیِ ویژه و شدیدی نسبت به پادشاهان ایران باستان، دین زردشت و ... [فرهنگ ایران باستان] به وجود آورد. اینکه این گرایشات چقدر هویت ساز خواهند بود را زمان نشان خواهد داد.»
مهدی رضایی تازیک بر این مهم تاکید می کند که اعتراضات کنونی در ایران از نوع «ضد اسلامی» نیستند: «اعتراضات کنونی در ایران متوجه اسلامیسم [اسلام سیاسی] اند و نه عمدتا اسلام. اعتراضات هم از جنس همین نوع سکولار هستند. در اعتراضات شعارهای ضد دینی و رفتارهای ضد دینی به چشم نمی خورند. از این گذشته افراد دین باوری همچون خواهر و خواهر زاده رهبر انقلاب [علی خامنه ای] از این اعتراضات پشتیبانی کرده اند.»
میخائل بلومه، از دو سناریو سخن می گوید. او معتقد است که رژیم می تواند ساقط شود: «بر این باورم که در ایران یک جمهوری راستین سکولار می تواند شکل بگیرد؛ و این امر می تواند تأثیر زیادی بر روی منطقه داشته باشد». سناریوی دیگر اما از نگاه او از یکسو رویاروئی غرب با رژیم مجهز به سلاح اتمی و، از سوی دیگر، مهاجرت های گسترده خواهد بود.
مهدی رضایی تازیک نیز معتقد است که گذر از رژیم ملایان می تواند به استقرار یک «دموکراسی سکولار» بیانجامد: «همهء گروه های اپوزیسیون، از چپ تا راست، بر سر این مهم به توافق رسیده اند که سیستم سیاسی آینده ایران می بایست سکولار و دموکراتیک باشد. در ایران مانیفست های سکولار-دموکرات دست به دست می شوند. در جامعهء [آیندهء ایران] اسلام همچنان حضور خواهد داشت؛ اما حضورش به گونهء دیگری خواهد بود: اسلام در ایران پس از انحلال جمهوری اسلامی از اسلامسیم [اسلام سیاسی] نجات خواهد یافت.»
رضایی تازیک در پاسخ به اینکه آیا این بار مردم ایران رژیم را ساقط خواهند کرد یا نه، می گوید: «من پژوهشگرم. اطلاعاتم به اندازه ای نیست که بتوانم پرسش شما را مستدل پاسخ دهم. سه نکته اما جزو مسلمات گشته اند: نخست، اعتراضات کنونی این واقعیت را که ایدئولوژی رژیم خیلی وقت است مرده، به گویاترین وجه ممکن آشکار کرده اند. دوم، جبههء اصلاحات دیگر قادر به نجات رژیم نیست. سوم، [تاریخ نشان می دهد که] فاصلهء زمانی اعتراضات در ایران کمتر و خود اعتراضات هم رادیکال تر شده اند.»
پیوند به متن گفتگو در نشریهء آلمانی: