تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
آقای نوری علا، بهتر است سکولار بمانی!
هادی صوفی زاده
1
«زن، زندگی، آزادی» شعاری بود که از کوردستان طنین انداز و در ادبیات سیاسی ایرانیان جا افتاد. هرچند این شعار برای ایرانیان شعاری لوکس محسوب می شود اما مردم کوردستان با محتوای آن زندگی می کنند،. با این وجود این جای خوشحالی ست که به شعار محوری میان مردمان ایران درآمدە است. هرچند بخشی کمی از جامعهء مرکزی که عقبهء ذهنی شان مردسالارانه بودە توان هضم آن را نداشتند و با شعار «مرد، میهن، آبادی» به موازی سازی پرداختند.
موازی سازی، یا موازی کاری، در تاریخ ایران همیشه وجود داشته است. شاە و شیخ بطور موازی از دیرباز، بموازات هم، گاهی با هم و گاهی علیه هم، قدرت را دست داشته اند. در تاریخ معاصر ایران نیز حزب «اجتماعیون عامیون» اندکی بعد از تأسیس، منشعب و از درون آن دو خط انقلابی و اعتدالی شکل گرفت که پیروان فکری و سیاسی این دو خط تا به امروز بطور موازی در حوزەء سیاسی فعال اند، و آنان نیز گهگاهی با هم و گهگاهی علیه هم هستند. رژیم ایران نیز در «موازی سازی» ید بالایی دارد، برای نمونه روزنامهء «مشرق» را در مقابل «شرق» که اصلاح طلب است علم می کند یا مثلاً نمایندەء رهبر در امور بین الملل اختیارات اش از وزیر خارجه دولت بیشتر است. البته در سطح جامعه نیز مرکزگرایان مقابل نهضت آزادیخواهی ملت های غیرفارس از واژەء وطن پرستی استفادە می کنند تا بلکه کشورشان یک دست باقی بماند و شعار «مرد، میهن، آبادی» علم می کنند تا بلکه مقابل «زن، زندگی، آزادی» کم نیاورند. آقای نوری علا نیز از موازی سازی کم نیاوردە و، در مقابل سیستم فدرال، نظام کنفدرال، یا در مقابل مفهوم ملت، قوم را بعنوان موازی برای ملت هایی که خواسته های ویژەای دارند بکار بردەاست.
اینکه بخواهیم ایران مصون بماند باید دموکراتیزە و مدرن گردد و از مفاهیم و تعاریف جهانشمول برخوردار گردد که خارج از تحقق عدالت و حقوق بشر فدرالیزە نیز گردد، چون فدرالیسم خواست ملت های غیرفارس هست. با تمام دلایل محکمه پسند می توان گفت ملت های دیگر در ایران مستعمرەء فارس زبان ها هستند. برای نمونه، هیچگاە در ادبیات روزانه از واژەء مردم زحمتکش برای ملت فارس استفادە نمی شود چون زحمتکش نیستند، اما به کوردها «مردم زحمتکش کوردستان» می گویند چون زحمتکش هستند و بیشترین کارهای سخت مملکت به دوش کوردهاست. بیش از دو میلیون کارگر کورد در تهران و مناطق مرکزی شاغل هستند که هیج ملتی در دنیا تا این اندازە بردە نیست.
پروسهء تکامل بشری قابل توقف نیست، ممکن است احزاب سیاسی متعلق به ملت های بلوچ، کورد، عرب، تورکمن و تورک اذربایجانی بخاطر حساسیت های فعلی و تلاش برای اتحاد میان همهء ایرانیان از بحث های مربوط به برنامهء سیاسی خود صرفنظر کنند، اما ملت های غیرفارس به حقوق سیاسی خود، تا حد تعیین سرنوشت، آگاهند و یکصد سال تبعیض و ظلم عریان کافی است که مردمان غیرفارس از کشوری بنام ایران خسته شدە باشند و دنبال هویت خود باشند. بنابراین، همانگونه که در پروسهء تاریخی شاهد فروپاشی کشورهای نظام های فدرال، کنفدرال و متمرکز بودەایم، ایران هم تافته ای جدا بافته نیست. بسیاری ایران را تافتهء جدا بافته از جهان و درهم تنیدە می دانند اما واقعیت این است که درهم تنیدگی جامعهء ایران از شوروی سابق بیشتر نیست. تفاوت های ناچیز زبانی و فرهنگی و درهم تنیدگی مردمان اسکاندیناوی مانع استقلال آنان از هم نشدە است، ضمناً درهم تنیدگی ملی روس ها، بلاروسها و اکراینی ها بسیار بیشتر از مثلاً بلوچ ها، فارس ها و کوردهاست که هرکدام مسیر خودشان را، که عزت و استقلال بود، دنبال کردند و اتفاقاً درهم تنیدگی ایران جبری است و بر اساس خواست ملت ها نیست و باید به این جبر پایان دادە شود.
2
آقای اسماعیل نوری علا [در مقالهء خود] نظام کنفدرال را مطرح کردە و فدرالیسم را معادل تجزیه اعلام کردە است مگر اینکه نوع فدرالی تنها مبنای جغرافیایی و یا طبیعی داشته باشد. در حالی که اگر همین امروز ایران فدرالیزە شود به این معناست که ملت های غیرفارس ایران ١٠٠ سال از مردمان شوروی سابق عقب افتادەاند و یا تنها بهرەء بدهی های خود را بازپس گرفته اند.
آقای نوری علا در بیانات خود، بدون توجه به ساختار تمکزگرایانهء رضاشاە پهلوی که بیشترین مشکلات را برای ایران ایجاد کردە، استانی کردن ایران توسط او را همان فدرالیزم با استفادە از فرهنگستان واژگان فارسی دانسته است!! بر کسی پوشیدە نیست که تبعیض و ستم از دورەء رضاخان نهادینه شد و تأسیس استان ها نیز بسیار ناشیانه و تنش ها را افزایش دادە است. مثلاً، از چهار استان کوردنشین تنها یک استان بنام کوردستان هست و بحرانی ترین جغرافیا میان کوردها و تورک های آذری در استان آذربایجان غربی است که اگر رضاخان از روی حسن نیت به تقسیمات استانی می پرداخت نوع دیگری به آن می پرداخت. نیت رضا خان، از آنجا خائنانه بود که برای درهم شکستن حس ملی کوردها ابتدا مناطقی از اورمیه را به کمال اتاتورک هدیه داد و در مراحل بعدی استانی با اکثریت کورد و اقلیت آذری اما با تفوق و برتریآاذری ها بر کوردها برای همیشه کانون بحران بپا کردە است.
مردمان ایالت کبک کانادا و اسکاتلند بریتانیا که در همه پرسی سال های اخیر به ماندن در کشورهای خود رأی دادەاند از مسیری دموکراتیک گذر کردە و این حق باید برای کوردها، عرب ها، بلوچ ها، تورک های اذربایجان و تورکمن ها در ایران لحاظ گردد. اگر چنانچه هر کدام از ملت ها بعداز برگزاری رفراندم خواهان ماندن در حوزەء جغرافیای ایران ماندند آن وقت می توان گفت که ملت های غیرفارس در ایران به حقوق مثل اسکاتلند و کبک دست یافته اند، هرچند طبق قوانین آن کشورها هر دە سال یکبار حق برگزاری همه پرسی دارند و هر دو منطقهء کبک و اسکاتلند درصدد همه پرسی دیگری هستند تا یکبار دیگر خواست ملت خود را بدانند. البته در کنار این ها چک و اسلواکی را داشتیم که از راە همه پرسی و بدون خونریزی از هم جدا شدند. ایالات متحدە امریکا ساختاری فدرال دارد اما هر ایالت حق استقلال دارد. باید بخاطر آورد که در سال های اخیر ایالت کالیفرنیا بارها تهدید به استقلال نمودە است. در سال های اخیر کشور بلژیک برای برون رفت از مشکلات میان فلامن ها و فرانسوی زبان ها بفکر تجزیه کشور بودەاند اما پیچیدگی های شهر بروکسل مانع تجزیه شد.
3
آقای نوری علا در بند دوم نوشتار خود نقل قولی از داریوش همایون آوردە کە او فتوا دادە هر کسی سیستم فدرالی را قبول کند تجزیه طلب است. آیا تأیید فتوای داریوش همایون که منبعث از فرهنگ شیعی است برای کسی که خود را سکولار می داند جای سوال نیست؟! فتوای داریوش همایون همانند فتوای ملاهای ایران علیه بهاییان است. در ایران تنها مردسالارانی که از فرهنگ شیعی تغذیه می کنند و مقابل خواست ملت های غیرفارس قرار می گیرند فتوا صادر می کنند. ای کاش ایشان بعنوان فردی سکولار با فتوا مرزبندی داشتند.
آقای نوری علا در پاراگراف سوم به تاریخ مراجعه کردە و از هخامنشی ها یادکردە که ایران از قدیم یکپارچه بودە و اعضای «کنگرەء ملت های ایران فدرال» چون با یکپارچگی ایران مشکل داشتند بناچار فدرالیسم را جایگزین کنفدرالیسم کردەاند. در اینجا باید تلنگری تاریخی انداخت و یادآور شد که ایران در دورەء مادها بطور کنفدرال ادارە می شد و اما پارس ها (فارس تباران کنونی)، با همدستی یهودی ها، علی مادها شوریدند و آن نظام کنفدرال را نابود کرده و دین زرتشتی را منحرف نمودند. با این وجود از بدو هخامنشی ها تاکنون جغرافیای ایران چه از شیوە فدرال چەه از نوع کنفدرال اش، چه از نوع شاە و شیخ اش،مدام دستخوش تحول بودە و هست. صد البته کل جهان از تغییر در راستای خدمت به بشریت مصون نماندە است. خود روسیه که بقول او یادگار استالین منحوس است دستخوش بیشترین تغییر شدە است. روسیهء کنونی بعد از فروپاشی بطور فدرال ادارە می شود که ٣١ زبان رسمی دارد و هر ملتی حقوق ملی خود را دارد و اگر در فردای ایران کوردها، عرب ها، بلوچ ها، تورکمن ها و آذری ها از ایران جدا شدند و ایران بەهشش کشور تقسیم شد باز هم لازم است که فارسستان ایران مثل روسیهء کنونی بطور فدرال ارائه گردد چون کنفدرال مورد نظر آقای نوری علا برای بعداز زایمان ایران مناسب است. هرچند باید کشورهای تازە تولد یافته نیز بطور فدرال ادارە گردند.
درهم تنیدگی ایرانیان انگونه نیست که آقای نوری علا و بسیاری دیگر می گوید. در جریان فروپاشی روسیه ٢٥ میلیون روس تبار خارج از مرزهای روسیه ماندند اما این امر به معنی آن نبود که نتوانند به سرزمین مادری خود برگردند بلکە مصلحت فردی خود آنان بودە که بیرون از مرزهای روسیه ماندند. در جریان تقسیم سودان به دو کشور، به شهروندان آن کشور یک سال فرصت دادە شد تا یکی از دو کشور را برای زندگی انتخاب کنند. در ایران کنونی دو میلیون نفر از (خارج از کوردهای خراسان) از جمعیت تقریبا هشت میلیونی کوردها در مناطق مرکزی ایران زندگی می کنند. مهاجرت این جمعیت عظیم به دلیل شرایط بد اقتصادی است و آنها در مرکز ایران استثمار می شوند. در مقابل ١٠٠ هزار نفر فارس زبان در رأس امور اداری و امنیتی کوردستان هستند و این یعنی استعمارگری. نکتهء مهم اینکە ایران (مرکز ایران) تا زمانی که تجزیه نشود دموکراتیزە نخواهد شد.
دلایل کافی برای این ادعا هم هست. اول اینکه با وجود نفت مناطق عربی، با وجود نیروهای کار مجانی کوردها، با وجود نیروی کار متخصص تورک ها و با وجود معادن زیاد بلوچستان، فارس ها نیازی به آزادی و دموکراسی نمی بینند و فارس زبانان آزادی خود را در اروپا و امریکا تجربه می کنند و تنها درآمدشان را از ایران خواستارند که از استثمار ملل بدست می آید. در صورتی که ایران تجزیه شود این ثروت بادآورە خشک خواهد شد و مرکزنشینان باید کشور خود را بر اساس پتانسیل های اقتصادی آباد سازند. پتانسیل اقتصادی مرکز ایران نیز جاذبه های توریستی است. توریست نیز نیاز به دین .نابراین با تجزیهء ایران فتواهای ملاهای دینی برچیدە خواهد شد و همانند فتواهای داریوش همایون به زباله دان تاریخ خواهند پیوست.
4
زمانی ایدهء آقای نوری علا در مورد نظام شاهنشاهی صدق میکند که ایران همانند مالزی برای هر منطقه یک پادشاە داشته باشد. و اما آنچه "آمایش سرزمین" نامیدە است بازی با کلمات بیشتر نیست زیرا تقسیمات کشوری باید مبنای ملی، اقتصادی و جغرافیایی داشته باشد. ممکن است ایالتی هر سه ویژگی را دارا باشد، ممکن است ایالتی تنها یکی از این ویژگی ها را داشتە باشد. برای نمونه اسپانیا کشوری فدرال است. خودمختاری ایالت های کاتالان و باسک و گالیسی کاملا مبنای زبانی و ملی اما خودمختاری ایالت اندالوسیا کاملا مبنای اقتصادی و جغرافیایی دارد. ساختار فدرال روسیه کنونی نیز مبنای س گانهء مورد اشارە را دارد.
بند هشتم دیدگاە آقای نوری علا را سال هاست که محسن رضایی در شعارهای انتخابی اش بیان می کند و آن هم فدرالیسم اقتصادی است. اما گذشت زمان نشان خواهد داد که با وجود چنین اندیشه های بسته ای ایران روز خوشی نخواهد دید. مرحوم محمد امینی اینگونه می اندیشید اما چهرەای منفور از خود به جای گذاشت. بطور خلاصه، همانگونه که ارنست رنان می گوید، ملت همه پرسیِ همه روزە است و هیج حزب و جریان و فردی قادر به تصمیم گیری برای نسل های آیندە نیست و اگر نسل امروز فدرالی خواە هستند دلیلی نیست که نسل های بعدی به آن پایبند باشند. بنابراین تعهدی برای ماندن در قوارەء جغرافیایی ایران نیست و باید دمکراتیک به تغییرات ملی و بین المللی پرداخت نه با فتوا!!
__________________________
توضیح: این مقاله در سایت گویانیوز منتشر شده و اظهار نظرهای بسیاری را موجب شده است. برای آگاهی از آنها به این لینک مراجعه کنید: